خانه > گزارش ويژه > تحولات ایران > مخملباف: جنبش سبز به سمت اعتصاب میرود | |||
مخملباف: جنبش سبز به سمت اعتصاب میرودایرج ادیبزادهadibzadeh@radiozamaneh.com۲۴ ساعت پس از رویدادهای عاشورا در ایران که در سایتهای نزدیک به جنبش سبز به عاشورای خونین معروف شده، در پاریس به دعوت «کمیتهی مستقل ضدسرکوب شهروندان ایرانی» یک کنفرانس مطبوعاتی تشکیل شد.
در این کنفرانس مطبوعاتی نمایندههای رادیوهای مهم خبری، تلویزیونهای مختلف فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی و آمریکا شرکت داشتند. شرکت کنندگان در این کنفراس، نوشابه امیری روزنامهنگار؛ بابک داد، روزنامهنگار و وبلاگنویس؛ محسن مخملباف سینماگر ایرانی و یاشار محتشم از اعضای کمیتهی مستقل ضدسرکوب شهروندان ایرانی در پاریس بودند. آنها با طرح رویدادهای عاشورا در تهران، به پرسشهای خبرنگاران در این زمینه پاسخ دادند. محسن مخملباف از تداوم جنبش سبز و خواستههای مردم گفت که با چه خشونتی از سوی رژیم جمهوری اسلامی روبرو شد. بابک داد از شیوهی جدید سرکوب مردم از سوی حکومت در روزعاشورا سخن گفت و رژیم جمهوری اسلامی را به ماشینی تشبیه کرد که در سراشیبی افتاده است. نوشابه امیری برای خبرنگاران خارجی توضیح داد که عاشورا مهمترین روز در تاریخ شیعه محسوب میشود و در آن حتی کشتن حیوانات منع شده است. اما رژیم در این روز به کشتن انسانهایی دست زد که حرکتی مسالمتآمیز داشتند. نوشابه امیری افزود: «حکومت احساس میکند به آخر خط رسیده، حامیانش را از دست داده و راهی جز این برایش نمانده که تا آخرین گلوله را شلیک کند». یاشار محتشم نیز در بارهی حملهی نیروهای امنیتی به خانهی مادر سهراب اعرابی، جوانی که جانش را در رویدادهای اعتراضی از دست داد، بازداشت یکی از «مادران عزا» در آنجا و پاره کردن عکسها و پوسترهای سهراب سخن گفت. در پایان این مراسم، در گفتوگویی با محسن مخملباف و بابک داد، از آنان در بارهی این کنفرانس و رویدادهای روز یکشنبهی گذشته پرسیدم.
ابتدا از محسن مخملباف در ارتباط با چگونگی برگزاری این کنفرانس پرسیدم: کنفرانس امروز در پاریس به خاطر توضیح حوادثی که در روز عاشورا در ایران اتفاق افتاده است، برگزار میشود. برای این که مردم اروپا، به ویژه مردم فرانسه را نسبت به تداوم جنبش سبز و خواستههای مردم که روز به روز دارد شفافتر و جدیتر میشود مطلع کنیم. به آنان توضیح بدهیم که این رژیم با چه خشونتی مردم را سرکوب میکند و مردم ایران تا چه اندازه دنبال صلح برای جهان و دموکراسی برای ایران هستند. برعکس آنچه در دنیا شایع شده، مردم ایران به دنبال بمب اتم نیستند و آنگونه که دنیا میخواهد فقط مسالهی اتمی را با ایران حل کند، مورد رضایت مردم ایران نیست. روی میز دیپلماسی دنیا باید دو پرونده وجود داشته باشد؛ یکی از آنان بمب اتم که صلح جهان را تهدید میکند و دیگری باید پروندهی حقوق بشر و دموکراسی در ایران باشد. چرا که در ایران حقوق بشر به شدت دارد زیرپا گذاشته میشود. جلسهی امروز بیشتر برای توضیح حوادثی بود که به ویژه در روز عاشورا اتفاق افتاد، کشتارهایی که شده، کشتارهایی که به خصوص در این روز شکل ترور به خود گرفته است. یعنی افراد