خانه > گوی سیاست > ایران > ابوالحسن بنیصدر: رهبری در تنگنا است | |||
ابوالحسن بنیصدر: رهبری در تنگنا استایرج ادیبزادهadibzadeh@radiozamaneh.comهفتمین نشست دورهی چهارم مجلس خبرگان، چهارم و پنجم اسفند ماه، پشت درهای بسته و بدون حضور خبرنگاران که فقط در مراسم گشایش مجلس حاضر بودند، برگزار شد. آقای هاشمی رفسنجانی، رییس این مجلس در گشایش این نشست به دفاع از آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی پرداخت و گفت: «نگذاریم تیرها به سمت رهبر نشانه رود».
از آقای ابوالحسن بنیصدر، نخستین رییس جمهوری اسلامی ایران، دربارهی موقعیت کنونی آیتالله خامنهای و همچنین هدفهای نشست کنونی مجلس خبرگان ایران، مجلسی که وظیفهاش انتخاب رهبر در صورت فوت و یا ازکار افتادگی رهبر جمهوری اسلامی است میپرسم: وظیفهی مجلس خبرگان، عزل رهبر وقتی که او صفات مندرج در قانون اساسی را از دست میدهد نیز هست. مجلس خبرگان پیش از هرچیز باید استقلال داشته باشد که ندارد؛ اعضای آن نیز منتخب واقعی مردم باشند؛ که نیستند. اما در داخل و خارج از کشور، عدهای راه افتادهاند که آقای رهبر را از تنگنا رها کنند. آقای هاشمی رفسنجانی میگوید که نگذاریم تیرها به سمت رهبر نشانه برود، خانم کلینتون هشدار میدهد که ایران به طرف حکومت نظامی میرود و با وضع مجازاتهای سخت، میخواهد آقای رهبر و آقای رییس جمهور را از دست سپاه آزاد کند. در خود کشور هم به جز آقای رفسنجانی، آقای کروبی صحبت از رفراندوم میکند و شورای تشخیص مصلحت طرحی برای انتخابات تهیه میکند. آقای حمید روحانی هم بهیادش آمده که بهترین روش برای خارج کردن رهبر از تنگنا، تکرار جنایات سال ۶۷ یعنی کشتار زندانیان است. به این ترتیب، مجموعهای در داخل و خارج، هر یک به ترتیبی، میخواهند آقای رهبر در بنبست را به شیوهی خود از تنگنا خارج کنند. معنای چنین شرایطی این است که آقای خامنهای در بنبستی است که خود به دست خویش ایجاد کرده و نمیتواند از آن بیرون بیاید. آقای بنیصدر، شما از در تنگنا قرار گرفتن رهبر جمهوری اسلامی گفتید؛ اما خود آقای هاشمی رفسنجانی، رییس مجلس خبرگان و رییس تشخیص مصلحت نظام که زمانی از او به عنوان مرد شمارهی دو حکومت نام برده میشد هم موقعیت ویژهای دارد. روزنامهی «وطن امروز» از روزنامههای نزدیک به محمود احمدینژاد و برخی دیگر از روزنامههای نزدیک به دولت، پیشبینی کردهاند که آقای رفسنجانی از ریاست مجلس خبرگان برکنار خواهد شد. برخی سایتها هم نوشتهاند که این آخرین فرصت برای رفسنجانی است. نظر شما چیست؟ سؤال اینجاست که اصلا چرا شرایطی پیش آمده که آقای رهبر و شخص دوم نظام، در وضعیتی قرار گرفتهاند که موضوع پیشنهادها و تهدیدها شدهاند؟ به نظر من، علت آن به ملتی برمیگردد که وارد مرحلهی جدیدی از حیات ملی خویش شده است که از پیش از انتخابات ریاست جمهوری بدین سو، این مردم در جنبش شدهاند برای این که حقوقی را که از آنها دزدیده شده است، بازبیابند.
