رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۷ بهمن ۱۳۸۸
گفت‌گو با ابوالحسن بنی‌صدر، اولین رییس جمهوری ایران

بنی صدر: ۲۲ بهمن، مردم حرف‌شان را زدند

حسین علوی
alavi@radiozamaneh.com

حضور جنبش سبز در روز ۲۲ بهمن و نقاط قوت و ضعف آن، در این روزها از زوایای مختلفی مورد بحث و تجزیه‏ و تحلیل قرار می‌گیرد. بسیاری این حضور را موفقیتی در ادامه موفقیت‌های قبلی جنبش سبز می‌دانند، اما بسیاری نیز بر این نظر هستند که این حضور آن‏گونه که انتظار می‏رفت، موفق از کار درنیامد.

ابوالحسن بنی‌صدر، اولین رئیس جمهوری اسلامی ایران از کسانی بود که طالب حضور حداکثر ممکن این جنبش در روز ۲۲ بهمن بود. در گفت‌وگویی ابتدا ارزیابی او را می‌پرسم و این‌که آیا این حضور، موفق بود؟

Download it Here!

به نظر من یک پیروزی بسیار بزرگ به همراه دو شکست بود؛ پیروزی بزرگ برای مردم ایران بود. دوشکست: اول برای رژیم و بعد برای طرز فکری بود که می‏خواهد در محدوده‏ی رژیم عمل کند. چون این استراتژی و این فکر در سر اوست، تاکتیکی هم که انتخاب کرده بود، متناسب با این طرز فکرش بود. یعنی از مردم خواست که به میدان آزادی بروند.

اشتباه در کجا بود؟ و تاکتیک درست از نظر شما چه باید می‏بود؟

اشتباه این‏جا بود که رژیم یک ماه کار کرده بود و میدان آزادی را کاملا در کنترل داشت و هرکسی که به آن‏جا می‏رفت، به دام می‏افتاد. شعار که نمی‏توانست بدهد هیچ، باید ساکت می‏ماند تا رژیم از او به عنوان سیاهی لشکر سوءاستفاده کند. خوشبختانه مردم ایران هشیار بودند و بسیاری از آنان به این میدان نرفتند. آن‏های هم که رفتند دیدند تله است، به دام نیفتادند و آمدند بیرون.

به طوری که دو سند نشان می‏دهد، این رژیم واقعا ورشکسته است؛ یکی عکس هوایی‏ای که گوگل از میدان آزادی گرفته است و با محاسبات کامپیوتری می‏گوید که ۵۰هزار نفر پای صحبت آقای احمدی‏نژاد بوده‏اند.

دیگری فیلمی است که از نحوه‏ی حضور مردم در آن میدان گرفته شده است. در این فیلم مشخص است که بخش بسیار بزرگی از میدان خالی است. جلوی تریبون افراد حکومتی ایستاده‏اند. بقیه‏ی مردم را هم که به ‏آن‏جا برده‏اند، به حرف‏های آقای احمدی‏نژاد گوش نمی‏دهند. عده‏ای در هوای پیک‏نیک هستند، بچه‏ها فوتبال بازی می‏کنند، فردی در حال فروختن سی‏دی است و…

آقای بنی‏صدر، این که حکومت آن‏طور که ادعا می‏کند، نتوانسته جمعیت بسیار بزرگی را در حمایت از سیاست‏ حاکم جلب کند، به جای خود؛ ولی اگر برمبنای نظر شما به جای فراخوان رفتن به میدان آزادی، نقطه‏ی دیگری را مشخص می‏کردند که جنبش سبز در آن‏جا گردهم بیاید، در آن‏جا هم نیروهای امنیتی می‏توانستند اجازه‏ی جمع شدن به مردم ندهند.

همین‏طور است که می‏گویید. اولا من خودداری می‏کنم از این که از بیرون پیشنهاد بدهم که مردم کجا جمع بشوند. این‏ها مسایلی است که مردم در محل بهتر می‏توانند تحلیل کنند و ببیند بهترین شیوه کدام است.


ابوالحسن بنی‌صدر می‌گوید که ۲۲ بهمن، مردم حرف‌شان را زدند و به دام نیفتادند

اما به طور عمومی شهر تهران متعلق به تمام مردم است. مردم می‏توانستند در تمام سطح شهر بیرون بیایند و به دنیا بگویند که چه می‏خواهند. این حالت برای رژیم قابل کنترل نبود و نمی‏توانست کاری از پیش ببرد و وضعیت ایران هم کاملا به مردم دنیا نموده می‏شد. اما علی‏رغم این که روش به کار رفته غلط بود، خود مردم آن را تصحیح کردند.

این که از دو شکست نام بردم، یک روزنامه‏نگار ایرانی در مقاله‏ی مفصلی در لیبراسیون این نظر را تایید کرده و روزنامه‏ی لوموند هم تقریبا همین مطلب را بازگو کرده بود.

