خانه > گوی سیاست > برنامه هستهای جمهوری اسلامی > تحولات تازه در بحران هستهای ایران | |||
تحولات تازه در بحران هستهای ایرانحسین علویalavi@radiozamaneh.comبنا به گزارشها، پس از مذاکره و هماهنگی وزرای خارجه ترکیه و آمریکا، ترکیه پذیرفته است که فعالیتهای دیپلماتیک خود در ارتباط با مناقشه هستهای ایران و تاثیرگذاری در این زمینه را متوقف و مسئله را به شورای امنیت واگذار کند. هوشنگ حسن یاری کارشناس مسائل استراتژیک در گفتوگو با زمانه، بر آنست که این موضعگیری ترکیه همراه با مواضع قبلی برزیل، ارزش سیاسی توافقنامهی تهران را فروپاشیده است.
در صورت تحقق چنین امری، صحت مذاکره و یا صحبتهایی که بین امریکا و ترکها برقرار شده، به این معنا خواهد بود که امریکا بههیچوجه حاضر نیست دامنهی گروهی را که با ایران در حال مذاکره و یا فشار بر آن هستند، گسترش بدهد. مایل هم نیست که کشورهای جهان سوم، نظیر ترکیه را وارد این امر بکند. معنای دیگر این امر هم آن است که خود ترکیه اگر در گفتوگویی که صورت گرفته، پافشاری نکرده باشد، ظاهراً دیگر چندان تمایلی به این امر ندارد. بهخاطر اینکه دولت ترکیه کاری را که ظاهراً به او واگذار شده بود، انجام داده است. امروز ترکیه ترجیح میدهد حال که با رأی منفی خود در شورای امنیت، وجههی بسیار زیادی، بهخصوص نزد دولتمردان ایران و احتمالاً مخالفان دیگر امریکا در منطقه کسب کرده، به بهرهبرداری از این اعتبار بپردازد. موردی هم ندارد که ترکیه- که از ابتدا هیچگونه حضوری در پروندهی هستهای ایران نداشته - در این زمینه ادامهی فعالیت بدهد.
البته در هفتههای اخیر، بعد از مذاکرات و توافقنامهی تهران، گزارشهایی وجود دارد مبنی بر اینکه ترکیه حاضر نیست در صورت لزوم انتخاب بین ایران یا امریکا، جانب ایران را بگیرد. در نتیجه، بعد از توافقنامهی تهران و عدم پذیرش این توافقنامه بهوسیلهی غربیها، ظاهراً شروع به گرفتن فاصله از ایران کرده بود. به این ترتیب، آنچه امروز مورد بحث قرار گرفته، قابل درک است. ترکیه ترجیح میدهد بیشتر به همان دیپلماسی قبلی خود و نفوذ بیشتر در منطقهی خاورمیانه برگردد. دربارهی کارهای مقطعیای نظیر کشتیای که به غزه رفت و تعدادی از شهروندان ترکیه کشته شدند و ترکیه بهرهبرداری بسیار زیادی از آن کرد نیز باید گفت در آینده بازهم چنین اقداماتی خواهد کرد و همچنین در توافقنامهی تهران، بیشتر به برداشت آنچه کاشته بود، خواهد پرداخت. پیش از این، برزیل هم اعلام کرده بود که به تصمیمهای شورای امنیت در مورد تحریمهای جدید علیه ایران احترام میگذارد و بهعنوان یک عضو سازمان ملل، آنها را برای خود لازمالاجرا میداند. آیا به این ترتیب میتوان نتیجه گرفت که توافق تهران اهمیت سیاسی خود را برای تاثیرگذاری در مناقشات هستهای از دست داده است؟ اگر بخواهیم اهمیت سیاسی یک مسئله را بررسی کنیم، اهمیت سیاسی زمانی خواهد بود که کسانی که درگیر مسئله بودهاند، همچنان بر آن پای بفشارند و برای قبولاندن آن به دیگران، فعالیت دیپلماتیک خیلی جدی انجام بدهند. اشارهای که شما به موضعگیری برزیل قبل از تصویب قطعنامهی چهارم داشتید، بسیار قابل درک است. بهخاطر اینکه برزیل حتی کمتر از ترکیه، در گذشته به ایران نزدیک بوده، مسئلهی همسایگی هرگز وجود نداشته و مراوداتی که بین ایرانیها و برزیلیها صورت گرفته، چندان قدیمی نیستند. دوم اینکه برزیل هم نظیر سایر کشورها، باید از سیاست خارجی منسجمی برخوردار باشد تا اعتباری در جهان داشته باشد. برخورداری از سیاست منسجم مستلزم آن است که اگر منحنیای از روابط یک کشور با جهان خارج رسم کنیم، مرتب بالا و پایین نرود و به نوعی در آن تداوم دیده شود. از آنجایی که برزیل بهعنوان یک کشور جهان سومی عضو گروه ۲۰، خواهان آن است که فعالیتهای بیشتری بهعنوان یک کشور قدرتمند، در عرصهی بینالمللی انجام بدهد، نمیتواند به کشورهای قدرتمندتر پشت کند و روابطش را با آنها زیر سئوال ببرد. بههمین خاطر است که اعلام میکند به قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل گردن خواهد نهاد و آنها را اجرا خواهد کرد. این دقیقاً کاری است که برزیل در گذشته نیز انجام داده است. بنابراین اگر از این منظر به قضیهی ارزش سیاسی توافقنامهی تهران نگاه کنیم، این ارزش فروپاشیده است. وقتی دو کشور خارجیای که اعتباری به این توافقنامه میدادند، یعنی حداقل یک اعتبار غیر ایرانی، اگر نگوییم جهانی و منطقهای، به آن میدادند، از آن کنار بکشند، توافقنامه بهخودی خود اعتباری نخواهد داشت. بهخصوص اینکه این توافقنامه از دید کشورهایی که در شورای امنیت، صاحب نظر و رأی هستند هم اعتباری نداشته است. به این دلیل که توافقنامه در شرایطی بسته شد که حدود پنج یا ششماه پیش از آن، خود غربیها، بهنام آژانس بینالمللی انرژی هستهای و شورای امنیت، چنین پیشنهادی را به ایران ارائه داده بودند که مورد استقبال ایران قرار نگرفت. تحول دیگر در رابطه با مناقشهی هستهای ایران، اظهار نگرانی مجدد دیمتری مدودف، رییس جمهور روسیه در روز دوشنبه، از حرکت ایران به سمت به دست آوردن توانایی لازم برای ساخت سلاح هستهای است. پیش از این هم آقای مدودف در مورد گزارش رییس سازمان اطلاعات مرکزی امریکا مبنی بر توانایی ایران در ساخت دو بمب هستهای، اظهار نگرانی کرده بود. آیا این اظهارات به این معنا است که روسیه دارد هرچه بیشتر آمادهی همگامی با امریکا و دیگر کشورهای عضو شورای امنیت، برای اقداماتی- در صورت لزوم- حادتر از تحریم اقتصادی، علیه ایران میشود؟ بهنظر من چنین است. روسیه یکی از کشورهای عضو دائم شورای امنیت است. به این معنا که در قبال قطعنامههایی که در گذشته توسط این شورا و با توافق روسیه تصویب شدهاند، نظیر سایر کشورهای هم دائمی و هم غیر دائمی شورای امنیت، مسئولیتها و وظایفی بر عهده دارد. مسئلهی دوم این که ظاهراً روسها بهتدریج به این نتیجه رسیدهاند که ایران مایل به برگشت به میز مذاکرات، بر مبنای مفاد قطعنامههای شورای امنیت نیست. روسها پیش از این، بهدلایل مختلف سعی میکردند از وخامت جدی و شدید روابط ایران با کشورهای دیگر جلوگیری کنند و یا دستکم