اگر فرضاً ۲۲ خردادی واقعاً آنطور رخ داده بود که دستگاه تبلیغاتی آقای خامنهای تبلیغ میکند، محلی برای هیچکدام از این اظهارنظرها دیگر بهوجود نمیآمد. اما چون در آن روز تهران اشغال نظامی شد و ۸۰ تا ۱۰۰هزار نیروی نظامی شهر را اشغال کرد، چون در آن روز میدان آزادی هنگام سخنرانی آقای احمدینژاد خالی بود و ۵۰هزار نفری که به آن میدان برده بودند، به حرفهای این آقا گوش نمیدادند، چون در شهرهای بزرگ ایران مردم بیرون آمده بودند و اعتراض خود را به رژیم تکرار کردند و چون سرکوبها نتیجه نداد، این پیشنهادها و تهدیدها علت وجودی پیدا کرد. در نتیجه، عدهای که این طرف قضیه هستند، به آقای رفسنجانی میگویند: این آخرین فرصت است، دیگر نمیشود وسط بازی کنی و دیگرانی که در آن تقلب بزرگ و سرکوبهای بعدی نقش داشتند، میگویند: باید غزل خداحافظی را بخوانی! موقعیتی که خانوادهی آقای رفسنجانی پیدا کرده، حملهی سختی که آقای اژهای به ایشان کرد و میگوید که فرزندان آقای رفسنجانی نابکار هستند، اینها به این خاطر است که رژیم بعد از کودتای خرداد ۶۰ برای نخستین بار در وضعیتی قرار گرفته است که عریان در برابر این ملت ایستاده است. دیگر مسالهی دین و روحانیت و… در میان نیست. در ۲۲ بهمن، دیگر روحانی در برابر مردم قرار نگرفته بود، بلکه اسلحه بهدست، مانند یک نیروی اشغالگر در مقابل مردم ایستاده بود. روشن است که سرانجام چنین رژیمی چه خواهد بود و دیگر رژیمی نیست که بتواند ادامهی حیات بدهد. بنابراین دستهای در پی راه حلی هستند که ادامه حیاتی برای رژیم جستوجو کنند و دستهی دیگری که موقعیت خود را از دست میدهند، سرکوب را تنها روش میدانند. به هرحال، به همت جنبش مردم است که این وضعیت به وجود آمده است. در این میان، روزنامهی کیهان آقای رفسنجانی را متهم کرده که با همکاری حسن روحانی و محسن رضایی، در حال رسیدگی به طرح نظام انتخاباتی هستند تا شورای نگهبان را از گردونهی تایید صلاحیت نامزدهای انتخابات حذف کنند. آقای کروبی هم در طرح رفراندوم خود، حذف نظارت استصوابی را هدف قرار داده است. فکر میکنید با اینگونه طرحها و حذف نظارت استصوابی، مشکلات حل شود؟ البته که نه؛ جامعه از این مراحل عبور کرده است. اما وقتی آقای کروبی میگوید که تکلیف شورای نگهبان در رفراندوم معلوم شود، بر این اساس است که او بعد از ماجرای ۲۲ بهمن کاملا مطمئن است که اگر آزادی اجتماع بدهند، مردم در اجتماعات مخالف رژیم شرکت خواهند کرد و اگر رفراندومی برگزار شود، مردم به ضد این رژیم رأی خواهند داد.