یعنی شما معتقدید که رهبران جنبش در داخل در انعطاف با امکانات و قابلیت‏ها جنبش سبز را هدایت کنند که کجا جمع شوند و چه تاکتیک‏هایی را به کار ببرند…

مهم‏تر از این تاکتیک‏ها، استراتژی و هدفی است که برگزیده‏اند. اگر بخواهید در چهارچوب رژیم بمانید، روشی بهتر از این که این‏ها برگزیدند و ناکام شدند نمی‏توانید برگزینید.

باید از مردم خواست بگویند چه را می‏خواهند و چه را نمی‏خواهند. همان‏طور که در ۲۲ بهمن ۵۷ این کار را کردند. امروز هم همین را باید از مردم خواست. یعنی همین که خودشان می گویند که ولایت فقیه را نمی‏خواهیم و ولایت و حاکمیت جمهور مردم را می‏خواهیم. در این حالت روش‏ها متناسب با این هدف پیش می‏رود. دیگر انسان زندانی محدوده‏ی رژیم نمی‏ماند و در بیرون از آن محدوده، ابتکارات فراوانی می‏تواند به خرج بدهد.

برخی بر این نظرند که علت این که در آن روز تاکتیک درستی نتوانسته در نظر گرفته شود، این است که اساساً استراتژی و چشم‏انداز اشکال دارد و جنبش رهبری سیاسی‏ای به آن معنا ندارد که بتواند برنامه‏ریزی و سازماندهی کند. یعنی تاکتیک غلط را ناشی از همان استراتژی نادرست می‏دانند.

احسنت، درک درستی است.


اما شما مطرح می‏کنید در همین وضعیت کنونی می‏توانستند تاکتیک‏های درست‏‏تری به‏کار بگیرند.

گفتم چون طرز فکر و استراتژی‏شان غلط بوده، روشی غیر از این نمی‏توانست به ذهن‏شان برسد که: به میدان آزادی بروید، شعارهای ساختارشکن ندهید، در میدان آزادی آرام باشید و…

استفاده (حکومت) از حضور مردم در میدان آزادی، نه این که خواست کسانی که این تاکتیک را برگزیده بودند باشد، بلکه طرف مقابل این استفاده را برد. اما مساله این است که استفاده از چنین روش‏هایی ناشی از آن طرز فکر است. آن طرز فکر باید تغییر کند تا روش‏ها بتوانند تغییر کنند.

این که عده‏ای معتقدند رهبری سیاسی وجود ندارد، رهبری سیاسی آدم بی‏هویت که نیست. آدمی است با یک هویت سیاسی؛ یعنی دارای هدف و روش‏های متناسب با آن هدف.

آن‏هایی که کمبود رهبری سیاسی در جنبش را طرح می‏کنند، الزاما نقش این رهبری را در فراتر بردن و رادیکال تر کردن شعارها و خواسته‏های جنبش نمی‏‏بینند، بلکه معتقدند در چهارچوب همان خواسته‏های معین، رهبری سیاسی کافی وجود ندارد. اما شما معتقدید که نباید از مردم خواست در چهارچوب نظام حرکت کنند و شعار ساختارشکن ندهند.

از سوی دیگر این انتقاد مطرح می‏شود که جنبش سبز از خواست اولیه‏ی خود منحرف شده و فراتر رفته است و اکنون مجموعه‏ای از خواست‏های بسیار متنوع که بعضا بسیار رادیکال هستند و بعضا خیر، طرح می‏شود. این انتقاد، اشکال اساسی جنبش را در این می‏بیند که نه تنها رهبری مشخص، بلکه برنامه‏ی مشخصی هم ندارد.

آیا شما معتقدید بالاتر رفتن سطح مطالبات و رادیکال تر شدن شعارها درست است؟ با توجه به این که شعار اولیه‏ی جنبش، اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری و تقلب گسترده در آن بود؟

این مطالب یک دست نیست، متناقض است. به لحاظ این که هدف اول که می‏گویید انتخابات بود، اگر انجام شدنی بود، جنبش همان زمان به نتیجه‏ می‏رسید و همانند اوکراین انتخابات ابطال و انتخابات دیگری برگزار می‏شد. اما این‏طور نشد و جامعه چون دید در آن محدوده، حتی آن هدف هم برآوردنی نیست، از آن مرحله عبور کرد. این جامعه است که عبور کرده و جنبش را تا امروز ادامه داده است.

دوم این که رهبری چیزی جدا از برنامه و هدف نیست. این‏ مجموعه یک رهبری را تشکیل می‏دهد. نه این که آدم‏هایی هستند که اسم‏شان رهبر است، یک برنامه‏ی جداگانه و همین‏طور روشی جداگانه هم وجود دارد. رهبری مجموعه‏ای است از انسان‏ها که از جامعه سخن‏گویی می‏کنند، در این سخن‏گویی، هدف جامعه را اظهار می‏کنند و روش‏هایی را به جامعه پیشنهاد می‏کنند. جامعه هم یا این روش‏ها را می‏پذیرد یا خود آن‏ها را تصحیح می‏کند و به‏کار می‏برد.


