خانه > گوی سیاست > برنامه هستهای جمهوری اسلامی > «تداوم جنبش سبز، سیاست آمریکا را تغییر داده است» | |||
«تداوم جنبش سبز، سیاست آمریکا را تغییر داده است»حسین علویalavi@radiozamaneh.comطی روزهای مشرف به سالگرد انقلاب در ایران، آمریکا و اتحادیهی اروپا به طور فعال در مورد جنبش اعتراضی در ایران موضعگیری کردهاند و خواستار عدم سرکوب معترضان از سوی حکومت شدهاند. در حالی که در ابتدای شکلگیری این جنبش، نسبت به بحران داخلی ایران و تاثیر آن بر حل مناقشهی هستهای، ابراز نگرانی میکردند. دکتر رسول نفیسی جامعه شناس و استاد دانشگاه در واشنگتن برآنست که تحت تاثیر قدرت جنبش سبز و سیاست غلط جمهوری اسلامی در ارتباط با مناقشه هسته ای، غرب و به ویژه آمریکاسیاست مماشات با حکومت ایران را کنار نهاده است.
در این که پرزیدنت اوباما برای مذاکره مستقیم و بدون پیششرط با ایران در مورد مسایل هستهای حسن نظر داشت، تردیدی نیست. منتها چند عامل موجب شد این موضع تا حدی تغییر شکل پیدا کند و رویکرد آمریکا نسبت به ایران به دوران جرج بوش برگردد. ابن تغییر از یک سو به برخورد بسیار خشن و غیرانسانی حکومت با تظاهرات مسالمتآمیز مردم ایران برمیگردد که نظر دنیا را و به خصوص نظر عامهی مردم در آمریکا را نسبت به حکومت ایران منفی کرد. به همین دلیل در این شرایط واقعا نمیشد با ایران با مماشاتی که در نظر گرفته شده بود، برخورد کرد. دیگر این که جنبش سبز نشان داد دارای قدرت تداوم است و یک جنبش عظیم و گستردهی مردمی است و میتوان روی آن حساب کرد. این دو موضوع معادله را برهم زد. بنابراین حتی از دید افکار عمومی هم دیگر برای ایالات متحده ممکن نبود همان روش مماشات قبلی را ادامه بدهد.
آیا این به آن معنا هست که مقامات دولت اوباما و همچنین دولتهای اروپایی منتظرند ببینند تاثیر جنبش اعتراضی در ساختار سیاسی ایران چه خواهد بود؟ یعنی چه تغییراتی بهوجود خواهد آمد که از زاویهی تاثیر این تغییرات بر مناقشهی هستهای، سیاست جدید روشنی را در پیش گیرند؟ تصور من این است که سیاست عجیب و غریب ایران، پیشنهاد دادن و پس گرفتن پیشنهادها در مورد تبادل مواد خام اتمی و همان به نعل و به میخ زدنهای عجیبی که ویژهی سیاست خارجی جمهوری اسلامی است، موجب شد نظر آمریکا در این مورد بهکلی تغییر کند. یعنی متوجه شدند همان نظر قبلی در مورد ایران که ایران فقط به گذراندن وقت علاقه دارد و هیچ علاقهای به مذاکرات و حل این مساله ندارد، درست است. بنابراین دیپلماسی آمریکا به این نتیجه رسید که دولت ایران قصدی برای حل این مساله ندارد و رویکرد ایالات متحده در این مورد که قبلا هم با انتقادات بسیار شدید از جناح راست، به خصوص از طرف جمهوریخواهان روبرو بود، تغییر کرد. البته این که آمریکاییها انتظار داشته باشد جنبش سبز به این زودی بر سیاست خارجی ایران اثر بگذارد، چنین انتظاری نیست. بلکه بیشتر متوجه این امر شدند که دولت ایران علاقهای به مذاکرهی جدی در این مورد و رسیدن به یک وضعیت مشخص ندارد. وگرنه پیشنهاد معاوضهی مواد خام اتمی با میلههای سوخت