خانه > انديشه زمانه > اندیشه سیاسی > آزادی و فلسفه | |||
آزادی و فلسفهمیثم بادامچی۱. به لیست سخنرانان قسمت فلسفه سیاسی همایش روز جهانی فلسفه در تهران1 که نگاه کنیم، متوجه چندین اسم معروف در میان سخنرانان میشویم: آکیل (یا درست تر عقیل) بیلگرامی استاد فلسفه دانشگاه کلمبیا در معرفت شناسی، فلسفه ذهن و فلسفه سیاسی فرد صاحب نظری است. او در اندیشه سیاسی متفکری پسا استعماری و منتقد اروپامحوری و علاقهمند بهاندیشههای گاندی است. بیلگرامی اگر چه سکولار و حتی آتِئیست است، منتقد برخی دیدگاههای لیبرال در مورد سکولاریسم و مذهب است. او کتابی دارد با عنوان "مسلمانی چیست؟"2. بیلگرامی علی رغم آنکه اعتقاد شخصی چندانی به اسلام ندارد، با صدایی که طنینی از روشنفکری چپ و پسااستعماری دارد معتقد است دین در دنیای مدرن در درجه اول یک مجموعه معرفتبخش نیست، بلکه به انسانها حسی از در اجتماع بودن و ارزشهای مشترک داشتن میدهد، به خصوص آنجا که ارزشهای دیگری که میتوانند حس یکی بودن ببخشند مانند تعلق به طبقه کارگر دیگر وجود خارجی ندارند.3 عنوان سخنرانی بیلگرامی در همایش تهران بر اساس برنامه همایش "مفهوم هویت در علم سیاست" انتخاب شده و میتوان حدس زد او قرار است در مورد همین قبیل اموری که بدان اشاره شد صحبت کند. با این حساب من اگر در تهران بودم سخنرانی بیلگرامی و گپ بعد از سخنرانی با او را از دست نمیدادم. ۲. جان راولز یکی از مهم ترین فلاسفه سیاسی قرن گذشته است. نام عقیل بیلگرامی به همراه یک تشکر در پاورقی صفحه ۴۶۱ ویرایش دوم لیبرالیسم سیاسی آمده است.4 کتابهای "لیبرالیسم سیاسی" و "قانون ملل" راولز هنوز به فارسی برگردانده نشدهاند، اما "پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و اجتماعی" وزارت علوم، تحقیقات و فناوری حدود یک سال قبل کتاب "نظریه عدالت" او را به فارسی ترجمه کرده و با تیراژ ۲۰۰۰ نسخه در بازار منتشر کرده است، اگر چه مصطفی ملکیان در ارزیابی ترجمه را رد کرده و آنرا محتاج ویرایش اساسی دانسته است. مدیر پنل فلسفه و سیاست همایش روزجهانی فلسفه یکی از روحانیون است که کتابی در مورد اندیشه سیاسی راولز با عنوان "جان راولز: از نظریه عدالت تا لیبرالیسم سیاسی" به فارسی نوشته است. و هم او معاون آموزش و تحقیقات قوه قضائیه ("عدلیه" سابق) است. عجیب نیست که ایشان هم میتوانند در قوه قضائیه با کارنامه معلومش خدمت کنند و هم در مورد راولز کتاب بنویسند چون از نظر آقای واعظی آزادیهای لیبرال با اسلام منافات دارند: آزادی را باید محدود کرد چون مانع رشد مَنِ متعالی انسانی میشود. ایشان با اشاره به فرازی از سخن راولز میگوید: "راولز تأکید میکند که عدالت در اجتماع به عنوان یک فضیلت، حکم بحث صدق را دارد در اعتقادیات و معارف. [....] شأنی که بحث حقیقت و صدق در معارف دارد، همان شأن را بحث عدالت در اجتماع دارد. [...] در اندیشه دینی، ما ابتدا باید به این نکته اشاره کنیم که ما اساسا چه تلقی متفاوتی از مفهوم آزادی داریم. از بیانات دینی ما این استفاده میشود