رهبری، این مجموعه باید باشد. اگر این نیست، یعنی محل عمل آن و همین‏طور هدف‏های‏اش نادرست است و با واقعیت سازگاری ندارد. یعنی آن‏چه را به جامعه، ممکن تبلیغ می‏کرد، در واقع ممکن نیست. تغییری که او پیشنهاد می‏کرده، در محدوده‏ی این رژیم و در این قانون اساسی شدنی نیست و نشده. بنابراین گرفتار سردرگمی شده است.


بنی‌صدر می‌گوید در ۲۲ بهمن طرز فکری که می‏خواست در محدوده‏ی رژیم عمل کند، شکست خورد

توضیح همین مساله به جامعه و استدلال سیاسی که جنبش سبز بتواند به نتیجه‏ای که مد نظر شما است برسد، نیازمند امکان است؛ امکان گفت‏وگو بین رهبران و خود جنبش. ولی در حال حاضر چنین امکانی وجود ندارد. شما فکر می‏کنید اگر رهبران از نظر سیاسی، شعاری فراتر از انتخابات را برگزینند، در شرایط سرکوب فعلی، امکانات و چهارچوب‏های تشکیلاتی‏ای که بتوانند آن را پیش ببرند وجود دارد؟

این که امکانات وجود ندارد، حرف نادرستی است. آن‏چه در ۲۲ بهمن در تهران و سایر شهرهای ایران گذشته‏، دنیا بلافاصله از آن باخبر شده است. دوم این که…

منظور فقط اطلاع‏رسانی نیست، منظور گفتمان سازی و سازماندهی است.

به آن هم خواهیم پرداخت.

دوم این که تغییر خود آدم‏ها مقدم است. چون سازمان رابطه‏ای است بین انسان‏هایی دارای هدف مشترک به روش مشترک. اگر این انسان‏ها تغییر لازم را نکنند، ارتباط لازم را نمی‏توانند به‏وجود بیاورند، هدف مشترک ندارند، روش مشترک هم ندارند. پس مساله تغییری است که در این آدم‏ها باید رخ بدهد


این که دارد تبلیغ می‏کند و می‏گوید: دمکراسی و یا حاکمیت مردم، مطلوب است؛ اما ممکن نیست. این که بگوییم اگر اصول دیگر قانون اساسی اجرا شود، در محدوده‏ی این رژیم دمکراسی و حاکمیت مردم ممکن است، این دروغ است. باید این دروغ را رها کند، خود را از آن آزاد کند. یک رهبری باید حق را اظهار کند و روی آن هم بایستد.

در شرایطی که مجال ایجاد یک گفتمان روشن وجود ندارد، چه تضمینی وجود دارد که مجموعه‏ی جنبش سبز حول برنامه‏ی واحدی گرد بیاید؟ الان جنبش سبز بسیار متنوع است و خواست‏های متفاوتی را مطرح می‏کند.

خُب مطرح کنند؛ کثرت‏گرایی دمکراسی است. شما چرا نگران کثرت‏گرایی هستید؟

مساله نگرانی از کثرت‏گرایی نیست. اتفاقا این نقطه‏قوت جنبش سبز است. ولی آیا کل این جنبش گسترده را می‏توان حول یک هدف واحد مرحله ای، خواستی مانند این که در چهارچوب این نظام نمی‏توان کاری کرد و باید از آن فراتر رفت، سازمان داد؟

این کار شدنی است. چرا که خود مردم در حرکتی که دارند می‏کنند، به طرف چنین شعاری رفته‏اند.

منظور در مرحله‏ی کنونی است.

در همین مرحله‏ی کنونی این اتفاق افتاده است. در ۲۲ بهمن مردم شعارهایی مانند رفراندم، جمهوری، مرگ بر اصل ولایت فقیه و… می‏دادند. پس این شدنی است.

دوم این که وقتی گرایش‏های مختلف پذیرفتند که از حقوق آدمیان، یکی حق اختلاف با نظر دیگری است و دیگری حق اشتراک و اتحاد است و رابطه را با رعایت این دو حق تنظیم کردند، سازماندهی جنبش عمومی ممکن می‏شود.


یعنی از یک سو اشتراک در اصلی مانند حاکمیت مردم که قابل اشتراک است و از سوی دیگر در قلم‏روهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی که گرایش‏های مختلف نظرهای مختلف دارند، هر گرایشی بتواند خود را اظهار کند. در چنین چهارچوبی می‏توان یک جنبش عمومی را سازماندهی کرد.

