خانه > گزارش ويژه > حقوق بشر > «مادران عزادار»، الگویی برای اصرار مسالمتآمیز | |||
«مادران عزادار»، الگویی برای اصرار مسالمتآمیزمریم محمدیm.mohamadi@radiozamaneh.comنگرانیهایی که پیرامون شدت گرفتن بحران سیاسی در ایران وجود دارد، بهویژه این روزها، متوجه زندانها و وضعیت زندانیان است. تعداد بیشمار زندانیان سیاسی که عمدتا از روشنفکران، فعالین جامعهی مدنی و احزاب قانونی هستند، در تاریخ جمهوری اسلامی وضعیت بیسابقهای را ایجاد کرده است. در همین زمینه، جابهجایی زندانیان که بدون اطلاع قبلی به آنان و یا خانواده و وکلایشان صورت میگیرد، بخشی از این نگرانی است. مسعود باستانی، روزنامهنگار که از تاریخ چهاردهم تیرماه در زندان اوین به سر میبرد، هفتهی گذشته به اتهام غیرعادی تلاش برای «آموزش روزنامهنگاری به زندانانیان»، امری که مسعود باستانی آنرا نپذیرفته بود، به زندان رجاییشهر منتقل شد. یکشنبه ۱۱ بهمن، همین اتفاق برای احمد زیدآبادی، روزنامهنگار و دبیر «سازمان ادوار تحکیم وحدت»، رخ داد. یکی از بستگان آقای زیدآبادی امروز به ما گفت که ایشان در تماس تلفنیای که با خانواده داشته، گفته است که منتقل خواهد شد و نمیداند به کدام زندان! عبدالله مؤمنی، عضو دیگر شورای مرکزی سازمان ادوار تحکیم وحدت که مدتها بود در بند عمومی بهسر میبرد، بار دیگر به سلولهای چند نفرهی بند ۲۰۹ منتقل و امکانات او محدود شد. در ارتباط با سؤالهایی که پیرامون این مساله وجود دارد، زمینههای آن و انگیزهی مقامات مسئول در اتخاذ این تصمیمها، با دکتر محمد سیفزاده، دبیر «کانون مدافعان حقوق بشر» در تهران و همچنین خانم شیرین عبادی رییس این کانون، گفتوگو کردهام. آقای سیفزاده، زندانیان تحت چه شرایطی و بنا به دستور کدام مقام، از محل قبلی خود منتقل میشوند؟ انتقال زندانیان با نظر مقام قضایی صورت میگیرد. علیالاصول، در آییننامه سازمان زندانها آمده است که: «متهم یا محکوم که در حال گذراندن دوران زندان خود است، باید در محل اقامت دادگاه صادر کنندهی حکم در زندان باشد. مگر این که مقامات زندان یا خانواده متهم و یا خود او، تقاضا کرده باشند که در زندان دیگری باشند».
در موارد اخیر، تا جایی که اطلاع داریم، خانوادهها خواهان این انتقال نبودهاند و حتی به آن معترض هستند؛ همسر آقای باستانی در نوشتهای که منتشر کرده بودند، هم به مجاورت همسرشان با متهمان به جنحه و جنایت معترض بودند، و هم از دشواریهایی که برای رساندن خود و مادر همسران به زندان رجاییشهر دارند، گفته بودند. گویا خانم زیدآبادی هم به خاطر داشتن بچههای کوچک همین مشکل را ابراز کردهاند. آیا شرایط خانوادهها برای تعیین محل زندان متهمان یا محکومین، در نظر گرفته میشود؟ نمیدانم در مواردی که نام بردید، طی چه شرایطی این انتقال انجام شده است. اما در مورد اسکان محکومی که دوران محکومیتاش را میگذراند، شاخصهها این است که باید اولا دسترسی خانواده به آنها آسان باشد که دچار مشکل نشوند. همچنین آنان باید در محل دادگاهی که حکم را صادر کرده، زندانی باشند. حال اگر روال دیگری انجام شده، من اطلاعی از آن ندارم. این متهمان و یا خانوادههایشان حسب مورد باید به دادستان هر شهرستان و یا دادیار ناظر زندان مراجعه کنند و ببینند چه اتفاقی افتاده است. البته اشاره کردید که از روند طی شده، اطلاع ندارید؛ اما اگر اصل بر همان چیزی که خانواده و وابستگان این زندانیان شرح دادهاند باشد، از نظر شما، روند این انتقالها در انطباق با قانون چه وضعیتی دارد؟ آنچه ما همیشه در ارتباط با متهمان سیاسی و مطبوعاتی بر آن تاکید داشتهایم، این است که روند محاکمات در محاکم دادگستری، با حضور هیأت منصفه و صرفا به صورت علنی باشد. ضمن اینکه به هرحال در هر دادرسی عادلانهای، وکیل باید در کنار موکل خود باشد و بتواند از او دفاع کند. این روند تا قطعی شدن حکم باید ادامه داشته باشد. در اجرای حکم نیز حتی در ارتباط با اینکه زندانی ملزم نیست موهای خود را کوتاه کند یا این که لباس مخصوص زندان بپوشد، در آییننامهی سازمان زندانها پیشبینی شده است. اگر تخلفی از این آییننامه مشاهده شود، باید خود متهم یا خانوادهاش ابتدا با دادیار ناظر زندان و از طریق ایشان با دادسرا و یا معاون دادستان ناظر بر زندانها، تماس بگیرند و درخواست خود را به مقامات قضایی بدهند. از خانم شیرین عبادی در بارهی احکام قانونی نسبت به نگاهداری زندانیان سیاسی و محکومان دادگاههای عادی میپرسم؛ موضوعی که مورد نگرانی خانوادههای زیدآبادی و باستانی است: مهمترین مشکلی که من بهعنوان یک وکیل، همواره با جمهوری اسلامی ایران داشتهام، این است که دولت قوانینی را که خود تصویب کرده است و جاری است، اجرا نمیکند و انتظار دارد که فقط مردم قانون را اجرا کنند. یکی از قوانینی که اجرا نمیشود، طبقهبندی زندانیان است که آییننامهی مفصلی در این زمینه وجود دارد. انتقال زندانیان سیاسی به میان زندانیان عادی و خطرناک، بر خلاف مقررات این آییننامه و کاری خلاف قانون است. اما چرا این کار را میکنند؟ اساساً وقتی میخواهند کسی را، بدون آنکه که ردی از خود بر جای بگذارد، در داخل زندان تنبیه کنند، او را تهدید به فرستادن به بندی که مجرمین خطرناک و محکوم به اعدام در آن به سر میبرند، میکنند. این بند متاسفانه بند ایمنی نیست و افرادی که به این بند فرستاده میشوند، اگر جوان باشند و یا اگر سیاسی باشند، ممکن است اتفاقات ناگواری برایشان بیفتد. زیرا در بندی که ۲۰ نفر در آن به سر میبرند و ۱۰ نفر از آنان محکوم به اعدام، پنج نفر به حبسابد و بقیهی حبسهای طویلالمدت دارند، معمولا دعوا، خونریزی و اتفاقات ناگوار دیگر رخ میدهد. به همین دلیل است که میگویم انتقال آنها به بند مجرمین عادی و خطرناک در خارج از تهران، نشان از یک سختگیری غیرقانونی دارد.
بر اساس تجربیات شما از آنچه گذشته است، چرا الان باید این سختگیریها صورت بگیرد؟ به نظر شما، در شرایط فعلی هدف قوهی قضاییه یا سازمان زندانها از این برخورد چیست؟ یک اصل کلی سیاسی وجود دارد و آن این که حکومتی که پایگاه مردمی قویای دارد، احتیاج به بهکارگیری خشونت ندارد. بنابراین حکومتها با متزلزل شدن پایههای مردمیشان، خشونتشان بیشتر میشود. من این برخورد را هم در این راستا بررسی میکنم و در این راستا میبنیم که هدف از اعمال چنین خشونتهای غیرقانونیای، ارعاب مردم است. خانم عبادی، پیامی از شما خطاب به مردم ایران و مسئولان جمهوری اسلامی ایران در همهی رسانهها منتشر شد. در این پیام تاکید کرده بودید که راه دمکراسی از خشونت نمیگذرد و گفته بودید: «راه دمکراسی گلگون طی میشود، نه با خون». با توجه به شرایطی که خودتان دارید تفسیر میکنید و خشونتی که حکومت نه تنها نسبت به مردم عادی که نسبت به زندانیان اعمال میکند، چگونه میتوان مسیر غیرخشونتآمیز و صلحآمیزی را که شما بر آن تاکید دارید، طی کرد؟ جامعه چگونه باید در این مسیر حرکت کند؟ مهمترین کاری که جامعهی مدنی ایران باید انجام دهد، استقامت و استمرار بر خواستهای مدنی خود، به طریق مسالمتآمیز است. در این خصوص میتوانیم به پایمردی و استقامت مادران عزادار اشاره کنیم که علیرغم این که هربار که بیرون آمدند، کتک خوردند، ناسزا شنیدند و دستگیر شدند، ولیکن هر شنبه با لباس مشکی به علامت عزا بیرون میآیند، در سکوت راه میروند و بدون این که دست به خشونت بزنند، به مردم و به حکومت یادآور میشوند که جوانانشان در راه دمکراسی از بین رفتهاند. به نظر شما، این حرکت چه تاثیری در جامعه دارد؟ این حرکت که در سطح محدودی انجام میشود، چه چیزی را به جامعه میگوید و اگر نباشد، در غیاب آن چه اتفاقی میافتد؟ اولاً این حرکات محدود نیست و منحصر به کمیتهی مادران عزادار نیز نیست. بلکه به شکلهای مختلف و در شهرهای مختلف صورت میگیرد. اما اینکه در غیاب آن چه اتفاقی میافتد؛ تعدادی از مردم از سر اجبار سکوت میکنند و به خانهها برمیگردند و متاسفانه ممکن است عدهای به فعالیتهای زیرزمینی و خشونت دست بزنند. در حقیقت، مبارزات مسالمتآمیز مدنی مردم، سوپاپ اطمینانی برای جامعه است که به سمت خشونت نرود. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|