تاریخ انتشار: ۷ مرداد ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
گفت‌و‌گو با ابوالحسن بنی‌صدر، نخستین رییس‌جمهوری اسلامی ایران

چرا ناگفته‌های جنگ را نمی‌گویند؟

ایرج ادیب‌زاده
adibzadeh@radiozamaneh.com

میرحسین موسوی، از رهبران معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری می‌گوید: «در زمان جنگ عده‌ای به بهانه‌ی جلوگیری از درز اخبار، دولت را از اداره‌ی عملی جنگ و طراحی‌های نظامی کنار گذاشتند.»

Download it Here!

میرحسین موسوی که پنجمین و آخرین نخست‌وزیر جمهوری اسلامی از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸ بود، این سخنان را در واکنش به گفته‌های چندی پیش محسن رفیق‌دوست مطرح کرده است.

رفیق‌دوست در مصاحبه‌ای گفته بود: «دولت میرحسین موسوی انگیزه‌ای برای جنگیدن نداشت و بیش‌تر به فکر اداره‌ی کشور بود.»

میرحسین موسوی گفته است: «اگر ناچار شوم، ناگفته‌های جنگ را خواهم گفت و نیز، علت استعفایم از نخست‌‌وزیری را با مردم در میان خواهم گذاشت.»

«اگر ناچار شوم، خواهم گفت.» این ناچاری چه کسانی را هدف قرار می‌دهد و مصلحت چه کسانی مورد ملاحظه قرار می‌گیرد: مردم یا حاکمان؟

این پرسشی است که با آقای ابوالحسن بنی‌صدر، نخستین رییس‌جمهوری اسلامی ایران در میان گذاشته‌ام.

آقای بنی‌صدر چرا ناگفته‌های جنگ را نمی‌گویند؛ به دلیل مصلحت مردم یا نظام؟

هرگاه کسی از حقی آگاه شد، در لحظه‌ی آگاهی باید به اطلاع مردم برساند. والا فردا بر فرض این که ایشان ناچار بشوند و بگویند، تاریخ است. حال این که اگر در زمان خود گفته بود، ای بسا این جنگ هشت‌سال به طول نمی‌انجامید، یک نسل ایرانی هم قربانی نمی‌شد و هزارمیلیارد هم به‌ قول آقایان به ایران ضربه نمی‌زد.


بنی‌صدر نخستین رییس جمهوری اسلامی ایران

آقای بنی‌صدر به نظر شما این ناگفته‌ها چه هستند؟

باید بگویم که در داخل کشور یک مسئله است، در خارج از کشور مسئله به ترتیب دیگری است. مثلاً فرض کنیم که ایران‌گیت در داخل هنوز ناگفته است. عموماً سانسور است و کسی نمی‌داند که آن افتضاح معروف چه بود و چه شد، اما در خارج از کشور نه. در آمریکا چندین تحقیق انجام گرفته است و ایرانی‌هایی که از داخل اطلاع گرفته‌اند، ازجمله خود من، مرتب این افتضاح بزرگ را انتشار دادیم. انتشار آن هم از طریق ما مطرح شده است. اول آن نقشه‌ای که در بیروت در «الچراغ» انتشار یافت و بلافاصله هم در پاریس ما افشا کردیم.

بعد، تحقیقاتی در آمریکا انجام شد. یا مثلاً در داخل کشور از اکتبرسورپرایز، آن سازش پنهانی سر گروگان‌ها، هیچ کسی خبر ندارد. سانسور است. یا مثلاً در داخل ایران کسی از این محاکماتی که در خارج در باب ایران‌گیت انجام گرفت ازجمله در انگلستان و وزیر دفاع خانم تاچر، آلن کلاک در دادگاه گفت که جنگ در سود انگلستان و غرب بود و ما اسباب ایجاد و ادامه‌اش را فراهم کردیم، اطلاعی ندارد. یا مثلاً سندهایی در آمریکا رو شده است، درباره‌ی این که چگونه صدام را آماده‌ی حمله به ایران کردند و چگونه اسباب ادامه‌ی جنگ را فراهم کردند، هیچ‌کدام بر عموم مردم ایران معلوم نیستند.