اما اگر شما اشتراک را از دست دادید، چون دیگر اشتراکی وجود ندارد ، حق اختلاف وضعیتی پیدا می‏کند که جامعه را نسبت به تحول نگران می‏کند که اگر تحول شد نتیجه‏اش چه می‏شود؟

آیا می‏توان از صحبت شما نتیجه گرفت که آن‏چه در ۲۲ بهمن تجربه شد، مسیر درست جنبش سبز را نشان می‏داد و اصل مسیر اشتباه نبوده، بلکه تجربه‏ای بوده بر دیگر تجارب و فقط باید نقاط ضعف آن را برطرف کرد؟

احسنت، همین‏طور است. نقاط ضعف‏اش هم این است که هدف‏ها و روش‏ها را باید تصحیح کرد.


همان‏طور که گفتم، پیروزی بزرگی برای مردم بود. برای این که رژیم با همه‏ی تجهیزاتی که داشته و به‏کار برده،۵۰هزار بیشتر نتوانسته است جمع کند. اشتباه طرف دیگر را هم آشکار کرد.

با این همه جامعه ایران به دنیا گفت که حضور دارد. نمی‏توان گفت که در ۲۲ بهمن جامعه حرف‏اش را نزده است. در شهرهای بزرگ ایران، مردم ایران حرفشان را زده‏اند و به دنیا گفته‏اند چه می‏خواهند و این پیروزی بزرگ آن‏ها است.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

جای تاسف است که شما یک یک ورشکسته سیاسی را مجددا از قبر دراورده اید. اخر فکر می کنید که این اقای بنی صدر چه حرف تازه ای در چنته دارد؟ حرف های ایشان تکرار و غرغره همان حرف های قدیمی ایشان است. که بله من بهتر از همه می فهمم. بقیه عقلشان نمی رسد. شما فقط این جمله در نظر بگیرید: "اما به طور عمومی شهر تهران متعلق به تمامی مردم است. مردم می توانستند در تمام سطح شهر بیرون بیایند و به دنیا بگویند که چه می خواهند." اخر به خدا اگر ادم یک کم توجه داشته باشد و شرایط ایران را بداند که اگر امدی توی خیابان داد بزنی می زنند دهانت را خرد می کنند در این صورت این حرف های بی سروته را سر هم نمی کند. البته این قانون شامل ادم های معمولی می شود. نه شامل نابغه ای مثل اقای بنی صدر.

بعد ادامه می دهند "چون طرز فکر و استراتزیشان غلط بوده، روشی غیر از این نمی توانست به ذهنشان برسد." جناب بنی صدر نزدیک سی سال است در پاریس به ملت ایران دستور می دهند "حالا شما ان جا مقاومت کنید، تا من این جا استراحت کنم" و حالا هم در ادامه همان من محوری های تاریخی دارند نسخه می پیچند که "چون طرز فکرشان غلط است." یعنی اول این خلایق بیایند از بنده "طرز فکر کردن" را یاد بگیرند و بعد بروند ان کارها را بکنند تا اوضاعشان درست بشود.

-- خسرو کسرایی ، Feb 15, 2010 در ساعت 06:03 PM

واقعا یک مصاحبه روشن گرانه و جالب بود. هم واقع بینانه بود و هم کوتاه و گویا، مستدل و منطقی. از آقای بنی صدر و هم مصاحبه گر محترم باید تقدیر کرد. جنبش سبز برای پیروزی نیاز به این گونه بحثهای دقیق و روشن و منطقی دارد. ای کاش این دوستان جرسی نیز به جای سانسور آقای بنی صدر با او می نشستند و از این ذهن ریاضی وار و روشن بین برای کمک به مردم در جنبش استفاده می کردند

-- حسینی ، Feb 15, 2010 در ساعت 06:03 PM

"22 بهمن، مردم حرف‌شان را زدند"
آن افرادی که جمهوری اسلامی را خلق کردند بهتر است دیگر , آنهم از خارح، حرف نزنند

-- آرش ، Feb 15, 2010 در ساعت 06:03 PM

"۵۰ هزار بیشتر نتوانسته است جمع کند."؟!!!!!!
آقايان عزيز با توهم که نميشه پيروز شد. توی همون عکس گوگل کل خيابون آزادی و حتی انقلاب پر از آدمه.
به نظر من هم 1ميليون 2ميليون آدم جمع کردن انقدر هم پيروزی عظيمی نيست کما اين که سبزها روز 25 خرداد بدون تدارکات جدی اين کار رو کردند، اما نبايد هم خودمون رو گول بزنيم که 50 هزار نفر بودن.

