خانه > گوی سیاست > ایران > «مشایی برای انتخابات بعدی حرکت میکند» | |||
«مشایی برای انتخابات بعدی حرکت میکند»مریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comاز زمان رسمیت یافتن دو جبههی اصولگرایی و اصلاحطلبی در جامعهی سیاسی ایران، شاید محمود احمدینژاد، نخستین رییسجمهوری باشد که بهطور مشخص جبههی اصولگرایان را نمایندگی میکند.
او بیشترین چالشها و تنشها را در میان این طیف بهوجود آورده و حتی به یکی از بارزترین نمادهای تفرقه در میان اصولگرایان تبدیل شده است. این نکته، نه تنها به رفتار و هنجارهای شخصی غیر قابل پیشبینی او در مسائل سیاسی و اجتماعی ارتباط دارد، بلکه به افراد پیرامون وی، از وزرایی که به کابینه معرفی میکند تا معاونین و مشاورینش نیز برمیگردد. جنجالیترین و بحثانگیزترین نمونه از این میان، اسفندیار رحیممشایی، رییس دفتر وی است که احمدینژاد برای نگاه داشتن او در این پست، گرفتار چالشهای جدی با اصولگرایان و حتی عناصری در بیت رهبری شد. اظهارات جنجالی مشایی دربارهی دوستی مردم ایران با مردم اسراییل، شرکت وی در بعضی مراسم و نشستها در داخل و خارج از ایران و رابطهاش با برخی هنرمندان همه جنجالآفرین بودند. آخرین اظهارنظر او در همایش ایرانیان خارج از کشور در تهران اما، بزرگترین موج حمله علیه وی را در میان اصولگرایان برانگیخته است. تعداد زیادی از مراجع شناخته شده، علیه سخنان اخیر او موضع گرفتند و برخی شخصیتهای سیاسی نیز علیه آن سخنرانی کردند. تا جایی که روز سهشنبه نوزدهم مردادماه، سرلشکر سیدحسن فیروزآبادی، رییس ستاد کل نیروهای مسلح، اظهارات آقای مشایی را به طور رسمی جرمی علیه امنیت ملی خواند. اسفندیار رحیممشایی نیز در واکنش به گفتههای سرلشکر فیروزآبادی، امروز در جمع مدیران و سردبیران خبرگزاری جمهوری اسلامی اعلام کرد که از طریق مراجع قضایی از سرلشکر فیروزآبادی شکایت خواهد کرد. مضمون واقعی این درگیریها با مشایی و اظهارات و موضعگیریهای او چیست؟ در گفتوگویی با دکتر رضا علیجانی، نویسنده و تحلیلگر سیاسی ملی- مذهبی در تهران، به جوانب مختلف این بحث پرداختهام. مضمون مخالفتها با اسفندیار رحیممشایی، سیاسی است یا نظری و ایدئولوژیک؟ بهنظر میرسد که هر دو مضمون وجود داشته باشد. در واقع ما شاهد حکومت اقلیت در اقلیت هستیم. به این معنا که بعد از انتخابات، منتقدین و معترضین معتقدند که آقای احمدینژاد اکثریت رأی را نداشته است و انتخابات باید حداقل دو مرحلهای میشد. حال اگر این دولت را دولت اقلیت و اصولگرایان را نیز در اقلیت بدانیم، طیف آقای احمدینژاد، یعنی طیف دولتمردان هم در بین اقلیت در اقلیت هستند.