حالا از این‌ها که بگذریم، آقای مهندس سحابی در «ایران فردا» انتشار داد که صد میلیارد دلار پول گم شده است. در مجلس به اصطلاح تحقیق کردند و گفتند: صدوپنج میلیارد دلار گم شده است. خب در داخل کشور هیچ کسی از حساب و کتاب این مسائل اطلاعی ندارد.

در همان دوره‌ی هشت ساله‌ی جنگ، در خرداد ۶۰ قرار بود هیئت عدم تعهد به ایران بیاید و جواب مساعد صدام را بیاورد. کشورهای خلیج فارس هم پذیرفته بودند که به ایران غرامت بدهند. خب کودتا شد و جنگ ادامه یافت.

آن قسمت‌هایی که مربوط می‌شود به ایران ، به ربط این کودتا با ادامه‌ی جنگ و اصلاً عوامل برانگیزنده‌ی آقای خمینی به ادامه‌ی جنگ، همه بر مردم ایران مخفی است. اگر در زمان خودش در داخل کشور گفته شده بود، آن‌وقت خیلی چیزها را عوض می‌کرد، اما اگر حالا هم گفته شود، باز خیلی چیزها را عوض می‌کند. برای این که گذشته‌ای را روشن می‌کند و معلوم می‌کند چرا وضعیت ایران امروز این‌طور است.

شما در همان زمان جنگ مدتی فرمانده‌ی کل قوا بودید. خیلی‌ها هم الان می‌گویند که هنوز همه‌ی حقایق آن دوره گفته نشده است. شما این ناگفته‌ها را تا به‌حال گفته‌اید؟

آن‌چه مربوط بوده به دوره‌ی تجاوز عراق و آن دوره‌ای که من تصدی داشتم، به تفسیر و طی سی‌سال مرتب گفته‌ام. آن‌چه‌ مربوط به اکتبرسورپرایز می‌شد را خود من وقتی به خارج آمدم مطرح کردم؛ با بی‌بی‌سی مصاحبه کردم و همان اول هم گفتم که برای افشای روابط ارگانیک میان خمینیسم و ریگانیسم به خارج آمده‌ام.

پس افشا را شروع کردم تا امروز. تازه‌ترین مطلبی که درباره‌ی مسئله‌ی اکتبر سورپرایز انتشار داده‌ام مربوط به ده روز پیش می‌شود. همین‌طور در مورد جنگ. خود من وقتی به خارج آمدم، اصلاً در آن بیانیه‌ی ۲۲ خرداد شصت که در مجلس هم خوانده شد، دلایلی که کودتا شده است را توضیح دادم که یکی از آنها ادامه‌ی جنگ بود برای رسیدن به اهدافی که متأسفانه همه‌ نیز تحقق پیدا کرد.

وقتی به خارج آمدم، در «خیانت به امید» به تفصیل به آنها پرداختم و طی این مدت هم افشا کرده‌ام.

آن‌چه بعد از کودتا انجام شده و از داخل به من اطلاع داده‌اند، در باب اکتبرسورپرایز، ایران‌گیت، ادامه‌ی جنگ، این که یکی از اهداف ادامه‌ی جنگ این بوده که ارتش را از نفس بیندازند و سپاه را ستون فقرات رژیم کنند، استقرار ولایت مطلقه‌ی فقیه، کشتارها در زندان‌ها و ...همه‌ی این‌ها را به تفصیل در این مدت سی‌سال انتشار داده‌ام.

ناگفته‌ای که من از آن اطلاع داشته باشم و انتشار نیافته باشد، خوشبختانه یکی هم نیست. حال این که من بگویم تمام آن‌چه را من انتشار داده‌ام، همه‌ی حقایق بوده که می‌بایست مردم ایران از آن اطلاع پیدا کنند، نه! برای آن که بخشی از آن نزد آقای خمینی و فرزند ایشان آقای احمد خمینی بوده است. آقای حسن‌آقا گفته که پدر ایشان گنجینه‌ی اصرار رژیم بود. او را هم که از بین بردند، برای این که آن گنجینه افشا نشود.

حالا این پرسش را مطرح می‌کنم که اگر آقای میرحسین موسوی این ناگفته‌ها را بگویند، شما را هم دربرمی‌گیرد؟

طوری که از گفته‌ی ایشان معلوم می‌شود، گویا ایشان ناگفته‌های دوره‌ی تصدی خود را می‌خواهد بگوید. آن دوره‌ای که من تصدی داشتم، او تصدی نداشت که از چیزی آگاه باشد و حالا بخواهد بگوید. در آن مورد هم چیزی مخفی نمانده است، جز این که همین مسئله‌ و ماجرای این که در داخل دروغ می‌گویند.


