تاریخ انتشار: ۱۱ مهر ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
نگاهی نظری به چالش‌های جبنش سبز

«عصر دنباله‌روی دیگر سپری شده است»

پانته‌آ بهرامی

Download it Here!

«در این ۳۰ سال مردم سابقه‌ی تظاهرات داشتند. ولی هیچ‌وقت به این عظمت، با این شور و اشتیاق نبوده است. سابق که این‌جا می‌آمدم، مانند این بود که مشتی مرده را خاک کرده‌اند و دارید در قبرستان قدم می‌زنید و برمی‌گردید. خبری نبود. همه هم می‌ترسیدند، هم از پلیس آمریکا و هم از خودشان.»

این سخنان دکتر جلیل بهار، یکی از دیپلمات‌های سابق ایران است.

تظاهرات نیویورک را پس از گذشتن هیجانات آن دوره که تب اعتراضات بالا گرفت، می‌توان پربارترین حرکت ایرانیان برون‌مرز در ۳۰ سال گذشته از زاویه‌ی تنوع جمعیت و میزان شرکت‌کنندگان دانست.

تعداد شرکت‌کنندگان به هزاران می‌رسید و بر خلاف همیشه که معمولاً میان‌سال‌ها در این تظاهرات شرکت می‌کردند، تمام گروه‌های سنی، اعم از نسل اول و دوم را در بر می‌گرفت. احزاب و گروه‌های گوناگون نیز از مذهبی‌ها تا سبزها و چپ‌ها در آن حضور داشتند.

اما هر چه از تب روزهای سبز نیویورک می‌گذشت، ضرورت نگاهی نظری به جنبش آزادی‌خواهی ایرانیان بیشتر می‌شد.

عطا هودشتیان، فارغ‌التحصیل فلسفه از دانشگاه سوربن و دکترای علوم سیاسی است که کتاب‌های متعددی را در فرانسه منتشر کرده است. حوزه اصلی کار او مربوط به مدرنیته در غرب و شرق است. دکتر هودشتیان مقیم پاریس است. وی که معتقد به دفاع مشروط از جنبش سبز است، می‌گوید:


عطا هودشتیان (عکس: پانته‌آ بهرامی، زمانه)

دفاع ما از این جنبش، باید مشروط و آگاهانه باشد. باید آن‌ها را زیر ذره‌بین بگذاریم و بیانیه‌هایشان را نقد کنیم. جنبش سبز احتیاج به یک کنگره و یک جنبش انتقادی فرهنگی دارد. عصر دنباله‌روی دیگر سپری شده است. حتی جوانان امروز، با طمأنینه و با تردید به رهبران نگاه می‌کنند.

مجید محمدی، جامعه‌شناس، نداشتن رسانه‌ای مستقل، کمبود نقد و بررسی بنیادهای نظری جنبش سبز را یکی از چالش‌های آن می‌داند و در عین حال، بر این باور است که این جنبش‌ اجتماعی چهار چالش اساسی را پیش روی خود دارد:

چالش اول عدم وفاق فعالین سیاسی و فعالین حقوق بشر بر سر چگونگی طی مسیر دموکراتیزاسیون است. مهم نیست پس از دوران گذار چه اتفاقی خواهد افتاد، چه کسی رأی خواهد آورد یا چه نظامی بر سر کار خواهد آمد و چه نوع فرایندی طی خواهد کرد.

اما آن‌چه در حال حاضر مهم است، نوعی وفاق بر سر روش‌ها و چگونگی طی شدن این فرآیند است.

در داخل ایران موانع بیرونی وجود دارد. آزادی نیست؛ مجلات فرهنگی و سیاسی وجود ندارند و امکان این‌که این بحث‌ها در روزنامه‌ها بازتاب پیدا کند، وجود ندارد. در خارج از کشور نیز متأسفانه بحث‌های مربوط به چگونگی رسیدن به وفاق بر سر روش‌های رسیدن به دموکراسی چندان مورد توجه قرار نگرفته است.