خاصی را از داخل جمعیت انتخاب کردهاند، از فاصلهی نزدیک و در مواردی از فاصلهی دورتر با کلت به سمت آنان شلیک کردهاند. این مدل جدیدی از سرکوب تظاهرات است. قبلا در واکنش به تظاهر کنندگان با باتوم، شوک برقی، گاز اشکآور و شلیک هوایی یا شلیک مستقیم به سوی جمعیت، آنها را پراکنده میکردند. اما این بار افراد خاصی را از درون جمعیت انتخاب، به آنها حمله میکردند و آنان را زخمی یا میکشتند. دستکم چهار مورد گزارش شده که ترور شدهاند. این شیوهی جدیدی است که رژیم پیشه کرده است. حتی تهدیدهایی را نیز برای خارج از کشور شروع کردهاند. متوجه نیستند که این جنبش به آن معنا رهبری ندارد. تا کنون چند بار پیش آمده که آقای موسوی اطلاعیه بدهد و از مردم بخواهد به خیابان بیایند و مردم به تبع آن به خیابان بیایند؟ مردم میریزند توی خیابان، آقای موسوی نیز دنبال آنان میرود. این رهبری از دل جوانان و از دل جامعه دارد بیرون میزند. اصلا حتی هنوز رهبری این تظاهرات تعریف نشده که دقیقا به چه شکلی اتفاق میافتد. نشانههایی ظاهری وجود دارد، قرارهایی توسط آقای سازگارا در تلویزیون و یا از طریق دانشجویان و انجمنها اعلام میشود. ولی موتوری که ملت را به حرکت میاندازد، این که یک باره مردم جمع میشوند و حرکتی انجام میدهند که حتی برخی روزهای آن قابل پیشبینی نیست و یکباره دانشگاهها شلوغ میشود، خشم و نفرت مردم است که دارد خود را نشان میدهد و خواهان تغییر اوضاع است. از سوی دیگر، اتفاقات ایران باید درست به گوش مردم دنیا برسد. وظیفهی ما ایرانیهای خارج از کشور اطلاعرسانی به منظور تغییر افکار عمومی دنیا و تاثیرگذاری روی دولتها، از طریق افکار عمومی مردم کشورهای مختلف است.
به نظر شما، جنبش سبز در آینده به سوی اعتصابها خواهد رفت؟ به نظر من، جنبش سبز به سمت اعتصاب میرود. قدم بعدی پس از تظاهرات، رفتن به سمت اعتصابات است. تصور میشود اعتصابات دانشجویی زودتر شروع شود و بعد اصناف دیگر در حمایت از جنبش دانشجویی، به اعتصاب بپیوندند. ولی قطعا این مرحلهی بعدی جنبش است. چشمانداز خودتان چیست؟ فکر میکنم مردم ایران از تجربهی دردناک ۳۰ سال اخیر خسته شدهاند. میخواهند زندگی آرامتری داشته باشند، خواهان داشتن آزادی شخصیای که در حقوق بشر تعریف شده هستند؛ میخواهند به جایی برسند که هر روز دچار این تنش و اضطراب نباشند که کشوری میخواهد به آنها حمله کند، یا ثروت مملکت بابت اهداف نظامی مشتی قدرتطلب صرف شود. مردم میخواهند مانند مردم جاهای دیگر دنیا، آنطور که در شأن انسان است، زندگی کنند. این جنبش، جنبش زندگیخواهی است، جنبش انسان طبیعی است؛ در مقابل رژیمی که ۳۰ سال است رفتار غیرطبیعی از خودش نشان میدهد. فکر میکنید جنبش روزی به خشونت کشیده شود؟ یعنی ممکن است مردم هم در مقابل خشونت حکومت، خشونت نشان بدهند؟ همین الان هم میبینید که برخی جاها مردم را عصبانی میکنند. وقتی جلوی چشمان مادری با باتوم توی سر بچهاش میزنند و ادامه میدهند، مادر را به فریاد میآورند. منتها مدام از داخل رهبری جنبش سبز، به ویژه آقای موسوی خواسته میشود که از مردم بخواهیم که خشونت نکنند. آنها نگران هستند که اگر این جنبش به خشونت کشیده شود، وقتی به پیروزی برسد، آن وقت باید با خشونت هم حفظ شود. ولی اگر مردم موفق شوند تحمل کنند، به خشونت کشیده نشوند و بدانند که رسیدن به دموکراسی نیز بالاخره هزینهی خود را دارد، وقتی اوضاع عوض شد دیگر لازم نیست برای حفظ دموکراسی بعدی دوباره خشونت به خرج داد؛ همان اتفاقی که در انقلاب اسلامی افتاد. انقلاب اسلامی با خشونت پیروز شد و با خشونت نیز دارد خود را حفظ میکند. ما میخواهیم از خشونت بگذریم. میخواهیم به جایی برسیم که حکومتهای بعدی بدانند که اگر بخواهند کلک بزنند، تقلب کنند، دیکتاتوری راه بیاندازند، مردم جلویشان خواهند ایستاد؛ نه با خشونت بلکه با رأیشان و با تظاهرات. همانطوری که در همه جای دنیا مردم حقشان را میگیرند. پرسش پایانیام در رابطه با پشتیبانی ایرانیان در خارج از کشور است و این که تا چه حد روی جنبش در ایران اثر میگذارد؟ اولا خود ایرانیهای خارج از کشور را راضی نگاه میدارد که حال که دور هستند و در آن شرایط سخت قرار ندارند، بالاخره با یک تجمع با جنبش داخل همراهی میکنند. از عذاب وجدانشان بابت این دوری کم میشود. دوماً، از این طریق صدای مردم ایران را به مردم کشورهای دیگر میرسانند. تجمع ایرانیان در هر شهری، توجه مردم آن شهر را به مساله جلب میکند. وقتی علت تجمع را میپرسند، پاسخ میشنوند که ما در حمایت از مردمی جمع شدهایم که دارند برای دموکراسی کشته میدهند. آن وقت این افکار عمومی روی دولتها اثر میکند و سیاستهای بینالمللی نیز در جلوگیری از استبداد در ایران، اثرگذار است. از نگاه بابک داد، روزنامهنگار و وبلاگنویسی که به تازگی از ایران خارج شده و به پاریس آمده است، جبههی حق و باطل که همواره در روز عاشورا از آن صحبت میشد، در رویدادهای عاشورای امسال مجسم شد: جنبش سبز در روز عاشورا به ترمینولوژی حق و باطل نزدیکتر شد. الان روز عاشورایی را داریم که در یک سمت آن کاملا حق و مردمی هستند که به دنبال حقوق بدیهیشان هستند و در سمت دیگر مطلقاً باطل، کسانی که مردم را به گلوله بستند یا با قمه به میان مردم افتادند و مردم را مجروح کردند، قرار دارند.
جمهوری اسلامی نیز از پایان روز عاشورا و صبح روز بعد شروع کرد به دستگیریهای پیدرپی سایر نیروهای سیاسیای که در جامعه هستند. به این خیال خام که بتواند اعتراضات را کنترل کند. اما اگر این اتفاق شدنی بود، در این شش ماه میافتاد که نیفتاده است. جمهوری اسلامی در این شش ماه نشان داد که برای خرید مشروعیتی که میتوانست از رأی مردم داشته باشد، مجبور شد به دامان قدرتهای کمونیستی، قدرتهایی مانند روسیه، چین، کوبا و ونزوئلا برود که اساساً دینی هم نیستند و از آنها ابزار سرکوب برای سرکوب مردمی بخرد که چیزی جز حق نمیخواهند که سادهترین آموزهی دینی ما است. به همین خاطر، روز عاشورا میانهی حق و باطل کامل، شفاف و روشن شد. بنابراین هیچ نیروی سیاسی و عقیدتی در جامعهی ما نمیتواند ادعا کند که پس از واقعهی تلخ عاشورای خونین در ایران دچار سردرگمی است. هیچ مرجع تقلیدی، هیچ روحانیای نمیتواند بگوید که من همچنان نمیدانم حق کجاست؟ باطل کجاست؟ چون این میانه در روز عاشورا کاملا واضح و آشکار شد. آقای داد، شما جزو وبلاگنویسان بسیار پرکار، فعال و مشهور ایران هستید که مجبور شدید ایران را ترک کنید. آیا در روز عاشورا با دیگروبلاگنویسان ایران ارتباط داشتید؟ مهمترین خبری که در این روز از ایران برای شما رسید چه بود؟ علاوه بر وبلاگ خودم، وبلاگی را به نام «شاهدان سبز» به راه انداختهایم که مشاهدات عینی مردمی را در آن نقل میکنیم که به راهپیمایی میروند، باتوم میخورند و برمیگردند. زن خانهدار، دختران و پسران دانشجو، زنان و مردان کارمند و کارگر، بعد از بازگشت از راهپیمایی در وبلاگ «شاهدان سبز» و یا در صفحهی فیس بوک با همین نام «شاهدان سبز»، تمام مشاهداتشان را مینویسند. یکی از تلخترین مشاهدات روز عاشورا را یکی از خوانندگان ما که مادر جوانی است، نقل میکرد. مشاهدات او در روز عاشورا به شدت تکاندهنده بود و نشان از صبوعیت و وحشیگری رژیمی داشت که ۳۰ سال است نان مذهب را میخورد و در مذهبیترین روز سال، یعنی عاشورا، مردماش را به شدیدترین وجهی سرکوب کرد. چشمانداز شما از آیندهی جنبش چیست؟ رژیم جمهوری اسلامی تمام امکانات مذاکره و سازش را با اپوزیسیون، منتقدین، مخالفین و با همهی کسانی که مانند او فکر نمیکنند، از دست داده و شبیه ماشینی است که در سراشیبی افتاده است. دو راه پیش پای این ماشین قرار دارد؛ یک راه گاز دادن است که به سرعت بیشتر و سقوط سریعتر میانجامد. مانند سرکوبهایی که انجام میدهد و فقط سرعت سقوط رژیم را بیشتر میکند. راه دیگر هم عقبنشینی، ترمز کردن و تن به خواستهی مردم دادن است. برای تن دادن به خواستهی مردم نیز چارهای ندارد جز این که از چیزهایی دست بردارد که به خاطر آنها آدم کشت. بنابراین یا باید گاز بدهد، یا ترمز بگیرد و در هر حال چارهای جز سقوط ندارد. فکر میکنید مردم به خواستههای اولیهشان مانند «رأی من کجاست؟» قانع باشند، یا دیگر از آن حد گذشته است؟ در حال حاضر، خونریزی اساساً نوع مطالبات را عوض کرده است. پیش از این اتفاقات تلخ ممکن بود با ابطال انتخابات بشود به این نتیجه رسید که داستان جمع شود. اما در حال حاضر مطالباتی به جریان افتاده است، چکهایی به بانک برده شده که چکهای ۳۰ ساله و مطالبات معوقهی این نظام است و این نظام باید علاوه بر این که راجع به این انتخابات و تقلبات آن حساب پس میدهد، راجع به تمام ۳۰ سالی که به مردم ما به انواع مختلف، به زنان ما، دانشجویان ما، نخبگان ما، نیروهای سیاسی خوشفکر ما و به شهروندان عادی ما ستم و ظلم کرده، پاسخ بدهد. بنابراین الان در جایی ایستادهایم که تمام چکهای قدیمی برگشت خورده شده، برای وصول آماده است و جمهوری اسلامی باید به تمام مطالبات قدیمی پاسخ بدهد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
خطاب به مخملباف به خاطر کارهای این چند ماهه اش، ایکاش ایشان فقط فیلم می ساخت!
-- بدون نام ، Dec 30, 2009نه بیم از آسمان باشد نه ترس از دشمنان ما را!
خداوندا نگهدار از بلای دوستان ما را!
zamane shah mardom sir bodand ke etesab kardan vali yek karmand barye sir kerdane khaevadeh nemitonehetesab koneh chon har khnevadehi ra bebinid gharghe gharz va vam ast
-- بدون نام ، Dec 30, 2009آقای مخملباف. خداوند تو را سربلندتر از همیشه نگهدارد که سربلندی مردمان پیشه توست.