میرحسین موسوی: مجبورم ناگفته‌های جنگ را بگویم

مثلاً آقای هاشمی رفسنجانی می‌گوید کسی به ایران غرامت نمی‌داد. سه جا در کتاب «عبور از بحران» می‌گوید که قرار بر دادن غرامت به ایران بود. یا پیشنهاد هیئت عدم تعهد که عراق هم پذیرفته بود که اگر پذیرفته شده بود، در خرداد شصت جنگ تمام می‌شد، یک نسل ایرانی قربانی نمی‌شد و ایران هم به این روز گرفتار نمی‌شد.

استبداد هم نبود و احتمالا ایران رشد هم کرده بود. الان کشوری بود با اقتصادی رشدیافته و جامعه‌ی آزادی بود. اینها همه گفته شده‌اند و چیز ناگفته‌ای نمانده است. جز همین که مثلاً ایشان می‌گویند، بله، فلان جلسه‌ای بود و این طوری تصمیم گرفتند که برای ادامه‌ی جنگ باید کودتا کرد.

بدین‌ترتیب کودتا شد و من این طور اطلاع دارم. یا مثلاً در مورد اکتبرسورپرایز این طوری تصمیم گرفتند، چون یک‌سر اکتبرسورپرایز هم در حزب جمهوری اسلامی بود. از این‌گونه امور مثلاً ایشان اطلاع داشته است. یا در همان زمان یا بعد اطلاع یافته است که اینها در صورتی که ایشان اطلاع یافته باشد و بخواهد انتشارشان دهد ذی‌قیمت هستند.

آقای بنی‌صدر شما اشاره کردید که این جنگ باعث به‌وجود آمدن اوضاع امروزی در ایران شده است. پرسش‌های جامعه این است که این جنگ را چه کسانی ادامه دادند و یا چه کسی ادامه داد؟

یک عامل آن قطعاً آقای خمینی بود. برای این که چندبار هم که رفتند و به او گفتند که جنگ را خاتمه بدهید، گفت بروید دعا کنید که من زودتر بمیرم. تا من هستم، جنگ هست. یک عامل او بود. آن زمان حکومت آقای رجایی و همین‌طور رهبران حزب جمهوری اسلامی می‌گفتند جنگ نعمت است، به لحاظ این که به آنها فرصت می‌داد اولاً استبداد خویش را برقرار کنند؛ ثانیا ناتوانی‌ها و بی‌کفایتی‌های‌شان را تحت این بهانه که جنگ هست، توجیه کنند و بپوشانند.

پس آنها هم شرکت داشتند. آن بخش از رهبران سپاه پاسداران که آن زمان نیرویی به حساب نمی‌آمدند، ولی می‌خواستند از جنگ استفاده کنند و ارتش اول بشوند، قطعاً یکی از عامل‌های ادامه‌ی جنگ بودند. مثل همین آقای محسن رضایی و همانندهای او. اینها همه کسانی بودند که خواهان ادامه‌ی جنگ بودند.

البته این‌هایی هم که بعد شدند مافیا، هنوز مافیای نظامی‌ـ مالی نشده بودند. این مافیای نظامی‌ـ مالی‌ها مربوط به دوره‌ی بعد از آقای هاشمی رفسنجانی است. آنها هم مایل به ادامه‌ی جنگ بودند، برای این که سودی عظیم از تجارت محرمانه‌ی اسلحه می‌بردند.

آخرین پرسشم این است: شما دلایل این مشاجره‌های اخیر را مثلاً بین آقای رفیق‌دوست و آقای میرحسین موسوی در چه می‌دانید؟

خیلی روشن است. جمهوری اسلامی یک رژیم ناتوان است، تابع قانون است، تقسیم به دو: حذف یکی از آن دو. روش کارش هم یکی است. یعنی از همان اول که اینها می‌خواستند استبداد را برقرار کنند، همین روش را به‌کار بردند. هرجا هم با هر کسی درافتادند، تقصیرات اول و آخر دنیا را گردن او انداخته‌اند.