در ارتباط با طرح مجمع تشخیص مصلحت هم آقای رضایی به کیهان پاسخ داده و گفته است که آنها با اجازه و حتی با دستور رهبر، مشغول بررسی این طرح هستند. اما سؤال اینجا است که چرا طرحی که پیش از انتخابات هم روی آن بحث بود، امروز پیش کشیده شده و مجمع تشخیص مصلحت به آن میپردازد؟ مساله بر سر رابطهای است که امروز دولت و ملت با هم دارند؛ کسانی که در مجمع تشخیص مصلحت به این طرح مشغولند، تشخیص دادهاند این که دولت با ملت دائم در حالت جنگ به سر ببرد، نمیتواند تداوم داشته باشد. الان دولت با ملت در حالت جنگی قرار دارد و کمترین تردیدی در این قضیه نیست. این رژیم از مردم میترسد و قوای مسلح خود را در حالت آمادهباش نگاه داشته است. مردم هم در کمیناند که فرصتی پیدا کنند، بیایند بیرون و به دولت بگویند که او را نمیخواهند. چنین حالتی را که نمیتوان تا قیامت ادامه داد. باید به شکلی از این وضعیت بیرون آمد. این که میگویم آقای رهبر در تنگنا است، یعنی چنین شرایطی. یک راه بیرون آمدن از این وضعیت، برگزاری یک رفراندوم تحت نظارت و با اطمینان کامل از این که در آن تقلبی صورت نگیرد، است که مردم بگویند آیا این رژیم را میخواهند یا خیر. آقای کروبی تخفیف داده است. اما هر کسی میداند که حتی اگر آنچه آقای کروبی میگوید، پذیرفته شود، دنبالهاش به کجا میانجامد. اما طرح مجمع تشخیص مصلحت از پیشنهاد آقای کروبی کمتر است. چون مشخص است که شورای نگهبان در خط رهبر است، این طرح میخواهد حداقل اطمینانی به جامعه بدهد که رأیهایش یک مقدار به حساب خواهد آمد. در این طرح نظارت استصوابی از بین نمیرود، بلکه به کمیسیون دیگری سپرده میشود. بنابران مردم همچنان از حق حاکمیتشان محروم میمانند. اما در خود رژیم یکسویهگری جای خود را به دوسویهگری میدهد. یعنی طرف مقابل هم به حساب میآید. از نظر حامیان این طرح، اگر طرف مقابل به حساب بیاید، برای این که مردم آرام بگیرند، کافی است. اما در شرایطی که بر مبنای گزارش صندوق بینالمللی پول، ایران در فرار مغزها مقام اول را پیدا کرده و سالانه ۸۰هزار مغز از ایران بیرون میرود (که طبق همین گزارش معادل ۵۰میلیارد دلار در سال است)، دولتی که کار اصلیاش در حال حاضر گرفتن و بستن دانشجویان، معلمان، استادان، زنان کارگران، گاهی هم بازاریان خرده پا است، چگونه میتواند ادامهی حیات بدهد؟ پس باید راه حلی برای آن پیدا کرد که اگر بخواهم خلاصه کنم، به سه راه حل ختم میشود؛ یک راهحل، راهحلی است که آقای هاشمی رفسنجانی به دنبال آن است؛ راه حل دوم، راهی است که آقایان موسوی و کروبی در محدودهی این رژیم میخواهند پیش ببرند. یک راه حل واقعیای هم هست که آن بازگشت حاکمیت به مردم ایران است.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
مصاحبه بسیار عالی بود. آقای بنی صدر تحلیل بسیار جالبی از تنگنایی رژیم دارد. البته این تنگنایی شامل حال اصلاح طلبان نیز می شود. کافی است انتخابات مجلس و ریاست جمهوری آینده را تصور کنیم. به چه امیدی این بار باید مردم را به پای صندوق های آورد. و چکونه می شود بار دیکر در آنها امید ایجاد نمود. رهبر راه حل را در نظارت بیشتر و رای سازی تقلبی می داند. اما اصلاح طلبان چه باید بکنند. تحریم؟ یا تشویق به شرکت؟
-- کاوه ، Feb 26, 2010هموطنان، در ایران و خارج ایران، اینبار می توانیم جنبش را تا سقوط رژیم پی بگیریم. آنچه در این مقطع ایرانیان خارج از کشور باید توجه کنیم، جلوگیری از انحصارطلبی برگزار کنندگان تظاهرات و راهپیایی ها است. حضور ایرانیان با گرایش های مختلف و با شعارهای بر حول استقلال، آزادی، حاکمیت مردم، نه به ولایت فقیه و پرهیز از شعارهای مرگ بر... این اتحاد را ممکن می سازد. بجای شعار مرگ بر دیکتاتوری، سرنگون باد دیکتاتوری شفافتر است و خواست خشونت زدایی در جنبش را نیز بهمراه دارد. شعارهایی مثل استقلال، آزادی، دولت سبز ملی، انحرافی است و نشانهٌ ماندن در درون رژیم ولایت فقیه.
-- محمدرضاراعی ، Feb 26, 2010