که آزادی و حریت حقیقی فرد در گرو رهایی او از قید و بندهایی است که مانع شکوفایی «منِ» متعالی و فضیلتخواه او میشود. بنابراین اگر عاملی باعث شود که این بخش از وجود انسان به فعلیت خود در کمال نرسد، در این حالت او از آزادی بینصیب مانده است. [...] این به آن معناست که پیامبر اسلام(ص) اگرچه بهظاهر شریعت و قید وبند آورد و شما را محدود کرد، اما همین محدودیت در نظر قرآن کریم عین رهایی و آزادی است. با این فرهنگ و دیدگاه، عدالت باعث رهایی و آزادی ما خواهد بود، اما نه از نوع آزادی لیبرالی، بلکه از نوعی که باعث میشود انسان به شکوفایی منِ عِلوی خود دست پیدا کند. [...] این تلقی از آزادی [آزادی لیبرال] در فرهنگ دینی ما در واقع میدان دادن به اهوا و شهوات است که عین بردگی و رقیت دانستهشده است. " (مصاحبه احمد واعظی با همشهری)5 مشکل اساسی واعظی با راولز بر سر مفهوم آزادی است. فهم واعظی از دین آزادی را بر نمیتابد چون آنرا بدون قیود حکومتی موجب سقوط بشر میداند. ۳. قسمتی از کتاب راولز که مورد اشاره رئیس جلسه "فلسفه و سیاست" در همایش روز جهانی فلسفه است این قسمت از فصل اول نظریه عدالت است که در ان راولز عدالت را مقدم ترین فضیلت نهادهای اجتماعی میداند، همانطور که صدق (truth) مقدم ترین فضیلت نظامهای فکری است: "یک نظریه ناصادق را ،هر چقدر هم که زیبا و به صرفه باشد، باید به کناری نهاد یا اصلاح کرد. به طریق مشابه قوانین و نهادهای ناعادلانه هرقدرهم کارآمد و آراسته باشند، باید اصلاح شوند و یا به کناری نهاده شوند. هر شخصی بر اساس عدالت حقوق تخطی ناپذیری دارد که حتی رفاه کل اجتماع نمیتواند آن را ملغی کند. بر این اساس عدالت منکرآن است که بتوان از آزادی بعضی افراد کم کرد تا بتوان دیگرانی را به خیر بزرگ تری نائل کرد. عدالت اجازه نمیدهد جمع بزرگ تر سودهایی که نصیب افراد بسیاری میشود به قربانی شدن عده کمی ترجیح داده شود. از این رو در یک جامعه عادلانه آزادیهای برابر شهروندی محفوظ اند: حقوقی که توسط عدالت محافظت میشوند نمیتوانند موضوع چانه زنی سیاسی یا محاسبه منافع اجتماعی قرار گیرند. تنها چیزی که ما را مجاز میکند به یک نظریه نادرست تن دهیم فقدان یک نظریه بهتر است؛ به طرزمشابه، جور و ناعدالتی تنها هنگامی قابل تحمل است که بتوان با آن جلوی جور بزرگتری را گرفت. " (جان راولز، نظریه عدالت، ۱۹۷۱، صص ۳-۴، ترجمه از نگارنده) از نظر راولز بر سر صدق و عدالت به عنوان والاترین فضایل فعالیتهای انسانی، هرگز نمیتوان سازش کرد. در معرفت شناسی و علم، صدق بالاترین فضیلت محسوب میشود. عدالت نیز در سیستمهای حقوقی و سیاسی فضیلت پایه است. عدالت مستلزم توزیع برابر آزادی هاست. نمیتوان آزادی را به پای عدالت ذبح کرد، چون آزادی جزو اجزای عدالت است. "عدم تسامح دینی" مصداق بارز بی عدالتی است. (نظریه عدالت، ص. ۱۷) اگر کسی به خاطر نزدیکی به قدرت صاحب موقعیتهای شغلی ویژه ای شود و دیگری با داشتن استحقاق بیشتر به خاطر عقایدش محروم از آن فرصت اجتماعی و شغلی محروم شود، از