تاریخ انتشار: ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
گفت‌وگو با قاسم شعله‏سعدی و مینو مرتضی لنگرودی

«جنبش سبز در سکوت خود زنده است»

مریم محمدی
mmohammadi@radiozamaneh.com

انتخابات دوره‏ی دهم ریاست جمهوری در ایران، با وجود این که در فضای تقریباً بسته و راکد سیاسی ایران برگزار شد، با شور و شوقی فراتر از حد انتظار ناظران توام بود و به‌همین نسبت، انتظارات بیشتری نیز آفرید.

Download it Here!

نتایج انتخابات اما در حالی که از جانب حکومت استقبال می‏شد، با اعتراض بخش‏های وسیعی از مردم روبه‌رو شد و پی‏آمدها و تبعاتی داشت که در هیچ‏یک از انتخابات‏های برگزار شده پیشین در جمهوری اسلامی ایران سابقه نداشت.

انتخابات دهمین دوره‏ی ریاست جمهوری، موجب پیدایش حرکت بزرگی در ایران شد که خود را به‌نام جنبش سبز معرفی و تقریباً در جهان تثبیت کرد.

این حرکت در طی قریب به یک‌سال گذشته، بارها برای بازگشت به صحنه‏ی سیاسی و ابراز وجود خویش تلاش کرده و آسیب‏های فراوانی را نیز متحمل شده است.

امروز در حالی که یک‌ماه بیشتر به برگزاری سالگرد این انتخابات و اعلام موجودیت جنبش سبز باقی نمانده است، این پرسش وجود دارد که آیا اساساً جنبش هنوز زنده است؟ نشانه‏های حضور و یا دلایل پایان ‌یافتن آن چیست و چه افقی را پیش رو دارد؟

در گزارش «روی خط زمانه»، نگاه و تحلیل قاسم شعله‏سعدی، منتقد و فعال سیاسی در تهران و هم‏چنین مینو مرتضی لنگرودی، فعال عرصه‏های حقوق بشر و جنبش زنان را می‌خوانیم.


قاسم شعله‏سعدی، منتقد و فعال سیاسی در تهران

به‌نظر من جنبش سبز وجود دارد و وجودش هم خیلی قوی است. این جنبش، موفق شده ظرف تنها چندروز معترضین را در خیابان‏های تهران در شمار میلیونی (در مواردی سه تا چهار میلیون) حاضر کند و به‌مناسبت‏های مختلف، مانند ۲۵ خرداد، ۳۰ خرداد، روز قدس، روز ۱۳ آبان، ۱۶ آذر، روز عاشورا و… حضور چشم‏گیری داشته باشد؛ حضوری که گاه منجر به درگیری و رویارویی هم شده است.

آقای شعله‏سعدی، سئوال این است: با وجود اتفاق‌هایی که افتاده، با وجود سرکوبی که شده، شما معتقدید این جنبش هنوز حضور دارد؟ نشانه‏های حضور آن را چگونه می‏توانید به ما نشان بدهید؟

آخرین فاز این حضور روز ۲۲ بهمن بوده است که با حضور نظامی- امنیتی گسترده‌ی حکومتیان و ضعف رهبری جنبش روبه‌رو شد. من معتقدم که جنبش سبز کاملاً ریشه‏دار و گسترده است، اما از ضعف رهبری رنج می‏برد.

از تظاهرات ۲۲ بهمن تقریباً سه‌ماه می‏گذرد. در شرایط فعلی، در آستانه‏ی برگزاری سالگرد انتخابات، آیا نشانه‏هایی از زنده بودن این جنبش می‏بینید؟

به‌نظر من بله؛ حوادثی که دیروز (دوشنبه ۲۰ اردیبهشت) در دانشگاه ملی، در اعتراض به‌حضور آقای احمدی‏نژاد اتفاق افتاد، آخرین سیگنال این جنبش است.

