آیا «احمدینژادیسم» سکه خواهد خورد؟
عزیز حکیمی خبرنگار افغان مقیم بریتانیا
دو دهه پیش، زمانی که در ایران دانشآموز بودم، با کمک معلمان بینش اسلامیمان عباراتی مانند منافق، ضد ولایت فقیه، استکبار جهانی و مقولههایی همچون جرثومه فساد بودن اسراییل و ظهور امام مهدی برای پایان دادن به ظلم و گستردن عدل الهی در زمین، را به عنوان معانی مطلق پذیرفته بودم و کمترین شکی در برحق بودن نظام جمهوری اسلامی نداشتم.
در عین حال، نه تنها بر ما که بر معلمان ما نیز این امر مسلم بود که تمام کشورهای غربی و اروپایی دشمن ایران هستند و «مذبوحانه» تلاش میکنند تا به نظام اسلامی ایران ضربه بزنند. معلمان دینی و عقاید ما، تا جایی که یادم میآید طیف خاصی از اجتماع بودند که حزباللهی خوانده میشدند.
آنها معمولا ریش داشتند، در زمستان اورکت و یا کاپشن میپوشیدند و در تابستان هم معمولا پیراهنهایی که اندکی به تنشان درازی میکرد و آن را روی شلوار اغلب سبزرنگ نظامی رها میکردند.
به خاطرم هست که حزباللهیها، اگرچه روحانی نبودند اما به نظر میآمد که نسبت به مسائل عقیدتی و دینی بسیار جدیتر از روحانیها (مثلا جدیتر از پیشنماز مسجد محلهمان) بودند. در آن سالها نام «کمیته» وحشت عجیبی در دل من و همسن و سالهای نوجوانم میکاشت.
آنها ما را در خیابان توقف میدادند و به جرم اینکه موهایمان بلند است و یا دکمهی پیراهن یکی از ما باز است تذکر (با مزهی توهین و تحقیر) میدادند.
در طول دهههای بعد مانند بسیاری از هم کلاسیهایم من هم با سیاست بیشتر آشنا شدم و با شک کردن در معانی عباراتی مثل منافق و ولایت فقیه و غیره زحمات معلمانمان را به باد دادم اما از آنجا که دیگر در ایران زندگی نمیکردم، کم کم از جامعهی ایرانی و آنچه به عنوان ارزشهای انقلابی به ما آموخته بودند دور شدم.
تا آنکه محمود احمدینژاد به عنوان رئیس جمهور ایران انتخاب شد و من برای اولین بار بعد از سالها به یاد معلمان کلاسهای عقیدتیمان افتادم.
حداقل با آنچه من از ایران به خاطر دارم، طرز گفتار و تفکر و حتی لباس پوشیدن آقای احمدینژاد شبیه همان حزباللهیهایی بود که با اتومبیلهای نیسان پاترول کمیتهی انقلاب اسلامی در خیابان به گشتزنی و ارشاد و تذکر (با همان مزهی خاص) میپرداختند.
با این تفاوت که این بار رفتارهای مطلق گرایانهی «این است و لاغیر» معلمان دینیمان را در مقیاسی وسیعتر و سطحی بسیار بالاتر، در رئیس جمهور ایران میدیدم.
محمود احمدینژاد در پنج سال گذشته رئیس جمهور جنجالبرانگیز ایران بوده است. او همواره و با قاطعیت از ایدهها و عملکردهای خود و حکومتش دفاع کرده و به شدت به مخالفان خود، چه چهرهها و جناحهای داخلی و چه رسانههای خارجی میتازد و آنها را به توطئهچینی بر علیه حکومت خود و حاکمیت نظام جمهوری اسلامی متهم میکند.
ادعای آقای احمدینژاد برای آمادگی جهت مدیریت جهانی، و زیر سوال بردن عملکرد حکومتهای دیگر از جمله آمریکا در رابطه با مسائل مختلفی از وضعیت حقوق بشر در این کشورها گرفته تا مسائل اقتصادی داخلی آنها، به نحوی تداعی کنندهی آن است که او خود را در جایگاه پیامبری میبیند.
پیامبری که رسالتش آشکار کردن نارساییهای سیستمها و حاکمیتهای دیگر و معرفی حکومت خود و جمهوری اسلامی به عنوان تنها راه حل برای تمامی مشکلات جهان بشری است.
نامهنگاریهای او به سران کشورهای دیگر از جمله سه نامهی مشهور او به جورج بوش، رئیس جمهور پیشین آمریکا، آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان و پاپ بندیکت شانزدهم، رهبر کاتولیکهای جهان، نیز همانند سخنرانیهای او اغلب با موعظههای پیامبرگونه و کلیگوییهای عمدتا اخلاقی همراه بوده است.
