خانه > گوی سیاست > ایران > افق شرکت اصلاحطلبان در انتخابات آینده | |||
افق شرکت اصلاحطلبان در انتخابات آیندهمریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comروز یکشنبه دهم مردادماه، عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان، در گفتوگویی با خبرگزاری«ایلنا» که به مناسبت سیامین سالگرد تأسیس شورای نگهبان انجام میگرفت، مطالبی را نیز دربارهی نقش شورای نگهبان در انتخابات و نگاه این ارگان به امکان حضور اصلاحطلبان در انتخابات آینده عنوان کرد.
عباسعلی کدخدایی گفت: «نگاه ما این نیست که اصلاحطلبان در انتخابات آینده نباید حضور داشته باشند یا حضور نخواهند داشت.» وی تاکید کرد: «بسیاری از دوستان اصلاحطلب در چهارچوب نظام عمل کردهاند و شورای نگهبان نیز با آنها مشکلی ندارد.» همچنین حبیبالله عسگراولادی، دبیرکل مؤتلفه و رییس جبههی پیروان خط امام و رهبری، در اظهارات مشابهی که ضمن گزارش دیدارش با محمود احمدینژاد بیان میکرد، بر ضرورت افزایش ظرفیت سیاسی در کشور و ضرورت حضور «دوم خردادیها» (عبارتی که آقای عسگراولادی بهکار برد) در انتخابات آینده تاکید کرد. پرسش این است: آیا علیرغم طوفانهای سیاسی که اصلاحطلبان دست کم در یک سال گذشته با آن درگیر بوده و هستند، امکان حضور مجدد آنها در صحنهی انتخابات وجود دارد؟ آقای علیرضا رجایی، تحلیلگر سیاسی ملی- مذهبی در تهران، از زوایای گوناگون به این پرسش پاسخ میدهد.
علیرضا رجایی: همانطور که روشن است و وقایع یکسال گذشته نشان داده، با توجه به اینکه مهمترین چهرههای شاخص اصلاحطلب، طی یک سال گذشته بازداشت، زندانی و محاکمه شدهاند و وزارت کشور و کمیسیون مادهی ۱۰ احزاب، دو حزب اصلی اصلاحطلب را غیر قانونی اعلام کردهاند، واضح است که دست کم چهرههای اصلی اصلاحطلب و یا جریانهای اصلی اصلاحطلب، زمینهای برای مشارکت در امر انتخابات ندارند. انتخابات ریاست جمهوری بهعنوان مهمترین انتخابات ایران، سه سال دیگر و انتخابات مجلس دو سال دیگر برگزار میشود. آیا احتمال این وجود ندارد که نظام در این مدت به این نتیجه برسد که رویکرد دیگری با منتقدین و مخالفان سیاسی داشته باشد؟ این اتفاق در خیلی از کشورها روی داده است؛ بهویژه از تغییرات سیاسی و نظری در میان اصولگرایان و پیدایش نظراتی که از تندرویها فاصله دارد نیز صحبت میشود. به جهت منطقی، هرچیزی محتمل است و میتوان در مورد آن صحبت کرد، اما تا آنجایی که به امر واقع برمیگردد و ما به عنوان کسانی که امور سیاسی را دنبال میکنیم، بر اساس همان شواهد قضاوت میکنیم، شواهدی دال بر اینکه چنین تغییر مشیای اتفاق بیفتد، دیده نمیشود. وقتی بعد از انتخابات سال گذشته، مجموعهای از اعتراضات خیابانی، بهخصوص در تهران و بعد در برخی از شهرهای دیگر اتفاق افتاد، معنایش آن است که این تعداد از مردم نسبت به نحوهی برگزاری انتخابات و شمارش آرا اعتراض دارند. تاکنون به این اعتراضها و منشا شکلگیری این انتقادات پاسخی داده نشده است. نه تنها پاسخ داده نشده است، بلکه بر آنها پافشاری هم میشود و همانطور که دائماً تکرار میشود، عنوان میکنند که معترضین و منتقدین در اقلیت محض قرار دارند. اگر بخواهند بر اساس همین دید و آنچه عنوان میشود تصمیمگیری کنند، نتیجهای که گرفته میشود این است که رویهای که تاکنون پیموده شده، رویهی درستی است و اصولاً ضرورتی برای تغییر رویه دیده نمیشود. بنابراین، به نظر من، اختلافاتی که واقعاً وجود دارند، تا زمانی که به مرحلهی تعیین کنندهای که معنای آن تغییر مشی است نرسد، ما میتوانیم به همین نتیجهی خودمان اکتفا کنیم که تغییر ارادهای بهوجود نخواهد آمد. به این ترتیب، این سئوال مطرح میشود که اصلاحطلبان تاکنون فعالیت راهبردیشان شرکت در انتخابات بوده و بر این امر تاکید داشتهاند. افق و منظر فعالیت سیاسی آنها بعد از این، وقتی مشارکت سیاسی به این شکل را ممکن نمیبینند چگونه خواهد بود؟ اشارهی شما را به این شکل میتوانم اصلاح کنم که اصلاحطلبان انتخابات را یک امر راهبردی میدانستند، نه این که میدانند. یعنی تا زمانی احساس میکردند میزانی از رقابت سیاسی در برخی از انتخاباتها امکانپذیر است، آن را امری راهبردی میدانستند و به همین دلیل هم نسبت به خیلی از کوتاهیهایی که در برگزاری انتخاباتهای گذشته میشد، چشمپوشی میکردند. ولی بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته و اتفاقاتی که افتاد، بهنظر نمیآید که دیگر انتخابات جایگاه راهبردی گذشته را داشته باشد. چون از یک سو هیچ تصوری از اینکه بتوان یک رقابت کاملاً آزاد داشت وجود ندارد و از سوی دیگر، اصولاً امکان مشارکت چهرههای شاخص اصلاحطلب در همان حد نسبی یکی دو انتخابات گذشته نیز دیگر وجود ندارد. پس محتوای فعالیت سیاسی فعلی اصلاحطلبان چه خواهد بود؟ همان چیزی است که الان وجود دارد؛ یعنی به صورت اعلام مواضع اعتراضیای که بهطور پراکنده صورت میگیرد. آنها در انتظار زمانی نشستهاند که چرخشی که مد نظر همه است و از نظر من فعلاً نمیشود آیندهی مشخصی را برای آن پیشبینی کرد، روی بدهد. در غیراین صورت، همین بیان مواضع انتقادی و اتفاقاتی است که گاه شاهد هستیم. مثلاً بیان مواضع آقای میرحسین موسوی و کروبی، بیانیههایی که گاه جبههی مشارکت و یا سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی منتشر میکنند، یا بیان انتقادی البته فوقالعاده تلطیف شدهی مطبوعات محدودی که وجود دارند، به صورت جسته و گریخته نسبت به اوضاع است. به نظر میآید اینها عمدهی فعالیتهایی است که میتوان به آن نگاه کرد. مهمتر از هرچیز بحران عمومیای است که در حوزههای اقتصاد، سیاست، امور اجتماعی و ... وجود دارد و شما حتی در محافظهکارترین روزنامههای ایران هم میبینید. به انتظار نشستهایم که این بحران در نهایت به چه نتیجهای میرسد. فکر میکنید که بدنهی اصلاحطلبان در جامعه، به چنین رویکردی به فعالیتهای سیاسی قانع باشند؟ بهنظر میرسد که خود بدنه هم دارد به همین ترتیب عمل میکند. یعنی همان بدنهای که اساس عنصر اعتراضی بعد از انتخابات سال گذشته را تشکیل میداد، در عین حال دارد زندگی روزمرهی خود را هم انجام میدهد. اتفاقاً پدیدهای که در ایران بهچشم میخورد این است که سیاست به بخشی از زندگی روزمره تبدیل شده است. برخلاف گذشته که سیاسیون باید افراد حرفهای میبودند، الان آدمهای عادی هستند. زندگی عادی و امرار معیشت مرسوم خود را انجام میدهند و در عین حال به مسئلهی سیاسی، به عنوان بخشی اساسی از زندگی روزمرهشان توجه دارند. هر زمانی هم که زمینهای برای حضور مجدد آنها پیش بیاید، چون به بخشی از زیست روزمرهشان تبدیل شده، طبیعی است که آن را به منصه ظهور خواهند رساند. چنین رویکردی باعث نمیشود که بخشی از جنبش و حتی حاکمیت فکر کنند که این جنبش دیگر وجود ندارد و یا حداقل دچار رکود شده است؟ امروز شاهد هستیم که در عمدهترین مطبوعات جناح راست، با وجود اینکه بهنظر میرسد فضای اجتماعی ایران آرام است، دائماً اظهار نگرانی میشود و میگویند این آتش زیر خاکستر است یا سران جنبش سبز باید محاکمه شوند و ... در حالی که وقتی تاکید میکنند که جنبش سبز بهپایان رسیده است، علیالاصول این نگرانی دیگر نباید وجود داشته باشد. دلیل آن همین نکته است که سیاست در ایران به بخشی از زیست روزمره تبدیل شده است. وقتی این اتفاق در سیاست بیفتد، به این معنا خواهد بود که ممکن است هر زمان به شکل جدیدی بروز پیدا کند و این یک جریان و یا هستهی سیاسی نیست که با سرکوب آن، ماجرا فیصله پیدا کند. به این ترتیب، اگر شعار انتخابات آزاد و یا فعالیت برای انتخابات آزاد، یکی از شعارهای اصلی اصلاحطلبان در شرایط فعلی نباشد، جامعه چه آمادگیای دارد برای اینکه اگر شرایط مهیا بود، در انتخابات فعال باشد؟ یقیناً هر زمانی که انتخاباتی عادلانه و بالنسبه آزاد و سالم برگزار شود، برای اصلاحطلبان انتخابات یک وجه استراتژیک پیدا خواهد کرد، اما اگر این مختصات را نداشته باشد، یعنی شما در قویترین شکل حضور پیدا کنید، ولی از نتیجهی انتخابات، یعنی از نحوهی سالم شمارش آرا، اطمینان نداشته باشید و این عدم اطمینان در بدنهی اجتماعی شما هم رسوخ کند، متأسفانه انتخابات اهمیت خود را از دست خواهد داد.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|