نظر راولز ناعدالتی و ظلم آشکار در حال تحقق است. ۴. اتفاقا رئیس "پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی" وزارت علوم، تحقیقات و فناوری هم که نامش در میان سخنرانان بخش فلسفه سیاسی قرار دارد، بر ترجمه فارسی "نظریه عدالت" راولز مقدمه نوشته است. ایشان که چهار-پنج سال است به این پست منسوب شدهاند، مدیر "گروهاندیشه سیاسی اسلام مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق" هم هستند و در سال ۱۳۸۲ دکترایشان را در علوم سیاسی با پایان نامه ای با عنوان "عدالت در نگرش و روش امام علی" دریافت داشتهاند. تخصص ایشان ظاهراً بیشتر در زمینهاندیشه سیاسی در اسلام است. بنا بر وبسایت پژوهشکده ایشان عنوان مدیر پژوهشی برتر را در دهمین جشنواره تجلیل از پژوهشگران و فناوران برتر کشور در آذر ماه سال ۱۳۸۸ به خود اختصاص دادهاند. در همه جای دنیا مرسوم است که افراد متخصص هر رشته بر آثار کلاسیک و جهانی فلسفی که به زبانی دیگر ترجمه شدهاند، مقدمه مینویسند. به علاوه معمولاً مقدمه نویسان با اثری که بر آن مقدمه مینویسند همدلی دارند. بر ترجمه مهم ترین اثر راولز که یکی از تاثیرگذارترین کتابهای قرن بیستم در فلسفه است، هم باید علی الرسم کسی مقدمه بنویسد که تخصصی در راولز داشته باشد و تعلق خاطری به لیبرالیسم و عدالت لیبرال راولزی داشته باشد. اینکه توماس اسکانلن راولز شناس و استاد فلسفه اخلاق برجسته هاروارد بر تجدید چاپ نسخه اولیه نظریه عدالت مقدمه مینویسد، نشانگر این رسم جا افتاده است. ولی در ایران قضیه با همه جا فرق میکند و مخالفان بر کتابهای فلسفی مقدمه مینویسند و بر روی آنها از منظر پاسخ به شبهات تحقیق میکنند. هرچه قدر در رزومه ریاست پژوهشگاه مطالعه میکنیم، در آن اثری از تخصص یا حتی تحقیقی در فلسفه راولز نمییابیم. از مقدمه ای که ایشان بر نظریه عدالت راولز نگاشتهاند، بر میآید که ایشان منتقد و حتی مخالف لیبرالیسم و آزادی خواهی راولزی است. در مقدمه ایشان آمده است: "کتاب نظریه عدالت به رغم تمام ارزش، اهمیت و عمق فلسفی و علمی که دارد، بالاخره در بستر گفتمان غرب ساخته و پرداخته شده و برای اجرا در یک جامعه لیبرال و به خصوص جامعه آمریکا ارائه گردیده است. فهم نظریه راولز که خود کار مهمی است حتماً به لحاظ روشی و تجربههای نظریه سازی و نظریه پردازی مفید خواهد بود، ولی محتوای آن صرفاً از این جهت که برای جامعه ای دیگر با شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی متفاوت ساخته و پرداخته شده، برای جامعه ایران مناسب نیست.[...] جامعۀ ایران تشنۀ عدالتی است که لاجرم باید از بطن نظریه هایی بر آید که دانشمندان علوم انسانی و اجتماعیِ این دیار آن را از بنیانهای فرهنگی، تمدنی، اعتقادی و میراث علمی خودشان استخراج کرده باشند [...] یک صاحبنظر ونظریه پرداز علوم انسانی و اجتماعی در ایران، باید کاملاً در بستر و بطن فضای فکری، فرهنگی، اعتقادی و تمدنی خود بیندیشد و علاوه بر داشتن تخصص بالا و دانش بهروز و کارآمد در رشتة اصلی خود، لازم