حالا هم انداخته‌اند گردن آقای میرحسین موسوی که اگر او نبود، حکومت او نبود و مثلاً یکی از خود این آقایان بود، به‌قول آقای رفیق‌دوست، بغداد را هم گرفته بودند. دروغ می‌گویند. آنها توانایی گرفتن بغداد را نداشتند و اساساً نمی‌خواستند که بگیرند. فرض کنید که از طریق نظامی، ارتش عراق شکست می‌خورد. آن قدرت نظامی‌ای که ارتش عراق را شکست می‌داد، وزنه‌ای در جامعه‌ی ایران و در سیاست ایران پیدا می‌کرد که به راحتی نمی‌شد کنارش گذاشت. چون در آن زمان نقش اول را هنوز ارتش در اختیار داشت، پس نمی‌گذاشتند ارتش پیروز شود.

بعد سپاه این نقش را پیدا کرد. اصلاً ماجرای ایران‌گیت یعنی چه؟ یعنی این که این ملایان حاکم چون می‌ترسیدند از این که پیروزی نظامی به‌دست بیاید و دلیلی شود بر این که نیروی نظامی بی‌کفایتی آنها را جبران کرده است، ترتیب کار را جوری می‌دادند که پیروزی سیاسی از طریق حکومت ریگان به دست بیاید.

به این دلیل است که غرب موفق شد آقایان را فریب دهد و آنها را وسیله‌ای برای ادامه‌ی جنگ کند. نتیجه‌ی ادامه‌ی جنگ این شد که سرانجام آقای خمینی جام زهر را سر کشید، ولی هیچ پیروزی نظامی هم در میان نبود که کسی بتواند ادعای آن را داشته باشد. می‌بینید که امروز هم کسی نمی‌تواند ادعا کند. تازه هم که مدعی می‌شوند، می‌گویند که اگر آقای میرحسین نبود، ما پیروز می‌شدیم.

یعنی قبول می‌کنند که شکست خورده‌اند. حالا می‌خواهند این شکست را بیندازند گردن آقای میرحسین موسوی، ولی عامل اصلی شکست همان‌هایی بودند که می‌خواستند استبداد را برقرار کنند. هم از نظر این که نمی‌خواستند چنین وزنه‌ای به‌وجود بیاید.

الان شما سپاه را می‌بینید که چه وضعی در رژیم دارد. در عمل دولت در تصرفش است. حالا فرض کنید که سپاه آن زمان با پیروزی در جنگ وزنه پیدا می‌کرد. خیلی زودتر این استبداد برقرار شده بود و الان وضعیت ایران هم طوری دیگری شده بود. اگر شما توجه کنید، می‌بینید که در طول این مدت هشت سال جنگ، فرماندهان قابل ارتش را بلافاصله بعد از کودتا، با آن ماجرای سقوط هواپیما که فراهم کردند، کشتند.

آن هایی را هم که نکشتند، کنار زدند. در سپاه هم نگذاشتند یک نفر به‌عنوان مستعد و شاخص و دارای قابلیت فرماندهی رو بیاید. حالا هم شما نمی‌توانید بگویید که در جنگ هشت‌ساله ما هشت سردار داریم که اینها در جنگ قابلیت به‌خرج دادند. به اصطلاح دلیل آن شکست، یکی این رژیم است که می‌خواست استبداد خودش را بدون یک قدرت نظامی مزاحم داشته باشد.این اما امروز موضوع نزاع شده است.

اصلاً قضیه‌ی انفجار حزب جمهوری اسلامی هم همین طور است. تا حالا آن ماجرا را به هشت دسته نسبت داده‌اند. حالا رسیده نوبت به جنگ. فردا نوبت یک چیز دیگر می‌شود. حتی ‌می‌بینید که آقای سردار مشفق درباره‌ی گروگان‌گیری می‌گوید که این میدین یواس‌آ بوده. طرحش را آمریکایی‌ها خودشان ریختند و آقای موسوی خوئینی‌ها هم اجراکننده‌اش بوده است.

