تاریخ انتشار: ۱۲ مرداد ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
گفت‌وگو با علیرضا رجایی، تحلیل‏گر سیاسی ملی‏- مذهبی در تهران

افق شرکت اصلاح‌طلبان در انتخابات آینده

مریم محمدی
mmohammadi@radiozamaneh.com

روز یکشنبه دهم مردادماه، عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان، در گفت‏وگویی با خبرگزاری«ایلنا» که به مناسبت سی‏امین سالگرد تأسیس شورای نگهبان انجام می‏گرفت، مطالبی را نیز درباره‏ی نقش شورای نگهبان در انتخابات و نگاه این ارگان به امکان حضور اصلاح‏طلبان در انتخابات آینده عنوان کرد.

Download it Here!

عباسعلی کدخدایی گفت: «نگاه ما این نیست که اصلاح‏طلبان در انتخابات آینده نباید حضور داشته باشند یا حضور نخواهند داشت.»

وی تاکید کرد: «بسیاری از دوستان اصلاح‏طلب در چهارچوب نظام عمل کرده‏اند و شورای نگهبان نیز با آنها مشکلی ندارد.»

هم‏چنین حبیب‏الله عسگراولادی، دبیرکل مؤتلفه و رییس جبهه‏ی پیروان خط امام و رهبری، در اظهارات مشابهی که ضمن گزارش دیدارش با محمود احمدی‏نژاد بیان می‏کرد، بر ضرورت افزایش ظرفیت سیاسی در کشور و ضرورت حضور «دوم خردادی‏ها» (عبارتی که آقای عسگراولادی به‏کار برد) در انتخابات آینده تاکید کرد.

پرسش این است: آیا علی‏رغم طوفان‏های سیاسی که اصلاح‏طلبان دست کم در یک سال گذشته با آن درگیر بوده و هستند، امکان حضور مجدد آنها در صحنه‏ی انتخابات وجود دارد؟

آقای علیرضا رجایی، تحلیل‏گر سیاسی ملی‏- مذهبی در تهران، از زوایای گوناگون به این پرسش پاسخ می‏دهد.


علیرضا رجایی، تحلیل‏گر سیاسی

علیرضا رجایی: همان‏طور که روشن است و وقایع یک‌سال گذشته نشان داده، با توجه به این‏که مهم‏ترین چهره‏های شاخص اصلاح‏طلب، طی یک سال گذشته بازداشت، زندانی و محاکمه شده‏اند و وزارت کشور و کمیسیون ماده‏ی ۱۰ احزاب، دو حزب اصلی اصلاح‏طلب را غیر قانونی اعلام کرده‏اند، واضح است که دست کم چهره‏های اصلی اصلاح‏طلب و یا جریان‏های اصلی اصلاح‏طلب، زمینه‏ای برای مشارکت در امر انتخابات ندارند.
صرف نظر از این‏که حال نهادهای جمهوری اسلامی چه تصمیمی در این زمینه داشته باشند، روشن است که اصلاح‏طلب‏ها در شرایطی نیستند که بتوانند به‏طور فعال در هر انتخاباتی شرکت کنند.

انتخابات ریاست جمهوری‏ به‌عنوان مهم‏ترین انتخابات ایران، سه سال دیگر و انتخابات مجلس دو سال دیگر برگزار می‏شود. آیا احتمال این وجود ندارد که نظام در این مدت به این نتیجه برسد که رویکرد دیگری با منتقدین و مخالفان سیاسی داشته باشد؟ این اتفاق در خیلی از کشورها روی داده است؛ به‏ویژه از تغییرات سیاسی و نظری در میان اصول‏گرایان و پیدایش نظراتی که از تندروی‏ها فاصله دارد نیز صحبت می‏شود.