ویژهی راکتور تهران که تا ۲۰درصد تغلیظ شده باشد، به نظر میرسید هم برای ایران مناسب بود و هم برای دنیای غرب. با این پیشنهاد ایران میتوانست تغلیظ اتمی را از سر بگیرد و این حق ایران به رسمیت شناخته شده بود. از سوی دیگر خطر حملهی اسراییل به ایران که آمریکا دائما نگران آن است تا حدی مرتفع میشد. به لحاظ این که دیگر مواد خام لازم برای ساختن یک یا دو بمب اتمی در دسترس ایران نبود. ۲۲ بهمن، سی و یکمین سالگرد انقلاب در ایران است. ۳۱ سال پیش نیز دولت وقت آمریکا (دولت کارتر) نسبت به نقض حقوق بشر در ایران انتقاد داشت و فشارهایی را بر حکومت شاه اعمال میکرد. جنبش اعتراضی هم در آن زمان در ایران به تدریج نیرومند شده بود. آیا میتوان مقایسهای بین این دو شرایط زمانی با فاصلهی ۳۱ سال داشت؟ آیا افکار عمومی آمریکا این مقایسه را انجام میدهد؟ در بهمن ۵۷ مساله بهکلی فرق میکرد و توازن قوا نیز بسیار متفاوت بود. در آن زمان دیپلماسی آمریکا بسیار فعال بود و نقش آمریکا در خاورمیانه تثبیت شده بود. گذشته از این، حکومت شاه وابستگی مستقیم به ایالات متحده داشت. نتیجه این شده که سیاستی بسیار غیرقابل انعطاف درپیش گرفته که از لحاظ دیپلماسی بینالمللی کاربردی ندارد. کما این که میبینیم، حتی متحدان پابرجای ایران به تدریج در حال عقبگرد هستند. چنان که روسیه هم به انتقاد از ایران و عقبگرد از مواضع قبلی خود روی آورده است. بنابراین چنین سیاست غیرقابل انعطافی از یک سو جدایی ایران و استقلال ایران از قدرتهای غربی را نشان میدهد و از سوی دیگر در شرایطی که تمام کشورهای جهان به هم وابسته هستند و دیپلماسیها در تقابل با یکدیگر رشد میکنند، دیپلماسی ایران، یک دیپلماسی غیر واقعبینانه است. به این لحاظ دوباره سیاست تحریمها در مورد ایران مد نظر قرار گرفته و از آن گذشته، حمایت بیشتر متوجه مردم ایران شده تا دولت ایران.
جامعهی روشنفکری آمریکا نسبت به سیاست حکومتهای قبلی این کشور در قبال ایران و منطقه انتقاد شدید داشتند. اکنون در ارتباط با جنبش اعتراضی در ایران و همینطور سیاست جدیدی که دولت اوباما نسبت به ایران دارد، برداشت جامعهی روشنفکری چگونه است؟ در زمان انقلاب ایران، بیشتر جامعهی روشنفکری چپ آمریکا، منتقد دولت شاه بود و روشنفکری چپ در ایران نیز قوی بود. ولی در حال حاضر چنین نیست. تنها تک و توک صداهایی مانند نوام چامسکی و دیگران، از چپ، هنوز منتقد سیاست آمریکا هستند، بدون این که دولت ایران را تایید کنند. گاه در جناح چپ جامعه آمریکا، حتی از احمدینژاد هم حمایت میشود، به لحاظ این که تصورشان بر این است که دولت احمدینژاد دولتی مدافع منافع تودههای فقیر مردم است. این توهمات هنوز در چپ آمریکا وجود دارد. ولی به طور عام در جامعهی دانشگاهی، مانند همه جای دیگر دنیا، به شدت به رفتار دولت ایران در مقابل معترضین اعتراض میکنند و از آن گذشته، دیگر کسی توهمی در مورد جمهوری اسلامی ندارد که از آن دفاع کند؛ مگر تک و توک صداهای بسیار افراطی در جناح چپ.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|