چیزی که آقای خمینی می‌گفت انقلاب دوم است، حالا شده است یک عمل خیانت‌آمیز و می‌خواهند مقصر پیدا کنند و می‌اندازند گردن موسوی خوئینی‌ها. بنابراین چیزی که شما می‌بینید، طبق آن روشی است که اینها در مدت سی سال داشته‌اند.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

این اقای بنی صدر شبیه ان گرامافون های قدیمی شده که فقط یکی - دو تا صفحه داشتند و هر وقت که دستگاه را کوک می کردی فقط همان دو تا صفحه تکرار می شدند. شما با ایشان در هر موردی مصاحبه کنید مستقل از این که سوال چی باشد، ایشان همان دو تا صفحه قدیمیش را از نو می گذارد. صفحه های قدیمی هم با صدای خش خش دار تکرار می کنند: کودتای خرداد 60، اکتبرسورپراز، من که قبلا گفته بودم.

-- احمد احمدی ، Jul 29, 2010

در ادامه یادداشت قبلی. اقای رادیو زمانه: شما اگر علاقمند به صفحه های قدیمی هستید، اصلا یک ستون هفتگی درست کنید فقط برای مصاحبه با اقای بنی صدر و خیال همه را راحت کنید. مطمئن باشید شما هر سوالی بکنید ایشان همان جواب های قبلی را تکرار و تکرار و تکرار خواهند کرد. ادم حسابی توی این مملکت نیست او با شما مصاحبه کند؟ یا این که کفگیرتان به ته دیگ خورده است؟

-- احمد احمدی ، Jul 29, 2010

این گفتگو برای نسل ما که با آگاهان قطع ارتباط شده ایم بسیار روشنگرانه است.لطفن ادامه بدهید.ما به گوش هستیم.

-- سحر ، Jul 29, 2010

به این آقای احمدی باید گفت مگر میشود تاریخ واقعی را هر بار متفاوت گفت ؟ تا زمانی که مردم ایران از واقعیات بعد از انقلاب و آنجه انقلاب را منحرف کرد مطلع نشوند تصمیم درست برای آینده شان میسر نخواهد شد . برخورد دشمنانه با صحبتهای آقای بنی صدر مساوی است با محروم کردن مردم از آگاهی از آن واقعیات .

-- محمد ، Jul 29, 2010

احمدي شما هم صفحه را ميشنويد و هم نق مي زنيد. تازه اين فضولي ها به شما نيأمده كه در كار راديو زمانه دخالت كنيد. شايد برخي مي خواهند اين صفحه را بشنوند به شما ربطي ندارد. سانسور كار مستبدين است نه أزادانديشان

-- منصور ، Jul 29, 2010

این جزء وظائف "مصاحبه کننده" است تا به "مصاحبه شونده" اجازه خارج شدن از موضوع مطروحه را ندهد. درواقع، این مصاحبه کننده است که در سمت گرداننده مصاحبه، جلسه را اداره میکند و بنابراین لازمست تا مدیریت مصاحبه را بطور مثبت به عهده داشته وهرجائی که مصاحبه شونده بخواهد از پاسخ به سئوالی خارج شود، به او تذکرداده واو را وادارکند تا در باره سئوال مورد نظر ابراز عقیده کند.
درمصاحبه بالا، آقای بنی صدر هرچه دلش خواست حرف زد بجز پاسخ به سئوالهای مربوطه. المعناء الشعر، فی بطن الشاعر.

-- علی کبیری ، Jul 29, 2010

از رادیو زمانه به خاطر این گفتگو ممنونم . دوست عزیز "احمد احمدی" شاید برای شما این گفتگو یک صفحه قدیمی باشد اما برای خیلی ها از جمله خود من نکات جالبی داشت . خیلی ها مانند من هستند که از خیلی چیزها ( به خاطر سانسور در ایران) بی خبرند و اینگونه گفتگوها آنان را کنجکاو میکند که به دنبال جواب "چراهای" جدیدشان بگردند. باز هم به خاطر این گفتگو تشکر میکنم

-- ارش ، Jul 29, 2010

دوست عزیز احمد:
حرفهای بنی صدر همیشه اموزنده و پیش بینی هایش درست است .شما هم اگر بسیاری از عزیزانتان را در ماجرایی از دست داده بودید همیشه از ان صحبت می کردید وقتی عکس حسین نواب صفوی را در کنار بنی صدر میبینم احساس او را درک میکنم.کاش رادیو زمانه کمی درباره حسین نواب صفوی می نوشت. با تشکر از رادیو زمانه برای این مصاحبه.