رئیس جمهور ایران بارها از مسیر متعارف دیپلماتیک خارج خارج شده و با لحنی که بسیاری صاحبنظران معتقدند در شان یک رئیس دولت نیست، به ارائهی نظر و دیدگاه خود پرداخته است.
آقای احمدی نژاد با اطمینان از «تولید انرژی هستهای توسط یک دختر دانش آموز شانزده سالهی ایرانی» سخن میگوید و یا در کلمبیا به سادگی وجود همجنسگرایی در کشورش را رد میکند و یا در مصاحبه با شبکه چهار تلویزیون بریتانیا بدون کوچکترین تردیدی ایران را آزادترین کشور جهان میداند. اظهاراتی که میتواند فورا شگفتی مخاطب را برانگیزد.
برخی از اینگونه اظهارات و یا عملکردهای محمود احمدینژاد در صدر اخبار جهان قرار گرفته که حمایت و مخالفت گروههای مختلفی را در داخل و خارج از ایران برانگیخته است.
اما نکتهای که، به گفتهی کارشناسان، اغلب در هر دو گروه موافق و مخالف اظهارات آقای احمدینژاد مشترک بوده، غیرمنتظره بودن آن سخنان و یا عملکرد برای این گروهها بوده است.
موافقان از جسارت و یا احتمالا آنچه که نبوغ او تلقی میکنند، به حیرت افتادهاند و مخالفان را نامتعارف بودن و اظهارات و عملکردهای آقای احمدینژاد غافلگیر کرده است.
با آنکه اکثریت شیعیان به ظهور امام مهدی معتقدند اما قبل از این کمتر سیاستمدار ارشدی در ایران این اعتقاد خود را دراتخاذ تصمیمهای اجرایی دخالت داده است.
از جمله در دوران ریاست جمهوری محمد هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی، که هر دو نیز روحانی بودهاند، هیچ وقت ادعا نکردند که در عرصهی دولتداری، سیاستهای خود را براساس اعتقاد به ظهور امام دوازدهم شیعیان تنظیم میکنند.
اگرچه این اعتقاد و عقاید مشابه به آن نقش عمدهای در دادن روحیه به سربازان ایرانی درگیر در جنگ با عراق داشته است اما ظاهرا نوع اعتقاد رئیس جمهور کنونی ایران به ظهور امام مهدی متفاوت است.
آقای احمدی نژاد قویا باور دارد که دلیل حضور نیروهای آمریکایی در خاک عراق جلوگیری از ظهور امام مهدی در این نقطه از جهان است.
او اخیرا در سخنانی در شهر اصفهان گفت: «ما اسناد آن را به دست آوردیم كه آنها {نیروهای آمریکایی} معتقدند یكی از خاندان پیامبر اكرم در این نقطه ظهور كرده و ریشهی همهی ظالمان عالم را خواهد خشكاند. آنها همهی این نقشهها را كشیدهاند كه جلوی ظهور حضرت را بگیرند و میدانند ملت ایران زمینهساز این حادثه بوده و یاران این حكومت خواهد بود.»
قبلا هیچ روحانی بلندپایهای، (حداقل در ملاء عام و در حضور رسانهها) چنین ادعایی را مطرح نکرده بود.
برخی صاحبنظران میگویند که اینگونه سخنان آقای احمدینژاد جنبهی مصرف داخلی دارد و در واقع او از اعتقادات مذهبی مردم ایران در سطوحی بالاتر به نفع سیاستهای خود بهرهبرداری میکند.
در مقابل برخی تحلیلگران معتقدند که این اظهارات نشاندهندهی اعتقادات واقعی رئیس جمهور ایران است و اینکه او واقعا بر این باور است که او و حکومتش یاران امام مهدی در هنگام ظهور او خواهند بود و طوری که خود بارها اذعان کرده رسالت او مهیا کردن زمینهی ظهور است.
آقای احمدی نژاد در بیان اعتقادات خود و در تشریح وضعیت ایران به نظر نمیرسد به واقعیتهای جهان و یا حتی داخل ایران کوچکترین اهمیتی بدهد. او و رسانههای طرفدارش به صراحت منکر وجود هرگونه مشکلی در زمینهی آزادیهای فردی و گروهی و حتی اعتراضات در ایران شدهاند.
