تاریخ انتشار: ۸ آذر ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
گزارشی از برگزاری تجمع ایرانیان در پاریس در پاسخ به فراخوان کمیته ضد سرکوب ایرانیان در پاریس

«چوبه‌ی دار»، هیچ‌گاه راه‌حل نبوده است

ایرج ادیب‌زاده
adibzadeh@radiozamaneh.com

ایرانیان پاریس صدای خود را علیه اعدامم‌ها، بویژه اعدام فعالین سیاسی در ایران بلند کرده‌اند. جمعه، ۲۷ نوامبر با فراخوان کمیته‌ی ضد سرکوب ایرانیان در پاریس، گروه پرشماری از ایرانیان این شهر در میدان حقوق بشر گرد آمده‌ بودند. این مکان که بین توروکادرو و برج ایفل قرار دارد، همیشه مملو از توریست‌ها و مردم است.

Download it Here!

تجمع کنندگان با خود پارچه نوشته‌هایی به زبان فرانسه و فارسی که در آن نوشته شده بود «اعدام‌ها را متوقف کنید!»، را با خود حمل می‌کردند. همچنین چوبه‌ی داری هم به طور سمبولیک برپا شده بود و نیز صورتک محمود احمد‌ی‌نژاد در کنار یکی از طناب‌های دار دیده می‌شد.

در بیانیه‌ی کمیته‌ی ضد سرکوب ایرانیان پاریس که ترجمه‌ی فرانسه‌ی آن برای حاضران هم خوانده شد، به سرکوب معترضان به نتایج انتخابات و نیز برخورد با دگراندیشان و فعالین سیاسی و صدور حکم اعدام برای فعالین سیاسی اشاره و به آن اعتراض شد.

در قسمتی از این فراخوان آمده بود: «ما ایرانیان خارج از کشور فارغ از هر عقیده و مرامی، هر قوم، مذهب و زبانی نسبت به این فجایع مسئولیت داریم. آگاه کردن افکار عمومی جهان از آن‌چه در ایران می‌گذرد وظیفه‌ی ماست و موج تنفر و اعتراض خودمان را نسبت به اعدام احسان فتاحیان به دلیل عقایدش اعلام می‌کنیم.»

در جریان این مراسم با چند تن از ایرانیان حاضر گفت‌وگو کردم.

برپا کردن چهار چوبه‌ی دار در میدان حقوق بشر توروکادرو درست روبه‌روی برج ایفل فکر می‌کنید چقدر در میان فرانسویان و کسانی که می‌گذرند واکنش برانگیز است؟

این یک عمل نمادین بود که کمیته‌ی مستقل ضد سرکوب شهروندان ایرانی تصمیم گرفت اجرا کند، آن هم در یک مکان نمادین. می‌بینید در میدان آزادی‌ها و حقوق بشر پاریس هستیم. نصب چهار چوبه‌ی دار، نماد صریح نقض حقوق بشر است.

امروز در ایران شاهد هستیم که انسان‌ها به خاطر ابراز عقایدشان به این مجازات غیرانسانی محکوم می‌شوند، با این نماد می‌توانیم اینجا نشان دهیم که ما ایرانی‌ها در مقابل این گونه احکام چه موضعی داریم، چگونه مخالفت می‌کنیم و این که افکار جهانی را به آن‌چه در داخل کشورمان می‌گذرد جلب کنیم.

فکر می‌کنید چقدر احتمال دارد صدای ایرانیانی که امشب اینجا آمده‌اند به ایران هم برسد؟

فکر می‌کنم مخصوصا در ماه‌های اخیر و بعد از شکل‌گیری جنبش سبز در داخل ایران، ارتباطی که شاید سال‌ها بود انتظارش را می‌کشیدیم میان ایرانیان داخل و خارج از کشور، بواسطه‌ی شکل‌گیری این جنبش دوباره احیاء شد و آن آرمان‌ها و خواسته‌های تاریخی دوباره بهم نزدیک شدند.

بنابراین همان‌طور که ما اینجا پیگیر وضعیت هم‌وطنان‌مان و اقدامات‌شان در داخل کشور و وضعیت جنبش هستیم، آن‌ها هم ما را بخشی از جنبش داخل کشور می‌دانند، آن‌ها هم با ما در ارتباط هستند و آن‌ها هم همراه با ما این مسأله را پیگیری می‌کنند؟

خودتان به این جریان امیدوار هستید؟

به جریان جنبش سبز؟ بله، صددرصد! به خاطر این که اگر روند حوادث را در این چندماه اخیر مرور کنیم، شاهد پیشرفت عظیمی هستیم که در داخل جنبش شکل گرفته است و آن اختلافات و آن آشفتگی‌هایی که در داخل حاکمیت و در داخل دولت کودتا مشاهده می‌شود، همه نتیجه‌ی پایداری مردم در قالب این جنبش بوده است.