به جهت منطقی، هرچیزی محتمل است و می‏توان در مورد آن صحبت کرد، اما تا آن‏جایی که به امر واقع برمی‏گردد و ما به عنوان کسانی که امور سیاسی را دنبال می‏کنیم، بر اساس همان شواهد قضاوت می‏کنیم، شواهدی دال بر این‏که چنین تغییر مشی‏ای اتفاق بیفتد، دیده نمی‏شود.

وقتی بعد از انتخابات سال گذشته، مجموعه‏ای از اعتراضات خیابانی، به‏خصوص در تهران و بعد در برخی از شهرهای دیگر اتفاق افتاد، معنایش آن است که این تعداد از مردم نسبت به نحوه‏ی برگزاری انتخابات و شمارش آرا اعتراض دارند. تاکنون به این اعتراض‌ها و منشا شکل‏گیری این انتقادات پاسخی داده نشده است. نه تنها پاسخ داده نشده است، بلکه بر آنها پافشاری هم می‏شود و همان‏طور که دائماً تکرار می‏شود، عنوان می‏کنند که معترضین و منتقدین در اقلیت محض قرار دارند.

اگر بخواهند بر اساس همین دید و آن‏چه عنوان می‏شود تصمیم‏گیری کنند، نتیجه‏ای که گرفته می‏شود این است که رویه‏ای که تاکنون پیموده شده، رویه‏‏ی درستی است و اصولاً ضرورتی برای تغییر رویه دیده نمی‏شود.

بنابراین، به نظر من، اختلافاتی که واقعاً وجود دارند، تا زمانی که به مرحله‏ی تعیین کننده‏ای که معنای آن تغییر مشی است نرسد، ما می‏توانیم به همین نتیجه‏ی خودمان اکتفا کنیم که تغییر اراده‏ای به‏وجود نخواهد آمد.

به این ترتیب، این سئوال مطرح می‏شود که اصلاح‏طلبان تاکنون فعالیت راهبردی‏شان شرکت در انتخابات بوده و بر این امر تاکید داشته‏اند. افق و منظر فعالیت سیاسی آنها بعد از این، وقتی مشارکت سیاسی به این شکل را ممکن نمی‏بینند چگونه خواهد بود؟

اشاره‏ی شما را به این شکل می‏توانم اصلاح کنم که اصلاح‏طلبان انتخابات را یک امر راهبردی می‏دانستند، نه این که می‏دانند. یعنی تا زمانی احساس می‏کردند میزانی از رقابت سیاسی در برخی از انتخابات‏ها امکان‏پذیر است، آن را امری راهبردی می‏دانستند و به همین دلیل هم نسبت به خیلی از کوتاهی‏هایی که در برگزاری انتخابات‏های گذشته می‏شد، چشم‏پوشی می‏کردند.

ولی بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته و اتفاقاتی که افتاد، به‏نظر نمی‏آید که دیگر انتخابات جایگاه راهبردی گذشته را داشته باشد. چون از یک سو هیچ تصوری از این‏که بتوان یک رقابت کاملاً آزاد داشت وجود ندارد و از سوی دیگر، اصولاً امکان مشارکت چهره‏های شاخص اصلاح‏طلب در همان حد نسبی یکی دو انتخابات گذشته نیز دیگر وجود ندارد.

پس محتوای فعالیت سیاسی فعلی اصلاح‏طلبان چه خواهد بود؟

همان چیزی است که الان وجود دارد؛ یعنی به صورت اعلام مواضع اعتراضی‏ای که به‏طور پراکنده صورت می‏گیرد. آنها در انتظار زمانی نشسته‏اند که چرخشی که مد نظر همه است و از نظر من فعلاً نمی‏شود آینده‏ی مشخصی را برای آن پیش‏بینی کرد، روی بدهد.

در غیراین صورت، همین بیان مواضع انتقادی و اتفاقاتی است که گاه شاهد هستیم. مثلاً بیان مواضع آقای میرحسین موسوی و کروبی، بیانیه‏هایی که گاه جبهه‏ی مشارکت و یا سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی منتشر می‏کنند، یا بیان انتقادی البته فوق‏العاده تلطیف شده‏ی مطبوعات محدودی که وجود دارند، به صورت جسته و گریخته نسبت به اوضاع است.

