خانه > گوی سیاست > جهان > قدرتي كه هلاكآور ميشود | |||
قدرتي كه هلاكآور ميشودسعيد شروينيsherwini@hotmail.comصفر مراد نيازاف، حاکم مادامالعمر ترکمنستان روز پنجشنبه درگذشت. او درست ۲۱ سال پيش در چنين روزی به قدرت رسيده بود و اتفاقا اين روز با ۱۲۷مين سالگرد تولد استالين هم مقارن بود. نيازاف اگرچه برخی از ويژگیهای غيرمنفی استالين را فاقد بود اما در زمينه خودکامگی و ساختن کيش شخصيت برای خود قراين و شباهتهای زيادی با او داشت و گهگاه از او يک سروگردن " بالاتر" میايستاد. اين که نام نيازاف بر خلاف استالين شهره خاص و عام نشده است ، تنها به اهميت و وسعت بسيار کمتر ترکمنستان در قياس با شوروی برمیگردد. نيازاف کشوری را در چنگ خود داشت پر از صحرا و کم آب و علف که اهميتش را تنها مديون موقعيت ژئو اکونوميک و ژئوپليتکش است. شوروی که فروپاشيد نيازاف از رهبر کمونيست ترکمنستان به رهبر" ملی" اين ديار بدل شد. اگر تا پيش از اين تاريخ پاره ای محظورات ناشی از تبعيت از مسکو مانع از آن میشد که نيازاف ترکمنستان را ملک طلق خود بداند و هر گونه که خواست با مردمش تا کند، استقلال از شوروی اين محظورات و محدوديتها را هم برچيد. به اين ترتيب نيازاف تبديل شد به "ترکمنباشی کبير" که در هر انتخابی از صندوقها ۹۸ درصد آراء به سود ادامه زمامداری او بيرون میآمد و از سال ۱۹۹۸ هم صندوق های رای را تعطيل کرد ، چون به عنوان "رييس جمهور مادامالعمر" ديگر نيازی به رجوع به آراء عمومی نداشت. از فقر مادي تا فقر فرهنگي سال ۱۹۹۱ که ترکمنستان استقلال يافت نيازاف دستور داد که همه ترکمنها در ۶ قوم اصلی کشور ادغام شوند تا تشکيل ملت ترکمن روال و روندی آسانتر بيابد و او و دولتش بتوانند مملکت تازه به هويت ملی رسيده را با درآمدهای حاصل از گاز و نفت به "کويت" آسيای ميانه بدل کنند. ۱۵ سال پس از آن تاريخ، ترکمنستان کماکان يکی از کشورهای فقير دنياست. فقر البته به مسائل مادی محدود نمیشود. در عرصه فرهنگ، رسانهها ، جريان آزاد اطلاعات و حقوق بشر نيز ترکمنستان يکی از وخمترين شرايط دنيا را دارد. نيازاف نه از پشتوانه عاطفي و تربيت خانوادگی درستی برخوردار بود، نه با فرهنگ و هنر ميانهاي داشت و نه در جامعهای که بر آن حکومت میکرد نهادهای مدنی شان و مرتبتی داشته و دارند. از همين رو برايش دشوار نبود که سال ۲۰۰۵ بیهيچ دغدغهای همه کتابخانههای کشور را تعطيل کند، سينماها را ببندد، بر در تئاترها قفل بزند و حتی سيرکها را نيز غدغن کند. به جای همه اين ها مردم ترکمنستان میتوانستند "روحنامه" بخوانند. کتابی که "ترکمنباشی کبير" خود تاليف کرده و معجونی است از خرافات و افسانه و "رهنمودها و کلمات قصار" ايشان. دروس مدارس و دانشگاهها با استناد به همين کتاب تدوين شدهاند و برای اخذ گواهينامه رانندگی هم بايد جملاتی از آن را از حفظ باشی. موضوع اطلاعرساني رسانهها "من" هستم تنها کاری که رسانههای بسته ترکمنستان نمیکنند همانا اطلاعرسانی است، به گونهای که مردم حتی از نتيجه بازیهای تيمهای ملیاشان در خارج از کشور هم باخبر نمیشوند و بازار شايع در باره اين يا آن اتقاق و يا بروز اين يا آن بيماری يکی از پر رونقترين بازارهاست. البته "ترکمنباشی کبير" رسانهها را گاه و بيگاه برای به نمايش گذاشتن جنون قدرت و کيش شخصيت خود هم مورد استفاده قرار میداد. کم نبود مواردی که