-- عادل از مونترال ، Feb 15, 2010 در ساعت 06:03 PM


اقای بنی صدر طبق معمول به افاضه فضل مبادرت کرده اند که "این که از دو شکست نام بردم. یک روزنامه نگار ایرانی در مقاله مفصلی در لیبراسیون این نظر را تایید کرده و روزنامه لوموند هم تقریبا همین مطلب را بازگو کرده است." این همان ادامه همان روش "من محوری" های اقای بنی صدر از دوران ماقبل انقلاب است. در این جا اقای بنی صدر نمی فرمایند که مطلب های این دو روزنامه با حرف های من مشابه است. بلکه چنین می فرمایند که روزنامه لیبراسیون این نظر (البته مال اقای بنی صدر) را "تایید کرده" و و روزنامه لوموند همین مطلب را "بازگو" کرده است. سوال این است که قبل از لوموند این حرف را کی "گفته" که روزنامه لوموند ان را "بازگو" کرده است؟ فقط کم مانده که اقای بنی صدر شعار بدهند که "روزنامه لوموند حرف من را "بازگو" کرده حالا داره باهاش پز می ده."

در همین مصاحبه اقای بنی صدر می فرمایند مردم ایران می گویند " ما ولایت و حاکمیت جمهور مردم را می خواهیم". شما فیلم تمامی تظاهرات هشت ماه گذشته را توی یوتیوب بگردید و اگر فقط یک جا دیدید ان ملت این چنین شعاری دادند، من تمامی حرف هایم را پس می گیرم. اقای بنی صدر، مردم ایران شعار های زیادی داده اند ولی نه شعاری که ان واژه های "ولایت و حاکمیت جمهور مردم" در ان بکار رفته باشد! بالاخره یک عده ای هستند که می دانند که این حرف شما چه معنی می دهد و از کجا اب می خورد. همینطوری نیست که شما حالا بتوانید حرف های خودتان را مفت مفت توی دهن یک ملت بگذارید. خوب شما وقتی که ایران تشریف اوردید سال 57 همراه اقای قطب زاده و دیگران بودید. بعد از 22 بهمن هم در تلویزیون دولتی اقای قطب زاده وقت مفت در اختیارتان بود و شما هم هر چه دلتان خواست گفتید و از این راه هم مشهور شدید بدون ان که فرصتی در اختیار کس دیگری بگذارند تا جواب حرف های شما را بدهد. خوب در ان دوران تلویزیون قطب زاده مفتکی در اختیارتان بود و خیابان بحث را هم برای شما یک طرفه اعلام کرده بودند. ولی درست نیست که فکر کنید این داستان تا ابد ادامه دارد. ان موقع شما جوانتر بودید، ولی در سنی که فعلا شما تشریف دارید حداقل حالا یک کم استدلال های درستتر ارائه بدهید.

-- ایمان امانتی ، Feb 15, 2010 در ساعت 06:03 PM

استدلال آقای بنی صدر صحیح است. ایرانیان این نظام را نمیخواهند مسئله احمدی نژاد نیست این ساختار است که بحرات آفرین است و ایران نیاز به یک ساختار دیگر یعنی دمکراتیک دارد.

-- مهران ، Feb 15, 2010 در ساعت 06:03 PM

آیا آن عده که در خیابان انقلاب بودند نمیتوانستند به میدان آزادی بروند؟
چرا نرفتند؟ چرا میدان آزادی خلوت بود در حالی که بقیه خیابانها شلوغ؟

-- عباس ، Feb 15, 2010 در ساعت 06:03 PM

آقای ایمان امانتی میگویند:" بنی صدر می فرمایند مردم ایران می گویند " ما ولایت و حاکمیت جمهور مردم را می خواهیم". شما فیلم تمامی تظاهرات هشت ماه گذشته را توی یوتیوب بگردید و اگر فقط یک جا دیدید ان ملت این چنین شعاری دادند، من تمامی حرف هایم را پس می گیرم"

دوست عزیز که عینک نفرت به چشم زده ای و به نقد انقلاب نشسته اید. سی سال است که این همه بلا سر ملت و احتمالا خود شما آمده ولی هنوز حاضر نیستی که از برج نفرت خود خارج شوی و به نقد کسی بنشینی که اول کسی بود که در اوج قدرت خمینی در برابر او ایستاد و به قدرت نه گفت و آنهمه برای وفاداری اش به آزادیها بود. به حق میتوانی که او را بخاطر اشتباهاتی که کرد زیر تازیانه انتقاد بگیری ولی نمیتوانی با زبان تمسخر و تبختر و نفرت این عمل تاریخی را نفی کنی که گل بر خورشید مالیدن است.
شما در این سی ساله جز نفرت بر نفرت افزودن چه چیز دیگزی آموخته اید؟
اگر ذره ای در شما صداقت مانده باشد آنگاه میفهمید که شعار استقلال آزادی جمهوری ایرانی همان حاکمیت جمهور مردم است. شما لطف کنید بگویید که اگر معنی این شعار استقرار حاکمیت مردم نیست، پس چیست؟ البته چیزی جز این نمیتواند باشد، بنا براین لطف کنید و حرفهای خود را پس بگیرید. اگر پس نگیرید من مجبور میشوم که داستانی از لطیفه های ملا را برایتان تعریف کنم. بنا براین پیشنهاد میکنم تا دیر نشده اینکار را انجام دهید. منتظرم

-- البرز ، Feb 15, 2010 در ساعت 06:03 PM

نفی نظام در این شرایط که تعداد زیادی از مردم نسبت به جتبش بی اطلاع یا بی تفاوت اند، منجر به سرکوب جنبش می شود.