است اولاً دین اسلام و مبانی و آموزههای قرآن و سنت را بشناسد چون در یک جامعۀ مسلمان زندگی میکند و میخواهد برای مسلمانان برنامه ونظریه ارائه دهد. ثانیاً به فرهنگ و تمدن ایران و اسلام و پیشینههای علمی و تحقیقاتی آن آگاهی داشته باشد. ثالثاً جامعه امروز ایران و دقایق و ظرایف نیازهای آن را به درستی و از نزدیک درک کند، رابعاً به شرایط جهانی، و آخرین تجربهها و پیشرفتهای جوامع پیشرفته در آن حوزه آگاه بوده و آخرین متون ونظریهها را مطالعه کرده باشد." (صفحه سیزده و چهارده مقدمه، ۱۳۸۷)7. از سخنان فوق مانند سخنان جناب واعظی بوی پروژه بومی سازی و دینی کردن علوم انسانی به مشام میرسد که به خصوص با روی کار آمدن دولت دولت نهم و رواج بحثهای جنبش نرم افزاری و کرسیهای نظریه پردازی در میان متولیان حکومتی علوم انسانی در ایران باب شده است. به نظر میرسد سخنان هر دو گوینده شکل بسیار مؤدبانه و دانشگاهی رویکردی باشد که در دادگاههای سال قبل استالین وار علوم انسانی را به دادگاه کشید و از سعید حجاریان خواست از تطبیق اندیشههای ماکس وبر بر جایگاه ولایت فقیه توبه کند و به خطای خویش در برابر دوربینهای تلویزیونی اعتراف نماید. ۵. حکایت فلسفه در ایران عجیب است. درست است که میتوان در روز جهانی فلسفه رفت و به سخنان اندیشمندانی مانند محمد مجتهد شبستری و کریم مجتهدی گوش سپرد و مطلب آموخت، ولی در عین حال باید شاهد محققانی بود که بودجههای کلان میگیرند تا به شبهات علوم انسانی لیبرال و سکولار و غیروطنی و غیرالهی غربی پاسخهای آماده گویند و دارالاسلام را از هجمه کفر محافظت نمایند. در عین حال کسی حواسش نیست که عقیل بیلگرامی خداناباور هم از دارالحرب لیبرال میآید. پانویسها: ۱. اینجا ۲. What is a Muslim? ۳. اینجا ۴. در توضیحی در ذیل فصل معروف "باز اندیشی اندیشه خرد عمومی" راولز از بیلگرامی تشکر میکند که کتاب "پیش به سوی اصلاح دینی در اسلام: آزادیهای مدنی، حقوق بشر و حقوق بین الملل" نویسنده سودانی-آمریکائی محمد النعیم را به او معرفی کرده است. ۵. اینجا ۶. در کنار آزادی عدالت اقتصادی هم برای راولز بسیار مهم است: از نظر راولز نابرابری اقتصادی تنها هنگامی موجه است که سودش بیش از همه وضعیت اقشار پائین دست جامعه را بهبود بخشد. نگارنده معتقد است اصل عدالت اقتصادی راولزی یکی از بهترین مدلهای توزیع درآمدهای نفت را در اختیار ما قرار میدهد. ۷. مقدمه را از این لینک هم میتوانید مطالعه کنید. مطالب مرتبط • کنگره جهانی فلسفه و استادان و دانشجویان داخل • فلسفه، محتسب و بازجو نیست • همایش فلسفه خودش سیاسی است • نگرانی از سازماندهی کنگره روز جهانی فلسفه • نشست رسانهای روز جهانی فلسفه • کنگره جهانی فلسفه در تهران و فراخوان به تحریم آن |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
حضور این استاد در این کنگره اسباب تاسف وحضور استادان مستقل ایرانی مانند ضیا موحد واباذری اسباب تاسف بیشتر است.خدایا به روشنفکران جهان وبخصوص ایران ذره ای وجدان عطا بفرما...............
