تاریخ انتشار: ۲۶ تیر ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
گفت‌وگو با فرخ نگهدار، درباره‌ی به تعویق افتادن انتخابات شوراها

چرا انتخابات شوراها ۲سال به عقب افتاد؟

حسین علوی
alavi@radiozamaneh.com

با تایید مصوبه‏ی مجلس شورای اسلامی ایران در مورد تجمیع انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای شهر و روستا، توسط شورای نگهبان، انتخابات شوراها دوسال به عقب افتاد.

Download it Here!

بسیاری در ایران، قطعی شدن این تجمیع را نه با هدف اعلام شده یعنی صرفه‌جویی در منابع مالی و انسانی کشور، بلکه تصمیمی سیاسی پس از انتخابات اخیر ریاست جمهوری و برای به تعویق انداختن هر نوع انتخابات، به خاطر نگرانی از عواقب آن، ارزیابی می‌کنند.

فرخ نگهدار تحلیل‌گر سیاسی در این باره به زمانه می‌گوید:

قطعاً این ارزیابی درست است. البته این بحث از مدت‏ها پیش مطرح بود، ولی مانع عمده‏ای که وجود داشت، این بود که کسانی که در شوراها انتخاب شده بودند، حدود دو سال بیش‌تر از حدی که مردم به آنها رأی داده بودند، هم‏چنان در پست خود می‏ماندند و این خلاف قانون و رویه‏ی جاری بود. می‏خواستند این مشکل را حل کنند که کمک از غیب رسید و آمدند انتخابات را دو سال عقب انداختند.


فرخ نگهدار، تحلیل‌گر سیاسی

بنا بر ارزیابی من، آنها با توجه به فضای فعلی، می‏دانستند اگر بخواهند تقلب نکنند، به‏خصوص در شهرهای بزرگ و به‏ویژه در تهران که مهم‏ترین شورا را در سراسر کشور دارد، قطعاً شکست می‏خورند. در صورت تقلب نیز احتمال مواجه شدن با واکنش عمومی در تهران، از جمله اعتصاب عمومی و فلج شدن کل حاکمیت خیلی بالا بود. این بود که تصمیم گرفتند این انتخابات را به عقب بیاندازند.

چرا مجمع تشخیص مصلحت نظام که ریاست آن با آقای رفسنجانی است و بخش مهمی از ترکیب آن با انتخابات اخیر ریاست جمهوری مشکل دارد، با این تصمیم هماهنگی کرده است؟

از این برخورد مجمع می‏توان دو تعبیر به‏دست داد: یکی این‏که اگر مخالفت کند، علی‏رغم این‏که شورای نگهبان و مجلس پذیرفته‏اند، آن وقت آیا قدرت ایستادگی خواهد داشت یا نه؟ به همین دلیل به مصلحت دیده که کارت مجمع تشخیص به این سادگی نسوزد، یا منزوی نشود و یا بحران را آن‏قدر حاد نکند که به اجبار تغییر ساختاری پیش بیاید و صحبت‏ آقای رفسنجانی- یعنی کناره‌گیری ایشان به خاطر گشایش‏ راه‏ها- عملی شود.

تعبیر دیگر هم این است که در اساس مجمع تشخیص مصلحت نظام که اکثریت اعضای آن با نظرات آقای رفسنجانی نزدیک هستند، خود تصمیم گرفته که به خیر و صلاح نظام است که این انتخابات عقب بیفتد. جدا از این‏که شورای نگهبان آن را تصویب کرده یا خیر.

در این لحظه نمی‏توان در این زمینه قضاوت قطعی داشت که کدامیک از این دو انگیزه عامل اصلی موافقت مجمع تشخیص بوده است، اما یک نکته شاید برای ما کمی کمک‏کننده باشد و آن این‏که در مجلس هم نارضایتی‏ها و فشارهایی که وجود داشت، نشانه‌ی این بود که آنها نیز آن‏چنان پای‏بند نیستند که آقای احمدی‏نژاد و گروهش را هم‏چنان همه‏کاره‏ی مملکت بشناسند، ولی به این مصوبه رأی دادند.

