تاریخ انتشار: ۱۹ آذر ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
گفتگو با فریده فرهی و گری سیک درباره‌ی سیاست دولت آمریکا در قبال ایران

گری سیک: مذاکره باید فراتر از مسائل هسته‌ای باشد

پانته‌آ بهرامی

«ایران پس از انتخابات» نام برنامه‌ای است که دانشگاه کلمبیا در مورد مسائل این کشور در نیویورک برگزار کرد. در میزگرد چالش‌های بین‌المللی، موضوع محوری روابط ایران و آمریکا بود. در این گردهم‌آیی، که مورد استقبال آمریکاییان و ایرانیان قرار گرفت، گری سیک و فریده فرهی به سیاست دولت آمریکا در قبال ایران پرداختند.

وجه نوین بحث آنان طرح این نکته بود که تحریم‌های اقتصادی آمریکا در برابر ایران در واقع نوعی مصرف بومی برای سیاست‌های داخلی آمریکا دارد. گرایش‌هایی جدی‌ای در آمریکا وجود دارد که تاکید دارند اساسا تحریم‌های اقتصادی کارساز نیست.

Download it Here!

فریده فرهی پژوهش‌گر مستقل در دانشگاه هاوایی است. او در دهه‌ی ۹۰ پژوهش‌گر و ویراستار انگلیسی انستیتو مطالعات بین‌المللی و سیاسی در ایران بوده است. او در دانشگاه کورادو و هم‌چنین دانشگاه شهید بهشتی تهران، سیاست تطبیقی تدریس می‌کرده است. دکتر فرهی هم‌چنین مشاور بانک جهانی و گروه بحران بین‌المللی بوده است. او در مورد تحریم‌های اقتصادی معتقد است:

کنگره‌ی آمریکا، چه سنا و چه مجلس‌شان، فکر می‌کنند که تحریم‌ها محدود به شرکت‌هایی باشد که به ایران بنزین صادر می‌کنند. حقیقت مساله این است که کسانی که راجع به این لوایح فکر کرده‌اند و دارند این لوایح را به جلو می‌اندازند، خودشان می‌دانند که این تحریم‌ها تحریم‌های موفقی برای فشارآوردن بر دولت ایران نیست.

کسی شکی ندارد که این فشارها روی ملتِ ایران است. تقریبا همه معتقدند که با این‌گونه فشارها در رفتار دولت ایران تغییری ایجاد نمی‌شود. علاوه بر این، به خاطر شرایط جغرافیایی ایران و مرزهایی که وجود دارد، اعمال این‌گونه تحریم‌ها و تقاضای اعمال این تحریم‌ها از شرکت‌هایی که ممکن است هندی یا چینی باشند، کار مشکلی است.

بنابراین وقتی شما با یک‌سری لوایح روبه‌رو هستند که طرح‌کنندگان‌شان می‌دانند که این‌ها اثر نخواهند داشت، سوال بعدی این است که چرا به این شدت و حدت این لوایح دنبال می‌شود و مرتبا به‌عنوان تهدید مطرح می‌شود. یک پاسخ این است که بله، نوعی تهدید است و می‌خواهند ایران را بترسانند.

ولی پاسخ دیگری هم هست؛ فشاری در داخل آمریکا وجود دارد که آمریکا را وادار می‌کند کاری انجام دهد. کنگره‌ی آمریکا، با این‌گونه لوایح دارد نشان می‌دهد که در ارتباط با ایران فعال است و ایران هنوز برای‌اش مساله‌ی مهمی است.

گری سیک، در دوران ریاست جمهوری فورد، کارتر و ریگان، عضو شورای امنیت ملی بوده است. او، در بحبوحه‌ی انقلاب ۵۷ و بحران گروگانگیری، دستیار اصلی کاخ سفید برای اتخاذ سیاست علیه ایران بوده است. گری سیک نویسنده‌ی دو کتاب در مورد روابط ایران با آمریکا است. او هم‌چنین پژوهش‌گر و استاد موقت دانشگاه کلمبیا و عضو دیده‌بان حقوق بشر است.