-- رضا ، Nov 20, 2010کنگره فلسفه با سخنرانی آقای احمدی نژاد شروع به کار کرد.چشم فیلسوفان دولتی و خنثای عزیزمان روشن وچای قند پهلوی ایشان با آقای احمدی نژاد وعزیز رهبری آقای حداد عادل دیشلمه تر باد
-- بدون نام ، Nov 21, 2010حالا دیگه کاملا مسلمه که این نظرات پایین سایت ها کار خود گردانندگان است .
-- falsafi ، Nov 21, 2010در خودنویس با عقب نشینی مرحله ای از منتقد شدید موسوی تبدیل شد به حمله کننده به کروبی و مصدق و لیبرال ها و سلطنت طلبان و اصلاح طلبان غیر روسی بعد فروکش کرد به موضع حمایت از زهرا رهنورد و تاج زاده و شکوری راد و حالا عقب نشسته به مو ضع خنثی در مورد موسوی و بلاخره طبق روش همکار فراماسونری روسش سایت اخبار روز هوادار موسوی خواهد شد و ضد کروبی و اصلاح طلبان غیر روسی و لیبرال ها و سلطنت طلبان . فرق خودنویس و اخبار روز در این است که در اخبار روز مارکسیست ها از ارتدوکس بنیاد گرا ( توانچه ) تا توده ایها و فدائیان اکثریت ، تا لیبرال سوسیالیست ها میدان در هستند ، در خودنویس روز نامه نگاران آماتور ضد اصلاح طلبی که تیر اتاق را از الف تشخیص نمیدهند تعزیه گردان هستند . هر دوی آنها دنبال تثبیت موسوی ( چپ خط امامی روس محور ضد امریکا و دموکراسی زیر نام قلبی نئو سکولار ) هستند . هر دوی آنها ضد لیبرال ها ( مذهبی یا سیاسی ) هستند . هر دو آنها با مشروطه خواهان و سلطنت طلبان دشمنی اصلی دارند . هر دوی آنها دین ستیز و فرهنگ غربی ستیز هستند . هر دوی آنها حقایق مسلم و اخبار منفی و یا افشا کننده در مورد غارت روس ها ، چپ های آمریکای جنوبی ، اعراب ضد امریکا و غرب را سانسور میکنند . هر دو ضد اسرائیل هستند و مخالفت با زیاده خواهی و رادیکالیسم عربی را تقلیل میدهند به حسن نصر الله . اما از دیکتاتورهای باج گیری مثل بشار اسد و قذافی و صدام چیزی نمیگویند . هر دوی آنها مرموزانه از علی لاریجانی ، توکلی ، الیاس نادران ، مطهری ، .... حمایت میکنند . هر دوی آنها روزنامه زرد هستند و جنجالی علیه دگر اندیشان با درج مسائل کم اهمیت توجه مردم را از مسائل مهم مثل سیاست های استراتژیک که ربط مستقیم با منافع ملی دارند منحرف میکنند به مبارزه با یک همکار خودشان ( مثل مسیح علی نژاد و نامه خواهر ندا )یا بحث های بیهوده مرغ و تخم مرغ در زمانیکه روس ها خزر را غارت میکنند ، با کارت ایران بازی میکنند ، قطعنامه های ویرانگر یکی پس از دیگری رشد و توسعه در کشور و امنیت ملی را نشانه میروند . اینها با ج ا در نابودی ایران شریک هستند . در حالیکه چپ های آمریکای جنوبی ، کمونیست های سابق ، همه کشور های جهان از دموکراسی مثل هند تا رادیکال مثل ویتنام ، از چین تا روسیه دنبال چسبیدن بح امریکا و سرمایه داری غرب برای رشد و توسعه بیشتر هستند اینها دنبال سیاست های ورشکسته و فراموش شده ۱۹۱۷ شوروی هستند که از شهریور ۱۳۲۰ تا کنون حزب توده با کمک اعضای نفوذی اش در تمام ارکان روشنفکری ، روزنامه نگاری ، سیاسی و کانون های علمی و فرهنگی و ادبی کشور رسوخ داده . مذهب روسی دست در دست مذهب اسلام سیاسی ایران را در آستانه فرو پاشی کامل قرار داده و لاشخوران خارجی به دنبال تکه پاره کردن ان و بلعیدن بقایای ان هستند .