ظاهرا آقای احمدی نژاد و حامیان او مردم ایران را به دو دسته تقسیم میکنند. آنها که با او هستند که توسط او و یارانش «ملت» خوانده میشوند و آنها که نظراتی متفاوت دارند که معمولا با عبارتهایی خصمانه از جمله «دشمن نظام، منافق و یا ضد ولایت فقیه» معرفی میشوند.
به همین ترتیب میتوان گفت که در ادبیات سیاسی آقای احمدینژاد و همراهان او مخاطب اصلی آنها گروه اول است. گروه دوم که دولت به شدت سعی میکند آنها را اقلیتی ناچیز قلمداد کند، معمولا با تحقیر و تهدید مخاطب قرار میگیرند و دولت در نقش یک برادر بزرگ به آنها موعظه میکند که به آغوش «ملت» بازگردند و گرنه «طوفان خشم ملت آنها را نابود خواهد کرد.»
در این مواجهه، آقای احمدینژاد و حامیان او چنان اعتقاد راسخی از حقانیت خود و اعتقادات خود به نمایش میگذارند که مخالفت با آنها حکم مخالفت با احکام الهی را تداعی میکند.
چنانچه اخیرا نیز مقامات ایرانی معترضان را به عنوان محارب و اعتراضاتشان را محاربه بر علیه اسلام تلقی کردهاند و تهدید کردهاند که مجازات این جرم را، که در قوانین ایران اعدام است، اجرا خواهند کرد.
با وجود آنکه زمامدارانی در کشورهای دیگر جهان هستند که سیاستها و خط مشیهای منحصر به فردی دارند، اما آنچه محمود احمدینژاد را در میان آنها برجسته میسازد، اهمیت و جایگاه فعلی ایران در معادلات سیاست جهانی است.
سیاستهای آقای احمدینژاد، برعکس روسای جمهور قبلی ایران، به طور نامتعارفی محدود به برداشتها و تحلیلهای شخص او و یا همفکرانش است که منجر شده شکاف و تفاوت میان گروه حاکم با دیگر گروههای سیاسی، اجتماعی و جامعهی مدنی، از حد اختلاف نظرهای معمول در سیاست فراتر رفته و به شدت عمیقتر از آنچه باشد که ممکن است در کشورهایی با وضعیت سیاسی مشابه ایران یافت شود.
با این اوصاف و گذشته از اینکه مردم ایران و تاریخ در مورد عملکرد رئیس جمهور احمدینژاد و حامیان او چه قضاوتی خواهند کرد، این سوال را میتوان مطرح کرد که آیا شیوهی حکومتداری محمود احمدینژاد در ایران به آن حد منحصر به فرد هست که روزی عبارت احمدینژادیسم را سکه زند، همانطور که اصطلاح بوشیزم در مورد رئیس جمهور سابق آمریکا به وجود آمد؟
البته عبارت بوشیزم، نه به سیاستها و یا عملکردهای جورج بوش در دوران ریاست جمهوریاش، بلکه صرفا به مجموعهای از اشتباهات گفتاری او در هنگام سخنرانیهایش اشاره دارد که به یکی از سوژههای عامه پسند برای برنامههای کمدی بدل شده است.
درعبارت احمدینژادیسم اما (اگر روزی چنین اصطلاحی باب شود) اهمیت طرزخاص گفتار آقای احمدینژاد و یا احتمالا اشتباهات لفظی او، در مقابل اهمیت چگونگی عملکرد و مبنای تصمیمگیریها، و نحوهی تحلیل ایشان از سیاستهای داخلی و جهانی، بسیار کمرنگ خواهد نمود.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
نظرهای خوانندگان
البته از احمدی ن÷ادیسم به همراه احمقیسم یاد خواهد شد و احتمالن در تاریخ همانند شاه ساطان حسین صفوی از احمدی یاد خواهد شد.
-- farzad ، Jan 2, 2010خیلی جالب و عالی بود.
-- بدون نام ، Jan 2, 2010آقا یاد اون دوران انداختیم با اون تیریپ آدمای خاص.عجب روزگاری بود.یادش به ....
-- ممد ، Jan 2, 2010دمت گرم.
تاریخ احمدی نژاد را با « وقاحت» به یاد خواهد آورد. شک نکید بهترین کلمه همین است !
-- بدون نام ، Jan 2, 2010بسیار جالب نوشتید من فکر میکنم در اینده ایران هر رئیس دولتی حرکاتی یا حرفهایی بزند که با منطق در تضاد باشد در مطبوعات خواهیم خواند رفتاره یا گفتار احمدینژادیسم رئیس دولت و هر کسی خواهد دانست منظور ان نویسنده مقاله چیست.
-- kia ، Jan 3, 2010