خانه > انديشه زمانه > مقالات | |
مقالاتتقدیم به دکتر عبدالکریم سروش به مناسبت ۶۵ سالگی ایشان سکولاریزاسیون – واگرایی و همگراییمحمدرضا نیکفر: اگر ما در آینده حکومت سکولاری داشته باشیم که مؤمنان به آن پشت کنند − حتّا به صورت قهری منفعلانه − جامعهای خوشبخت و دولتی بسامان نخواهیم داشت. دولت به راستی دموکراتیک، بایستی از پس وظیفهی انتگراسیون برآید.حرکت برای انتگره شدن دو سویه است. تلاش نیروها و اندیشمندان دینی در جهت انتگراسیون نقشی اساسی دارد. سروش از زمرهی تلاشگران این راه است. خشونت نمایشی - ۲ شکلها و تأثیرهای خشونت نمایشیمحمدرفیع محمودیان: خشونت نمادین و انضباطی را شاید نتوان همواره بسان خشونت احساس کرد، ولی خشونت نمایشی بسیاری از اوقات خود را به رخ ما میکشد. ولی شکلهایی از خشونت نمایشی بیش از آنکه خشن و دردناک احساس شوند همچون احساس شور یا گشایشی برای ابراز وجود و سرزندگی جلوه میکنند. دو شکل بارز و تا حد زیادی مطرح خشونت نمایشی برساختن اقتدار و همبستگی در چارچوب مراسم آئینی هستند. خشونت نمایشی - ۱ ویژگیهای خشونت نمایشیمحمدرفیع محمودیان: شکلی از خشونت که کمتر مورد بررسی قرار گرفته، خشونت نمایشی است. خشونت نمایشی در فرایند نمایش هدفمند احساسات و در جهت برانگیختن تأثیری معین بر دیگران اِعمال میشود. این شکل از خشونت عنصر ثابت و نا زدودنی زندگی اجتماعی است، ولی در تمایز با دیگر شلکهای شناخته شده خشونت همچون خشونت سرکوب گرا و خشونت انضباطی، نه از سوی نهادهای اجتماعی و سیاسی یا روابط اجتماعی، که از سوی افراد بر یکدیگر اِعمال میشود. در نقد آرامش دوستدار − ۲۰ ناتوانی عملی، نه ناتوانی فکریمحمدرضا نیکفر: دین جوابدهنده نیست، حکمکننده است، امر و نهیکننده است و از طریق منشی که میپروراند، تأثیرگذار است. اولویت با منش است، نه بینش، الویت با عمل است، نه تفکر و این چیزی است که دوستدار به آن بیتوجه است. مشکل ما امتناع فکر نبوده است، مشکل ما امکان اندک عمل خوب بوده است. فکر خوب از عمل خوب برمیخیزد، ریشه در منش خوب دارد. در نقد آرامش دوستدار − ۱۹ شکاف در درون فرهنگ دینی و ماجرای برزویهی طبیبمحمدرضا نیکفر: دوستدار آنجایی که معتقد است به دلیل سلطهی دین تفکر ناممکن است، بر این گمان است که دین، جهانشناسی منسجم سفتوسختی را عرضه میکند که تمام فرهنگ را زیر سلطهی خود میگیرد. او افرادی بس استثنائی را قادر به تفکر در چنین فرهنگی میبیند. یکی از این استثناها به نظر او در باب "برزویه طبیب" کلیله و دمنه جلوهگر شده است. از این مثال در جهتی خلاف نظر دوستدار بهره میگیریم. التماس شهلا پای چوبه اعدام - ایپزود دوم درباره شهلا ـ ۲امین بزرگیان: در اپیزود اول به داستان اعدام شهلا جاهد به عنوان نمادی از وضعیت پروبلماتیک "امر جنسی" در ایران اشاره کردیم. در اپیزود دوم به مناسباتی میپردازیم که آن وضع را ایجاد میکنند و چون مسئلهای به صورت قتل بروز کرد، با قصاص به آن پاسخ میگویند. تراژیک این است که شهلا در لحظه آخر به پای این مناسبات افتاد و به تمامی فرهنگ، نهاد دین و باورهای عمومی التماس کرد. در نقد آرامش دوستدار − ۱۸ هماهنگی و همستیزی گزارههای دینیمحمدرضا نیکفر: تمام بحث دوستدار در مورد امتناع تفکر در فرهنگ دینی بر این تصور استوار است که دین، جهانشناسی منسجم فرسختی را عرضه میکند و تمامیتخواهی آن در اعمال چیرگی مطلق بر فرهنگ، موفقیت تام دارد. دوستدار فصلها و انفصالها را نمیبیند. به همین جهت است که تقسیم بندی او از فرهنگ چنین است: دینی و غیر دینی. در آن نمیاندیشند، در این میاندیشند. اپیزود