ایرانیان خارج از کشور


«ما بی‌شماریم» برای بچه‌های ایران

ایرج ادیب‌زاده: رهگذرانی که این روزها از خیابان‌های توریستی پاریس عبور می‌کنند با نقاشی گرافیتی بسیار بزرگی با زمینه‌ی کاملا سبزرنگ رو‌به‌رو می‌شوند. این نقاشی، دختر معترض ایرانی‌ای را در کنار نوشته‌هایی با مضمون «ما بی‌شماریم»، «دوست من کجاست؟»، «رأی من کو؟» و «ایران آزاد» نشان می‌دهد. با مهستی که به همراه چند تن از دوستانش این نقاشی غول‌پیگر گرافیتی را به وجود آورده گفت‌وگو کرده‌ام.



گفت‌وگو با ویدا فرهودی، شاعر و مترجم
«و ماجرای مرا بی‌بهانه‌ای بنویس»

ایرج ادیب‌زاده: ویدا فرهودی، دوره‌های تحصیل را در یکی از مدارس فرانسه زبان تهران به پایان رساند و در رشته‌ی علوم سیاسی ادامه‌ی تحصیل داد؛ اما دل‌مشغولی او همیشه شعر بوده است. ویدا فرهودی به تازگی شب شعری در پاریس داشت که با استقبال گرم گروهی از ایرانی‌ها و فرانسوی‌ها روبه‌رو شد. فرهودی در گفت‌وگو با زمانه درباره‌ی این شب شعر و ویژگی‌های آن می‌گوید.



روایتی از جنبش سبز
ندا، نامی که معنا پیدا کرده است

رادیوی عمومی ملی آمریکا، ندا پورنگ: رسانه‌ها زمانی من را که کودک بودم، از ایرانی بودنم شرمنده می‌کردند و حالا به من می‌گویند باید به ایرانی بودنم مباهات کنم. اسم عجیب و غریب من در یک لحظه تاریخی، پرمعنا شده است. در حالتی بین بیم و امید، احساس می‌کنم مردم ایران، مردم من هستند و هم‌چنین احساس می‌کنم اندوخته هنگفتی را از دست داده‌ام.



بررسی کوتاهی پیرامون پدیده نوظهور مزدک در جامعه ایرانیان خارج از کشور - قسمت دوم
چرا مردان «مزدک» می‌شوند

ونداد زمانی: گزارش اول ما درباره مزدک یا به عبارتی مردان زن در کانادا، معطوف شده بود به تصدیق و گواهی این امر که این شیوه مهاجرتی این روزها به طرز کمابیش فراگیری در بین خانواده‌های مهاجر ایرانی‌ تجربه می‌شود. این بار تلاشمان را به کمک خانم دکتر محبی به جنبه‌های آسیب‌‌شناسانه پدیده مزدک معطوف می‌‌کنیم و هم‌چنین دیده‌ها و شنیده‌ها و تجربه‌های ایرانیان تورونتو در مورد این پدیده را مورد بررسی قرار می‌دهیم.



بررسی کوتاهی پیرامون پدیده نوظهور مزدک در جامعه ایرانیان خارج از کشور
مردان زن در کانادا

ونداد زمانی: مزدک، مخفف «مردان زن در کانادا» اصطلاحی است که چندی بیش نیست در گفت و گوها می‌شنویم. اصطلاحی که در واقع ضرورت ایجاد آن به شکل‌گیری پدیده‌ای نوظهور به نام «مردان زن در کانادا» برمی‌گردد و به مردانی که همسر، فرزندان و در کل خانواده خود در کانادا را به هدف کسب و کار در داخل کشور رها کرده و به ایران بازگشته‌اند، اشاره دارد. مردانی که موقعیت‌های شغلی و سطح درآمد آن‌ها در داخل کشور به نحو چشمگیری بالاتر و درخشان‌تر از جامعه کاری کانادا به عنوان کشوری که به آن مهاجرت کرده‌اند، است. پدیده‌ای که به صورت کاملاً مستقیم چهارچوب خانواده را متأثر کرده است.