نگاهی به رادیو فردا و دو چه وله و حتا برخی رسانه های غیر روسی دیگر عمق بیشتر این فاجعه نفوز و انحراف را روشن میکند .
نفوذی های فراماسونری مارکسیسم روسی از رادیو فردا و دوچه وله یک ریا نووستی ساخته اند . تبلیغات شدید برای عمله اکره مارکسیست ها هر روز صفحات این رسانه ها را رنگین میکند . سبک کامنت گذاری مشابه خودنویس و اخبار روز در رادیو فردا عینا یکی است و کاملا مشخص است که افرادی در تحریریه این کامنت ها را میگذارند . همه آنها نسبت به موسوی ملایم و نسبت به کروبی و لیبرال ها و سلطنت طلبان و ملیون فحاش هستند . هیچ نظر انتقادی در مورد هیچ ایکون فراماسونری روس نوشته نمیشود اما اگر مطلبی از یک غیر روس نقل شود حمله سادیستی استالینیستی با همان طعم خودنویس و اخبار روز به همان شکل و روش آغاز میشود . اگر هم یک بر نظری علیه فراماسونری نوشته شود همراه با ده نظر بی ربط دیگر در وب سایت نقل میشود که از چشم ها پنهان بماند . بسیاری از مطالب مورد علاقه فراماسونری اصلا امکان نظر دهی زیرشان نیست .
رسانه هایی مثل رادیو زمانه و حتا کیهان لندن از این هجوم فراماسونری مارکسیست های روسی در بخش کامنت بی نصیب نمانده اند . فردی با نام مستعار کوروش مصدق را با احمدی نژاد مقایسه میکند و کیهان لندن ان را به عنوان آزادی بیا ن ! منتشر میکند . معلوم نیست چرا این آزادی بیان در مورد شاملو ، زر افشان ، ریس دانا ، اسماعیل خوئی ، کاسترو ، الهه بقراط ، لولا برزیلی ، چه گوارا ، دولت آبادی ، مورالس ، مدودوف ، پوتین ، غارت خزر ، نفت و گاز شمال ، عمویی ، چاوز ، کانون نویسندگان ، شهلا شفیق ، سهیلا وحدتی ، ناصر زراعت ، جواد طالعی، مهرداد درویش پور ، مهرداد مشایخی ، اشرف درویشیان ، صمد بهرنگی ، گلسرخی ، نوری الا ، آرامش دوستدار ، محمد رضا نیکفر ، .....
توده ای ها ، فدائیها، کومله ، نقش مخرب چپ ها در گنبد و کردستان و دانشگاه و اشغال سفارت امریکا ، ...... وجود ندارد و تا یک نفر به یکی از این مقدسات مارکسیست های روسی انتقادی بکند ( حمله و توهین که ابدا ) فورا با بر چسب خیالاتی ، متوهم ، اصلا این فراماسونری از کجا آمده ، اینها که هیچ کاره هستند ، پارانویا ، ..... این کشور ها طبیعی است که دنبال منافع خودشان باشند ، ان روشنفکر دین خوئی را به ما شناسند ( اما خودش دین خوست عیبی ندارد )، ..... مورد نوازش مبصر وب سایت قرار میگیرد . این در حالیست که کوچکترین اشتباه یک روزنامه نگار آماتور در جرس به مثابه بزرگترین رویداد اساسی سرنوشت ساز در قبال امنیت و آزادی و توسعه ایران تلقی و صدها مقاله و هزاران کامنت به صورت هماهنگ علیه ان مادر مرده از این بوق های رسانه ای فراماسونری مارکسیسم روسی یا رسانه های آلوده شده به ویروس نفوذی چپ روسی پخش میشود .
