خانه > گزارش ويژه > حقوق بشر > کاهش اعتبار شهروندان ایرانی در جهان | |||
کاهش اعتبار شهروندان ایرانی در جهانرضا جمالیreza@radiozamaneh.comاعتبار اتباع یک کشور نزد دیگر کشورهای جهان، مشخصاً ارتباط مستقیم به اعتبار دولت آن کشور در جهان و نیزتعاملاتش با جامعه بینلملل دارد. کیفیت روابط کشورها با یکدیگر و نوع نگاه دولتها به همدیگر، و نیز رفتارهای مسؤولانه دولتمردان در برخورد با مسائل جهانی میتواند به ارزش و احترام بینالمللی شهروندان یک کشور منجر شود.
بیشک مشکلاتی از قبیل صدور ویزا و محدودیتهای فراوان برای سفر به دیگر کشورهای جهان، بیش از هر چیز به رفتار و حاکمیت دولت یک کشور در نظام بینالمللی مربوط است. بر کسی پوشیده نیست که رفتار سیاسی دولتهای جمهوری اسلامی در طول سی سال حاکمیت نظام اسلامی، بیشترین ضربه را به اعتبار شهروندان ایرانی در سطح جهان وارد ساخته است. رفتارها و برخوردهای دوگانه و گاه بیادبانه با شهروندان ایرانی حتی تا کشورهای هممرز با ایران هم کشیده شده است. تصمیم تازه مقامات آمریکا در واکنش به تلاش نافرجام اخیر گروه القاعده برای انفجار بمب در خطوط هوايی آمريكا در روز كريسمس، باعث شده مسافرانی كه از كشورهای مرتبط با تروريسم [به زعم دولت ایالات متحده] وارد آمريكا میشوند تحت بازرسیهای پيشرفته قرار گیرند. کشورهایی که اتباع آنها تحت بازرسیهای پیشرفته قرار میگیرند، عبارتاند از: افغانستان، الجزیره، عراق، لبنان، لیبی، نیجریه، پاکستان، عربستان سعودی، سومالی، یمن، کوبا، ایران، سودان و سوریه. این اقدام آمریکا با انتقادهایی از سوی نهادهای مدنی و نیز بعضی از دولتهای مسلمان روبرو شده است، چراکه با بازرسیهای بدنی توسط اسکنرهای پیشرفته به نوعی حقوق خصوصی افراد نقض میشود. برای بررسی این اقدام تازه دولت آمریکا و نیز انطباق آن با حقوق خصوصی شناخته شده افراد، موضوع را با دکتر منصور فرهنگ استاد حقوق بینالملل و نماینده پیشین ایران در سازمان ملل متحد در میان گذاشتم.
آقای دکتر فرهنگ، دولت امریکا به تازگی محدودیتهای جدیدی را برای ورود مسافران و اتباع ۱۴ کشور به خاک امریکا که ایران نیز یکی از آنها است، وضع کرده است. وضع چنین محدودیتهایی چقدر منطبق با قوانین مرسوم شناخته شدهی کنسولی در سطح حقوقبین الملل است؟ همه کشورها حق دارند برای ورود افراد به خاکشان، هر تصمیمی که بخواهند بگیرند و افرادی که وارد آن کشور میشوند، اگر این مقررات را بشناسند، به معنای پذیرش این مقررات است که بر اساس آن ویزا میگیرند و وارد کشور میشوند. اما به طور کلی در همهی کشورهای دمکراتیک تضادی میان تدابیر امنیتی و حقوق مدنی افراد وجود دارد و این که در اینجا چه تناسبی ایجاد شود، بستگی به واقعیتهای در حال گذر در این کشورها دارد. امروز در آمریکا، اکثریت بزرگ مردم این کشور از دولتشان میخواهند اقدامات لازم را برای امنیت مسافران، خصوصاً مسافران هواپیما صورت بدهد. بسیاری از کسانی نیز که تعهد را میپذیرند و تمکین میکنند، اکراه دارند که تضاد میان حقوق مدنی و امنیت را به نفع امنیت تمام کنند. ولی به در هرحال دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم و استفاده از بمبگذاری انتحاری، وضعیتی را در دنیا ایجاد کرده که پاسخهایی که به این چالش داده میشود، برای هیچکس به طور کلی قابل قبول نیست، ولی چارهای هم وجود ندارد. ملاک دولت آمریکا برای وضع اینگونه محدودیتها بر اساس دو شاخص بوده است؛ کشورهای تروریستخیز و کشورهای هوادار تروریسم. به طور کلی، چه پارامترهایی برای قرار گرفتن کشوری در زمرهی کشورهای تروریستخیز در نظر گرفته میشود؟ مثلا کشوری مانند عربستان که متحد سیاسی امریکاست، در این لیست قرار دارد، اما برخی دیگر از کشورهای عرب همسایهی عربستان، مانند کشورهای حوزهی خلیج فارس، در لیست قرار نگرفتهاند. اگر به ۱۱ سپتامبر برگردیم، ۱۵ نفر از ۱۹ فردی که در آن ماجرا شرکت داشتند، اتباع عربستان سعودی بودند. امروز اتباع عربستان سعودی که تحت نفوذ القاعده هستند، در یمن نفوذ بسیار زیادی دارند و در افغانستان و پاکستان نیز حضور دارند. به طور کلی، وهابیهای عربستان، در اوایل امر با حمایت دولت اما پس از ۱۱ سپتامبر بدون حمایت دولت، به فعالیتهایی که از نظر امریکاییها فعالیتهای تروریستی است، میپردازند و واقعیت امر این است که عربستان سعودی نه به عنوان یک دولت، بلکه به عنوان کشور و جامعه، از نظر جذب افرادی که حاضر به بمبگذاری انتحاری هستند، پروندهی بسیار و حشتناکی دارد. از سوی دیگر، در مورد کشوری مانند کوبا، چنین محدودیتهایی هیچ معنایی نمیدهد و علت آوردن نام کوبا در این لیست، این است که کوبا هنوز جزو کشورهای تروریستی وزرات خارجه امریکا قرار دارد. هرچند کوچکترین ارتباطی با واقعیت ندارد. چرا که تا کنون هیچ فردی از کوبا دست به اقدام تروریستی علیه امریکا نزده است. یا این که ایران را در این لیست وارد کردهاند، در حالی که اقدامات تروریستی ایران علیه اتباع خودش واقعیتی انکارناپذیر است، ولی در سطح بینالمللی، اگرچه به طور غیرمستقیم اتهاماتی علیه ایران وارد بوده است، ولی اتباع ایرانی به طور مستقیم هیچوقت متهم به این اتهامات نشدهاند. البته توجه داشته باشیم که کشوری مانند ایران با کارنامهی سیاهی که در رابطه با حقوق بشر و تروریسم علیه اتباع خود دارد، نمیتواند در برابر این موضع امریکا، دفاعی از خود داشته باشد.