الان در مجلس و در روحانیت بهویژه و در اصولگرایان سنتی شاهد نقدهای خیلی تند و جدی به دولت آقای احمدینژاد هستیم. بر این اساس میتوان گفت که بخشی از برخورد با آقای مشایی، سوژهای در همین رقابتها و جنگهای سیاسی است که برای منتقدین آقای احمدینژاد سوژهی قابل استفادهای نیز هست. نمیتوان اما همهی برخوردها با آقای مشایی را به جنگ سیاست و قدرت تقلیل داد. اگر بخواهیم به وجه سیاسی این برخوردها دقت کنیم و آقای مشایی را به نوعی نمایندهی آقای احمدینژاد بدانیم، اهداف و ایدههای سیاسیای که او میخواهد نمایندگی کند و بخش دیگر اصولگرایان مخالف آن هستند، چیست؟ البته در اینباره که افکار و عقاید آقای مشایی چقدر با آقای احمدینژاد مشابه است و با آن همسانی دارد، من بهطور دقیق نمیتوانم نظر بدهم. چون آقای احمدینژاد صاحب فکر خاصی نیست. ایشان منظومهی فکری خاصی را مطرح نکرده است. اگر بخواهیم به موضعگیریهای آقای مشایی در ارتباط با اسراییل، بهویژه موضعگیریهای او و آقای احمدینژاد در تلاش برای نزدیکی با امریکا اشاره کنیم، آیا اینها مسائلی نیستند که از نظر سیاسی، بخشی از اصولگرایان را با آقای مشایی و احمدینژاد به تعارض میرسانند؟ من میخواهم آقای مشایی را بهطور مستقل درک کنم. ولی با توجه به اینکه شما ایشان را به آقای احمدینژاد متصل میکنید، مقداری توضیح میدهم و بعد به تحلیل مواضع خود آقای مشایی میپردازم. بحثهای آقای احمدینژاد در همینجا هم دوصدایی و دوگانه است. یعنی از یکسو مواضع بسیار تند ضد امریکایی دارد و از طرف دیگر با این کشور نامهنگاری میکند. از یک سو زبان تحقیر دارد و از سوی دیگر زبان منتکشی و التماس.
اما اگر بخواهم خود پدیدهی آقای مشایی را بررسی کنم، مقداری به این مسئله بدبینانه نگاه میکنم. یعنی تصور میکنم بعد از انتخابات اخیر، طیفی که آقای احمدینژاد به نمایندگی از او دارد حکومت میکند و دولت را در دست دارد، خواهان آن است یا حداقل این رؤیا و آرزو را دارد که همچنان دولت را در دور بعدی هم در دست داشته باشد. نامزد این طیف برای دور بعدی، آقای مشایی است و کل پروژهای که آقای مشایی دارد پیش میبرد، در این چهارچوب قابل تحلیل است. با این توضیح که گفتمان سیاسی آقای احمدینژاد که گفتمانی عوامگرایانه و یا به تعبیری عوامفریبانه بود، روی حفظ طبقات اقشار فقیر کار کرد. آنچه در پروژهی جدید دارد دنبال میشود این است که در انتخابات آینده بر موج مخالفتهایی که بخش قابل توجهی از مردم ایران با روحانیت و حکومت روحانیون دارند، سوار بشوند. بر این مبنا، آقای مشایی به شکل کاملاً هدایت شده و حسابشدهای دارد سعی میکند هرچند وقت یکبار روحانیت را تحریک کند و به عنوان چهرهای که روحانیت با او مخالف است، در اذهان عمومی شناخته شود. الان ما شاهد هستیم که آقای مشایی هر دو ماه یکبار، یک حرف تحریککننده میزند. هرچند که حرفهای او در فضایی آرام، هیچ حرف ویژهای نیست. مثلاً در همین بحث مکتب ایران که اساساً بدفهمی شد و مقداری عوامفریبانه جلو رفت، همان بلایی که سر دیگران میآورند، سر خودشان هم آمد. حرف مشایی این بود که از اسلام فهمهای مختلفی وجود دارد و ما فهم ایرانی آن را بیشتر قبول داریم. این حرفی است که آقای مطهری هم در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» گفته و آورده است که اسلام در بحث خود در تاریخ، بیشتر توسط ایرانیها و متفکرین ایرانی رشد کرده است. مشایی همین نظر را به صورت جنجالی و تحریکآمیزی بیان کرد.
