تاریخ انتشار: ۲ دی ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
گفت‌وگو با مهندس حسن شریعتمداری، فرزند مرحوم آیت الله شریعتمداری

آیت‌الله منتظری همواره حقوق مردم را ارجح می‌دانست

حسین علوی
alavi@radiozamaneh.com

در اولین روزهای پس از درگذشت آیت الله منتظری، زندگی سیاسی او بیش از سایر جنبه‌ها برجسته شد و مواضع او در زمینه حقوق بشر و برداشت مبتنی بر تساهل از اسلام، بسیار مورد ستایش و احترام قرار گرفت.

مهندس حسن شریعتمداری، فعال سیاسی و فرزند مرحوم سید کاظم شریعتمداری، درباره سیر تحول زندگی سیاسی آیت‌الله منتظری می‌گوید:

Download it Here!

آیت‏الله منتظری مانند هر شخصیت سیاسی و اجتماعی دیگری دوران‌های مختلف فکری و عملی را گذرانده‌اند. ایشان از شاگردان آقای خمینی و یکی از مروجین ایشان در حوزه بود. او تحت تاثیر آیت‏الله خمینی، شدیدا مروج اسلام سیاسی بود.

منتها اختلافی که میان دید ایشان و دید آقای خمینی مشاهده می‏شد، این بود که ایشان به نوعی حکومت اسلامی ایده‏آل در سراسر دنیا و در میان مسلمین معتقد بود. از پیش از انقلاب نیز ایشان و پسرشان، مرحوم محمد منتظری، خیلی به اتحاد بین مسلمین و ایجاد یک امپراطوری اسلامی یا حکومت اسلامی معتقد بودند و برای وحدت میان شیعه و سنی فعالیت می‏کردند.

به خصوص پسر ایشان در این زمینه بسیار فعال تا حدی که از کسانی بود که با لیبی که در آن زمان جزو حکومت‏های انقلابی جهان اسلام به‏شمار می‏رفت، روابط ویژه‏‏ای برقرار کرد و با جَلّود و قذافی رفت‏وآمد داشت.

آقای منتظری و پسرش از طرف خانواده‏ی امام‏موسی صدر و هواداران او متهم می‏شدند که در ابتدای انقلاب نگذاشتند پرونده‏ی امام موسی صدر بررسی شود.

همان‏طور که می‏دانید، در ابتدای انقلاب، در پیش‏نویس قانون اساسی که عده‏ای از وکلا و حقوق‏دانان تنظیم کرده بودند، صحبت از ولایت فقیه نبود و تنها نوعی نظارت فقها مانند اصل طراز قانون اساسی مشروطیت در آن آمده بود. آقای منتظری با کمک آقای آیت و مرحوم بهشتی این پیش‏نویس را کنار گذاشتند و در مجلس مؤسسان قانون اساسی جدیدی را آوردند که متضمن اصول ولایت فقیه بود و با اصرار تمام آن را جایگزین کردند.


مهندس حسن شریعتمداری، فرزند مرحوم آیت الله شریعتمدارین می‌گوید نمی‏توان دو اسطوره را در آن واحد با هم تقدیس کرد؛ یا آقای منتظری درست می‏گفت، یا آقای خمینی

اما این نظر نیز مطرح شده که آقای منتظری، هم به لحاظ برداشت‏های خود و هم تحت تاثیر انتقادهایی که از طرح دوم قانون اساسی صورت گرفته بود، نقش ولی فقیه را فقط در حد نظارت می‏پذیرفت. تفاوت نظر ایشان با بقیه‏ی روحانیون سنتی مطرح در آن زمان چه بود؟

بله این کاملا صحیح هست، آقای منتظری در دوره‏ی فعالیت‏های سیاسی و اجتماعی خویش، حتی اگر زمانی از لحاظ نظری به ولایت مطلقه‏ی فقیه معتقد بود، از لحاظ عملی هرگز آن را نپذیرفته بود و در مجلس بازنگری قانون اساسی نیز حضور پیدا نکرد.

ایشان وقتی نقش عملی ولی مطلقه‏ی فقیه را در کشتار زندانیان سیاسی دید، با شهامت در برابر آن ایستاد و به تدریج پس از آن که آقای خمینی او را از مقام جانشینی خود عزل کرد، با نظریه‏ای که ابتدا خود از تدوین کنندگان آن بود، فاصله گرفت و به همان نظر اولی که در قانون اساسی پیشین آمده بود نزدیک‏تر شد.