چالش دوم، عدم حضور بخشی از نهادها و اقشار جامعه‌ی ایران در جنبش سبز است. فراموش نکنیم که در انقلاب ایران، بازار و روحانیت در کنار نیروهای تکنوکرات و دانشگاهی قرار گرفتند و رژیم را به زانو درآوردند. متأسفانه جنبش سبز در روش‌ها، تاکتیک‌ها و استراتژی‌هایی که تا کنون داشته، قادر نبوده است بازار و روحانیت را با خود همراه کند.


مجید محمدی (عکس: پانته‌آ بهرامی، زمانه)

البته سخنران در ارتباط با نیروهایی که می‌توانند متحد جنبش سبز شوند، طبقه‌ی کارگر ایران و نقش کلیدی آنان در اعتصابات شرکت نفت در انقلاب ۵۷ برای به زانو درآوردن رژیم پیشین ایران را فراموش کرد.

مجید محمدی سومین چالش جنبش سبز را این‌گونه توصیف می‌کند:

چالش سوم در برابر جنبش سبز، نقش انضمامی یافتن شبکه‌های مجازی است. این شبکه‌های مجازی نسل جوان را در بر می‌گیرد. فراموش نکنیم که این جنبش عمدتاً بر دوش نسل جدید است. نسل گذشته، اصلاح‌طلبان و نیروهای سیاسی، اصولاً توانایی چنین بسیج اجتماعی را نداشتند و خود آن‌ها هم به این مسأله اقرار کرده‌اند.

اما این جنبش تا کنون ظرفیت انضمامی کردن شبکه‌های اجتماعی را که عمدتاً از طریق اینترنت عمل می‌کند، نداشته است. هنوز تبدیل به روابط متقابل یا گروهی در میان فعالان سیاسی جنبش نشده است.

چالش چهارم این است که جنبش سبز هنوز از رسانه‌ای مستقل برخوردار نیست. هنوز بسیاری از طرح‌ها، ایده‌ها و تفکراتی که می‌تواند جنبش را به پیش ببرد، فضای ابراز وجود ندارد. به دلیل این‌که رسانه‌هایی که استفاده می‌شود، عمدتاً رسانه‌های دولتی هستند. رادیوها و تلویزیون‌ها عمدتا متعلق به دولت‌های خارجی هستند و محدودیت‌های خاص خود را دارند.

فراتر از آن، بحث‌های متقابل فکری درباره‌ی تاکتیک‌ها، استراتژی‌ها و بنیادهای نظری جنبش، متأسفانه در این رسانه‌ها کم‌تر جای طرح داشته است.

تاریخ مبارزات کشورهای مختلف نشان داده که هیچ جنبش اجتماعی بدون سازمان‌دهی نمی‌تواند به اهداف خود برسد. عطا هودشتیان در مورد سازمان‌دهی جنبش معتقد است:

در مورد دو نوع سازمان‌دهی داریم صحبت می‌کنیم. یکی سازمان شهری و مدنی که گروه‌های متعدد اعتراضی را در خیابان‌ها، کوچه‌ها، بازار، دانشگاه‌ها و مدارس سازمان بدهند. برای نمونه تظاهرات روز قدس، سازمان‌دهی فوق‌العاده‌ای داشت و بخش‌هایی از شهر تهران در تسخیر معترضین قرار گرفتند؛ بدون این‌که حزبی وجود داشته باشد.

اما یک عبارت دیگر از سازمان وجود دارد؛ آن هم سازمان سیاسی ایدئولوژیک است. من اندکی مخالف این نوع سازمان هستم و معتقدم اگر رهبرانی هستند، سازمان اجتماعی و سیاسی اعتراض را به وجود بیاورند که می‌تواند سازمانی چند صدایی باشد.

اما سازمان‌ ایدئولوژیک به شکل حزب توده، سازمان مذهبی به شکل حزب جمهوری اسلامی و سازمان‌هایی از این دست را نمی‌خواهیم. اگر بشود می‌توانیم سازمانی با حالت ژله‌وار داشته باشیم.

سازمانی که در حال نوسان باشد؛ رهبران آن این امکان آزاد را داشته باشند که بیایند و بروند؛ مردمان و اعضای آن نیز این امکان را داشته باشند که آن‌ها را انتخاب کنند و فردا اگر خطا کردند، آنان را کنار بگذارند.


