خانه > گوی سیاست > ایران > «باید همه را در محدوده جنبش سبز به رسمیت شناخت» | |||
«باید همه را در محدوده جنبش سبز به رسمیت شناخت»مریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comمراسم و تظاهرات بیست و دوم بهمن ماه، سالگرد انقلاب ایران، سرانجام پس از دهها روز بیم و امید برگزار شد. روزی نه بسیار متفاوت از روزهای نظیر خود؛ عاشورا، قدس و یا سیزدهم آبان. اما در هرحال روز دیگری که بررسی و ارزیابیهای خود را میطلبد.
بدون این که از نتایج عملی واقعی این روز و از زدوخوردها، آسیبهای اجتماعی یا اقتصادی و مهمتر از همه بازداشتها یا ضرب و جرح افراد کاملا باخبر شده باشیم، در گفتوگوهایی با آقایان حسن شریعتمداری از اعضای مؤسس «جمهوریخواهان ملی» و همچنین فرخ نگهدار عضو هیأت سیاسی «اتحاد جمهوریخواهان ایران»، تحلیل مجملی از این روز خواهیم داشت. مهمترین نکته یا نتیجهی مراسم امروز چه بوده است؟ آقای نگهدار مضمون سخنرانی آقای احمدینژاد را قابل توجهترین نکته در مراسم امروز دیده است: امروز برای این پیشبینی ما که میگفتیم قدرت احمدینژاد، قدرت حذف است و همه را (و من امروز اضافه میکنم به شمول همهی نهادهای دیگر غیر از دولت جمهوری اسلامی) میخواهد از صحنه بیرون کند شواهد بیشتری پیدا شد. آقای احمدینژاد در تمام شصت و چند دقیقهای که صحبت کرد، حتی یک اشاره هم به رهبری جمهوری اسلامی، نهاد ولایت فقیه، شورای نگهبان و تمام ساختارهایی که در این سالها همواره گفته شده مخالفین قصد شکستن آنها را دارند، نکرد. او حتی اشارهای هم به نام آقای خامنهای نکرد. علاوه بر این، اهداف اولیهی جمهوری اسلامی ایران را کلاً به کنار گذاشت و نوعی چالشگری و مبارزه علیه نظام سلطهی بینالمللی را در مرکز دستور کار خود قرار داد. از این مساله چه نتیجهای باید گرفت؟ تمام مشکلات و بحرانهایی که در این دوره در جامعه وجود داشته را نادیده میگیرد، تمام ساختارهای جمهوری اسلامی و حتی تمام سیاست خارجی ایران را نادیده میگیرد و چالش خیلی بزرگی را احساس میکند و آن این که رهبر جهان مستضعف یا جهان زیر سلطه علیه سلطهگران سرمایهداری است. او چنین رسالتی را برای خودش قائل است و نه برای نظام؛ نه برای ایران بلکه برای خودش؛ و این بسیار خطرناک است. سخنرانی امروز آقای احمدینژاد به نظر من، نقطهی عطفی در تمام طول تاریخ ۳۰ سالهی جمهوری اسلامی ایران است. تفاوت مضمونی صحبتهای امروز ایشان با آنچه تاکنون در سالگرد انقلاب ابراز شده کدام است که آن را تا این حد برجسته میکند؟ تا کنون هرکسی در این زمینه صحبت میکرد، دستآوردهای حاکمیت جمهوری اسلامی ایران را در طول ۳۰ سال میشمرد و ایشان امروز فقط به دستآوردهای خودش که اتمی و موشک است، اشاره کرد.