همچنین وی به‌عنوان مسوول پروژه‌ی خلیج ۲۰۰۰ بوده است، پروژه‌ی پژوهشی‌ ـ بین‌المللی‌ای که در راستای توسعه‌ی سیاسی و اقتصادی و امنیتی در خلیج فارس بوده است. گری سیک معتقد است که ایران در ده‌سال گذشته قوی‌تر شده است و علت آن را سیاست‌های غلط خارجی آمریکا می‌داند. وی هم‌چنین براین باور است که تحریم‌های اقتصادی کاربرد لازم را ندارد:

قدرت ایران در ده‌سال گذشته به‌طور فزاینده‌ای افزایش یافته است. برخی می‌گویند که ایران به قدرتی تبدیل شده است که برای خاورمیانه خطرناک است. حالا باید چرایی آن را جویا شد. ما در سال ۲۰۰۱ طالبان را مورد حمله قرار دادیم و بعد از آن هم به صدام حسین، که دشمن غرب بود، حمله کردیم.

در پایان این بازی ایرانیان قوی‌تر از پیش شدند، چون دشمنان طبیعی‌شان نابود شده بودند. ایرانیان خوش‌حال بودند. دوستان ایرانی من می‌گفتند، خب ما نمی‌دانیم شما چرا این کار را کردید، ولی به هرحال قدردانی می‌کنیم. اما من فکر می‌کنم حالا که ایران یکی از مشکلات ما در خاورمیانه است، باید حداقل به گذشته برگردیم و اعتراف کنیم که خود ما بسیاری از این مشکلات را ایجاد کردیم.


گری سیک، عضو سابق شورای امنیت ملی آمریکا می‌گوید ساختنِ ۱۰ نیروگاه غنی‌سازی ۵۰۰ سال زمان لازم دارد

در سال ۱۹۹۵ وقتی بیل کلینتون پایه‌ی اولیه‌ی تحریم اقتصادی ایران را گذاشت و این پایه پس از او دوام پیدا کرد، ایران حتی یک سانتریفیوژ نداشت. امروز تقریبا پس از ۱۵ سال و با وجودِ افزایش تحریم‌ها، ایران ۹ هزار سانتریفیوژ نصب کرده است. خب، اول این‌که آمریکا امکان زیادی در مقابل ایران ندارد. دوم این‌که برای بسیاری از آمریکایی‌ها رژیم ایران واقعا نامطلوب است.

بنابراین تحریم‌ها برای یک سیاست‌مدار حربه‌ی خوبی هستند تا بتواند با توسل به آن‌ها کاری انجام دهد. سیاست‌مدار می‌گوید ما داریم کاری علیه ایران انجام می‌دهیم و به مردم هم بگویند ما در مقابل ایران سخت‌گیری‌های لازم را انجام می‌دهیم. ولی کسی راجع به تاثیرگذاری آن نمی‌پرسد. این بیش‌تر سمبولیک است و به‌گونه‌ای نشان‌دادنِ زور به یک‌دیگر است.

ایران می‌گوید ما ۱۰ نیروگاه غنی‌سازی اورانیوم می‌سازیم. این حرف بسیار بی‌معنی است؛ چرا که ساختنِ ۱۰ نیروگاه غنی‌سازی ۵۰۰ سال زمان لازم دارد و بیش‌تر واقعا سمبولیک و به‌نحوی زورآزمایی است. آمریکا واقعا نمی‌خواهد که ایران تبدیل به نیروی هسته‌ای شود. حالا چگونه باید عمل کرد؟ تحریم‌ها فایده‌ای نداشته و مذاکرات هم به نتیجه‌ای نرسیده است.