از این برخورد مجلس می‏توان نتیجه گرفت: در این مقطع، کسانی که در درون حاکمیت فکر می‏کنند تعویق انتخابات به صلاح نظام است، عده‏ی زیادی هستند و افرادی که فکر می‏کنند اگر این انتخابات عقب بیفتد، خلف وعده و یا حق‏کشی خواهد شد، اقلیت محدودی هستند.

فضای سیاسی پرتنش کنونی در ایران، به‌نوعی مصالح حکومت را در توقف انتخابات تا زمانی نامعلوم سوق داده است. آیا سخنان اخیر آقای احمدی‏نژاد در مورد عدم ضرورت تعدد احزاب سیاسی در ایران را هم می‏توان ناشی از این مصلحت‏گرایی دانست؟ چون ایشان ضمن این‏که آزادی فعالیت بقیه‏ی احزاب را زیر سئوال نبرده، گفته است که انتقال دوره‏ای قدرت در ایران بی‏معنا است. آیا می‏توان این را اراده‏ی سیاسی تازه‏ای برای جلوگیری از شرکت احزاب، در روندهای سیاسی آینده دانست؟

به این موضوع هم قطعاً باید از دو منظر نگاه کرد: یکی این‏که تمام نحله‏های شرکت‌کننده در جمهوری اسلامی ایران، در آغاز انقلاب خود را یک نحله یا یک جریان می‏شناختند و اسم آن را نیز «حزب‏الله» گذاشته بودند.

همان‏طور که می‏دانید، امروز مدل دیگری نیز در لبنان تحت عنوان «حزب‏الله» پیاده شده که نمایندگی کامل تمام شیعیان لبنان را برعهده دارد و او هم دست کم در میان شیعیان، قائل به این نیست که می‏تواند رقابت و تعدد حزبی وجود داشته باشد.

این نگاه پیش از این، در بنیان فکری تمام گروه‏های مشارکت‏کننده در حاکمیت جمهوری اسلامی ایران وجود داشت، ولی تصور غیر واقعی‏ای بود. چون همان‏طور که دیدیم، اختلافات سیاسی به‏ظهور می‏رسند و شکاف درست می‏کنند. چرا که اساس سیاست در جامعه، به معنای رقابت، مقابله و مبارزه است برای دفاع از منافع گروه‏های مختلفی که جامعه را تشکیل داده‏اند. بدون این تفاوت‏ها اصلاً جامعه‏ای وجود ندارد.

بنابراین نیروهای درون جمهوری اسلامی هم به این سمت آمدند و پس از یک‏دهه تحمیل استبداد فراگیر بر کشور، ما شاهد نوعی از رقابت بودیم. بالاخره در پایانه‏ی دهه‏ی شصت مؤلفه‏های اصلی جمهوری اسلامی ایران به این نتیجه رسیدند که مملکت احتیاج به انتخابات جدی دارد و باید گروه‏های مختلف، نمایندگان خود را داشته باشند، به انتخابات بروند و آن انتخابات، تعیین تکلیف کند.

۱۰ سال طول کشید تا این فکر در درون خود سیستم جمهوری اسلامی ایران راه افتاد.

پس از این‏که این تلاش‏ها، برای استقرار نوعی انتخابات جدی و رقابت انتخاباتی با یکدیگر، با تقلب در انتخابات و جنبش سبز برخورد کرد، این حس دوباره در میان گروه‏هایی از جمهوری اسلامی زنده شد که به همان موازین ابتدایی برگردیم. یعنی در این مسیر که فقط یک حزب کافی است: حزب فقط حزب‏الله، رهبر هم فقط رهبر جمهوری اسلامی ایران و ما نیازی به رقابت و انتخابات نداریم.

انحلال حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، اطلاعاتی بسیار جدی به‏دست داد، مبنی بر این‏که آنها در این زمینه پی‌گیر هستند و خطر این‏که بخواهند این ایده‏ی شکست‏خورده را دوباره احیا کنند و پیش ببرند، بسیار جدی است.

اما آیا توازن نیروی سیاسی در ایران، به‏ویژه توازن بین خواست‏های دمکراتیک جامعه با حکومت، اجازه‏ی مستقر شدن چنین فکری را خواهد داد؟

لازمه‏ی مستقر شدن این فکر قبل از هرچیز آن است که یک حاکمیت نظامی و پلیسی بر کشور حاکم شود. جدای از این، هیچ انگیزه و یا امکان دیگری برای استقرار چنین حاکمیتی وجود ندارد.

