تاریخ انتشار: ۲۳ مهر ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
انتشار کارت‌پستال‌هایی برای حمایت از «جنبش سبز» در آمریکا

کارت‌پستال‌هایی به مقصد سازمان ملل

پانته‌آ بهرامی

Download it Here!

تابلویی است در ابعاد دو متر در دو متر. در تار و پودش بشری است که به زمین می‌خورد و برمی‌خیزد. زنانی که بر پیکرشان آثار دهه‌ها رنج است و بیداری؛ تحقیر و توانایی؛ رفتن و رهایی.

اما همه‌‌ی این‌ها به شکل دایره‌ای است در سیلان. این دایره‌ی زندگی است که توقفی بر آن نیست. ایستایی نمی‌پذیرد.

ده‌ها مداد رنگین که نماد رنج دیرین بشر برای آزادی است و رنگین بودنش نشانه‌ای از فراملیتی، فرامذهبی و فراقومی بودن آن؛ و طناب‌هایی که بشر چند هزار ساله را در خود کشیده و نیرویی که هر روز و هر لحظه در تلاش است.

به راستی انسان انعطاف‌پذیر که توانسته با همه‌ی مصائب زنده بماند، به عشقی زنده است و آن عشق به اعتراض و تغییر شرایط نابرابر است.


تابلویی که برایتان شرح دادم، اثر علیرضا درویش، نقاش و فیلم‌ساز مقیم آلمان است. وی در مورد محدوده‌ی جغرافیایی اثرش می‌گوید:

«مضمون جغرافیایی ندارد. بلکه مفهومی عمومی است و روی این جنبه تأکید دارد که ما در یک دهکده‌ی جهانی نمی‌توانیم جدا باشیم. ما به عنوان انسانی که در هر نقطه از دنیا حضور داریم، نمی‌توانیم بر آن اتفاق چشم ببندیم.

این کار دو جنبه دارد؛ یک کار درونی دارد و یک کار بیرونی.

تمام جزییات این کار را که نگاه کنید، ممکن است نقش‌های همه‌ی حوادث آن ایام را ببینید. ولی مضمون این نبوده است.

وقتی شما از اثر دور می‌شوید، یک نگاه بیرونی در آن هست. نگاه بیرونی اتفاقی است که در حرکت چرخشی خود، مضمون درگیری انسان را با بحران‌ها، به تصویر کشیده است. فکر می‌کنم واکنش درونی یک انسان، یک هنرمند نسبت به روزهایی است که می‌بینیم.

خود کار یک تأکید مشخص روی مضمون ایران ندارد؛ بلکه جنبه‌ی خیلی بازتری را دنبال می‌کند.»

اما این اثر دو متر در دو متر در کارت پستال‌های کوچکی در آمریکا به چاپ رسیده تا صدای اعتراض‌های کوچک را به جایی ببرد و از آن موجی، رودخانه‌ای یا شاید دریایی بسازد.

پشت این کارت‌ها نوشته شده: «در محکومیت جنایت علیه بشریت دولت جمهوری اسلامی ایران.»

مینا سیگل، تهیه‌کننده کارت‌ها، درباره علت انتشارشان می‌گوید:

«علت آن، این وقایع و افشاگری‌هایی بود که در مورد قتل، تجاوز و شکنجه شد و محاکمه‌هایی که در تلویزیون به نمایش درآمد. ولی جنایتی که در ذهن من است، به نحوی در ورای آن است. همان جنایت بزرگ و عمومی که اکثریت زیادی را در بر می‌گرفت. اما ما به آن عادت کرده بودیم و فکر می‌کردیم چیز مهمی نیست.

با ایرانیان زیادی روبه‌رو شده‌ام که برخی از آنان استادان من بودند؛ نویسنده‌های شناخته‌شده و پژوهش‌گرانی که زندگی‌شان را در این کار گذاشته بودند. یکی از وحشتناک‌ترین چیزهایی که در زندگی‌ام دیدم، روبه‌رو شدن با این آدم‌ها در خارج از ایران بود.

کسانی که هویتشان فرهنگ ایران بود، تمامش در زبان فارسی خلاصه می‌شد، به این‌جا آمده بودند و به جز یکی دو جای خاصی که باید به هر ترتیبی خود را در آن می‌گنجاندند، جای دیگری نداشتند. احساس کردم کافی است، ما باید صدایمان دربیاید.»