-- حسین ، Jul 29, 2010

I think Dr. Bani sadr is right. Mr. Ahmad Ahmadi or AhmadiNejad critical view points are not justified. The subject is that "the truth must be said to the people." I wonder why Mr. Ahmadi Nejad changed to the different subject. The area of Hezb Faghat Hezbolah ... is over. I hope Mr. Ahmad Ahmadi Nejad understand it. If you have something relevant to subject then you may explain it. If not please be silent

-- galna ، Jul 29, 2010

آقای احمد احمدی چرا اصل موضوع را کنار گذاشته و به آقای بنی صدر گیر می دهید. درباره جنگ حقایقی است که بیان نشده و قسمتی از آنان توسط آقای بنی صدر عنوان شده. گوشتان و دلتان را برروی حقایق باز کنید فارغ از اینکه توسط چه کسی بیان می شود. مطالب زیادی در باره جنگ خانمان سوز ایران و عراق است که باید گفته شود. جنگی که هزاران نفر از بهترین جوانان این مرزوبوم را به کشتن داد و هزاران میلیارد دلار به کشور ضرر وارد کرد که عوارض آن تا سالیان دراز باقی خواهد ماند. پس تنگ نظری را کنار بگزارید و چشمتان را به روی حقایق باز کنید.

-- سیامک ، Jul 30, 2010

هر چند از این انقلاب و متولیانش از بدو تولد تا به امروز بیزارم اما همواره با تعمق در سخنان این مرد شریف به راستگویی او بیشتر ایمان می آورم ،هرچند ایشان اشتباهات بسیاری داشته اند که اشتباهات کوچکی هم نبوده اما معتقدم که وی هنوز هم شایستگی پیشوایی و رهبری جنبش ضد استبدادی ایران را دارد

-- بیطرف ، Jul 30, 2010

به آقاي احمدي بايد گفت كه آنچه در دهه 60 اتفاق افتاد و خيانت هايي كه به قول شما در سه كلمه تكراري خلاصه مي شود منشاء بازسازي استبدادي است كه اكنون گرفتار آن هستيم. علت تكرار از ناحيه ايشان هم مبارزه با سانسور شديدي است كه در ايران هست، در واقع اگر ايشان در اين مبارزه و بقول شما تكرار اصرار نمي ورزيدند اكنون شما و خيلي هاي ديگري كه تازه از سد سانسور مي گذرند نمي توانستند از حقايق مطلع شوند. تكرار حق وظيفه است.

-- فاروق ، Jul 30, 2010

این گفتگوها برای ما در درون مرز مهم است. جنگ وکودتای 60 و گروگان گیری امریکائی ها و ...باید روشن تر شود. چشم به راه گفتگو با دکتر بنی صدریم.

-- شهروند درجه 3 ، Jul 30, 2010

تنها کسی‌ که من به عنوان یک سیاسی با سواد قبول دارم بنی‌ صدر است. اتفاقاّ حرفاش اصلا تکراری نیست و هر دفعه یک مطلب جدید از حرفاش پیدا میشه، از طرفی‌ چون یک زمانی‌ به واسطه رابطه پدرش با خمینی رفیق و یار و غار خمینی بود و از مسائل خصوصی اطلاع داره.

-- شهاب ، Jul 30, 2010

برای منی که بعد از انقلاب به دنیا آمدم توی دهه ی شصت، خیلی جالب بود بشنوم که اون موقع هم یه کودتا اتفاق افتاده و ادامه ی جنگ اینقدر زیرکانه بوده و چه طور چند تا مرد ِ خائن مملکتم رو اینطور به گند کشیدن. میخوام بازم بشنوم لطفا

-- Goli ، Jul 30, 2010

اگر یک آدم درست و حسابی در این انقلاب کذا وجود داشت اون بنی صدر بود. همیشه از حرف های او صداقت تراووش می شد امروز هم همین طور است.

-- سهیلا ، Jul 30, 2010

برای هشتاددرصد مردم که زیرچهل سال هستند هر روز هر ماه وهر سال اطلاع رسانی در هر موردی شود ، خیلی واضح است که از دانستن تاریخ کشور خود سپاسگزار خوهند بود، حتی جوان های دیروز
سپاسگزار ازهر مدیا از جمله رادیو زمانه

-- رضا شاه حسینی ، Jul 30, 2010

خوب است مثلا من نسل جدیدی نمی دانستم حاج احمد را هم اینها کشته اند.

-- اکبر ، Jul 31, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)