خانه > گزارش ويژه > ايرانيان > رقص در آرزوی آزادی | |||
رقص در آرزوی آزادیپانتهآ بهرامی
سحر دهقان، هنرمند ایرانی مقیم فرانسه است که در هشتسالگی ایران را ترک کرده است. او در جریان تظاهرات ایرانیان در نیویورک، دو برنامه رقص داشت که یکی در فضای آزاد و دیگری در سالن اجرا شد. این دو برنامه بر روی دو قطعه موسیقی «هوای گریه» اثر همایون شجریان و «جامهداران» اثر حسین علیزاده اجرا شدند. با او درباره این دو برنامه و فعالیتهای هنریاش گفت و گو کردهام. سحر دهقان درباره رقصی که در فضای باز اجرا کرد، میگوید:
زیر چادر سیاه داشتم میجنگیدم و واقعاً احساس خفقان داشتم. هر بار هم این موزیک را میشنوم، این حالت را به عنوان یک زن ایرانی دارم. ه رچند دیگر در ایران زندگی نمیکنم، اما دلم به مردم ایران به خصوص به زنان و بیش از همه به زنان جوان وصل است. میدانم برای این زنان خیلی سخت است که مجبورند حجاب سرشان کنند و کلاً اینکه مجبورمان کنند دنبال نوعی فناتیسم برویم. برای من دردناکترین حالت است. هر کشوری، هر فرهنگی، چنین چیزی داشته باشد، من میخواهم منفجر شوم؛ هر نوع چادری را از سرم بردارم، توی هوا بیندازم که فریاد آزادی را بکشم و این که احتیاج به فضا داریم؛ احتیاج به آزادی داریم. مفهوم این رقص همین بود. اول زیر چادر میجنگیدم؛ بعد یکهو مشت زدم بیرون؛ این پارچه را پاره کردم و توی هوا انداختم. حدود چهار پنج سال است که بیشتر کارهای سیاسی اجرا میکنم. تمام کارهایمان هم حامل پیامی است؛ یا دردی را بازگو میکند یا برای آزادی است یا به فناتیسم و حقوق زنان ربط پیدا میکند. روز شنبه، اجرایی دارم که روی یکی از شعرهای فروغ فرخزاد - آیههای زمینی - طراحی شده است. جوانی معترض و عاصی که حتی خونین است، روی صحنه میآید. یا کتکش زدهاند یا به او تجاوز شده است و دردی دارد که دیگر دارد منفجر میشود. روی این رقص، دکلمهی آیههای زمینی با صدای سوزی ضیایی و موزیک خوانندهی اپرای لبنانی خواهد آمد.
رابطهی هنر و سیاست را چگونه میبینی؟ با توجه به اینکه در برنامهی سبزها و راهپیمایی نیویورک که برنامهای مشخصاً سیاسی و در مخالفت با حضور احمدینژاد در سازمان ملل متحد برگزار شده بود، شرکت کردی، فکر میکنی هنرمند باید خود را نسبت به مسائل اجتماعی، متعهد بداند؟ سؤال خوبی است؛ تاریخ را که نگاه میکنیم، در همهی فرهنگها، در هر اعتراض و انقلابی، همیشه هنرمندان جلو آمدهاند و بیشترین تأثیر را هم داشتهاند. سیاستمداران هم حرفشان را میزنند؛ اما آنچه روی تودهی مردم اثر میگذارد، هنرمندان هستند که از راه فیلم، موزیک، شعر، رقص، تئاتر و ... با مردم ارتباط میگیرند. فکر میکنم خیلی مهم است که هنرمندان همیشه حرفشان را بزنند و آنچه را به آن اعتقاد دارند، بدون ترس و در قالب کارهای هنری بیان کنند. در چند کاری که از تو دیدهام، احساس کردم که اجراهایت مقدار زیادی تحت تأثیر شیوه رقص شاهرخ مشکینقلم است. نظر خودت در این باره چیست؟ من تمام عمرم به دنبال این بودم که چگونه انسان میتواند با بدنش، با روحش به بیان آزادی برسد و آن را در کار شاهرخ یافتم. چند وقت پیش در سانفرانسیسکو و ونکوور همراه شاهرخ و نکیسا، اجرای بالهی عمر خیام را داشتیم. در این باله هر صحنهای از روی شعرهای خیام تشریح میشود. برنامهی جالبی بود و بیننده به راحتی میتوانست با آن ارتباط بگیرد. در یکی از صحنهها، حتی کسانی که هیچ وقت به دیدن برنامههای رقص نمیآیند، دیده بودند که هر رقصندهای در حال اجرای یک ساز مختلف است. مثلاً یکی داشت با پایش سنتور مینواخت، شاهرخ با صدا (آوا) میچرخید و من هم با موزیک کمانچه دور شاهرخ میچرخیدم. دو نفر دیگر هم آن پشت با سازهای دیگر میرقصیدند. همهی ما یک ارکستر شده بودیم. اجرای چنین رقصی کار بسیار سختی است و آدم باید هر قطعه را هزار بار بشنود.
در نظر داری چه کاری در آینده انجام بدهی؟ من خیلی راجع به آینده فکر نمیکنم. بیشتر به الان و این لحظه فکر میکنم. اما اگر بخواهم به آینده فکر کنم، تنها امیدم این است که روزی به ایران برگردم و آنجا این کارها را انجام بدهم. امیدوارم بتوانیم در ایران آزاد برقصیم و با آهنگسازها و نوازندههایی که دوست داریم و از آنها الهام میگیریم، همه با هم در یک فضای آزاد، یک کار زیبای هنری انجام بدهیم. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
در اینکه حجاب اجباری مورد پسند نیست، هیچ بحثی نیست؛ اما برخی از زنان خود مایل به حفظ حجاب هستند. اینگونه با انزجار از حجاب حرف زدن هم به نوعی تعصب است.
-- بدون نام ، Oct 2, 2009باید بدانیم که تعصب و اجبار بد است نه بی حجابی یا با حجابی.
با نظر قبل موافقم
-- Bahar ، Oct 3, 2009ضمن اینکه دختری که در هشت سالگی از ایران خارج شده و هیچ حجاب اجباری را تجربه نکرده این حرف را بزند نشنان دهنده تعصب بیشتریست
برای ما نه چادر اجباریست و نه رنگ سیاه، بهتر است بپذیریم که زنان ایرانی خودشان هم در این شرایط و ظلمی که بر آنها می روند شریکند. دولت کهرنگ لبباس شب مهمانی هایمان را تعیین نمی کند چرا بیتشر لباس های شب سیاه است؟
چرا خیلی هایما چسبیده ایم به رنگ سیاه و حتا وقتی کار اداری نداریم مانتوی مشکی می پوشیم؟
از اینها گذشته خانم دهقان چنان گفته اند انگار مشکل اصلی زنهای ایرانی حجاب است و از این ظلم بزرگتر وجود ندارد
اینطور نیست، مشکل زنان جامعه ایران پیش از حکومت اسلامی، تسلط چندصد ساله تفکر مردسالار است که حتا بین مردان روشنفکر و جدا از مذهب و مدرن هم وجود دارد و بدتر اینکه خود زنان هم به آن دامن می زنند