-- محسن ، Feb 15, 2010 در ساعت 06:03 PM

اقای مهران: با احترام خدمت شما باید عرض کنم که حرف شما من را یاد داستان موش و گربه عبید زاکانی می اندازد. ممکن است بفرمایید چی کسی قرار است ان زنگونه را گردن گربه بیندازد؟ اقای بنی صدر که ظرف 45 سال گذشته نزدیک 42 سالش در کنار رودخانه سن بوده اند، اندر باب زنگوله به گردن گربه انداختن خیلی تئوری دارند، ولی گمان نکنم که شخصا علاقه داشته باشند خودشان زنگوله را گردن اقا گربه بیندازند.

دفعه قبل هم بعد از ان که اقا گربه خودش با هواپیمای شهباز از ایران رفت، اقای بنی صدر با هواپیمای ارفرانس به خاک وطن قدم رنجه فرمودند. ایشان صحبت زیاد می فرمایند. انوقت ها هم مدت ها بعد از رفتن اقا گربه و البته به همت برادر قطب زاده، ایشان خیلی درفشانی کردند و اندر هر بابی که شما به فکرتان برسد تئوری ها تازه تازه ارائه دادند. گمان نکنم که این حرف هایشان حالا هم خیلی جدی باشد.

-- ایمان امانتی ، Feb 15, 2010 در ساعت 06:03 PM

نمی دانم این فقط یک حس خاص نزد من است یا اینکه حقیقتی هم ورای آن می شود جستجو کرد که آدم وقتی با دقت به کامنتهایی مثل همین کامنتگزارانی موسوم به ایمان امانتی و خسرو کسرایی و ...توجه می کند می یابد که این کارها بخشی از همان مسئولیتهای ارتش ساببری ولی فقیه است که پول گرفته است تا یکسری جملات بی عمق و بی در و پیکر که فقط از یک ذهن آشفته و رانت خوار برمی اید منتشر کند و به قول معروف عرض خوب برد و زحمت برای بقیه انسانها. من که شخصا وقتی این نوع متنها را می خوانم حس بدی پیدا می کنم زیرا می بینم نویسندگان چنین متنهایی فرض را بر این گذاشته اند که خوانندگانشان دارای عقل و شعور کافی نیستند که فرق یک متن معنادار و عقلانی و اخلاقی را از یک متن پراز ناسزا و کم عمق و تهی مایه تشخیص دهند. امیدوارم این هموطنان دست کم به خودشان و دیگر ایرانیان حرمت بگذارند و دست از این کارهای بچه گانه در فضای مجازی بردارند. خوب است اینها که مدعی اصولگرایی اند حداقل به یکی از اصلهای اخلاقی و دینی که رعایت ادب در سخن گفتن و منطق است پایبند باشند.
پیامبر بزرگ ایرانی زرتشت زمانی گفته است: ایرانیان مردمانی اند که نیک می اندیشند، نیکو سخن می گویند و نیک رفتار می کنند! و البته خداوند هادی همگان است

-- حسینی ، Feb 16, 2010 در ساعت 06:03 PM

ماشالله رادیو زمانه تقی به توقی میخوره با بنی صدر مصاحبه میکنه. دیگه آدم نبود؟

-- نازنین ، Feb 16, 2010 در ساعت 06:03 PM

با سلام بر شما و درود به روان پاک شهدای راه استقلال و آزادی ایران.کینه و غضب انسان را کر و کور میکند لذا پرخاش و توهین به دیگری را حق خود میداند چنین شخصی غافل است که با توهین به دیگری این به کرامت خود است که خدشه وارد میکند . آقای بنی صدر کجا گفت لوموند و لیبراسیون حرف مرا زدند و یا نوشتند فقط میگوید این دو روزنامه این نظر را یعنی دو شکست راتائید کرده اند .آقای امانتی هم ظاهرا یا در دوران بعد از انقلاب در ایران نبوده و یا معنی بحث آزاد را نمیداند و یا .... مرحوم قطب زاده در رادیو و تلویزیون فقط یک بار از بحث آزاد آقای بنی صدر با بابک زهرایی برنامه گذاشت تمامی این بحث ها و سخنرانی های آقای بنی صدر در دانشگاه ها بود. حالا هم ایشان نه ادعای رهبری دارند و نه قصد آنرا( بارها در مصاحبه ها گفته اند) اگر شما به آزادی اعتقاد دارید چرا از اظهار نظر ایشان نگران و بر آشفته اید . این بر آشفتگی از فکر استبدادی شما بر نمی آید ؟ آن وقت آقای بنی صدر خود محور است؟شما مطمئنید که ایشان در خارج در حال استراحتند؟ شما فکر نمیکنید که سی سال پیش از این همان وقت که وجود زندانهای گوناگون و شکنجه در زندان ها را افشا کرد چشمان و گوشهای خود راباز کرده بودیم حالا این حال و روز را نداشتیم . سزای آن مقاومت و از خود گذشتگی این است؟ اگر خود محور بود و قدرت طلب ،چه فرصتی بهتر از این بود که با خمینی کنار بیاید و رئیس جمهور بماند و اسب قدرت را بتازد و بعد هم احتمالا جای خمینی را بگیرد. فکر میکنید اگر با خمینی کنار می آمد و همانطور که اوازش خواسته بود، احزاب و سازمانهای و گرو ه ها را نفی و سرکوب میکرد بهشتی و رفسنجانی و خامنه ای و.... تاب مقاومت در برابر او را داشتند . آزادی و آزاده گی حکم میکند که انسان آزاد و آزاده در باره حتی دشمن خویش انصاف داشته باشد و حق بگوید ولو به ضرر و یا خلاف عقیده او باشد. آقای بنی صدر آزمایش خود را پس داده و شما و امثال شما نمیتواند چهره او را مخدوش کنید فقط با این کار خود عرض خود میبریدو ... .