تصویر برخورد خشونت‌آمیز مأموران با معترضان در ایران روی کامیون‌ها در نیویورک (عکس: پانته‌آ بهرامی، زمانه)

عطا هودشتیان نقبی به تاریخ سیاسی می‌زند و علت شکست گروه‌های ایدئولوژیک در ایران را تنها شدت سرکوب از سوی نظام اقتدارگرایانه نمی‌داند. بلکه معتقد است نوع نگاه جامعه‌شناختی آنان، سوی دیگر شکست جنبش‌های اجتماعی در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ در ایران بوده است:

جریان سیاهکل نتوانست موفقیت پیدا کند و جریان جنبش مسلحانه‌ی شهری که به کلام مسعود احمدزاده «باید به شهر بازگردیم» نگرفت. علت آن هم فقط سرکوب نبود.

سرکوب یک بخش قضیه است. بخش دیگر آن هم این بود که این استراتژی پاسخ‌گو نبود. تا این که روحانیت آمد قدرت را گرفت. یعنی فقط این نیست که رژیم سرکوب‌گر است؛ شما هم توان آن را نداشتید در میان مردم راه پیدا کنید.

بالاخره آن‌که هودشتیان ویژگی خاصی برای رهبری جنبش‌های اجتماعی قائل است. به باور او:

درگیر تضادی عجیب و غریب هستیم؛ از یک سو از نظر فرهنگی به عدم کارسازی رهبران مطلق‌گرا و آتوریته‌ اعتقاد پیدا کرده‌ایم و از سوی دیگر معتقدیم هر جنبش اعتراضی، نیاز به یک رهبری دارد. ما به هر حال کسی را می‌خواهیم که سمبل اعتراض باشد و در مقابل یکتاگری قدرت سیاسی بایستد و پاسخ‌گوی نیازهای جنبش باشد.

یک کسی را یا یک جمعی را؟

من معتقدم که رهبری می‌تواند خاصیت جمعی داشته باشد؛ مانند جنبش مشروطه. ما در جنبش مشروطه، یک تن را نداریم. اما در جنبش سال ۵۷، یک تن را داشتیم. این حالت می‌تواند به‌وجود بیاید.

امروز هم ائتلافی از سه رهبر پیش از این متعلق به نظام، به وجود آمده که ایرادی هم ندارد. این نیروها به هر حال به جنبش اعتراض پیوسته‌اند. اگرچه رادیکالیسم جنبش اعتراض را هنوز نمی‌توانند حمل کنند. جنبش اعتراضی رادیکال‌تر از این رهبران است.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

من با صحبت های ایشون بطور کلی موافقم و بخصوص با «باید آن‌ها را زیر ذره‌بین بگذاریم و بیانیه‌هایشان را نقد کنیم. جنبش سبز احتیاج به یک کنگره و یک جنبش انتقادی فرهنگی دارد».
1- «کمیته ضد سرکوب شهروندان ایرانی-پاریس» فردا یکشنبه، 2 تا 6 بعد از ظهر جلسه عمومی گذاشته و تمام اعضاء و دوستان شرکت کننده در تظاهرات مختلف 3 ماه گذشته دعوت کرده در این نشست نقد و بر رسی شرکت کنن. یکی از بهترین امکانات نقد و بررسی و زیر ذره بین بردن یک قسمتی از جنبش. برای زیر ذره بین بردن یکی از راه ها هم اینه که محقق در کنار جنبشی ها باشه. متأسفانه یادم نمی آد که هرگز ایشون رو در حرکت های اعتراضیِ مختلف 3 ماه گذشته پاریس دیده باشم.
من از ایشون دعوت میکنم که در این نشست شزکت کنن.
این هم آدرس:
زمان: یکشنبه ۴ اکتبر از ساعت ۱۴ تا ۱۸
مکان: AGECA
177, rue de Charonne
75011پاریس
امید که یکی این دعوت رو به ایشون برسونه.

-- گیلان ، Oct 3, 2009

بسیار مفید بود . سپاس از شما

-- نیلوفر شمیرانی ، Oct 5, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)