از شدت آن بکاهند. ایران اما از حالت چنین کشوری خارج شده است. امروز روسیه در مواردی حتی پیشتر از امریکاییها و دیگران گام برداشته است. مثلاً در مورد تحویل سیستم موشکی اس۳۰۰، کاری کرد که امریکاییها هم دچار شگفتی شدند. چون گویا در گفتوگوهایی که بین امریکا و روسیه صورت گرفت و بر مبنای توافقاتی که در این زمینه قبل از تصویب قطعنامهی چهارم حاصل شد، این سیستم از مفاد قطعنامه استثنا شده بود. در نتیجه روسها در مواردی از امریکاییها پیشتر میروند. این هم به اعتقاد من چیز تازهای نیست. بسیاری از جمله خود من، در گفتوگوهای متعددی که داشتهایم به این مسئله اشاره کردهایم که روسیه بهعنوان یک کشور متحد ایران هرگز قابل اعتماد نیست. بهخاطر اینکه یک قدرت بزرگ و بهدنبال آن است که این حالت برتری را در عرصهی جهانی، حداقل تثبیت کند و بههمین خاطر به قدرتهای دیگر نظیر امریکا و کشورهای اتحادیهی اروپا نیازمند است. در نتیجه طی سالهای گذشته برای بهرهبرداری بیشتر و دریافت امتیازهای بیشتر هم از ایران و هم از کشورهای غربی، با ایران بازی کرده است. به همین دلیل هم هست که میبینیم بهتدریج رنگ روسیه روشنتر میشود. سئوال این است که آیا روسیه، همانطور که شما تاکید کردید، اکنون متوجه شده که ایران پای جدی مذاکره و حل مناقشهی هستهای نیست و یا دلایلی نظیر همین نیاز روسیه به نزدیکتر شدن به امریکا و اروپا و در چهارچوب منافع و سیاستهای بینالمللی بزرگتر مطرح است؟ به نظر میرسد روسیه قبلاً هم از مواضع ایران آگاه بوده، پس کدامیک از این جنبهها در چرخش سریع مواضع روسیه نسبت به ایران، تعیینکننده هستند؟ بهنظر من ترکیبی از هردو. به این دلیل که روسیه بهتدریج ناامید شده از اینکه ایران واقعا بهدنبال امر دیگری است و خواهان آن نیست که مناقشهی هستهای و یا بحران هستهای را بهشکلی حل کند و یا حداقل نشانههای روشنی مبنی بر حاضر بودن برای حل آن ارائه بدهد. از سوی دیگر، این مسئله تضادی با امر دیگری ندارد؛ یعنی اینکه روسیه بهدنبال کسب توجه کشورهای مهم جهان باشد. به دلیل اینکه روسیه بهعنوان یک کشور مهم، میتوانسته نقطهی تقاطعی بین خواستههای غرب و خواستههای ایران بشود و سعی در نزدیکی این خواستهها داشته باشد. منتها روسیه نظیر چین، برزیل، ترکیه و یا هر کشور دیگری، زمانی که مجبور به انتخاب بین منافع ملی خود و امتیازات مقطعی از ایران و یا کشور دیگری بشود، بهطور قطع دنبال منافع ملی خود را خواهد گرفت. منافع ملی روسیه هم در این مورد بهخصوص، به دلایل مختلف از جمله اقتصادی، بیشتر در گرو روابط با اتحادیهی اروپا و امریکا است. چرا که ایران در قبال این کشورها، از نظر اقتصادی، وزنهای بهحساب نمیآید. از آنجایی که ایدئولوژی در سیاست خارجی معنای چندانی ندارد، روسها بهدنبال آن نیستند که آیا ایران در امر هستهای محق است یا نه. روسها بهدنبال آن هستند که از این وضعیت، به چه شکلی میتوانند گلیم خود را از آب بیرون بکشند و اینکه چه چیزی کسب خواهند کرد.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|