باید به خانه، به ایران، برگردم

مرجان ساتراپی، نیویورک تایمز، ترجمه مینا ملکیان: «این نسل، با همهٔ امیدها، رویاها، هراس‌ها و طغیانش برای همیشه جریان تاریخ را تغییر داد، هیچ چیز دیگر مثل سابق نخواهد بود. از حالا، دیگر کسی ایرانیان را با رییس جمهور به اصطلاح منتخب شان داوری نخواهد کرد. از حالا دیگر ایرانیان هراسی نخواهند داشت، آنان اعتماد به نفس خود را باز یافته‌اند. علیرغم همهٔ خطرات آنان گفتند: نه»



گفت و گو با رضا دقتی، فتوژورنالیست‌ ایرانی
رضا دقتی: موقع عکاسی، بمیرم هم مهم نیست

نیک‌آهنگ کوثر: نزدیک به ۴۰ سال پیش در تبریز، نوجوانی ۱۴ ساله دوربین به دست گرفت و عکاسی را آغاز کرد. به خاطر عکس‌هایش مدتی را در زندان سپری کرد. عکس‌های این معمار جوان از انقلاب و وقایع بعد از آن سر از رسانه‌های معتبر بین‌المللی در آوردند. چند صباحی بعد از پیروزی انقلاب تصمیم گرفت برای همیشه از ایران برود. در دهه ۹۰ یکی از عکاسان مطرح مجله‌ی معتبر نشنال جئوگرافیک آمریکا شد. رضا دقتی، یکی از مهم‌ترین و معتبرترین فتوژورنالیست‌های جهان است. در جریان فستیوال فرهنگی ـ بین‌المللی دو مترو پولیس شهر مونتریال با او آشنا شدم و بعد از جلسه سخنرانی و پرسش و پاسخ رضا، چند دقیقه‌ای با او گپ زدم.



بزرگداشت ژاله اصفهانی در شهر زنان شاعر ایرانی

محمدرضا آبگون: شب شنبه گذشته، بنیاد تازه تأسیس «‌ژاله اصفهانی»، در مراسمی که در دانشگاه سواس لندن برگزار شد، یاد این شاعر سرشناس مهاجر را که سال گذشته در غربت درگذشت، گرامی داشت. در این مراسم که با شرکت برخی از چهره‌های ادبی و فرهنگی مقیم لندن از جمله محمود کیانوش، دکتر رضا قاسمی، شاداب وجدی، لعبت والا، هادی خرسندی و ستار لقایی در برونوی گالری دانشگاه سواس لندن برگزار شد، سخنرانان از شخصیت، مقام ادبی و شعر ژاله اصفهانی، تجلیل کردند.



گفت و گو با هومن شهبندی، خبرنگار ساکن بلژیک مجله طنز و کاریکاتور
«اگر برای ایران مثبت باشم، الان سوار هواپیما می‌شوم»

نیک‌آهنگ کوثر: ۱۷-۱۶ سال پیش که مشتری مجله‌ی طنز و کاریکاتور بودم، با یک اسم آشنا شدم. هومن شهبندی شخصی بود که از بلژیک برای مجله‌ی طنز و کاریکاتور مطلب می‌نوشت. در سفری که به بروکسل داشتم، هومن را دیدم. او می‌گفت: «الان هم اگر بدانم که وجودم برای مملکتم مثبت واقع می‌شود، همین الان سوار هواپیما می‌شوم و می‌روم و کاری را انجام می‌دهم.»



گفتگو با الهام جذاب، کمدین ایرانی مقیم آمریکا
خودت را مضحکه کن

شعله آذری: الهام جذاب، کمدین معروف ایرانی در آمریکا است. در حاشیه برنامه خانم جذاب در افتتاحیه جشنواره فیلم نور در لس‌آنجلس، با وی در مورد چگونگی یک زن ایرانی کمدین در آمریکا بودن صحبت کردم. او به زمانه گفت: «اصولاً در آمریکا طرز جوک گفتن این است که آدم از خودش جوک بگوید و یا از فرهنگش جوک بگوید. در ایران، این طوری جوک نمی‌گفتند. پشت سر همدیگر بعضی وقت‌ها، مثل «دو تا رشتی و قزوینی ...» این طوری جوک می‌گفتند.»



گزارشی از برگزاری مراسم سیزده نوروز ایرانیان کلن در آلمان
ساز و دهل و رقص، سیزده به‌در ایرانیان کُلن

اختر قاسمی: ایرانیان مقیم کلن در آلمان نیز همانند دیگر هم وطنان خود در سراسر جهان روز سیزده نوروز را به رسم دیرین و همیشگی خود به در کردند. با ای نکه این‌روز در آلمان روز غیر تعطیل و در عین حال هوا همراه باد و باران بود، ولی صدها ایرانی در محل همیشگی «هاووس ام زه» جمع شده بودند و سیزده به‌در را جشن گرفتند.



