«اگر امروز اعتراض نکنیم، فردا شرمساریم»پروانه وحیدمنشاز چندین هفته پیش، گروه های ایرانی مقیم امریکا و کانادا، خود را برای ورود احمدینژاد به نیویورک آماده ساختهاند تا بزرگترین حرکت اعتراضی ایرانیان مقیم خارج از کشور را بعد از انقلاب ١٣٥٧ سازمان دهند. حتی روزنامهی والاستریت ژورنال بر این عقیده است که این حرکت اعتراضی مردم ایران در خارج از کشور، بسیار بزرگتر و مؤثرتر از اعتراض دهها هزار ایرانی مقیم امریکا، همزمان با ورود محمدرضا شاه پهلوی به واشنگتن در ١٩٧٩ خواهد بود. از شهرهای مختلف امریکا، گروههای ایرانی با گرایشها و سلایق مختلف راهی نیویورک میشوند تا در دور روز ٢٣ و ٢٤ سپتامبر، علیه وی و دولت ایران، دست به تظاهرات بزنند. از مریلند، واشنگتن دیسی، پنسیلوانیا و دیگر شهرهای امریکا، گروههای دانشجویی و فعالین سیاسی و حقوق بشر خود را آمادهی حضور در مقابل سازمان ملل میکنند تا همزمان با سخنرانی احمدینژاد به جهانیان نشان دهند وی رئیس جمهور ایرانیان نیست. از مریلند و ویرجینیا حدود ١٠ اتوبوس راهی نیویورک میشوند. خانوادههای ایرانی مقیم این ایالات از چندین روز قبل، خود را برای این مراسم آماده ساختهاند. ندا، زنی ٤٥ ساله، ساکن مریلند خانواده خود را راهی کرده است. او در جواب سؤال من که میپرسم چرا به نیویورک میروی، میگوید: دیدن پیکر خونین ندا آقاسلطان و دیگر جوانان ایرانی که به دست نیروهای احمدینژاد کشته شدند؛ چنان مرا سه ماه است برآشفته کرده که اگر این قدم کوچک را هم برنمیداشتم، نمیتوانستم خودم را ببخشم. اگر ما امروز سهلانگاری کنیم، تاریخ مارا نخواهد بخشید. عالیا، دختر ١٧ ساله ایرانی که بیشتر سالیان زندگی خود را در امریکا سپری کرده میگوید: به معلم هایم گفتم باید بروم؛ همسن و سال های من در ایران باتوم خوردهاند، چشمهایشان را گاز اشکآور سوزانده و من اینجا فقط نگاه کردهام. الان شاید بتوانم با حضورم جلوی سازمان ملل متحد به همه بگویم ما هم با مردم ایرانیم. کاوه، دانشجوی رشته مهندسی کامپیوتر از واشنگتن دیسی راهی نیویورک است. او که دوران کارشناسی خود را در دانشگاه تهران گذرانده و در انجمن اسلامی هم فعال بوده، معتقد است، این حضور ایرانیان نمیتواند کمتر از راهپیمایی روز قدس باشد: ما ایرانیان، با این حضورمان بار دیگر خاطرات خرداد و تیر تهران را زنده خواهیم کرد و به رسانههای بینالمللی گوشزد خواهیم کرد که ایران را فراموش نکنند؛ چون جنبش سبز ایران زنده است و تا آن سوی آبها هم ریشه دوانده. پیرمردی ٧٠ ساله، که بعد از انقلاب ٥٧ مجبور به ترک وطن شده، در حالیکه بسیار هیجانزده است و در قسمت جلوی اتوبوس نشسته میگوید: وقتی در اردیبهشت ٥٨ ایران را ترک کردم، اینقدر ناراحت نشدم که دیدم، دختران و پسران را در تهران میزنند و در زندان کهریزک شکنجه بیداد کرده. من، وطنم را ترک کردم و آرزویم، مردن در خاک ایران است اما وقتی این صحنهها را دیدم شرمسار شدم که نیستم تا کاری بکنم.
در اتوبوس صدای همهه و بحث میآید. عدهای از مسافران این اتوبوس سبز نگران ایران هستند، عدهای وظیفه انسانی خود میدانستهاند که در این مراسم شرکت کنند و عدهای معتقدند همین حرکتهای اعتراضی، عاقبت رژیم ایران را تسلیم خواهد کرد. فیروزه میگوید: اگر من امروز فریاد نزنم؛ فردا حق ندارم غر بزنم. برای شرکت در این برنامه، از دانشگاهم زدم و با همسرم درگیر شدم؛ اما میآیم چون باید صدایم را به جهان برسانم . اگر به گوش کسی نرسید، خودم که صدای خودم را شنیدهام که تاب ظلم ندارم. شایعاتی مبنی بر استفاده از دوربین های مجهز وزارت اطلاعات در مراسم، جهت شناسایی معترضان و ایجاد مشکلاتی برای آنها، برای سفر به ایران، عدهای را ترسانده است. سپیده میگوید: پدرم نیامد چون مدام به ایران سفر میکند و میترسد فیلم او را بگیرند. من هم بدون اجازه آنها صبح از خانه بیرون زدم. ایجاد اینگونه ترسها و تهدیدها فقط یک بازی است. جمشید میگوید: به فرض که فیلم بگیرند؛ مگر نه اینکه هموطنهای ما در ایران مدام در معرض باتوم و تیر هستند؟ مگر نه اینکه فیلم آنها همهجا هست و خیلیها در زندانند؟ اگر بخواهیم اینطور بترسیم، بهتر است به داشتن همین احمدینژاد راضی باشیم. گروههای مختلف، با اتوبوس، راهی برنامه امروز هستند؛ از گروههای چپ تا سلطنتطلبها. اما جمعیت ایرانیانی که به آرمان حقوق بشر و آزادی ایران، ایمان دارند و زیر رنگ سبز گردآمدهاند؛ بیشتر از دیگر گروههاست. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
خبر خیلی خوبی ست ، این حرکت در دراز مدت نتیجه خواهد داد تنها حواسمان جمع باشد که ببینیم چه می خواهیم و چگونه می توانیم به آن برسیم
-- بابک ، Sep 23, 2009قسمت آخر خبر خیلی به دلم نشست :
گروههای مختلف، با اتوبوس، راهی برنامه امروز هستند؛ از گروههای چپ تا سلطنتطلبها. اما جمعیت ایرانیانی که به آرمان حقوق بشر و آزادی ایران، ایمان دارند و زیر رنگ سبز گردآمدهاند؛ بیشتر از دیگر گروههاست.
جمعیت در اتوبوس سرود «ای ایران » میخوانند. قطرات اشک را میشود روی گونههای زنان و مردانی دید که دلتنگ و نگران وطناند.
besyar ziba boood.
-- rahnama ، Sep 24, 2009