در واقع آن‌چه مد نظر اوست، خیل عظیم متخصصانی است که پس از ترک میهن نه تنها نتوانستند به زبان مادری خود بنویسند، کار کنند، پویا و خلاق باشند، بلکه به نوعی از هویت اصلی خود، به اجبار و ناخواسته دور ماندند و برای تهیه‌ی نان شب به کارهای غیر تخصصی خود روی آوردند. مینا سیگل ادامه می‌دهد:

«این که ما روی سازمان ملل فشار می‌آوریم تا «جنایت علیه بشریت» را در ایران اعلام کند، خیلی سمبلیک است. این جنایت علیه بشریت در دنیاست و دارد در دنیا این اتفاق می‌افتد. ما نقطه‌ی کوچکی در این دنیای بزرگ هستیم و هیچ‌وقت کار ما درست نمی‌شود؛ اگر در دنیا تغییری ایجاد نشود. دنیا هم تغییر نمی‌کند؛ اگر یک یک ما صدایمان درنیاید و مسائلمان را مطرح نکنیم.»

این کارت‌ها به آدرس دبی رکل سازمان ملل نوشته شده است. مینا سیگل در مورد تعداد کارت‌های منتشرشده و روند عمومی شدن این حرکت می‌گوید:

«دراین شرایط این کارت‌ها متأسفانه حتماً باید با سرمایه‌ی خصوصی تهیه و چاپ می‌شد و من با سرمایه‌ی شخصی خودم این کار را انجام داده‌ام. امکانات من هم مقداری محدود است. در حال حاضر ۱۰ هزار کارت چاپ کرده‌ام و ۱۰ هزار تای دیگر هم زیر چاپ است.

قصد ندارم این حرکت را به ایرانی‌ها محدود کنم و امیدوارم حرکتی جهانی بشود. بیشتر از همه، در آمریکا من روی جوان‌ها و دانشجویان حساب می‌کنم و روی همه، هر کسی که برای دنیا نگران است.

کارت‌ها را هم همه تمبر می‌زنیم که کار برای همه آسان باشد. کافی است که اسم و فامیل خود را وارد کنند و بنویسند شهروند کجا هستند. بعد هم به سازمان ملل بفرستند.»

تمبرهایی که در هلند یا کارت‌ پستال‌هایی که تا کنون در مورد حرکت اعتراضی مردم ایران منتشر شده، معمولاً بسیار روشن است و بیننده با یک نگاه متوجه مضمون اثر می‌شود. این دقیقاً نکته‌ای است که کارت مزبور را از دیگران جدا می‌کند. علیرضا درویش، نقاش اثر در این باره معتقد است:

«نباید عادت کنیم که تأثیرگذاری‌مان روی مخاطب همیشه از طریق یک پیام شعاری باشد. یک اثر هنری، گاه با انعکاس و تأثیرات جانبی خود می‌تواند تأثیرگذارتر باشد تا این‌که سریع، مستقیم و پلاکاردی با مسأله برخورد شود.

آگاهانه رنگ‌هایی که انتخاب کرده‌ام، رنگ‌هایی هستند که با تمام فضای خاکستری که در اطراف، فضا و حتی فیگور پیدا می‌شود، با رنگ‌های زنده‌ای که ممکن بوده در جاهای دیگر در کار استفاده کرده‌ام، امید شخصی خودم را نسبت به آن لحظه انعکاس داده‌ام.

فکر می‌کنم این امید در وجود تک‌تک ما وجود دارد. در هر صورت این روزها ما در همه‌ی دنیا با این اتفاق درگیر بوده‌ایم. مخاطبان ما فقط در ایران نیستند. اگرچه آن‌ها با تمام گوشت و وجود خود و با تمام احساس خود درگیر این قضیه هستند، ما هم در هر نقطه‌ی دنیا این احساس را با خودمان حمل کرده‌ایم و با آن بوده‌ایم.»