به نظر می‏آید اینها عمده‏ی فعالیت‏هایی است که می‏توان به آن نگاه کرد. مهم‌تر از هرچیز بحران عمومی‏ای است که در حوزه‏های اقتصاد، سیاست، امور اجتماعی و ... وجود دارد و شما حتی در محافظه‏کارترین روزنامه‏های ایران هم می‏بینید. به انتظار نشسته‏ایم که این بحران در نهایت به چه نتیجه‏ای می‏رسد.

فکر می‏کنید که بدنه‏ی اصلاح‏طلبان در جامعه، به چنین رویکردی به فعالیت‏های سیاسی قانع باشند؟

به‏نظر می‏رسد که خود بدنه هم دارد به همین ترتیب عمل می‏کند. یعنی همان بدنه‏ای که اساس عنصر اعتراضی بعد از انتخابات سال گذشته را تشکیل می‏داد، در عین حال دارد زندگی روزمره‏ی خود را هم انجام می‏دهد. اتفاقاً پدیده‏ای که در ایران به‏چشم می‏خورد این است که سیاست به بخشی از زندگی روزمره‏ تبدیل شده است.

برخلاف گذشته که سیاسیون باید افراد حرفه‏ای می‏بودند، الان آدم‏های عادی هستند. زندگی عادی و امرار معیشت مرسوم خود را انجام می‏دهند و در عین حال به مسئله‏ی سیاسی، به عنوان بخشی اساسی از زندگی روزمره‏شان توجه دارند. هر زمانی هم که زمینه‏ای برای حضور مجدد آنها پیش بیاید، چون به بخشی از زیست روزمره‏شان تبدیل شده، طبیعی است که آن را به منصه‏ ظهور خواهند رساند.

چنین رویکردی باعث نمی‏شود که بخشی از جنبش و حتی حاکمیت فکر کنند که این جنبش دیگر وجود ندارد و یا حداقل دچار رکود شده است؟

امروز شاهد هستیم که در عمده‏ترین مطبوعات جناح راست، با وجود این‏که به‏نظر می‏رسد فضای اجتماعی ایران آرام است، دائماً اظهار نگرانی می‏شود و می‏گویند این آتش زیر خاکستر است یا سران جنبش سبز باید محاکمه شوند و ... در حالی که وقتی تاکید می‏کنند که جنبش سبز به‏پایان رسیده است، علی‏الاصول این نگرانی دیگر نباید وجود داشته باشد.

دلیل آن همین نکته است که سیاست در ایران به بخشی از زیست روزمره تبدیل شده است. وقتی این اتفاق در سیاست بیفتد، به این معنا خواهد بود که ممکن است هر زمان به شکل جدیدی بروز پیدا کند و این یک جریان و یا هسته‏ی سیاسی نیست که با سرکوب آن، ماجرا فیصله پیدا کند.

به این ترتیب، اگر شعار انتخابات آزاد و یا فعالیت برای انتخابات آزاد، یکی از شعارهای اصلی اصلاح‏طلبان در شرایط فعلی نباشد، جامعه چه آمادگی‏ای دارد برای این‏که اگر شرایط مهیا بود، در انتخابات فعال باشد؟

یقیناً هر زمانی که انتخاباتی عادلانه و بالنسبه آزاد و سالم برگزار شود، برای اصلاح‏طلبان انتخابات یک وجه استراتژیک پیدا خواهد کرد، اما اگر این مختصات را نداشته باشد، یعنی شما در قوی‏ترین شکل حضور پیدا کنید، ولی از نتیجه‏ی انتخابات، یعنی از نحوه‏ی سالم شمارش آرا، اطمینان نداشته باشید و این عدم اطمینان در بدنه‏ی اجتماعی شما هم رسوخ کند، متأسفانه انتخابات اهمیت خود را از دست خواهد داد.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)