یعنی نوعی حکومت مشروطه‏ی اسلامی که در آن فقها فقط نقش نظارت در تقنین را داشته باشند. به این معنا که نقش فقها به این محدود باشد که قوانینی که از مجلس شورای اسلامی می‏گذرد، مخالف با بنیادها یا اصول شریعت اسلامی نباشد. آقای منتظری به این نقش قائل شدند و تا انتها نیز بر این نقش پافشاری کردند.

البته ایشان می گفتند که ولی فقیه باید انتخابی و قابل عزل باشد و مدت ولایت فقیه نیز باید معلوم باشد. یعنی ولی فقیه در دوره‏ای اعمال ولایت کند، بعد آن دوره تمام شود و شخص دیگری انتخاب شود.

ولی مکانیسمی که آقای منتظری برای این کار در قانونی که قبلا به مجلس مؤسسان عرضه داشته بودند در نظر داشتند همان مکانیسم مجلس خبرگان است. انتخاب درجه یک ولی فقیه از سوی مردم را من در آرای ایشان ندیدم. یا کوتاهی از من است یا ایشان ابراز نکرده‏اند.

به هر حال ایشان معتقد بودند که عده‏ای از خبرگان باید با رای مردم انتخاب شوند و آن‏ها ولی فقیه را انتخاب یا عزل کنند. این همان مکانیسمی است که در قانون اساسی تعبیه شده و نارسایی‏های آن را در امر انتخاب دیدیم.

خاطره‏ای که من از آقای منتظری دارم و فکر می‏کنم برای درج در تاریخ مهم است، این است که زمانی که ایشان خیلی اصرار داشتند که اصول مربوط به ولایت فقیه باید در قانون اساسی درج شود، پدر من مخالف بودند و اعلام کرده بودند که در رفراندم قانون اساسی شرکت نخواهند کرد و رأی نخواهند داد.

آقای منتظری به منزل ما آمده بودند و در جلسه‏ای با پدرم که من هم در آن حاضر بودم، استدلال می‏کردند که:

«شما چرا مخالف‏اید، ما ولی فقیهی را می‏خواهیم که انتخابی باشد». پدر من به ایشان گفت که: «شما می‏دانید که مردم حق صرف‏نظر کردن از حقوق اساسی خود را، ولو با آرای خودشان ندارند. مثلا کسی نمی‏تواند به نماینده‏ی خود وکالت بدهد که او را به عنوان یک برده بفروشد و یا حق آزادی بیان را از او سلب کند. این‏ها حقوق اساسی غیرقابل حذف و لاینفک از وجود انسان است و با هیچ انتخاباتی نمی‏توان آن را به کس دیگری واگذار کرد و حقوقی که شما در اصل ۱۱۰ برای ولی فقیه قائل شده‏اید، متضمن حذف همه‏ی این حقوق اساسی مردم است».

البته آقای منتظری قانع نشدند و رفتند. ولی این مناظره‏ی تاریخی به‏جای ماند و فکر می‏کنم آیت‏الله منتظری به تدریج به اشتباه خود پی‏ برده بود، ولی متاسفانه اجل مهلت نداد که ایشان این گام بزرگ اساسی را هم در کنار گام‏های بسیار شجاعانه‏ای که برداشت، بردارد و انصراف و پشیمانی خود را اصولا از نظام ولایی و ولایت فقیه اعلام کند. امیدوارم که شاگردان فرهیخته‏ی ایشان در آینده این کار را بکنند.

شما به مواضع مرحوم پدرتان، آیت‏الله شریعتمداری در این رابطه اشاره کردید؛ یکی از نکات مهم برخوردی است که مراجع تقلید در حوزه‏ی روحانیون سنتی، نسبت به اعمال فشارها و محدودیت‏ها علیه آیت‏الله شریعتمداری داشتند. برخورد آیت‏الله منتظری در این زمینه چگونه بود؟

ما تا مدتی خبر نداشتیم که برخورد ایشان چیست. اما بعداً آیت‏الله گلسرخی در صحبتی با من گفت که آن موقع به حضور آیت‏الله منتظری رسیده است و ایشان به شدت ناراحت بوده و گفته است: «این چه برخوردی است که با آیت‏الله شریعتمداری شده است، چرا دارالتبلیغ را بسته‏اند، حساب‏های ایشان را چرا توقیف کرده‏اند و چرا خلع مرجعیت کرده‏اند؟»

ولی آن موقع یا اراده‏ی کافی وجود نداشت، یا ایشان صلاح ندید و یا به هرصورت، مخالفت ایشان با آقای خمینی در حدی نبود که اعلام موضع آشکار بکند و به طور آشکار مخالفتی نکرد. اما ناراحتی خود را به اطرافیانشان و کسانی مانند آقای گلسرخی، ابراز کرده بودند.