حالا باید دوباره به تحریم‌ها روی‌ بیاوریم؟ من فکر می‌کنم اگر ما بخواهیم با ایران واقعا وارد مذاکره شویم، زمینه‌های بسیاری وجود دارد. زمینه‌های مشترکی برای بنیان یک ارتباط وجود دارد و ما باید فرای مساله‌ی هسته‌ای برویم. من هم فکر می‌کنم مساله‌ی هسته‌ای مهم است، ولی همه‌ی مساله نیست و باید موضوعات مذاکره را گسترده‌تر کنیم.

فریده فرهی، که پژوهش‌گر مستقل در دانشگاه هاوایی هم است، در مورد تفاوت و نقاط مشترک سیاست دولت بوش و اوباما در مورد ایران و نقش اسراییل معتقد است:

سیاست‌های دولت اوباما هنوز کاملا مشخص نشده است. به هرحال شخص آقای اوباما حرف‌هایی را مطرح کرده‌اند و در اصل به دولت ایران گفته‌اند که من می‌خواهم برخوردم را با ایران عوض کنم و اولین نشانه‌ی آن برخورد این است که بدون هیچ نوع پیش‌شرطی حاضرم با دولت ایران گفت‌وگو کنم. بنابراین، این تغییر خیلی مهمی است.

البته دولت اوباما هیچ علاقه‌ای ندارد که در جهت براندازی کاری انجام دهد؛ این هم مساله‌ی مهمی است. اما باید در نظر بگیریم که وزیر امور خارجه آمریکا، خانم رایس، نیز در یکی-دو سالِ آخرِ دولت بوش همین حرف را مطرح کرده بود که آمریکا دیگر هیچ نوع علاقه‌ای به براندازی ندارد.

ولی اتفاقی که در ژنو و بعدا در وین افتاد باعث شد در مورد بیرون‌بردن اورانیوم ایران به روسیه و بعد فرانسه فرمولی ارائه شود؛ خطری که وجود دارد این است که همین مساله خودش برای مذاکرات بعدی تبدیل به پیش‌‌شرط شود. هنوز مشخص نیست که این مذاکرات به بن‌بست کامل رسیده باشد. چراکه دولت آمریکا هنوز می‌گوید ما جواب رسمی یا نوشته‌ای از دولت ایران دریافت نکرده‌ایم و ایران تا ژانویه وقت دارد.

کسانی برای وزارت امور خارجه آمریکا انتخاب شده‌اند که موضع‌شان همیشه مخالفت با تحریم بوده است، مثل آقای جان لینبرت و غیره. بنابراین ممکن است که در سیاست آمریکا تغییری ایجاد شود. این همان فرمولی است که خود ایران پیش‌نهاد کرد تا به‌عنوان یک پیش‌‌شرط برای مذاکرات بعدی ازش استفاده کند، اما بنا به دلایلِ داخلی نتوانست اعمال کند. یعنی بعد از ملاقات بین نفرات اصلی در وین، هیات تکنیکال آمدند و صحبت کردند و ملاقات به پایان رسید.

ولی در ژنو بود که کشورهای اروپایی و روسیه و چین و آمریکا با ایران سر میز نشستند. اگر این اتفاق بیافتد، یعنی اگر این قرارداد نیمه‌کاره را تا پایان پیش ببرند، آن وقت دولت اوباما هم درست در همان موضعی خواهد بود که دولت بوش در دو سال آخر بود. یعنی می‌گفت که این‌ کارها را انجام دهید تا ما با هم‌دیگر گفت‌وگو کنیم، وگرنه ما تحریم‌ها را بیش‌تر خواهیم کرد. در صورتی که اصلا مشخص نیست که چه تحریم‌هایی را دولت اوباما می‌تواند اعمال کند که واقعا کارساز باشند.


فریده فرهی، تحلیل‌گر سیاسی معتقد است سیاست‌های دولت اوباما هنوز کاملا مشخص نشده است

شما فکر می‌کنید امکان حمله‌ی اسراییل به ایران وجود ندارد؟

احتمال‌اش خیلی کم است. من آن را بیش‌تر یک بلوف می‌بینم. یعنی اسراییل ممکن است علاقمند باشد که آمریکا را به جنگ با ایران بکشاند. ولی خودش اصلا توانایی این جنگ را ندارد و نمی‌تواند به ایران حمله‌ای بکند که کارساز باشد.