این جنبش، جنبشی نیست که بشود خاموشش کرد. می‏توانند صورت مسئله‏اش را پاک کنند، ولی نتوانستند حلش کنند. یعنی ممکن است با حضور نظامی- امنیتی آن را تا حدی به‌عقب برانند و تا حدی به انفعال بکشانند، اما نمی‏توانند آن را حل کنند. زیرا این جنبشی اعتراضی است و جنبش‏های اعتراضی، به‌لحاظ جامعه‏شناسی، اصولاً جمع و منتفی نمی‏شوند.

علائم زیادی هستند که نشان می‏دهند این جنبش هنوز وجود دارد، علی‏رغم این که بعضاً تهدیدهای جدی شده است.

ولی این جنبش، امروز ماهیتاً ساختارشکن شده است. زیرا به‌شعار اول جنبش «رای من کو؟» پاسخ قانع‌کننده‏ای داده نشد و مقامات دیگری، قبل از این که نهادهای مسئول موضوع‏گیری کنند، آمدند و آن نهادهای مسئول را در برابر یک عمل انجام شده قرار دادند، لذا وجدان عمومی جامعه هنوز اقناع نشده که این رأی چه شد.
هرچند به‌لحاظ قانونی مجبوریم بگوییم این انتخابات صحیح برگزار شده است، اما این پاسخ حقوقی قضیه است، پاسخ سیاسی و روانی جامعه نیست.

آقای شعله‏سعدی، شما به‌ضعف رهبری جنبش اشاره کردید. لطفاً در این مورد نیز توضیح بدهید.

به اعتقاد من، جنبش کاملاً ریشه‏دار و گسترده است، اما از ضعف رهبری رنج می‏برد. یعنی رهبران جنبش به‌دلایل گوناگون در رهبری این جنبش ضعیف هستند.

چون به‌شعار اول این جنبش، «رأی من کجاست؟»، پاسخ اقناع‌کننده‏ای داده نشد، شعارهای آن عوض شد و کار به جایی رسید که شعار «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی» سر داده شد. جمهوری ایرانی نیز ظاهراً به‌معنای عبور از جمهوری اسلامی است. یعنی معنای ساختارشکن شدن و چون جنبش، ماهیتاً ساختارشکن شده، دیگر آقایان موسوی و کروبی و خاتمی منطقاً نمی‏توانند رهبر آن باشند.

بنابراین جنبش وجود دارد، اما رهبری آن ضعیف است. احتمالاً در فرآیندهای آینده، رهبری جنبش تغییر خواهد کرد و رهبرانی از جنس خود این جنبش ظهور خواهند کرد.

خانم مینو مرتاضی لنگرودی نیز به ادامه‏ی حضور این جنبش در جامعه باور دارد:

به‌دلیل این که جنبش سبز انفجار مطلبات فروخفته‏ی چندین و چندساله‏ی مردم بود و به‌صورت انفجاری در راهپیمایی‏ها و تجمعات خود را نشان داد، به‌نظر می‏رسد وقتی راهپیمایی و تجمع نباشد، این جنبش از بین رفته است و یا نیست.


مینو مرتاضی لنگرودی (عکس: آرش عاشوری‌نیا، کسوف)

اما من عینیت دیگری برای این جنبش قائلم و آن این است که جنبش سبز و مطالبات آن، نیروهایی را آزاد کرده و در نتیجه‏ی برخوردهایی که از سوی دولت با این مطالبات شد، تفکیک‏هایی در فضای اجتماعی و سیاسی جامعه صورت گرفت. این تفکیک‏ها و نیروهای آزاد شده به فرصتی نیاز دارند که خودشان را بازسازی کنند و این را در ساختار فکری خودشان جای بدهند.

مهم این است که این حالت سکون یا سکوتی که به‌نظر می‏رسد هست، فقط به دلیل این که بازتاب‏های انبوه میلیونی بیرونی را در سطح خیابان‏ها ندارد، به مثابه‏ی مرگ یک جنبش نیست، بلکه تمرکز لازمی است که هرجریان یا جنبشی به آن نیاز دارد تا بتواند در آرامش برای خود برنامه‏ریزی کند و جایگاه خود را در سطح و اعماق جامعه پیدا کند.