-- حسین ، Dec 30, 2009در ادمه ی حرف آن دیگری بنده نیز که خودم را از خانواده ی سبزها می دانم معتقدم که آقای محسن مخملباف امر برش مشتبه شده که سخنگوی جنبش سبز است! ایشان البته حتما با حسن نیت ولی همیشه حرفهایی زده بسیار احساسی و گاهی بیربط. ایکاش همانطور کسان دیگری نیز گفته اند ایشان فیلم می ساخت و یک طرفدار کمحرف و گزیده گوی جنبش سبز می ماند. بنده البته هیچ خرده حسابی با ایشان ندارم ولی فکر می کنم که ایشان حرف زیاد می زند، و وقتی زیاد حرف زده شد انتخاب کلمات و جملات کمتر میسر است. بهتر است که ایشان شمشیر بدست زنگی مست خامنه ای ندهد! خامنه ای و حکومتش با اینهمه آدمکشی و ناجوانمردی و تجاوز که کرده اند افتاده است و در احتضار ند. خوب آقای مخملباف کمی تامل کنند، سیاست سناریو است ولی سناریو سینما نیست!
-- شمع ، Dec 30, 2009آقای مخملباف تلاش تان ستودنی است اما اجازه دهید خطوط اصلی همانطور که تا به حال از دل ایران زمین بیرون آمده است ادامه یابد. فرمان استراتژیک اعتصاب دادن مثل شعار اشرف دهقان است و « مرگ بر سگ زنجیری آمریکا»
-- سعید از تورونتو ، Dec 30, 2009سبز بمانیم
This is time that international pressure on Iranian regime need to be increased. We need to pursue the prosecution of those people involve in killing and suppression of Iranian people in international court in no time.
-- Koosha ، Dec 31, 2009Does it have to happen a genocide to do something?
man pishnahad midam ke tamam-e maghazeha va masjedha va ... har rooz "Zaban-e Atash-o Ahan" Shajarian ra daem pakhsh konand. be ja Allah-o akbar goftan ham ina pakhsh konim. Koosha
-- Koosha ، Dec 31, 2009موضع گیری دموکراتیک امروز آقای مخملباف از او فردی والاتر از یک سینماگر معمولی ساخته است ...
-- بدون نام ، Dec 31, 2009منوچهر نامور آزاد
جناب آقای منوچهر نامور آزاد، ببخشید، از کی تا حالا آقای مخملباف "یک سینماگر معمولی" به حساب می آید؟
ایشان و خاندان محترم بیش از هر فیلمساز دیگری در جهان از فستیوالهای سینمایی معتبر و نیمه معتبر و نا معتبر داخلی و خارجی جایزه های رنگارنگ برده اند آنقدر که به زودی اگر یک اعلامیه جهانی به نام ایشان و خانواده صادر شده و کلیه جوایز سینمایی تاریخ از گذشته و حال و آینده را به نام مخملبافها "سند به نام" کنند جای تعجبی نخواهد داشت! (بد فکری هم نیست چون شاید آنوقت این هنرمندان نابغه دست از فیلم ساختن بردارند و جایزه را قاب کرده به دیوار ویلایشان در سواحل فلان دریاچه معروف اروپا یا آمریکا بزنند و شر خود را از سر بشریت کم کنند بحمداله!)
آنچه جنبش سبز در ایران در این لحظه کوچکترین نیازی به آن ندارد این است که امثال این آقایان خود را نماینده آن معرفی کرده و بعد هم به جای پشتیبان، هوادار یا سخنگوی آن بودن، برای آن خط و خطوط تعیین کنند و به جای "دعوت" به اعتصاب به آن "دستور" به اعتصاب بدهند هر چند تلویحی!
آیا این ملت به اندازه کافی از دست چنین قهرمانان کاذبی ضربه نخورده است؟ ملتی که خود اینچنین قهرمانانه با دست خالی به جنگ وزغ و مار و موش آنهم از نوع سمی و طاعونی آن رفته، آیا نیازمند تایید یا تکذیب امثال ایشان یا حتی انتقادهای امثال من از امثال ایشان است؟
-- بدبین! ، Jan 1, 2010