حتی با توجه به این که تاسیسات اتمیِ کشورهای همسایه، مثل عراق و سوریه را بمب‌باران کرده است؟

آن بمب‌باران‌ها مربوط به دوران گذشته بود، اینک دنیا کاملا عوض شده است. اگر اسراییل بخواهد به ایران حمله کند، باید از آسمان عراق پرواز کند، پس باید از آمریکا اجازه بگیرد. امکان ندارد اسراییل بدون اجازه‌ی آمریکا به ایران حمله کند. به خاطر همین ایران گفته است که اگر اسراییل به ایران حمله کند، ما فکر می‌کنیم که در اصل آمریکا این اجازه را داده و آمریکا عامل این حمله بوده است.

آمریکا در خاورمیانه سربازهای فراوانی دارد و از-دست- دادن سربازهای‌اش، از لحاظ شرایط داخلی، مساله‌ی خیلی مهمی است. بنابراین با توجه به این شرایط، آمریکا علاقه‌ای ندارد که اسراییل این کار را بکند، و در ضمن آمریکا توانایی این را دارد که جلوی اسراییل را بگیرد. در گذشته هم گرفته است. آمریکا،‌ در حمله‌ی عراق به کویت، خیلی سریع به اسراییل گفت که دخالت نکند، و مانع از هرگونه دخالت اسراییل در آن جنگ شد.

ولی در عین حال، اسراییل مملکتی است که رابطه‌ی ایران و آمریکا را خطری برای خودش می‌بیند؛ از یک سو به خاطر رقابت استراتژیک بین این دو مملکت و از سوی دیگر به خاطر نگرانی‌هایی که اسراییل درباره‌ی رابطه‌اش با آمریکا دارد. زیرا اگر ایران به‌عنوان دشمن اصلی آمریکا در خاورمیانه از بین برود، دیگر اسراییل هیچ نوع بهانه‌ای نخواهد داشت تا آمریکا در مساله‌ی کنترل غزه و کرانه‌ی باختری با او برخورد نکند. یعنی دیگر نمی‌تواند بگوید که مساله‌ی ایران مهم‌تر است و شما اول به آن مساله نگاه کنید تا مساله‌ی اسراییل.

بنابراین از این لحاظ رابطه را در خطر می‌بیند و برای همین هم هست که اسراییل و لابی‌های اسراییل در آمریکا همیشه مساله‌ی تحریم برای‌شان این‌قدر مهم نبوده است، یعنی برای‌شان مهم نبوده است که این تحریم‌ها کارساز هستند یا نه! بلکه مساله این است که تا وقتی تحریم وجود دارد، رابطه‌ی ایران و آمریکا نمی‌تواند بهتر شود.

و اما سخن آخر، در مورد توانایی و خواست آمریکا در پیوند با براندازی حکومت ایران لطفا توضیح دهید.

ما این دولت را دوست نداریم و می‌خواهیم آن را عوض کنیم، اما ما واقعا امکان سرنگونی این دولت را نداریم. قبلا تلاش‌هایی شد، اما به ثمر نرسید. امروز، ۱۹۵۳، سال کودتای ۲۸ مرداد نیست. ولی برخی از ایرانیان و به‌ویژه سپاه از این‌که آمریکا دولت ایران را سرنگون کند، وحشت دارند.

این همان علت دستگیری‌های دوستان من و همه‌ی کسانی است که در ایران با غرب سروکار دارند. آن‌ها واقعا باور دارند که آمریکا قادر به براندازی دولت ایران است. ولی روراست بگویم، ما قادر به چنین کاری نیستیم. دولت ایران دارای سیستم امنیتی استواری است و من حتی فکر نمی‌کنم که سرنگونی راه حل مناسبی باشد.