گفته‌ها و نظرات چند تن از ایرانیان دیگر را که برای اعتراض به اعدامها در ایران به اینجا آمده بودند را می‌خوانیم:

....حرکت کلی ما در این رابطه است که نشان دهیم ایرانی‌ها تا زمانی که اعدام در ایران متوقف شود ساکت نمی‌نشینند.

....چه نظری می‌تواند آدم درباره‌ی فاجعه‌ای بدهد، چه می‌تواند آدم بگوید. ما در دنیایی داریم زندگی می‌کنیم که متأسفانه الان باید اینجا جمع شویم و این مسأله را محکوم کنیم. چیزی که ننگ دارد حتی آدم درباره‌اش حرف بزند، چه برسد آدم بررسی کند که آیا این درست است یا غلط.

در این مراسم با یکی از کسانی که صورتک محمود احمدی‌نژاد را بر سر خود داشت و در کنار طناب دار ایستاده بود گفت‌وگو کردم:

امیدوارم مقابله‌ی کوچکی باشد با آن تصاویری که آقای احمدی‌نژاد می‌رود در کشورهای مختلف پول خرج می‌کند تا کشورهای عربی، روسیه و کشورهای دیگر تأییدش کنند.

من خودم تازه از ایران آمده‌ام. تمام تنم از کتک‌‌هایی که در راهپیمایی‌ها خورده‌ام کبود است. شاید این توریست‌هایی که آمده‌اند اینجا در این کشور مهد آزادی تا برج ایفل را ببینند، این تصویر، و این عکس‌ها را هم ببینند و بفهمند که در جایی از دنیا مردمی هستند که دارند نابود می‌شوند، به دست همین صورتک.

و خانم نوشابه امیری روزنامه‌نگار شما هم امشب آمده‌اید به این شب اعتراضی ایرانیان. نظر شما چیست؟

اینجا چهار دار سمبولیک است، ولی واقعیت این است که در کشور ما دارهای واقعی بپا کرده‌اند. در طول سی ساله‌ی گذشته هم جمهوری اسلامی نشان داده که هر وقت راه‌حلی برای ماجراها ندارد و خودش به بن‌بست می‌رسد، اولین راهی که پیدا می‌کند برپا کردن دار است.

دار را هم در واقع از حلقه‌های ضعیف شروع می‌کند. یعنی می‌بینیم که از کردستان شروع کرده‌اند. هنوز واقعاً تن‌های زیادی در کردستان زخمی از این دارها هستند. خانواده‌های زیادی هستند که هنوز کابوس خانواده، برادر و پدرشان را دارند که شب از توی رختخواب‌ها کشاندنشان بیرون.

برای همین است که من فکر می‌کنم یکبار ما به عنوان ملت ایران باید به خودمان بیاییم و ببینیم تا کی می‌توانیم اجازه دهیم که برای بچه‌های ما حلقه‌های دار برپا کنند.

این دادگاه‌های مختلفی که در شهرهای مختلف بپا کرده‌اند، می‌بینید که با همه‌ی اعترافات و شکنجه‌ها، اتهامات‌شان در حدی است که در یک سیستم تقریباً منصفانه‌ی قضایی نهایتاً حکم‌شان چند سال حبس است. ولی شما می‌بینید که برای مثلاً آقای محمدعلی حکم‌های سنگین می‌برند. این درحالی است که حتی معلوم نیست تحت چه فشارهایی وادارش کرده‌اند که بیاید اعتراف کند.

در کردستان هم که این کارها عادی شده است. الان زینب جلالیان زیر حکم اعدام است. همه و همه‌ی این‌ها آدم‌هایی هستند که فقط با این حکومت اختلاف عقیده دارند. فکر می‌کنم هیچ جای دنیا هم کسی را بابت اختلاف عقیده مجازات نمی‌کنند.

در نتیجه من فکر می‌کنم واقعاً به جایی رسیده‌ایم که نباید اجازه دهیم همان دارهایی را که در شوفاژخانه‌ی اوین برپا کردند، در کشور ما برپا کنند و بقیه‌ی بچه‌های ما را دار بزنند.

Share/Save/Bookmark

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)