اول: لیبیدوی ناصر محمد خانی درباره شهلاامین بزرگیان: شهلا، قربانی سیستم است. تفاوتی بین او و مقتولش نیست. حتی چندان فرق نمیکند که او قاتل لاله بوده یا نبوده است، و ناصر محمد خانی: او یک نشانه از جامعه ای است که احساس گناه را از دست داده است. اگر چنانچه قاضی و دادگاهی او را محاکمه نکرد ، خودرا بی گناه میداند. وجدانش به جایی بیرون از خودش انتقال یافته و تجسد نهادی پیدا کرده است. ارزشهای ایرانی: در کشاکش مدرنیته و اسلاممحمدرفیع محمودیان: ارزشهایی که رفتار ایرانیان را سمت و سوی میدهد کدامند؟ چه اصول یا آرمانهای کلیای برای ایرانیان مهم به شمار میآیند؟ ایرانیان به خود، به جامعه و به جهان پیرامون خود چگونه مینگرند و جایگاه خود در جهان و جامعه را چگونه میبینند؟ در تقابل بین میراث فرهنگی به جای مانده از اسلام و ضرورتها و پویایی جهان مدرن، ایرانیان کجا ایستادهاند؟ من در این نوشته میخواهم به اتکای مقولۀ ارزشها پاسخی طرحگونه به این پرسشها بدهم. ملت ایران و صهیونیسم وارونه اسلامیامیرحسین گنجبخش: خوشبختانه دیرپایی ایران و ایرانیت به صهیونیسم وارونه اسلامی اجازه نداده است، ملیگرائی را از میان بردارد. واماندگی صهیونیسم وارونه اسلامی موجب گردید که بخشی از متصدیان این اندیشه به فکر رفرم در آن بیفتند و به زعم خود عنصر ایرانیت را وارد دستگاه مسلکی خود بکنند. در حوزهٔ سیاسی دمکراسی دینی اختراع شد، مفاهیمی نظیر ملی-مذهبی باب شد، نظریه خودی-غیر خودی همراه با با شعار ایران برای همه ایرانیان طرح شد. دیالکتیک آزادی در عصر"مطلق"هاعلی رها: مرگ عادی یا طبیعی، فصل اختتام فرآیندی است که طی آن فرد مردن را تحمل و تجربه میکند. اعدام، تیرباران و یا قتل انسان به ضرب گلوله بر سنگ فرش خیابان، این فرجامین حق انسانی را از وی میرباید. درحذف ناگهانی موجودیت یک فرد، حتی چنانچه بزهکار و "مجرم" نامیده شود، عالیترین شکل تعارض حق و ناحق، انسان و ضد انسان، و بنا بر تعابیر دینی،"خدا و شیطان" نهفته است. در نقد آرامش دوستدار − ۱۶ مسیحیت، اسلام و شناخت جهانمحمدرضا نیکفر: آیا در اسلام ویژگیای وجود دارد که تفکر در چارچوب فرهنگ متأثر از آن را ممتنع سازد؟ در قسمت قبل در این رابطه بحثی گشوده شد برای مقایسه میان اسلام و مسیحیت. هدف از آن، اثبات این موضوع است که میان مسیحیت و اسلام، از نظر راهبری به خردورزی و آزاداندیشی، نه به اعتبار چارچوب کلی جهانبینیشان تفاوتی کیفی وجود دارد و نه به اعتبار پندار و کردار شاخص پیروانشان. این بحث را پی میگیریم. در نقد آرامش دوستدار − ۱۵ اسلام بیفکر و مسیحیت فکور؟محمدرضا نیکفر: میان مسیحیت و اسلام، از این نظر که کدام یک به خردورزی و آزاداندیشی راه میبرند، نه به اعتبار چارچوب کلی جهانبینیشان تفاوتی کیفی وجود دارد و نه به اعتبار پندار و کردار شاخص پیروانشان. ممکن است دو دین در وضعیت مشخصشان در مقطعهای تاریخی مشابه یا در برخورد با پدیدههای یکسان منشهایی را برانگیزانند که به دو منش کیفاً متفاوت، یعنی آشکارا متباین راه برند، از اینجا اما نمیتوان به حکمی در مورد کلیت دو دین رسید، از جمله در مورد نسبت جهانبینی و منش عملی دستپروردهیشان با عقلانیت مدرن. در نقد آرامش دوستدار − ۱۴ بررسی سیستمی دینشناسی دوستدارمحمدرضا نیکفر: دوستدار از آن رو عاملیت دین را در درون سیستم بررسی نمیکند که دین را نه عاملی در کنار عاملهای دیگر، بلکه همچون عاملی در نظر میگیرد که تعیینکنندهی نحوهی عاملیت دیگر عاملها و کلاً تعیینکنندهی سیستم است. اگر بکوشیم با دیدی سیستمی فکر اجتماعی دوستدار را بازسازی کنیم، به این طرح میرسیم: ۱) در سیستم بخشی وجود دارد با کارکرد شناختی که کل کارکرد سیستم را تعیین میکند. ۲) کارکرد خود این بخش توسط دین تعیین میشود. ارزشهای پیوسته و وابسته ایران و ایرانیتمنصور کوشان: چهگونه میتوان پرسش از پی "ارزشهای انتقادی ایران و ایرانیت" را پاسخ داد؟ آیا میتوان بدون تعیین این که ایران متشکل از چه مرزهایی است و ایرانیت متشکل از چه ارزشهایی، ایران و ایرانیت را از نظر سعدی و فردوسی و ... بازگو کرد؟ از کدام منظر میتوان انگیزهها یا اندیشهی بازگشت سعدی به وطن و از وطن بیرون نرفتن فردوسی را، "ایرانیت" دانست و با این شگرد ارزشهای ایران و ایرانیت را شناخت؟ در نقد آرامش دوستدار − ۱۳ بررسی نظر دوستدار از دیدگاه روانشناسی رشدمحمدرضا نیکفر: تز امتناع تفکر، داوریای است در حوزهی پدیدارشناسی ذهنِ ایرانی. دوستدار، در بیانی هگلی، برمینهد که این ذهن در مرحلهی «فهم» باقی مانده و به مرحلهی «عقل» نرسیده است. مضمونِ پیاژهای آن این است که رشدِ عقلانی انسانِ ایرانی در بهترین حالت تا حد «کارکردهای ذهنی مشخص» است. کار دوستدار اما فقط تعیینِ حدِ رشد نیست، بلکه ادعایی است در موردِ ناممکن بودنِ رشدِ بیشتر، رشدی در آن حد که انسانِ ایرانی به سنِ عقل برسد. در موضوع "برقع" و مخالفت با ممنوعیت آن در نکوهش محدودیتاکبرکرمی: باید با حجاب اجباری به مخالفت برخواست، اما زنان محجبه را باید به رسمیت شناخت. زنانی که با انتخاب خود جهان زیبای جدید ما را به چالش کشیدهاند! باید به داوری نخستین بازگشت و به آزادی و توزیع برابر آن احترام گذاشت؛ چه، ضمانت آزادی و برابری ما در حساسیتی نهفته است که نسبت به مخدوش و محدود شدن آزادی و برابری "دیگری" نشان میدهیم. آیا ایرانیت واجد خصلتهایی هست که عمومیت یافتن آنها به گذار از وضعیت موجود کمک کند؟ ایرانیت و خصلتهای آنامین حصوری: طرح این پرسش در شکلی که پاسخ آری/نه بطلبد، به دلیل نارسایی ذاتی پرسشهای قطبی شده، نمیتواند در رسیدن به درک بهتری از این مقولهی مهم چندان راهگشا باشد. نکتهی مهم این است که ما ناچاریم میراث مشترکی را که برایمان به جا مانده، با تمام رگههای شوم و مسمومش، به طور پیوسته بازخوانی و پالایش و غربال کنیم. بدین سان علاوه بر راهجویی برای پاسخگویی به نیازها و ضرورتهای امروزی خود، میراث خاص خود را برای نسلهای بعدی تدوین میکنیم. در نقد آرامش دوستدار − ۱۲ امتناع اصولیت رادیکالمحمدرضا نیکفر: انسانها برای رفعِ هر مسئلهای به آیینِ ایمانیشان رجوع نمیکنند. در برخی موردها میاندیشند، در برخی موردها نمیاندیشند. کم و کیفِ قضیه مورد به مورد و فرد به فرد فرق میکند. حتا اگر کسی بر آن شود که خود در موردِ هر مسئلهای به صورتی عمیق و ریشهای، یعنی در چارچوبِ پرسشگری رادیکالِ فلسفی، بیندیشد، مشکلهای فراوانی بر سرِ راه خود دارد. آخرِ سر به مقصود خود نخواهد رسید، چون دستِ کم این است که عمرش برای رسیدن به اصولیتِ رادیکال کفاف نمیکند. در باب جمهوری اسلامی ناسیونالیستیپویا حقشناس: این مقاله با نگاهی هرمنوتیکی به لایههای مختلف بافته شده بر پیکره جمهوری اسلامی قصد دارد نشان دهد که امکان بازتولید رژیم جمهوری اسلامی در شکلهای مختلف و در طیفی از استبداد دینی ولایت فقیه تا استبداد تکنوکراتیک تا حکومت نظامی و حتی استبداد ملیگرایانه همواره وجود داشته و هم امروزه هم وجود دارد. بنابراین ظهور گفتارهای تازه و ناشناخته مثل داستان "مکتب ایرانی" رحیم مشایی در این ساختار خاص اصلا جای تعجب ندارد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|