خانه > گزارش ويژه > حقوق بشر > حقوق بشر پس از عاشورا | |||
حقوق بشر پس از عاشورامریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comحوادث سیاسی اخیر ایران و اتفاقات روز عاشورا که باز هم سطح بالاتری از اعمال خشونت علیه تظاهرات آرام مردم توسط حکومت ایران را به نمایش گذاشت، نه تنها انعکاس وسیعی در رسانههای همهی جهان داشت، بلکه سران کشورهای جهان را وادار به موضعگیریهای تازهای علیه رهبران سیاسی ایران کرد.
این موضعگیریها میتواند پرسشهای تازهای در مورد آیندهی روابط دولت ایران با دولتهای غربی و به نوعی چگونگی برخورد آتی دولت ایران با مسایل حقوق بشر در ایران را ایجاد کند. این بحث را با دکتر محمد برقعی، استاد دانشگاه، نویسنده و فعال ملی مذهبی در آمریکا در میان گذاشتهام آقای برقعی، آیا حوادث اخیر ایران و بهویژه اتفاقاتی که در روز عاشورا افتاد و با خشونت بسیار بالایی توأم بود، تاثیری در سیاست کشورهای غربی، به ویژه آمریکا، نسبت به ایران خواهد گذاشت؟ بله، واقعهی عاشورا همهی دنیا را دوباره با مسالهی ظلم حکومتها آشنا کرد و اسطورهی امام حسین که به نوعی در جهان جا افتاده است، دوباره خود را به نوعی نشان داد. حکومتی با کمال بیرحمی مردماش را زده است و آمریکا نیز مانند هر کشور دیگری عکسالعمل نشان داده. او هم نمیتوانسته در برابر جنایتی که اتفاق میافتد، سکوت کند. موضع آمریکا متفاوت از موضعهای دیگر در جهان نبوده است. این مساله دیگر در تمام دنیا جا افتاده که حکومت ایران تبدیل به حکومتی پلیسی شده و الان دیگر حکومتی سیاسی نیست.
به این ترتیب، آیا ممکن است در صورت ادامهی چنین رفتارهایی از سوی دولت ایران و یا تشدید آن، در سیاست کشورهای غربی نسبت به ایران و به ویژه در سیاستهای آقای اوباما، که ظاهرا انتخاب دیگری برای ایران داشت، تغییری حاصل شود؟ سیاست اوباما نسبت به ایران به طور کلی این است که میخواهد ایران را یا پای میز مذاکره بنشاند و یا کاری را که بوش نکرد، او انجام دهد و ایران را از نظر اخلاقی در دنیا محکوم کند که بعد بتواند محاصرهی اقتصادی سنگینی روی ایران پیاده کند. این سیاست تا به حال موفق شده است؛ حتی مخالفین آقای اوباما نیز میگویند اگر الان ایشان پای تحریم اقتصادی برود، بسیار بسیار موفقتر از بوش خواهد بود. به هرحال سیاست کلی آمریکا این خواهد بود که یا ایران را پای میز مذاکره بکشاند یا اگر نشد تحریم اقتصادی را پیش ببرد. به نظر میآید که در این زمینه موفقتر هم خواهد بود. آیا یکی از دلایل موفقیت احتمالی سیاست آمریکا این نیست که امروز موضع اروپاییها نسبت به ایران از موضع آمریکا سختتر است؟ زمان بوش اروپاییها آمریکا را به مذاکره با ایران و عقب انداختن تحریمهای سخت و برخوردهای احتمالی نظامی دعوت میکردند؛ در حالی که امروز به نظر میرسد، موضعگیریها برعکس شده است. سیاست امروز اروپا تندتر است، برای این که آنها این راه را رفتهاند و بعد از مذاکره ناامید شدهاند. اما سیاست کنونی آمریکا برای زمینهسازی است. اتفاقا باید به این مساله توجه کرد که اوباما دارد زمینهسازی میکند. ملایمت امروز او یعنی عکسالعمل بسیار شدید بعدی. اگر او موفق شود افکار عمومی دولتهای مختلف را به خود جلب کند، بعد فشار اقتصادی سنگینی روی ایران خواهد آورد. تحریمهای اقتصادی سنگین بخشی از آن خواهد بود؟ متاسفانه تحریم اقتصادیای که آقای اوباما دنبال آن است، برای حقوق بشر ما نیست، بلکه بیشتر بر سر منافع خودشان و بر سر مسالهای به نام انرژی هستهای است. علیرغم این که آمریکا بخواهد در پی مسایل دیگری به ایران فشار بیاورد و منافع خود را مد نظر داشته باشد، آیا جامعهی حقوق بشر ایران نمیتواند از فشارهایی که وارد میشود، استفاده کند و امتیازاتی بگیرد؟ من خیلی خوشبین نیستم که فشارهای بیرونی بتواند در داخل تاثیرگذار باشد. مسلما مقداری در جو تاثیر خواهد گذاشت، اما این مبارزات ملت ایران است که در جهان تاثیر گذاشته است وگرنه کشورهای جهان در نهایت به دنبال منافع خود هستند. مثلا آمریکا در نهایت چشماش را بر روی همهی حقوق بشری که در عربستان سعودی و یا در غزه ضایع میشود، میبندد. اگر منافعشان ایجاب کند، ایران را نیز پشتسر خواهند گذاشت. ولی مبارزهی ملت ایران دنیا را مجبور کرده که بپذیرد به دولت ایران برای مراعات حقوق بشر فشار بیاورد. در واقع، مردم جهان دارند به حکومتهایشان فشار میآورند که به مسالهی حقوق بشر در ایران احترام بگذارند و از حق ملت ایران که دارد از بین میرود، حمایت کنند. در کنار این یادآوری شما که آمریکا و یا دیگر کشورهای غربی در نهایت به دنبال منافع خود هستند و مسالهی حقوق بشر ایران نمیتواند در دستور سیاستهای آنها باشد، نگرانیای هم وجود دارد که اساسا بهبود روابط میان دولت ایران و دولتهای غربی، ممکن است به منزویتر شدن مسایل حقوق بشر در ایران منتهی شود. من خیلی بر این باور نیستم و نقش دولتهای خارجی را در مبارزات مردم ایران خیلی موثر نمیدانم. چون این حکومت، حکومت شاه نیست که به روابط خارجیاش خیلی اهمیت بدهد. از سویی ارتباط ایران با دولتهای غربی موجب میشود که صدای ملت ایران بیشتر به بیرون برسد و ملتهای غربی دولتشان را زیر فشار بگذارند. رابطه برقرار کردن از این جنبه مفید است. از سوی دیگر، عدم برقراری رابطه و فشاری که بر دولت ایران میآورد و محدودیتهای اقتصادیای که ایجاد میکند، در داخل مملکت تاثیر میگذارد. بنابراین هر دو سو، منافع و مضاری دارد؛ اما آنچه سازنده است، داخل ایران است و این که ما بتوانیم این صدا را در جهان انعکاس دهیم و از این طریق، ملتهای خود آنها روی دولتهایشان فشار بیاورند که در رابطه با ایران به مسالهی حقوق بشر احترام بگذارند. در اشارهای که به تحریمهای اقتصادی داشتید، گفتید که در هر دو صورت ملت ایران هستند که تصمیم میگیرند و این تحریمها در نهایت تاثیری در سرنوشت مبارزهی فعلی نخواهند داشت. در حالی که فکری هست که میگوید تحریمهای اقتصادی تنها بر دوش مردم ایران سنگینی میکند؛ فکر دیگری نیز متقابلا معتقد است که این تحریمها موجب میشود مردم این فشارها را به حاکمیت منتقل کنند و باعث سقوط حکومت بشوند. ارزیابی شما از این دو نظر چیست؟ من معتقد نیستم که محاصرهی اقتصادی هیچ دولتی را به زانو درخواهد آورد. بلکه ضررش را عمدتا ملت میبیند. بهترین نمونهی آن نیز عراق است. تمام فشارها را روی عراق آوردند، اما جز این که ملت عراق از بین رفت، صدمهای به صدام نزد. در زیمبابوه هم همین اتفاق افتاده است؛ در همهی کشورها همین اتفاق میافتد. من به هیچ وجه قانع نیستم که محاصرهی اقتصادی در کشور ما، موجب میشود ملت زیر فشار قرار بگیرند و بعد دولت ایران از این بابت سقوط کند. من مخالف محاصرات اقتصادیای هستم که بخواهد روی ملت فشار بیاورد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|