خانه > گزارش ويژه > حقوق بشر > «حضور سنگین ماموران، مانع برگزاری مراسم شد» | |||
«حضور سنگین ماموران، مانع برگزاری مراسم شد»مریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comامروز یکم آذرماه ۱۳۸۸، یازده سال از قتل پروانه و داریوش فروهر در منزل مسکونیشان در تهران میگذرد.
پرستو و آرش فروهر، فرزندان آنها، به سنت هرساله راهی ایران شدند تا مراسم سالگرد قتل پدر و مادرشان را در خانهی مسکونی آنها برگزار کنند و مانند چند سالهی اخیر، موفق نشدند. برای اطلاع از چگونگی برگزاری این مراسم و همچنین فضای محل برگزاری و نحوهی حضور ماموران دولتی که با اجرای این مراسم مخالفت کرده بودند، با پرستو فروهر تماسهایی در چندین نوبت گرفتهام. همچنین با یکی از چهرههای سرشناسی که عازم منزل فروهرها بود و مانند بسیاری دیگر از اهالی، موفق به ورود به خانه نشد، شاعر نامدار معاصر، سیمین بهبهانی گفتوگو کردهام. اولین تماسام با پرستو فروهر حوالی ساعت یک بعدازظهر به وقت تهران است که باید ساعت شروع مراسم میبود. پرستو فروهر در آغاز میگوید:
ما برای برگزاری مراسم در خانه، به لحاظ قانونی نیازی به مجوز نداریم. منتهی دستگاه انتظامی− امنیتی خلاف قانون، این مراسم را ممنوع اعلام میکند. در چند سال اخیر، علیرغم این که قصد داشتید مراسم را در منزل برگزار کنید، با ممانعت ماموران مواجه شدهاید. امروز شرایط چگونه است؟ امروز هم متاسفانه به روال چند سال گذشته همین اتفاق افتاده است. از ساعات نزدیک به ظهر، دو طرف کوچه را با نرده بستهاند و نیروی انتظامی حضور فوقالعاده سنگینی، شاید حتی سنگینتر از سالهای گذشته در این اطراف دارد. حضور ماموران از چه محدودهای شروع میشود؟ تلفنهایی که به من میشود و خبر داده میشود، حاکی از آن است که تمام طول خیابان هدایت، تمام این اطراف نیروی انتظامی حضور سنگینی دارد. میگویند در برخی از خیابانهای این اطراف حتی شانه به شانه ایستادهاند و اجازهی هیچ حرکتی را نمیدهند. ماشینها اصلا اجازهی ایستادن ندارند. ماموران چه میکنند؟ آیا فقط حضور دارند؟ فیلم و عکس میگیرند و نمیگذارند کسی به این سمت بیاید. از همان ساعتهای ظهر دیگر هیچکس را به خانه راه ندادهاند. برخورد یا درگیریای بین ماموران و مردم پیش نیامده است؟ خوشبختانه تاکنون، آنچه به من خبر رسیده، به مردم تعرضی نشده است و تاکنون اتفاق خشونتباری پیش نیامده است. در تماسی که ساعتی بعد با پرستو فروهر میگیرم، میگوید: متاسفانه با خبر شدم که خانم سیمین بهبانی که موفق شده بودند تا سر این کوچه برسند را نگذاشته بودند حتی برای یک خستگی در کردن وارد خانه شود. حضور نیروهای انتظامی همچنان سنگین است و همچنان اجازه نمیدهند هیچ تجمعی بهوجود بیاید و همه را رد میکنند. خانم فروهر، شما سالها است که موفق به برگزاری مراسم نمیشوید. آیا هنوز هم و در سالهای آینده نیز تلاش خواهید کرد که این مراسم را مطابق میل خودتان برگزار کنید؟ بله، من با این همه امید دارم به آن روزی که بشود مراسمی با حضور گستردهی مردم و در خور آن دو عزیز، برگزار کرد و ضمن زنده نگاه داشتن خاطرهی آنها، به حضور خشونت سیاسی در این جامعه که کسانی را به سرنوشت من، سرنوشت مادر ندا، مادر سهراب و… دچار میکند، اعتراض کرد. آیا این هم نوعی برگزاری مراسم به سبک خاصی نیست؟ چون در هر حال هرساله شما آنجا هستید و در تماسهایی که سالیان پیش نیز با شما داشتیم، شاهد برگزاری شیوهای خاص از مراسم بودهایم. به این شکل که شما در خانه هستید و مامورین امنیتی در سطح وسیعی در خیابانها حضور دارند. درست است؛ این برگزاری مراسمی است که شاید در روند زندگی آنها نیز به همین شکل پیش رفته است. سراسر زندگی آنها در اعتراض به استبداد نسبت به حق کشی در این جامعه سپری شد. امروز نیز شاهد آن هستیم که کسانی که نسبت به این حقکشی اعتراض میکنند، به نوعی حضور خود را در این مراسم نشان میدهند. با خانم سیمین بهبانی گفتوگو میکنم که از نیمهی راه بازگردانده شده است: بله، برای شرکت در مراسم رفتم. جمعیت پراکنده شده بود و نیروی انتظامی و نیروهای لباس شخصی در حد زیادی به جای جمعیت آنجا مستقر شده بودند. من هم رفتم، اما ممکن نشد. خود نیروی انتظامی برایم تاکسی صدا کرد، من هم سوار شدم و به خانه آمدم. تا کجا دقیقا موفق شدید بروید و آنها چگونه از ورود شما به منزل فروهرها ممانعت کردند؟ تمام طول خیابان هدایت را تا دم خانهی فروهرها رفتم. سرکوچه دری کار گذاشته بودند که آن در بسته بود. خواستم بروم داخل، گفتند که در بسته است. باز هم گفتم که میخواهم خانم پرستو فروهر را ببینم. به من پاسخ دادند که ایشان اینجا نیستند. البته من میدانستم که ایشان هست، اما چکار میتوانستم بکنم؟! مقداری عکس گرفتند، بچههایی هم که آنجا بودند، آمدند امضا گرفتند. من هم آمدم اینطرف خیابان. خود مامورها برای من تاکسی صدا کردند و سوار شدم و به خانه برگشتم. خیلی متاسف شدم که در چنین جایی که خیلی آرام بود، هیچ کس نه اسلحهای داشت، نه میل بدی داشت، نه چیزی، نتوانستیم دست کم برویم به دختر دوستمان سلامی بکنیم. متاسفم. از آن موقع هم حالم زیاد خوش نیست. خانم بهبهانی شعری را که امروز پس از بازگشت از این مراسم به خانه سرودهاند، برایمان میخوانند: عنوان شعر هست: «پسرانم، برادرانم!ِ» پسرانم، برادرانم! |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
حزب الله میجنگد ، می میرد؛ ادب نمی پذیرد!
-- امام صادق کله شق ، Nov 23, 2009چقدر فرهنگ ایرانی محکم و قوی ست که حتا در برابر نانجیب ترین متجاوز ترین ضد ایرانی ترینها نیز با شعر سخن می گوید! و این دومان، این دوتا گلهای همیشه بهار و جاویدان سرزمین ما خواهند بود! و مرگشان چه عظیم است و چه عظماست! که باید سی هزار نفر آدمخوار برای تنها یادبدشان بسیج شوند و پاسداران بسیج شوند و بسیجیان پاسداری کنند و اینهمه یعنی افول شرافت و انسانیت برای همیشه نزد روحانیت و تشیع!
-- دختری از تهران ، Nov 23, 2009زنده باد جمهوری ایرانی!
بکوری چشم روحانیت شنیع روزی و روزگاری در نه چندان دور خواهد رسید تا نام نامی پروانه و داریوش فروهر بر میدانها و آمفی تاتر های دانشگاهها و مراز تحقیقاتی و میادین و خیابانها بیاید. و نام منحوس خمینی و خامنه ای و دیگر ملایان آدمکش از صحنه پاک شود و تنها در تاریخ به عنوان پلیدانی که تاریخ ما را و مملکت ما و انسانیت ما تخریب کردند بیاید.
مرگ بر شبپرستان روحانی و مرگ بر حکومتش،
و زنده باد جمهوری ایرانی
حکومت دیکتاتوری مذهبی ریشه در ترس دارد. به هر گونه ای تلاش می کند بترساند و خوشمزه اینجاست که خود بیش از همه می ترسد. می ترسد از تک تک آدمیان. می ترسد از هر چه که با او نیست. می ترسد از مردم. می ترسد از آدمی و خوی آدمی.
-- حمید ، Nov 24, 2009شعر بانو سیمین بهبهانی بسیار زیبا بود.