مینا سیگل این سؤال که بر فرض ۳۰ هزار عدد یا ۵۰ هزار عدد از این کارت‌ها به بان‌ کی‌مون در سازمان ملل فرستاده شود. فکر می‌کنید نتیجه‌اش چه خواهد بود؟ آن‌ها چه عکس‌العملی نشان می‌دهند؟ این‌گونه پاسخ می‌گوید:

«هدف این است که جمهوری اسلامی را به دیوان عالی بین‌المللی ببرند و آن‌جا محاکمه کنند. این کار حمایتی است برای تشکیل پرونده علیه ایران و این‌که این پرونده به شورای امنیت سازمان ملل برود و شورای امنیت، ناچار آن را به دیوان عالی بین‌الملل در لاهه بفرستد. این پروسه‌ای است که باید طی شود. مستقیماً نمی‌توان برای ایران پرونده‌ای در دیوان عالی لاهه تشکیل شود.

الان هدف این است که ما صدایمان را بلند کنیم. می‌توانم بگویم حرکتی که این سه ماه در ایران اتفاق افتاد، به من این جرأت را داد.»

اگر کسی بخواهد در جایی از دنیا مثلا در ایران و یا یکی از کشورهای اروپایی، به این کارت‌ها دسترسی پیدا کند، چه کار باید بکند؟ خانم سیگل در این باره می‌گوید:

«ما می‌توانیم این کارت‌ها را برای کشورهای اروپایی بفرستیم. هیچ مساله‌ای ندارد. کسانی هم که در ایران هستند، می‌توانند از دوستانشان در خارج بخواهند این کارت‌ها را از طرف آن‌ها پر کنند و به سازمان ملل بفرستند.

آدرس ایمیل ما un4iran@gmail.com و وب‌سایت ما هم un4iran.blogspot.com است.

این تنها کاری است که ما الان می‌توانیم برای مردم انجام بدهیم. اما این کار را باید در سطح بین‌المللی انجام بدهیم. چرا که امکانات ما با آن‌ها فرق می‌کند. خواسته‌هایمان نیز به نحوی متفاوت است.»

علیرضا درویش در پایان می‌گوید: «اتفاقاتی که دارد در دنیا رخ می‌دهد، فقط برای ما نمی‌افتد؛ منتها برای ما این‌که در لحظه کجا زندگی می‌کنیم، این لحظه خیلی جدی است و مضمون زندگی ماست.

اما همین لحظه دارد اتفاقات دیگری هم رخ می‌دهد؛ بی‌عدالتی‌ها و ظلم‌هایی هر لحظه دارد اتفاق می‌افتد یا برعکس، شادی‌هایی دارد اتفاق می‌افتد. این‌ها بخشی از زندگی است. فکر می‌کنم در این کار بیشتر زندگی را و لحظه‌ها را نسبت به زندگی به تصویر کشیده‌ام.»

وی هم‌چنین در مورد دایره بودن اثر اظهار می‌کند: «از ترکیب دایره خوشم می‌آید. برای این‌که عدم تعادلی که در آن هست، با فلسفه‌ی زندگی همراه است. این‌که هیچ چیز ثابت نیست، همه چیز در حرکت است؛ همه چیز در حال متفاوت شدن است.»

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

مرسی از خبر رسانی شما، باعث شدید خودم از این کارت ها بخرم و به هر کس بشناسم هم اطلاع خواهم داد.
امیدوارم ایرانیان باشعوری همچون این عزیزانی که در این راه زحمت کشیدند سلامت باشند و به زودی نتیجه ی تلاش زیباشون را ببینند.

-- شهرزاد ، Oct 16, 2009

در وبلاگی که معرفی کرده بودید تابلو را دیدم. بسیار زیبا است و با مفهوم. اما آقای درویش چرا زنانی که برخاسته اند و خود را بالا میکشند، از مردان کوچکتر دیده می‏شوند؟ تنها زنی که دیده می‏شود، زن دربند است. در شرایطی که زنان تلاش برجسته و دیدنی برای رهایی خود دارند، در تابلوی شما کمی به عقب رانده شده ‏اند. البته این تابلو به قول خودتان، حس درونی شماست و در هر صورت، چشم دل‏نواز است.

-- پروانه ، Oct 16, 2009

برای دیدن این اثر با کیفیت مناسب لطفا به این ارس رجوع شود. با سپاس علیرضا درویش

http://1.bp.blogspot.com/_jaASYVCHKC4/SsYi6qV2e7I/AAAAAAAAAVU/C7P__RZh3Eg/s1600-h/bildsabz.jpg

-- Alireza Darvish ، Oct 16, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)