پیش از آن که دربارهی مفهوم نظرات و ایدههای آقای مشایی صحبت کنیم، تفاوتی را که شما بین مشایی و احمدینژاد قائل هستید، در کجا باید دید؟ نه، نمیخواهم تفکیک قائل شوم. آقای احمدینژاد سعی میکرد بحث فقیر و غنی و بحث عدالت اجتماعی را به میان بیاورد. آقای مشایی اما این بحث را پیش نمیبرد و سعی میکند روی سوژهی دیگری موجسواری کند. آن هم سوژهی بحث روحانیت و اسلام سنتی است. من پروژهی آقای مشایی را روبه آینده میبینم. حتی در آن دوران، شاید آقای احمدینژاد هم پشت آقای مشایی قرار بگیرد. البته همانطور که آقای دبیرکل مؤتلفه مدتی پیش در مصاحبه با «شرق» گفت که شرق آن را با تیتر «وصفالعیش، نصفالعیش» چاپ کرد، آنها در ذهن خودشان خیال پلویی را ساختهاند (به تعبیر مطهری) که ریاست جمهوری بعدی هم در دست خودشان باشد. در این خیال پلو، آقای مشایی قهرمان است و قرار است بر موج دیگری سوار شود و دیگر نامزدها را جا بگذارد. آن موج هم موج حساسیت و خستگی و دلزدگی بخش مهمی از جامعهی ایران از حکومت روحانیت است. تعریف آقای مشایی از مفهوم «مکتب ایران» یا خیلی از اشارههای دیگر او، مثلاً دربارهی اسراییل و یا برخی مسائل اجتماعی، به نظر میآید که خیلی دور از دریافتهای اصلاحطلبانه نباشد. چگونه است که اصلاحطلبان در این موارد، اگر در حمله به آقای مشایی در کنار اصولگراها هم نباشند، اما این جهت را تقویت میکنند؟ من فکر میکنم که این برخورد اصلاحطلبها برخوردی کاملاً سیاسی و بهنظر من هم نادرست است. این نوعی موجسواری علیه دولت در جایی است که شاید آن گفتار و یا موضوع، اساساً موضوع قابل نقدی نباشد. یا در دعوای بین سنتیها و مشایی، اصلاحطلبها به مشایی نزدیکترند، ولی تصور میکنم آنها درگیر یک برخورد پراگماتیستی و یا ناشیانهی سیاسی با مشایی باشند. من شخصاً این برخورد را نمیپسندم و برخورد تاکتیکی با مسائلی که جنبههای اساسی دارد را نادرست میدانم. یعنی فرض کنید، ما معتقدیم که باید در تعامل با جهان زندگی کنیم و نه در تقابل. حال اگر کسی با هر نیتی، ولو نیت فرصتطلبانه، ولو نیت قدرتطلبانه در درون دولت احمدینژاد و یا در میان اصولگرایان، همین حرف را ولی با زبان خودش بزند، ما نباید این را دستآویز قرار بدهیم. در این صورت ما هم به موج برخوردهای پوپولیستی دامن خواهیم زد. شبیه آنچه آقای مهاجرانی روزی گفت که ما باید با امریکا مذاکره کنیم و آن روز موج شدیدی بهراه افتاد. امروز که همین حرفها را فردی در داخل اصولگراها میزند، نباید با پراگماتیسم روزمره با او برخورد شود. در ارتباط با اسلام سنتی و بحثهای دیگر در این زمینه، آقای عسگراولادی در نقد آقای مشایی اشاره کرده بود که اگر توجه به ایرانیت و مکتب ایران، میتوانست تأثیر مثبتی در جامعه داشته باشد، جبههملیها و ملیون در گذشته موفق میشدند. آیا به واقع در جامعهی ایران هنوز هم کسی که از اسلام سنتیتر دفاع میکند، محبوبیت دارد و آرای بیشتری جلب میکند؟ آیا این نظر آقای عسگراولادی درست و واقعی است؟ تصور من این است که آقای عسگراولادی اصلاً متوجه صحبت آقای مشایی نشدند. چون آقای مشایی اساساً نمیخواهد ایران را در مقابل اسلام بگذارد. وقتی ایشان از مکتب ایرانی نام میبرد، منظورش فهم ایرانی از اسلام است. در عین حال، اساساً نباید از زاویهی فکری وارد موضوع شد. یعنی اگر ما از زاویهی فکری وارد موضوع بشویم، دقیقاً در همان بازیای میافتیم که خود طرف طراحی کرده است. چون آنها اساساً اعتقادی به این مسائل ندارند و کاملاً پراگماتیستی برخورد میکنند. من شخصیت آقای مشایی را نمیشناسم، ولی کسانی که در وزارت اطلاعات با آقای مشایی بودهاند، این تحلیل را میدهند که ایشان با مسائل فکری هم خیلی سیاسی و روزمره برخورد میکند. بنابراین من معتقدم که اساساً نباید از منظر فکری با او برخورد کرد. هرچند مواضع نظری مشایی، به مواضع روشنفکری و اصلاحطلبها در ایران نزدیکتر است و به همین دلیل هم هست که از منظر رأیآوری، مواضع ایشان رأیآورتر است تا مواضع آقای عسگراولادی. ولی با این وجود، معتقدید که آنها در انتخابات آتی به این مقصود نخواهند رسید و نمیتوانند بر این موج سوار شوند. ممکن است دربارهی چرایی آن توضیح بیشتری بدهید؟ چون همهی آنهایی که چه در سال ۸۴ و چه در سال ۸۸ به آقای احمدینژاد رأی دادهاند - الان نمیخواهم دربارهی میزان این رأی بحث کنم- اصولگرا نبودهاند. بخشی روی حس طبقاتی و در مخالفت با آقای هاشمی و دزدی و فسادی که تصور میکنند در آن دوره بوده است، به آقای احمدینژاد رأی دادهاند. این بخش از مردم یک تصور «لویاتانی» از قدرت دارند و قدرت را یک هیولای نامریی میدانند که پشت آن همیشه هزاردست وجود دارد. آقای احمدینژاد سعی کرد القا کند که این هیولای هزاردست آقای هاشمی رفسنجانی است. عدهای به این دلیل به آقای احمدینژاد رأی دادند و آنها اساساً اصولگرا نیستند. اما در ارتباط با سئوال شما، این رویکرد نمیخواهد سنتیها را مخاطب خود قرار بدهد، بلکه میخواهد انبوهی از جامعه را که دارای حق رأی است ولی آگاهی سیاسی کمتری دارد، تحت تأثیر قرار بدهد. همانطور که آقای حبیبی، دبیر مؤتلفه گفت، من هم فکر میکنم این دیگر رؤیاپردازی باشد و اینبار خود روحانیت و مقامات حامی دولت احمدینژاد هم اجازه نمیدهند مشایی وارد چرخهی انتخاباتی بشود که بخواهد از این خیال پلو استفاده و موجسواری کند. نهایتاً میتوان همان جملهی آقای حبیبی را گفت که: وصفالعیش، نصفالعیش ...
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
be har hal in gardesh be "eslahtalabi" dar teyfi az dor o barihaye Ahmadinejad hast.eslahtalaban, Khatami, va digaran ghodrat basij kardan o ebraz vojood nadarand, be moosavi ham baraye ghodrat gereftan dar char sal ayandeh omidi nist. amma nasl jadidi, ham sen o sal Ahmadinneja, Mashayi. ali Larijani sodaye ghodrat bishtar o deraz moddattar darand va rohani nistand. zemnan be noyi, bar khalaf zaher shifteye gharband va tarafdar noyi az "democratie" . amma ta Khameneyi zendeh ast taghir chandani rokh nakhahad dad. hamin tarh mozakereh ba gharb, ya ezharat Mashayi dar bareeye Esrail khod mosbat va omidvar konandeh ast. chizi ke hast bayad az jang dar dakhel va kharej iran parhiz kard. Iran potentiel roshd va taghir darad.rah digari nist
-- بدون نام ، Aug 12, 2010«مشایی برای انتخابات بعدی حرکت میکند»
اگر انتخابات بعدی در کار باشد!
-- آزاده ، Aug 12, 2010