نيازاف در برابر دوربين تلويزيون با وزير و مقامات دولتش ديدار میکرد تا آنها را مورد سرزنش قرار دهد و يا حتی به سبب "تسامح در ا نجام وظيفه" حکم زندانیکردن آنها را صادر کند. او بدين گونه هم خود را به عنوان "پدری" مسئول برای ملت جا میزد و هم رعب و ابهت در دلها میآفريد تا تداوم زمامداريش تضمين شود. البته نيازاف حضور رسانهای را هم برای بسط قدرت خودکامه خود کافی و وافی نمیديد. از اين رو با مجسمهها و تنديسهايش که در هر کوی و برزن ترکمنستان نصب شدهاند نيز میکوشيد وجود خود را لحظه به لحظه به زيردستانش گوشزد کند و به آنها بباوراند که "ترکمنستان يعنی نيازاف" و تنها به يمن حضور و قدرت ايشان است که زندگی در اين ديار میگردد و میچرخد. انسداد خارجي، مكمل انسداد داخلي تمجيد مطلق و افتخار کردن مفرط و بيجا به گذشته قومی که درونمايه اصلی کتاب "روحنامه" را تشکيل میدهد بدون مابه مازاء عملی نماند و سختکردن شرايط زندگی برای اقليتهای ترکمن و يا ترکمنهای دارای تابعيت دوگانه (ترکمنی و روسی) از پيامدهای آن بود. اين رويکرد در کنار محدوديت شديد آزادیهای سياسی و فرهنگی باعث شد که در سالهای اخير بسياری از متخصصان و نيروهای نخبه ترکمن و يا کارشناسان و اهل دانش و فن روستبار و اوکرايينیتبار که دههها در ترکمنستان زندگی کرده بودند خاک اين کشور را ترک کنند. از اين رو ترکمنستان اينک در زمينه نيروی کارشناسی و علمی و فنی نيز با مشکلات عديدهای روبروست. جنون قدرت، کيش شخصيت و توهم پيشرفت را در پروژههای کلان و بی حساب و کتاب نيازاف نيز میشد به عيان مشاهده کرد. او داده بود تا با احداث کانال ۵۰۰ کيلومتری قره قروم از وسط بروبيابان، آب آمودريا را به پايتخت کشور منتقل کنند. اين اقدام سبب کاهش شديد آب دريای مزبور شده که اين نيز به نوبه خود تاثيری عمده در خشکشدن درياچه آرال داشته است. نيازاف البته اين شانس را داشت که کشورش بر ذخاير قابل اعتنايی از گاز و نفت واقع شده است. نياز به اين مواد انرژیزا از جمله عواملی بود که غرب نيز در رفتار با او و رژيمش چندان سختگير نباشد و ثبات و نظم قبرستانی حاکم بر ترکمنستان را مادام که جريان انتقال انرژی برقرار است چندان عمده نکند. از سوی ديگر، تا زمانی که قرارداد بزرگ گاز ترکمنستان با روسيه تضمين و تثبيت شده بود و عشقآباد سياست عميقا واگرايانهای نسبت به مسکو دنبال نمیکرد برای کرملين نيز محلی از اعراب نداشت که رويکرد داخلی نيازاف چه سمت و سويی دارد. قدرت به قلب هم رحم نميكند مشکل خودكامگاني مانند نيازاف صرفا دوران زمامداريشان نيست. در واقع زمانی که گردش آزادانه و مديريتشده قدرت در کشوری مسکوت مانده باشد و يا اصولا سنتش وجود نداشته باشد با رفتن "فرمانروای کبير"، "شاه شاهان" و يا "وليامر" خلاء قدرتی ايجاد میشود که ابعاد آن قابل پيشبينی نيست و پيامدهايش میتواند ثبات و ممات کشور را دستخوش تهديد کند. نکته منفیتر آن که، چهره شناختهشده در چنين رژيمهايی معمولا باز هم يکی از بستگان و يا نزديكان زمامدار درگذشته است. لذا میتوان تصور نمود که بسان کره شمالی و يا پارهای از کشورهای مشابه، ترکمنستان که از قبل کارنامه نيازاف فرهنگ سياسی رشديافتهای ندارد نيز، در روزهای آينده شاهد زمامداری شود که صرفا اسم کوچکش با اسم حاکم قبلی متفاوت است.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|