اما در این میان، مسالهی حقوق خصوصی افراد چه میشود؟ مثلاً نصب دستگاههای اسکنر بدننما در فرودگاهها، به اعتقاد بسیاری، ناقض حقوق خصوصی افراد است. اساساً دولتها تا چه اندازه اجازه دارند برای تامین امنیت، وارد حوزهی خصوصی افراد بشوند؟ سازمانهای مدنی دفاع از حقوق مدنی و حقوق بشر به این بخش از این مقررات اعتراضاتی دارند. اما از سوی دیگر، این سازمانها دستکم در امریکا، معرف بخش بسیار کوچکی از جامعه هستند. هیچکس از این نوع بازجوییها و جستوجوی بدنی حمایت نمیکند، بلکه به آن به عنوان یک ضرورت نگاه میکنند و با اکراه آن را میپذیرند. اکثریت بزرگ مردم میگویند اگر این تنها راهی است که ما بتوانیم امنیت خود را حفظ کنیم، اجازه بدهید این کار انجام شود. موضوع این است که وقتی کسی توانسته بمبی درست کند، آن را در شلوارش طوری پنهان کند که هیچ سیستم دیگری نتواند آن را کشف کند و از انفجاری که میتوانست ۳۰۰ انسان بیگناه را بکشد، نتواند جلوگیری کند، مردم را وا میدارد که به اینگونه مسائل استناد کنند؛ با این که اکراه دارند، با این که ناراحتاند، با این که میدانند این نفی و نقض حقوق مدنی افراد است. ولی شرایط جهانی، تروریسم و بمبگذاریها کار را به جایی رسانده است که حتی حامیان حقوق بشر و حامیان حقوق مدنی که عمری در این خط مبارزه کردهاند، در برابر این نوع سیاستها، چارهای جز تمکین نمیبینند و [تنها] اکراه خود را در این انتقادات نشان میدهند. حداقل در امریکا، مخالفت اجتماعی وسیعی با این نوع سیاستها وجود ندارد.
با توجه به تصمیمات تازه امنیتی دولت آمریکا، گفته شده که بهطور مثال اگر یک پاکستانی حتی اگر ۵۰ سال هم در انگلستان زندگی کرده باشد، اما هنگام ورود به خاک امریکا، باید مورد این بازرسی پیشرفته قرار بگیرد، آیا این نوعی تحقیر یا تبعیض علیه یک سری ملیتها نیست؟ تردیدی نیست که بدون چون و چرا هست. ولی از سوی دیگر، آنها میگویند که درست است که همهی مسلمانها دست به اقدام انتحاری نمیزنند، ولی همهی کسانی که اقدام به بمبگذاری انتحاری میکنند، مسلمان هستند. بنابراین این ترس و وحشت در جامعه ایجاد میشود و از دولت خودشان میخواهند برای حفظ امنیت اقدام کند. اگر اوباما در سخنرانی اخیر خود در برابر ترس و نگرانی مردم موضعی نمیگرفت که تا حدودی به آنها احساس امنیت بدهد، تیشه به ریشهی ریاست جمهوری خود زده بود. یعنی سیاستمداران و سیاستگذاران هم در برابر وحشت و ترس عام قرار دارند و چارهای ندارند جز این که این تصمیمات را بگیرند. هیچ تردیدی نیست که چنین برخوردهایی با من و شمای ایرانی به عنوان یک مسافر، نوعی تحقیر و ناراحتی است. اما اگر به ما بگویند که اگر این کار انجام نشود، امکان دارد کسی بمب در هواپیما بگذارد، هیچ بعید نیست که من و شما نیز حاضر باشیم به این تحقیر تمکین کنیم که امنیتمان حفظ شود. تاثیر چنین مقرراتی در امنیت میلیونها انسانی که هر روز دارند با هواپیما سفر میکنند، بسیار وسیع است و این تاثیر آنها را وادار میکند به سیاستهایی تمکین کنند که از نظر اصولی و از نظر حقوقی و دفاع از حقوق مدنی اکراه بسیار زیادی برایشان دارد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
با نگاهی به اعتبار و امنیت ناوگان هوایی ایران میتوان نتیجه گرفت که اعتبار شهروندان ایرانی چقدر ارزش دارد. با نگاهی به اعتبار ریال ایران بازهم میتوان به اعتبار شهروند ایرانی پی برد. با نگاهی به رئیس جمهور ایران ، با نگاهی به اقتصاد ایران، با نگاهی به میزان فحشا و فساد اداری، با نگاهی به آزادی مطبوعات با نگاهی به ....همگی بیانگر اعتبار حال حاضر شهروندان ایرانی در سطح جهان است، با اینحال دیگه زیاد مهم نیست آمریکایی ها چطور به ما نگاه می کنند.
-- رویا ، Jan 7, 2010