ببینید چه بر سر شاه آمد. ما وزیر شاه مصدق را کنار گذاشتیم. او نخست‌‌وزیر منتخب مردم بود و ما شاه را جای‌گزین او کردیم و چند سال بعد هم شاهد انقلاب ایران بودیم. چرا؟ چون شاه با آمریکا هم‌زادگرایی و پیوند داشت. سیستم او مشروعیت نداشت و بنابراین واژگون شد.

این جور حرکت‌ها عوارض جانبی دارند. بنابراین کسانی که مساله‌ی براندازی ایران از سوی آمریکا را مطرح می‌کنند، هم در مورد توانایی ما اشتباه می‌کنند و هم از نتیجه‌ی حاصل از این عمل درک اشتباهی دارند.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

از منظر نخست بسیاری از ایرانیان در بند حکومت خامنه ای دلسرد میشوند چون احساس میکنند که هیچ امیدی به پشتیبانی عملی کشورهای غربی نمی توانند داشته باشند. ولی از منظر دیگر این خود مایه دلگرمی است و ملت را متوجه می کند که تنها راه رهائی اتکاء به خویش و آحاد ملت ایران است. بنا به مثل فارسی کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من.
مبارزه ملّت ایران با حکومت استبداد یک فرآیند میان مدت و شاید هم دراز مدت است. بنظر اینجانب سیاست واقعی آمریکا حمایت از دموکراسی در منطقه نیست بلکه ایجاد شرایط بحرانی برای تامین منافع خویش است و حکومت اسلامی بهترین ابزار ایجاد این بحران به حساب می آید. ولی بدور از شعار من مطمئن هستم که اراده ملت ایران پیروز خواهد شد و این آقایان را از کشور ما جارو خواهد کرد. حسن بزرگ آن اینست که بعد از رهائی ما از شر نفوذ غرب مانند گذشته مصون خواهیم ماند چون خودمان همّت کرده ایم و وامدار هیچ قدرتی نیستیم. این یعنی آینده روشن و سرافرازی ملت بزرگ ایران.

-- نام محفوظ ، Dec 10, 2009

حرکت سرنگونی رژیم نامشروع ایران مدتهاست که ازداخل کشور توسط خودمردم ایران شروع شده و هرروز مردم به هدف خود که عبارت از ازادی و اداره کشور بدست متخصصان امور باشد نزدیکتر میشوند.درین مورد شکی نیست که امریکا و کشورهای دیگر نمیتوانند کمکی کنند اما میتوانند با تحریم دولت ایران و منزوی ساختن احمدی نژاد از برنامه های بین المللی و قطع گفتگوی بی ثمر حکومت را بیش از پیش ظعیف کنند تا مردم ایران خود کاررا تمام کنند.توجه داشته باشید مسولان ایران اکنون تنها با چند کشور محروم عقب افتاده مانند خودشان ارتباط دیپلماتیک دارند و کشورهای صنعتی باید مسولان حکومت ایران را از تمام برنامه ها-کنفرانسها و ارتباطات خارجی حذف کنند.بیکفایتی دولت و ناتوانی آن در حل مشکلات ایران بخودی خود این رژیم را ظرف چند ماه آیند ساقط خواهدکردو چین و روسیه هم قادر به جلوگیری از ان نیستند.