-- جمال ، Feb 16, 2010 در ساعت 06:03 PM

آقای بنی صدر را چه کسانی می کوبند ؟ آنهایی که به زور اعتقاد دارند. بجای ارتباط اندیشه، خود را محور فعال در قضات و حکم صادر کردن می کنند و دیگران را محور فعل پذیر حکم پذیر. سه گروه زورپرست طرفداران جمهوری ولایت فقیه، پهلوی طلبها، سازمان مجاهدین و استالینیست ها، بنا بر عملکردشان در سه دهه گذشته، از برخورد دقیق، مورد به مورد، نقد نظر و نشان دادن نقاط ضعف و قوت نظر، ارجاع به بررسی تاریخی و تحقیقی و متدیک عاجز بوده و با کینه،جبهه سازی های مانیکئیستی(= خیر و شری)، مسموم سازی فضای سیاسی با تهمت و افترا و بداخلاقی، زیر پا نهادن حقوق مادی و معنوی انسان، ساختن فکرهای جمعی جبار از طریق تطبیق ذهنیِ واقعیت با مجاز، کمبود بلوغ عاطفی و احساساتی شدن در گفتگو، جدل کردن، نه تنها خود را تخریب می کنند، بلکه زور پرستی خود را بنمایش می گذارند و از میزان تأثیر گذاری نظر خود می کاهند. آقای بنی صدر پس از اعتماد اولیه به آقای خمینی، در جریان ابتلا متوجه قدرت پرستی او(=خمینی) و اطرافیانش از حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شد و پس از اعتراض اولیه، به مقاومت پرداخت. در دوران ریاست جمهوری از گرفتن حقوق پرهیز کرد و در دوران تبعید نیز از گرفتن مزایای مالی دولت فرانسه امتناع می ورزد. پس از صدور حکم هفت بار اعدام بوسیلهٌ قاضی محمدی گیلانی، محل عمل سیاسی را در خارج کشور دانست تا روابط پنهان دستگاههای خمینی و ریگان و چگونگی عملکردشان را افشا کند، که به این کار با افشای اکتبر سورپرایز، ایرانگیت، افشای آمر بودن خامنه ای، رفسنجانی، ولایتی، فلاحیان، محسن رضایی و سفیر وقت ایران در آلمان در ترور رستوران میکونوس و دیگر ترورها در خارج کشور، انتشار خبر جنایت علیه بشریت خمینی در سال ١٣٦٧ و... بخوبی نائل آمده است. در تمام این ٢٨ سال تبعید به کار سیاسی، اقتصادی، فکری و حقوق بشری مشغول بوده است و نقش لکوموتیو اپوزیسیون و دیده بانی اوضاع ایران را داشته است. از کارهای ارزندهٌ ایشان تحقیق در مورد حقوق انسان و تکمیل اعلامیهٌ جهانی حقوق انسان، دقیق کردن مفهوم لائیسیته، تکمیل نظریهٌ مرام آزادی و شناسایی دقیقتر مکانیسم قدرت، تبیین چگونگی آزادی عقل بر اصل موازنه عدمی و محرومیت از این آزادی در ثنویت(=دوآلیسم)، زن و زناشویی، عدالت اجتماعی و ... می باشد که به کارهای ارزندهٌ قبلی افزوده شده است. آقای بنی صدر با نزدیک به ٧٧ در صد آرا، پس از مخالفت آشکار با انقلاب دوم(= گروگانگیری) آقای خمینی و همکارانش، به ریاست جمهوری انتخاب شد. مردم ایران دو ماه پس از گروگانگیری، با رأی دادن به آقای بنی صدر و دیگر کاندیداهای مخالف گروگانگیری( در مجموع ٩٥ در صد) ،مخالفت خود را با این بحران نشان دادند. در زمان کودتای خرداد ١٣٦٠، نظر سنجی نشان داد که نه تنها از محبوبیت او کاسته نشده بود بلکه بیش از نصف ایرانیان طرفدار او بودند. در نظر سنجی ای که چند سال پیش رژیم ولایت فقیه انجام داد و به خارج کشور رسید، آقای بنی صدر بیش از ٦٧ در صدر نظر مثبت ایرانیان بالای ٤٥ سال را دارد.