آقای نگهدار، آیا باید از ارزیابی شما این برداشت را داشت که آقای احمدینژاد مهمترین مساله و مهمترین مشکل در شرایط فعلی است؟ نه من شخص احمدینژاد را مد نظر ندارم. این یک ساختار است که در جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته است. تریبونها و رسانههایشان هم کاملا مشخص است، روابط، دستهبندیها و باندشان در درون حکومت، کاملا مشخص است و دارند میروند که تمام حکومت را بگیرند و در اختیار خودشان بگیرند. امروز سازماندهی بسیار وسیعی برای قدرتنمایی کرده بودند. قدرتنمایی در برابر جمهوری اسلامی ایران، به آن تعبیری که در اول انقلاب تاسیس شد و در برابر کسانی که اول انقلاب از مؤسسین آن بودند. هیچکدام از چهرههایی که در انقلاب شرکت داشتند، امروز نه نامشان برده شد و نه حضور داشتند. این تحلیل شما از حضور حکومت در این روز بود. حاصل یا نتیجهی حضور و عملکرد جنبش سبز امروز چه بود؟ نتیجهای که باید از این حرکت گرفت، این است که شاید عرصهی اصلی مبارزهی جنبش سبز برای دمکراسی، برای در نظر گرفتن حقوق همهی گروههای اجتماعی و شهروندان، با توجه به تسلطی که دولت روی خیابانها دارد، از این به بعد دیگر خیابان نباشد. بلکه عرصههای سیاسی، سازمانگری، مبارزهی قانونی و استفاده از شکافهایی که در درون سیستم وجود دارد، برای عرض اندام و حضور، یارگیری و ائتلاف، مسایلی باشند که در ماههای آینده پیش روی رهبران جنبش سبز قرار داشته باشد. آقای حسن شریعتمداری مهمترین نکتهی مراسم امروز را در این میبینند که: با وجود همهی تمهیداتی که حاکمان جمهوری اسلامی اندیشیده بودند و با همهی ارعاب و تهدیدی که به عمل آورده بودند، نتوانستند از حضور مردم جلوگیری کنند. مردم تا آنجایی که در قدرتشان بود، از دیشب به وسیلهی سردادن بانگ اللهاکبر در پشتبامها و امروز با حضور در میادین و خیابانهای تهران و بسیاری از شهرستانهای دیگر، نشان دادند که همچنان به دنبال مطالبات خودشان هستند و ارعاب و تهدید در آنان هیچ اثری ندارد.
این باعث قوت قلب مبارزان راه دمکراسی و مسالمت در ایران است. این که بعد از گذشت هشت ماه از انتخابات، جنبشی که با این همه تهدید و ارعاب مواجه بود، بتواند چنان قدرت بسیج خیابانی خود را حفظ کند، امر فوقالعادهای است که باید به مردم ایران تبریک گفت. آقای شریعتمداری، با مشاهدهی آنچه امروز اتفاق افتاد، فکر میکنید مسیر مبارزات جنبش سبز یا جنبش اعتراضی به کدام سمت خواهد رفت؟ اگر این جنبش رهبری سیاسی پیدا کند، یعنی رهبری انتخاباتی و اخلاقی آن تبدیل به رهبریای بشود که راهحل ارائه بدهد و به جد بخواهد برای تحمیل راهحل خود بر طرف مقابل، مذاکره کند، طبعاً جنبش خیابان فقط بر حول این خواستهها متبلور خواهد شد و متانت خود را حفظ خواهد کرد. ولی اگر جنبش رهبری سیاسی نداشته باشد، جنبش خیابان تبدیل به جنبشی عکسالعملی خواهد شد و با افزایش خشونت از سوی حاکمان، بعید نیست این جنبش هم راه مسالمت را اینجا و آنجا ترک کند. تا ابد نمیتوان به متانت و خویشتنداری مردم امیدوار بود. به خصوص که حق دفاع از خود، حق مشروعی است و همچنین با ورود اقشار جدیدی از مردم به جنبش، اقشاری که آشنایی کافی با حرکتهای مسالمتآمیز و فرهنگ مسالمت ندارند، احتمال این که خشونت به جنبش هم تزریق شود، وجود دارد. بنابراین، برآمدن رهبری انتخاباتی و اخلاقی و رهبری نمادین، به رهبری واقعی سیاسی، امر بسیار لازمی است. آیا امروز نحوهی رویارویی حکومت با مردم و مردم با حکومت، تفاوتهایی با روزهایی نظیر عاشورا، قدس و… داشت؟ نکتهی بسیار جالب توجه این بود که حاکمان این بار به جای استفادهی مقطعی از خشونت عریان، به راههای پیشگیری فکر کرده بودند. مثلا بلندگو کشیده بودند؛ پرچم وسیعی را آورده بودند که بسیجیان آن را بگیرند و از این طریق راه حرکت مردم را ببندند و بهتر هم ارگانیزه شده بودند. این نحوهی برخورد نشان میداد که طرف مقابل هم به فکر است که با ادامهی این بحران، به تدریج آن را دچار ریزش کند و پتانسیلاش را کم کند؛ چیزی که تا کنون موفق به آن نشده است. درصدد مدیریت بحران است و به جای به رسمیت شناختن بحران و شروع مذاکرات جدی، فکر میکند با گذشت زمان این جنبش پژمرده خواهد شد. بنابراین باید این فکر طرف مقابل را شناخت و متناسب با آن، چارهاندیشی کرد. ارزیابیتان از نحوهی عملکرد و رویارویی امروز جنبش سبز با این روشهای حاکمیت چیست؟ به نظرم کمابیش همان است، عدهای شعارهای رادیکالتر میدادند. عدهی زیادی در محدودهی شعارهای سنتی جنبش سبز مانده بودند و این به هیچ وجه باعث تأسف هم نیست. برای این که جنبش سبز یک جنبش گوناگون و پلورالیستی است و هیچ مصلحتی بر تایید پلورالیسم نمیچربد. در حقیقت باید پذیرفت که مردم ایران گوناگوناند؛ عدهای میخواهند از این نظام عبور کنند و عدهای اصلاحات در داخل همین نظام را میخواهند. به خواست همهی آنان باید احترام گذاشت و باید سعی کرد همهی آنان را در محدودهی جنبش سبز به رسمیت شناخت. ولی چگونه آقای شریعتمداری؟ جنبش سبز چگونه بتواند هم جریانی را که میخواهد از نظام عبور کند و هم نیرویی را که میخواهد در چهارچوب نظام فعالیت کند، تبدیل به یک اقدام سیاسی کند؟ رهنمود شما چیست؟ این امر بیش از رهنمود من، به فراست رهبران نظام مربوط است که در کجا دریابند که با اصلاحات ساختاری میتوانند جلوی فروپاشی نظام را بگیرند. من فکر میکنم که به تدریج دارند این فرصت را از دست میدهند و هیچ توصیهای مردم را به این قانع نخواهد کرد که مطالبات خود را از رهبریای بخواهند که هیچگاه نمیخواهد تمکین کند و از نظامی بخواهند که به هیچ اصلاحات ساختاری میخواهد تن ندهد. این بیش از توصیهی امثال من، به فراست و دانایی سران رژیم که در قدرتاند، وابسته است.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
تا وقتی تحلیلگرانی مثل أقای نگهدار داریم چه غمی دارم؟ آقایان مسئولین ب ب سی خواهش میکنم تنبلی را کنار بگذارید , چند نفر دیگر ر ا هم در چند خیابان , چند شهر دور تر از لندن پیدا کنید و به لیست مصاحبه شوندگان خود اضافه کنید. سری به تحلیلگرایان جدی بزنید. آخر تا کی باید ما ایرانیان به این روش آماتورمابانه خود در همه کارهامان ادامه بدهیم؟ خرد جمعی مردم و تجربه عملی شان بعد از سی سال در روش مسالمت آمیز تظاهرات خیابانی شکوفا شده, حالا آقایا نی که خود در امتحان کنکور انقلاب رفوزه شدند از لندن نسخه «یارگیری» مینویسند. ارادتمند , روشنگر
-- روشنگر ، Feb 14, 2010جالب بود در صحبت های هر دو صاحب نظر که کاملاً از دو گروه متفاوت هستند نکات مشترک و مختلف خوبی بود!!!
-- سعید ، Feb 14, 2010اقای نگهدار! سی سال گذشت و شما انگار هنوز متوجه این واقعیت نیستید که تا مردم بگونه ی عملی توی خیابون نباشند و تا ترس جامعه بیشتر از این نریزد نه فرصتی برای "عرصههای سیاسی-سازمانگری" ساخته خواهد شد و نه امکانی برای "مبارزهی قانونی." هشت ماه بیشتر نیست که مردم به خیابان آمده اند و در بیشتر این مدت هم تنها یک حادثه می توانسته آزادیشان را در دستانشان قرار بدهد. حالا شما می گویید بیایند همه این انرزی انقلابی را رها کنند و دوباره برگردند توی خانه ها تا باز اصلاح طلب ها وارد میدان بشوند و هی توسر بخورند و هی امام امام کنند و رهبر رهبری بگویند؟ تجربیات این سی سال حتا یک درس کوچک به ما نیاموخت؟ علی
-- بدون نام ، Feb 14, 2010