مساله امروز ایران در گرو حل ۴ مو ضو ع اصلی است :
۱) رابطه با امریکا و غرب مثل همه کشور ها از ترکیه و کره جنوبی تا ویتنام و چین و برزیل
۲) پرهیز از ماجراجویی سیاسی و دخالت در فلسطین و لبنان و عراق و افغانستان ( چه به صورت حمایت از حسن نصر لله باشد چه بشار اسد و فتح و صدام و ..) و واگذاری مسائل اعراب و اسرائیل به سازمان ملل
۳)اتخاذ سیاست های آزاد اقتصادی و استفاده از سرمایه داری غرب برای توسعه اقتصادی مثل کره جنوبی یا ویتنام و برزیل و روسیه
۴) جدایی دین و ایدیو لوژی از حکومت و رفتن به سوی دموکراسی لیبرال ضمن احترام به دین و آرا و عقاید مختلف . دولتمردان میتوانند مذهبی باشند ، کمونیست باشند ، بی دین باشند اما حق ندارند اعتقادات شان را جایگزین قانون کنند در دولت . دولت در برابر همه مردم از هر نژاد و قوم و قبیله و دین و باورهای اجتمایی و جنسیت به طور یکسان مسول است . قانون حدود اختیارات و مسولیت ها را مشخص میکند نه ایدیو لوژی مارکسیستی ، نه مذهبی ، نه اته ا یستی . نوع حکومت ( مشروطه یا جمهوری ) بنا به نظر مردم است و میتواند تغییر کند .
اینکه گنجی میزان آرا را دوباره بررسی کند ، مسیح علینژاد بر خلاف میل خواهر ندا چیزی در جرس بنویسد ، کدیور به دموکراسی دینی معتقد باشد ، موسوی به امامش ارادت داشته باشد ، توده ایها هوادار دیکتاتوری پرولتاریا باشند ، رضا پهلوی حکومت شاهنشاهی بخواهد ، مجاهدین دنبال سلطنت مریم و مسعود باشند ، ...... بحث های ثانوی است . مادامی که اینها بدون نقاب به دنبال ترویج نوع حکومت مورد نظرشان و یا آرا و اندیشه های سیاسی شان باشند باید بتوانند آزادانه در همه رسانه ها با نام و نشان نظراتشان را مطرح کنند و آنها هم که مخالف اینها هستند در همان رسانه با نام و نشان با اینها بحث کنند .
اگه از امثال مجتهد شبستری، عباس منوچهری، بیژن عبدالکریمی، مقصود فراستخواه و سروش دباغ انتظاری نمی رفت، جای بس تاسف ست که سارا شریعتی و یوسف اباذری از سخنرانان کنگره ی فلسفه هستند، و جای بس تقدیر ست که مصطفی ملکیان، مراد فرهادپور، احسان شریعتی و بابک احمدی، با همه ی وزن فکری شان در لیست سخنرانان غایب ند..
-- وحید ، Nov 22, 2010طبق ديدار و صحبتي كه ديروز با خانم سارا شريعتي داشتيم ، ايشان اظهار داشتند كه دوستان انجمن و برگزار كنندگان سمينار بدون اطلاع ايشان اقدام به اعلام نام خانم شريعتي به عنوان سخنران كرده اند و ايشان هم طبق اطلاعي كه به آقايان داده است ضمن اعتراض گفته اند كه در سمينار شركت نمي كنند..
-- وحید ، Nov 22, 2010