«افشین مفید»، قصه‌ای ناگفته (بخش پایانی)

"آخرین باری که پدر را در نیویورک دیدم، مردی درهم شکسته بود، مثل یک پرندۀ کوچک گم‌شده. نمی‌دانستم چگونه باید با این موقعیت روبرو شوم. او وقتی به نیویورک می‌آمد می‌دانست که خیلی بیمار است و وقت خیلی زیادی ندارد، برای همین آمد که با من خداحافظی کند. وقتی او فوت کرد، در ابتدا نمی‌دانستم چگونه احساساتم را نشان بدهم. چیزی نمی‌گفتم یا احساساتم را بیان نمی‌کردم، اما یک‌سال بعد تمام آن احساسات بیرون ریختند."



«افشین مفید»، قصه‌ای ناگفته (بخش نخست)

نازی کاویانی: «افشین مفید» در خانواده‌ای از هنرمندان، شعرا، و نویسندگان به دنیا آمد. او یکی از دو فرزند هنرمند فقید «بیژن مفید»، خالق اثر فراموش نشدنی «شهر قصه»، و همسرش «فریده فرجام»، اولین زن سناریو نویس تئاتر ایران، نویسنده، شاعر و کارگردان است. زندگی او اما خود داستانی است خواندنی.»



تکیلاتاریا

ابراهيم نبوی: «لابد از من می‌پرسید اگر ایران به این خوبی است، چرا آنجا نماندی؟ پاسخ این است که مجبور شدم و در شرایط سختی بودم، و اگر بپرسید که چرا به ماندن ادامه دادی می‌گویم اشتباه کردم، باید زودتر برمی‌گشتم و اگر بپرسید پس چرا حالا که می‌دانی برنمی‌گردی، می گویم که شش، هفت ماهی وقت لازم دارم تا خودم را جمع‌وجور کنم، همین!»



برای آن که رفت، برای آن که ماند

ابراهیم نبوی: «لازم نیست من که در تهران زندگی می‌کنم حتما تو را قانع کنم که درست فکر می‌کنم و کار همین است که من می‌کنم؛ یا تو که در پاریس زندگی می‌کنی مرا قانع کنی که راهی که تو رفته‌ای درست است و حرفی که می‌زنی منطقی‌ست. قبل از همه چیز باید بتوانیم با همدیگر حرف بزنیم. با زبانی که هر روز تغییر می‌کند. این نوشته را به گفت‌وگو می‌گذارم. می‌خواهم در رادیو زمانه باب این بحث را بگشایم».



«خشم فرانسوی بودن»

مهیار منشی‌پور، بوکسور ایرانی‌تبار فرانسوی، شش بار قهرمان جهان شده. چهره‌ای نام‌آور در رسانه‌های فرانسه و مورد علاقه در بین مردم آن کشور. مهیار پس از زلزله‌ی بم، در جمع‌آوری کمک‌های مالی فرانسویان کوشید و امروز مدرسه‌ای در بم ساخته است. کتاب زندگینامه‌ی او بتازگی منتشر و بسیار مورد توجه قرار گرفته است.



جشن نوروز؛ فرصتی برای کمک به بیماران ایدز

نسل دوم مهاجران ایرانی گاه به ابتکارهایی تحسین‌برانگیز دست می‌زند. گروهی از نوجوانان ایرانی ـ کانادایی دبیرستان‌های یورک،جشن نوروزی امسال خود را بهانه‌ای کردند تا به مسأله‌ی بیماران ایدز بپردازند و کمک‌هایی مالی برای آنها فراهم آورند.



اینجا دانشجویان تمرین مشارکت می‌کنند

اگر تا همین چند سال پیش اطلاع از رشته‌های دانشگاهی، شرایط تحصیل، اخذ ویزا و خلاصه مسایل فنی در این زمینه، سخت و طاقت‌فرسا بود، امروز فقط با عضویت در گروه‌های اینترنتی، بیشتر سوالات به‌آسانی جواب داده می‌شود.



اخبار کانادا در هفته‌ای که گذشت
ناکامی یک ایرانی در انتخابات کبک

اخبار کانادا در هفته‌ای که گذشت: آزادی خانواده‌ی ایرانی از زندان آمریکا و ورود به کانادا، ناکامی نامزدهای ایرانی در انتخابات استان کبک،‌ قانون ممنوعیت رأی‌دادن با نقاب، جشن‌های نوروزی ایرانیان کانادا و ...



زنان و مهاجرت

دکتر ویکتوریا طهماسبی، استاد مطالعات زنان در دانشگاه تورنتو: «بیشترین قربانیان خشونت زنان هستند، و زنان مهاجر و پناهنده از نژادپرستی به‌شدت رنج می‌برند. چنان‌چه می‌بینیم، به رغم تحصیلات و تجربه‌ی بالا، زنان مهاجر و پناهنده به شغل‌هایی تن می‌دهند که سایر زنان امکان ندارد به آن دست بزنند».