اما آیا در هر حال ما در بیرون، سکون می‏بینیم، و این جنبش به‌لحاظ تظاهر بیرونی، نمودی ندارد؟

من به این قائل نیستم که نمودی در جامعه ندارد. به‌نظر من، جنبش سبز، مطالباتش و آن بغض فروخفته و جریان‌های انفجاری آن در روزهای بعد از ۲۲ خرداد پارسال، فرصت تعمیق جنبش و مطالباتش را در آن زمان به مردم نداد.

اتفاقاً امروز نماد عینی جنبش را در همین سکوت- نه الزاماً سکون- می‏بینم که سعی می‏کند این مطالبات را حلاجی کند و ببیند در اعماق جامعه، به‌صورت کاربردی، چگونه می‏تواند آن را در ساختار خود بازسازی کند.
مهم این است که در فضای اجتماعی امروز‏ ایران، همه‌جا بحث و گفت‏وگو درباره‏ی جنبش سبز و این که آیا شکست خورده یا خیر و به‌طور کلی خود موضوع جنبش سبز بالقوه و بالفعل در اذهان، در دهان‏ها و در افکار مردم جاری است.

یعنی شما هنوز شاهد زنده‏ بودن این بحث‏ها، در سطح جامعه هستید؟

دقیقاً! می‏خواهم بگویم که اتفاقاً جنبش از سطح انفجاری و عینی، به‌سطح ذهنی در سطح حل مسئله وارد شده است و در جست‏وجوی پاسخ به این پرسش‏ها است که این مطالبات تا کجا وجودی و واقعی بوده؟ تا کجا خواست حقیقی مردم را تشکیل می‏داده؟ و تا کجا فقط تقلیدی و فرمایشی و درواقع با موج رفتن بوده است؟


طبیعی است که هر پدیده‏ای و یا هر موجی که ناگهان خود را نشان می‏دهد وقتی آرام می‏شود، مانند هر توفانی، لایه‏ها و نشست‏هایی دارد که خود این لایه‏ها و نشست‏ها جریان‏ساز حرکت‏های بعدی خواهند بود.

من معقتدم که جنبش سبز در شکل فعلی خود، به‌دلیل این که دارد در اذهان مردم تعمیق می‏یابد، در ساختارهای شخصیتی و وجودی آن‏ها شکل می‏گیرد و لایه به‌لایه عمیق‏تر می‏شود، ممکن است در عین به صورت حرکت‏های انفجاری یا دسته‏جمعی در خیابان‏ها دیده نشود، ولی عمیقاً وجود دارد؛ چون این سئوالات پاسخ داده نشده‏اند.

خانم مرتاضی لنگرودی یکی از دلایل خوش‏بینی خود را نسبت به آینده‏ی جنبش سبز این‏گونه توضیح می‏دهند:

واقعیت این است که در این جنبش، بخش وسیع‏تری از نظام جمهوری اسلامی متوجه مطالبات مردم شده است. در جریان اصلاحات و جنبش اصلاحات در ده، دوازده‌سال پیش، یک بخش از این حکومت متوجه مطالبات مردم شد و به آن توجه کرد. امروز اما می‏بینیم که بخش‏های دیگری از حاکمیت هم به آن بخش اضافه شده‏اند.

شما تفاوتی که نسبت به دوران اصلاحات اتفاق افتاده، در پیدایش اصول‏گرایان منتقد نظام می‏بینید؟

منتقدین نظام نه؛ بلکه منتقدین دولت. هم‏چنان که بارها گفته‏ام و به‌کرات هم می‏گویم، بحثی که در جنبش سبز مطرح شد و در جنبش اصلاحات هم مطرح بود، بحث تغییر رفتار دولت‏مردان و قدرت‏مردان است و نه تغییر نظام.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)