-- حمید حیات ، Dec 10, 2009

كل استدلال خانم فرهي بر اساس اين پيش فرض بوده است كه تحريم ها به هيچ روي موثر نبوده و نيستند. به نظرم اين پيش فرض درستي نيست. تحريم هاي هوشمند حتي براي همين مدت كوتاه هم تاثيرات خودش را خصوصن در نفت و گاز، صنايع هوايي و دسترسي ايران به تسليحات و فن آوري هاي نظامي نشان داده است. تحريم بانك هاي ايراني كه تامين كننده منابع مالي براي فعاليت هاي غير قانوني و كمك به گروه هاي تروريستي بوده اند، فعاليت برون مرزي جمهوري اسلامي را مختل كرده است. قطعن تحريم ها براي مردم محنت زا هستند ولي از جنگ و برخورد نظامي به مراتب كم هزينه تر است. تصور مي كنم تحريم هايي كه سپاه و رژيم را هدف بگيرند بي نتيجه نخواهند بود.
نكته ي ديگر صحبت هاي خانم فرهي اين است كه به نظر ايشان زمان و فرصت كافي به گفت و گو و ديپلماسي داده نشده است. ممكن است اين نظر غلطي نباشد هم چنان كه آمريكا درب مذاكرات را نبسته است. اما نه خانم فرهي و نه ساير افرادي كه طرف دار مذاكرات طولاني و همه جانبه هستند توضيح نمي دهند كه چگونه مي توان با رژيمي مذاكره كرد كه بقاي خود را در دشمني با غرب و امريكا مي بيند؛ رهبر رژيم كه سياست خارجي در قبضه ي ايشان است ، به صورت پارانوئيد گونه اي به امريكا و ساير كشورهاي اروپايي بي اعتماد است و اصولن در چه مسايلي مي توان مذاكره كرد و تا كجا بايد به جمهوري اسلامي امتياز داد؟
با رخدادهاي فعلي ايران ، هر مذاكره و امتيازي كه به رژيم داده شود از سوي مردم به فرصت طلبي و عدم پايبندي آمريكا به اصول دموكراتيك تلقي خواهد شد (كه تفاوتي با حمايت از كوتاي بيست و هشت مرداد در ماهيت ندارد) و من فكر مي كنم اين نكته از ديد دولت اوباما پنهان نمانده است كه در روزهاي اخير صداي بلندتري را در به رسميت شناختن جنبش آزادي خواهي اختيار كرده است (نمونه ي آن سخراني نوبل آقاي اوباما).
در پايان، كساني كه دوستان گري سيك را به زندان انداخته اند ممكن است از سرنگوني هراس ناك باشند ولي دل نگراني اصلي آن ها وجود صداهاي منتقد و دموكراسي خواه است كه به بهانه ي ارتباط با غرب به سركوب شان دست مي زنند. اگر چنين نبود پس چرا پس از شنود هاي طولاني و بازجويي هاي طولاني تر و پيدا نكردن حتي يك مدرك در جهت براندازي يا جاسوسي، آدم غير حزبي و منتقدي مانند سعيد ليلاز به جرم شركت در مهماني سفارت هاي خارجي (با اطلاع كامل وزارت اطلاعات) به نه سال زندان محكوم مي شود؟

-- خشايار ، Dec 10, 2009

boghz o kinehe siyasiyone iran az dolate j.e.nabayad moshgelate bishtari ra baraye mardome ranjkashideh iran ijad namayad.behboode sharayete mardom va majboor kardane dolat be paksazie masooline dozd va motalashi kardane bandhaye mafiyaei dar miyane masoolin, khod yek enghelab ast
agar siyasiyoon vaghean baraye mardome iran delsoozi mikonand bayad motahedane amrica ra vadar be mozakerate bedone shart benamayand va bedin vasileh joloye hargoone faribkarie tarafeine mozakereh konandehe gerefteh shavad.mardome iran zamani enghelab mikonand ke dagdagheh nane shab ra nadashte bashand.leza farmayeshate khanome farrahi sahih ast va ma nabayad laj bazi konim.tahrim natanha dar keshvre iran natije nadeh ast,balke dar digar keshvarha ham amali naboodeh ast.anan ke siyasate tahrim ra tashvigh mikonand,be in omidand ke dar iran degargooni shavad va gharb o amrica anan ra dar jaye molaha beneshanand
mansourpirykhanghah@t-online.de

-- mansour piry khanghah ، Dec 12, 2009

فشار برمردم ایران کار خوبی است شاید تحولات سریع شود.