بعدها ایشان بسیار زیاد و به وسیله‏ی افراد زیادی به من پیغام دادند که از این که آن زمان نتوانسته اند به وظایف خود عمل کنند، ناراحت و نادم هستند و خواسته اند در خاطرات خود آن را جبران کنند که جبران هم کردند.

ایشان در خاطراتشان نوشتند که: «کودتایی که به آقای قطب‏زاده منسوب کردند و آیت‏الله شریعتمداری را به این وسیله عزل کردند، داستانی ساخته‏ی احمد آقای خمینی بود که دستور داد چاله‏ای را نزدیک جمکران حفر و مقداری سلاح در آن پنهان کردند و بعد خودشان و آقای ری‏شهری هم آن را کشف کرده‏اند». به هر حال ایشان به شدت معترض بود.

آیت‏الله منتظری با وجود این که طرف‏دار اسلام سیاسی بود و مرحوم پدر من طرفدار اسلام مدنی بود و با هم اختلاف نظر عمیقی داشتند، انسان باانصافی بود. البته ما از پسر ایشان، مرحوم محمد منتظری، بی‏مهری‏های زیادی دیدیم. ولی خود ایشان همیشه سعی می‏کردند احترام پدرم را داشته باشند و مناسبات اندکی را که داشتند حفظ کنند.

دوست صمیمی ایشان، آقای مطهری نیز همیشه با ما رابطه داشت، به دارالتبلیغ رفت‏وآمد داشت و در آن‏جا درس می‏داد. البته میان ایشان و آقای منتظری در این مورد شاید اختلاف نظری بود که من اطلاعی ندارم. ولی در هر صورت، من هیچ نشانی از این که آقای منتظری با دارالتبلیغ اسلامی و پدر من مخالفت ویژ‏ه‏ای داشته باشند، به یاد ندارم.

آیت‏الله منتظری به ویژه در دوران روی‏دادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری، نقش بسیار فعا‏ل‏تری در عرصه‏ی سیاسی داشت و اظهارنظرهای این دوره‏ی ایشان بسیار صریح و جسورانه بود. فکر می‏کنید جنبش سبز در آینده تا چه حد می‏تواند از میراث فکری و موضع‏گیری‏های صریح ایشان، بهره ببرد؟

آیت‏الله منتظری هرچه در توان داشت، در تقویت جنبش سبز، در نزدیکی به مردم و در تقویت پروسه‏ی گذار به دمکراسی به میدان آورد. ایشان با وجود این که می‏دانست که انتهای این حرکت ممکن است به جایی برسد که حتی از آرای فقهی ایشان هم بگذرد و جمهوری اسلامی‏ای برجای نماند، همواره حقوق مردم را نسبت به نظریات خود ارجج می‏دانست و در این مورد کوتاهی‏ای نکرد.

این سران جنبش سبز هستند که باید ایشان را پاس بدارند. نمی‏توان دو اسطوره را در آن واحد با هم تقدیس کرد؛ یا آقای منتظری درست می‏گفت، یا آقای خمینی.

آقای کروبی، آقای موسوی و آقای خاتمی که در آن دوره، هنگام حذف آقای منتظری، بی‏مهری‏های زیادی نسبت به ایشان داشتند، نمی‏توانند این تضاد را هم‏چنان در جامعه و در میان خود نگاه دارند و هیچ ذکری از خطایی که آقای خمینی در حذف آقای منتظری و در کشتار زندانیان سیاسی کرد، و مسئولیت ایشان به میان نیاورند و بخواهند هم از سرمایه‏‌ی اجتماعی آقای منتظری برخوردار باشند، هم از نام آقای خمینی. این کار ممکن نیست.