-- محمدرضاراعی ، Feb 16, 2010 در ساعت 06:03 PM

زمانی که آقای بنی صدر دنبال اقتصاد و دمکراسی اسلامی بودند عده ای که البته مورد اعتنای ایشان نبودند با توجه به تجربه ی بشریت و علوم اجتماعی ناراستی نظریات ایشان و دوستانشان را گوشزد میکردند کاش بجای سفید نمائی گذشته و ارتباط دادن هر حرکتی با نظریات همیشه صحیح منافع جنش را در نظر بگیریم و در آن جهت گفتگو کنیم

-- بدون نام ، Feb 16, 2010 در ساعت 06:03 PM

خانم نازنین حرف درست را هر کس بزند باید گوش شنوا داشت رادیو زمانه اتفاقا کاردرستی کرده با اقای بنی صدر مصاحبه کرده است ایشان بردستی جنبش را پیروز میدانند و ضعفها را هم درست انگشت گذاشته اند.فراموش نکنید که اقای بنی صدر در موقعیتی تاریخی قرار دارند شما بپسندید یا نپسندید ایشان منتخب نزدیک به 12 میلیون مردم ایران زا یک جمعیت 35 میلیونی بوده اند که تازه 17 میلیون بیشتر سن رای دادن نداشتند پس ایشا منتخب 12 میلیون از 17 میلیون ایرانی اند از اینرو در دنیا و در میان رسانه های جهان از چنان اعتباری بر خوردارند که حرف ایشان در مورد جنبش شنوایی دارد
هر کاری کنید ایشان از من و شما و اقای امانتی و... بیتشر نمایندگی مردم ایران را دارند!
حالا ایا معلوم است اقای امانتی کنار زاینده رود زندگی میکنند و یا روزخانه می سی سی پی و حالا هر جا زندگی کنند کسی که درخارج است عرق ملی ندارد ؟ ایا ایشان حاضرند این صفت را به هر کس در خارج است منجمله خودشان یدهند؟ که حالا به اقای بنی صدر ایراد میگیرند؟ همان که گفتم واقعیت را نمیتوان کتمان کرد اقای امانتی ایشان منتخب مردمند و شما نیستید پی لطفا حد و وزن مخصوص خود را بدانید!

من همیشه سعی کرده ام از موضع بی طرف به حرف هر کس نگاه کرده خود را از عقده شخص سنجی هارها کنم تا حرف حساب مال هر کس هست را بشنوم و کور کورانه هر حرفی را تنها مثلا وقتی راویش و گوینده اش موسوی و یا خاتمی و هرکس دیگر بود نپذیرم. به حرف اقای بنی صدر هم بر اساس نحتوا نگاه میکنم . و میبینم استدلال بسیار قوی دارند در این مصاحبه.
در ضمن خارجی پرستها بدانند که این افتخار ما ایرانی ها باید باشدکه یک نشریه خارجی حرف یک ایرانی هوشمند را تکرار کندو یا بازگو
ولی من که از جمله اقای بنی صدر این را میفهمم که میخواهند بگویند این تعبیر که مردم شکست نخورده اند امری است که در آن اجماع وجود دارد این حرف کجایش بد است که عده ای انقدر با بغض و کینه به حرف صحیح یک فرد هوشمند ایرانی نگاه میکنند
به هر حال من سپاسگزارم از رادیو زمانه که نقطه نظرات اقای بنی صدر را در اختیار ما شنوندگان قرار میدهند. و از اقای بنی صدر به علت تحلیلی واقع نگرشان مراتب سپاس را دارم
جالب ایت که همه سایتها پر ایت از انتقاد بهه اصلاح طلبان که در رهنمودهایی که بر مردم دادند خطاهای استراتزیک و تاکتیکی فاحشی را مرتکب شدند چه اصلاح طلبان داخل و یا خارج و امثال اقای امانتی یکباره اصلاح طلبان خارج را یادش میرود !!که از کنار تایمز برای مردم رهنمود دادند. تازه اقای بنی صدر برای مردم تعیین تکلیف نکردند بلکه وصف جنبششان را کردند. در ضمن شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه معناش اقای امانتی یعنی ما اینو نمیخواهیم حاکمیت خودمان ملت را میخواهیم درک این امر انقدر برای ما سخت است؟

-- سهیلا ، Feb 16, 2010 در ساعت 06:03 PM