-- بدون نام ، Dec 12, 2009

این بحث جالبی است وبایک نگاه کاملا متفاوت به این مهم پی میبریم که نیروی حاکم بر سنا ومجلس نمایندگان امریکا مانند دیگر کشورهای محوری وثروتمدار مردم امریکا نیستند در اینجا یاداوری کودتای ٢٨ مرداد به صحت این نظریه کمک میکند در جایی که مصدق از پشتیبانی مردم برخوردار بود سرنگون شد این امر نشان دهنده نفوذ قدرت منافعداران خارجی اعم ازامریکایی وغیرامریکایی در اوضاع کشوری ثروتمند مثل ایران است نتیجه اینکه متاسفانه تازمانی که ج.م.ا.تامین کننده منافع لیبرالیستهای سازمان یافته در منطقه باشد انها نه تنها حافظ و پشتیبان نظام ولایت فقیه خواهند بود بلکه وظیفه تفرقه اندازی در میان ازادی خواهان و همچنین ایجاد موانع متعددبر سرراه احزاب و تشکلهایی که خواهان اتحاد تمامی نیروهای مردمی مخالف دیکتاتوری ومتحجر در خاورمیانه هستند نه تنها نمیگذارند خطری متوجه حکومتهایی مانند نظام اسلامی ایران و طالبان افغانی باشد بلکه خودشان هم با نفوذی که در دولتهای غربی دارند نمیگذارند مردم ازادیخواه و طرفداران واقعی حقوق بشر در سراسر جهان حتی مطلع شوند که در ایران واقعا چه میگذرد و انچنان وانمود میکنند که نظام اسلامی در ایران برخاسته از میان ایرانیان است نه سلطه گرانی که در چپاول ثروتهای خدادادی این اب و خاک از هیچ جنایتی فروگذارنخواهندبود وبه خاطر دوام این نظام غارتگر وظالم حتی حاضرند مادران وپدران شهدا و زندانیان سیاسی را هم بکشند اری تازمانی که عوام مردم ایران وارد احزاب و تشکلهای سیاسی واجتماعی نشوند شاهد سرنگونی و یا برقراری نظامهیی از این دست خواهیم بود تنها دمکراسی و اتحاد احزاب سیاسی که تمامی ایرانیان اعم از باسواد و بیسواد کشاورزوکارگر قصاب و بقال در احزاب و سندیکاهای موجود حتی حزب کارگزاان و یا جمهوری اسلامی اعتماد ویا سازندگی که هماکنون در ایران هنوز قانونی هستند باید بروند و ثبت نام کنند تنادراین صورت میتوان امار وتعدادطرفداران و ثبت نام شدگان در احزاب را به رخ نظام کشیده و به انان بفهمانیم ما در میدان هستیم در این صورت حتی ترور و سرنگونی رهبران هم بی تاثیر خواهد بود و روح مصدق و امیرکبیر را هم خوشنود خواهیم کرد .امیدوارم زحمت نوشتن این نظره با درج ان فراموشم شود

-- arash kave ، Dec 12, 2009

در شرایط کنونی هر گونه انجام تحریم از زبان دولتمردان آمریکا یک کذب محض است چون اگر هدف آنها جلوگیری از دست یافتن ایران به سلاح اتمی است بلکه بر عکس فشار 100% مستقیم بر مردم است و حرکت مردم را برای تغییر رژیم سختر و کند تر می کند و دولتمردان آمریکا خودشان این موضوع را به خوبی می دانند و اعمال تحریم از دید مردم ایران همچون کودتایی اقتصادی برای جلوگیری از بوجود امدن حکومت ملی جلوه خواهد کرد و دوباره کدورتی از نوع مصدقی پدیدار خواهد شد...به بعدش فکر کنیم که چه کدورتی و نفرتی اما اینبار به صورت واقعی در دل مردم ایران پدیدار خواهد شد.
کمی خوش بین و واقع گرا باشیم.
انقلاب در ایران در تاریخ 25 خرداد 1388 راس ساعت 4 عصر به وقوع پیوست.اکنون مرحله گذرای خود را میپیماید.
تنها لطف و کمک دولتمردان امریکا به ایرانیان:صبر و تماشا کردن مرحله گذارای این این انقلاب.
با سپاس.

-- roozbeh ، Jan 10, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)