به‏نظر من، حاکمیت نظامی، یا حکومت نظامی و پلیسی با ذات جمهوری اسلامی ایران ناسازگار است. بیهوده و تصادفی نیست که در بندهای اساسی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تصریح کرده‏اند که حکومت نظامی غیرقانونی است و به‏هیچ‏وجه مجاز نیست. چون حکومت نظامی اصلاً با ذات جمهوری اسلامی و تنوعی که در درون این حکومت وجود دارد، سازگار نیست.

بنابراین، فکر می‏کنم ممکن است برخی، از جمله سپاه پاسداران و بعضی از حامیان آقای احمدی‏نژاد هوس تکرار این فاجعه را بکنند؛ اما امکان این‏که بتوانند مستقر بشوند را به‏هیچ‏وجه نمی‏بینم و قطعاً ائتلاف وسیعی را در برابر آن پیش‏بینی‏می‏کنم.

چنین حکومتی، طیف‏هایی خیلی وسیع‏تر از جمهوری اسلامی ایران، به‏اضافه‏ی تمام نیروهای سکولار، نیروهای بیرون جمهوری اسلامی، نیروهای ملی‏گرا و نیروهای قومی را در یک صف متحد علیه خود قرار خواهد داد.

به این ترتیب با توازن قوای تازه‏ای که به‏وجود می‏آید، اصرار حاکمیت برای تحمیل حکومت نظامی بر جامعه، به احتمال زیاد با اعتصاب همگانی - و البته اگر با تظاهرات ممکن نشود - به شکست کشانیده خواهد شد.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

یعنی آقای نگهدار
با توجه به ضرب المثل : " وقتی یک حرف شنیده نمیشود ، صد حرف هم شنیده نمیشود" تصمیم دارند تا نتیجه ی اعتراضات و پس دادن رایهای دزدیده شده معلوم نشده
در انتخاباتی دیگر در سایه دولت کودتا شرکت کنند که نوشته اند؟: بنا بر ارزیابی من، آنها با توجه به فضای فعلی، می‏دانستند اگر بخواهند تقلب نکنند، به‏خصوص در شهرهای بزرگ و به‏ویژه در تهران که مهم‏ترین شورا را در سراسر کشور دارد، قطعاً شکست می‏خورند. در صورت تقلب نیز احتمال مواجه شدن با واکنش عمومی در تهران، از جمله اعتصاب عمومی و فلج شدن کل حاکمیت خیلی بالا بود. این بود که تصمیم گرفتند این انتخابات را به عقب بیاندازند.

-- م - د ، Jul 17, 2010

به دوست تحلیلگرتان بگویید که مجمع تشخیص فقط وقتی می تواند در مورد طرح و لایحه ای نظر بدهد که مجلس آن را تصویب کرده و شورای نگهبان رد کرده باشد. وقتی هر دو تصویب کرده اند اصولن به مجمع فرستاده نمی شود

-- Ali ، Jul 18, 2010

حالا خواهید که اینها دیگر انتخاباتی در ایران برگذار نخواهند کرد و خواهند گفت رهبر را مردم انتخاب کردن و خوده رهبر هم هر ٤ سال یک نفر مومن به ولایت را به عنوان رئیس دولت انتخاب میکند و مردم هم خیلی راضی تر خواهند بود چون به رهبر بسیار اعتقاد دارند و ماه دیگر مشکل فتنه گران را هم در ایران نخواهیم داشت و از همین نوع حرفها که همین الان هم میزنند مثل حرفهای احمدی نژاد که کشور ما ازاد ترین است و چه و چه و صدایی هم از مردم در نخواهد امد مگر عده کمی که الان هم همان عده دارند اعتراض میکنند و بقیه مردم هم مترض هستند ولی حاضر به خطر نیستند و کاری علیه این تصمیم نخواهند کرد بجز در خانه و تاکسی قر زدن و به حکومت فحش دادن

-- بدون نام ، Jul 19, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)