بالاخره اگر بناست که این دو نقشی نمادین و اسطوره‏ای بازی کنند، بدون حل شدن این تضاد، زندگی سیاسی در فضای چنین تضادی برای همیشه مقدور نیست. این دوستان باید تکلیف خود را با این قضیه‏ی تاریخی روشن کنند.

به نظر من، آیت‏الله منتظری از پدران معنوی جنبش سبز بود و از دست رفتن ایشان ضایعه‏ای غیرقابل جبران است. جنبش سبز از فوت ایشان نیز بهره‏ها دارد می‏برد، هم‏چنان که از زندگانی پربرکت ایشان برده است.

من با وجود همه‏‌ی اختلاف نظری که با آیت‏الله منتظری دارم، به نظرم هر انسان باانصافی باید اذعان کند که ایشان با تمام توان، از مرزهایی که معمولا مراجع تقلید و فقها در آن محدود و محصورند گذشت؛ از حقوق بهاییان دفاع کرد؛ از حق تکلم آذری‏ها و دیگر اقلیت‏ها و قومیت‏ها به زبان خودشان دفاع کرد؛ از حقوق زنان دفاع کرد و نیز اشتباه خود را هنگام اشغال سفارت امریکا، صریحا و با شهامت متذکر شد.

این‏ها است که مهر ایشان را بر دل‏ها افکنده است و نشان می‏دهد که مهر افراد بزرگ زمانی در دل مردم پابرجا می‏ماند که مردم حس کنند آن‏ها در کنارشان هستند و به خاطر منافع آن‏ها، حاضرند از حشمت، بزرگی و از زندگانی خود مایه بگذارند. آقای منتظری به حق، همه‏ی این کارها را کرد و در یاد مردم ما خواهد ماند.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

«از حق تکلم آذری‏ها و دیگر اقلیت‏ها و قومیت‏ها به زبان خودشان دفاع کرد»!
اگر آقای شریعتمداری کمی مهرورزی کنند و سری به کتابهای تاریخ بزنند، حتا آن کتابهای «تاریخ» ساخته و پرداخته ی امپراتوری ی بریتانیای بزرگ و امپراتوری ی پتر کبیر و فرزندان راستین اش لنین و استالین که این پرسشواره ی قومیت ها را برای ما تراشیدند، همگی به این خستویش«اعتراف» می کنند که در تاریخ هزار و چهارسد ساله ی ایران پس از اسلام بیش از هزار و یکسد سال آن را ترکها بر کشور فرمانروایی کرده اند. در ایران هرگز حق سخن گفتن به زبان مادری از کسی گرفته نشده است.

-- pashinr ، Dec 23, 2009

آقای محترم اصل کلام @حکومت قانون@ است . نه شخص ! آقای خامنه ای هم اصلا آذری هست یا نیست و یا اوستا محمود دلاک از کدام حمامستان آمده اصلا مهم نیست مهم روح القوانین است که نباید آغشته به ولایت فقیه و در نهایت حکومت چماق شود و چماقداری مثل ممد علی رامین / با سابقه انقلابی! سال 1982 چماق داری در خوابگاه دانشجویان شهر ماینس در آلمان/ مسئول رسیدگی به مطبوعات کشور شود!!! از کوزه همان تراود که در اوست!

-- نادر ، Dec 25, 2009

مسئله "حق تکلم به زبان آذری" که آقای شریعتمداری به آن اشاره می کنند، کاملا اشتباه است. به چند دلیل. اولاً اصطلاح "زبان آذری" اشتباه است و صحیح آن زبان ترکی است. همانطوری که مرحوم آقای منتظری هم در جوابیه خود اصلا از اصطلاح ساختگی آذری استفاده نکرده اند و "زبان ترکی" گفته اند. ثانیا مشکل، تکلم به زبان ترکی نیست. مسئله اصلی حق تدریس به زبان ترکیست که از زمان روی کار آمدن رژیم پهلوی تا کنون عملا ممنوع است. واقعا جای تعجب است که آقای منتظری با وجود فارس زبان بودن نام زبان ترکی را درست استفاده می کنند، ولی آقای شریعتمداری با وجود ترک بودن، از یک اصطلاح اشتباه استفاده می کنند و ظاهرا تمایلی ندارند به اینکه به عنوان فرزند مرحوم آیت الله شریعتمداری از حقوق پایمال شده ترکها در ایران دفاع کنند.

-- محمدرضا هیئت ، Dec 25, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)