خانه > انديشه زمانه > اندیشمندان فلسفه > «همایش فلسفه خودش سیاسی است» | |||
«همایش فلسفه خودش سیاسی است»حمید پرنیانhamid@radiozamaneh.comشهین اعوانی، یکی از برگزارکنندگان روز جهانی فلسفه در ایران، در گفتوگویی اعلام کرد که این همایش همچنان برگزار میشود و از استقبال بینالمللی خوبی هم برخوردار بوده است. وی این همایش را سیاسی نمیداند، اما مخالفت با آن را امری سیاسی و غیرفلسفی میداند. وی حتی کسانی که با این همایش مخالفت میکنند را «وطنفروش» خواند.
در گفتوگویی که با رامین جهانبگلو داشتم از وی دربارهی ادعاهای تازهی دستاندرکاران این همایش پرسیدم، و اینبار نگاهی نزدیکتر به رابطهی فلسفه و امر سیاسی داشتهایم. خانم شهین اعوانی در گفتوگویی که با رادیو فردا داشتند اعلام کردهاند که سیاستهای جمهوری اسلامی ایران در زمینهی علوم انسانی هیچ تاثیری بر کار این همایش ندارد. این در حالی است که کامران دانشجو، وزیر علوم، رسمن مطرح کرده است که کسانی که التزام عملی به ولایت فقیه نداشته باشند جایی هم در دانشگاه نخواهد داشت، و درخواست ترسیم «نقشهی جامع» برای علوم انسانی را داشته است. در گفتوگویی که پیشتر با هم داشتیم تاکید کردید که گوهر فلسفه، تفکر انتقادی است. آیا هیچ نهادی، ولو ولایت فقیه، میتواند از گزند تفکر انتقادی در امان بماند؟ طبیعتن تاریخ اندیشه به ما نشان می دهد که فلسفه همیشه نسبت به وضعیتهای دیکتاتوری و تعصبات نگرشی انتقادی داشته است. ما نباید فراموش کنیم که همهی فیلسوفان دورهی قرون وسطی و عصر روشنگری و بعد از آن، دورهی خودشان و نهادی جامعهی خودشان را به نقد میکشند. هیوم، ولتر، روسو، اینها کسانی هستند که مبنای جامعه را زیر سوال میبرند. فلسفه کارش پرسشگری است، تردید است. یعنی فلسفه با شگفتی شروع میشود و با تردید ادامه پیدا میکند. فلسفه، زمانی که نتواند تردید کند، تعطیل خواهد شد. اگر ممکلتی پرسشگری را کنار بگذارد، تفکر فلسفی نخواهد داشت، و اگر تفکر فلسفی نداشته باشد تمرین دمکراسی نخواهد داشت، و وقتی دمکراسی را تمرین نکند نهادهای دمکراتیک هم نخواهد داشت. البته یک جامعه میتواند تصمیم بگیرد که فلسفه و دمکراسی نداشته باشد. همان کاری که کرهی شمالی انجام داده است. جالب اینجاست که خانم اعوانی مستقمین از واژههای سیاسی استفاده میکند و افرادی را که با برگزاری همایش مخالف هستند و خواستار تعطیلی آن شدهاند را «وطنفروش» مینامد. این درحالی است که در چند سال گذشته، شمار زیادی از اساتید دانشگاه یا اخراج شدهاند و یا بازنشستهشان کردهاند. با این وجود، میتوان برگزاری روز جهانی فلسفه را به نفع جامعهی اندیشمندان ایرانی دانست یا که صرف برگزاری آن – با هر کیفیتی – به جمهوری اسلامی ایران اعتباری بینالمللی خواهد داد؟ من به افرادی مثل خانم اعوانی میگویم که تاریخ اندیشه را خوب نمیشناسند. چراکه در دورهی آلمان هیتلری آیا توماس مان وطنفروش است یا کارل اشمیت یا کسانی که با حکومت هیتلری همکاری کردند؟ در دورهی استالین، آیا آقا اژدانوف وطنفروش است یا هنرمندان و فیلسوفانی مانند مایکوفسکی که بیرون از رژیم استالینیستی کوشش کردهاند. کار امثال مایکوفسکی و توماس مان بعد از مرگشان جادوان باقی میماند. ما نباید فراموش کنیم که کار فلسفی ما تا اندازهای برای آیندگان است؛ اگر ما فکر کنیم که فقط برای نهادها و رژیمهای سیاسی داریم کار فلسفی میکنیم، در حقیقت بوروکراتی بیش نیستیم. یعنی دیگر متفکر به شمار نمیآییم. یکی از ایراداتی که خانم اعوانی و امثال ایشان میگیرند این است که اعتراضی که از جانب من و دیگران به این همایش میشود یک اعتراض سیاسی است و ما میخواهیم این را به سمت سیاست بکشانیم. خود اینها که تصمیم گرفتند آقای حداد عادل را رئیس همایش بکنند خودش یک حرکت سیاسی است. مگر آقای حداد عادل امروزه بهعنوان فیلسوف شناخته میشوند؟ ایشان به آقای خامنهای نزدیک هستند و شخصیتی سیاسی به شمار میروند. بنابراین این همایش، خودش را سیاسی کرده است. اما اگر قبول میکردند که دیگران هم میتوانند در این همایش حضور داشته باشند و صحبت کنند طبیعتن هیچکس اعتراضی نمیداشت. ما همه میدانیم که هیچکس نمیتواند هر چه خواست در آن همایش به زبان بیاورد و بحث و گفتوگوی فلسفی صورت گیرد. خانم اعوانی ادعا کردهاند که شما زمانی «التماس» کرده و درخواست داده بودید که به عضویت انجمن حکمت و فلسفهی ایران درآیید. از همین میخواهند استفاده کنند تا به جبههی مخالفان حمله کنند و مخالفت آنها را دارای انگیزههای فردی بدانند. شما در چه تاریخی و در چه وضعیتی چنین درخواستی داده بودید؟ آیا اصلن چنین درخواستی از طرف شما مطرح شده است؟ نه. من در زندگیام اصلن در مورد اشخاصی مانند خانم اعوانی فکر نمیکنم. داستان من و انجمن حکمت و فلسفه به این گونه است که در سال ۱۳۷۱ وقتی ایران رفتم، دوستانی که در آن انجمن داشتم به من پیشنهاد دادند که بیایم و عضو این انجمن شوم. از آنجایی که نمیگذاشتند من در دانشگاه درس بدهم، و همچنین چون دوست دارم در زمینهی فلسفه کار کنم، من درخواستشان را قبول کردم. ولی وقتی خانم کرمی (مسوول بخش فلسفهی انجمن) مجبور شدند که از انجمن بیرون بروند و آقای گلشنی جایشان آمدند، پروندهی من را لغو کردند. بنابراین من دیگر عضو این انجمن نبودم. دورهی بعد، که از کانادا به ایران برگشتم، خود خانم اعوانی به من زنگ زد و گفت که بیایم و بخش بینالمللی انجمن را در دست بگیرم. اما من هیچ قراردادی نبستم. بعد از آن، به هند رفتم و در واقع این قرارداد هیچوقت امضا نشد. بنابراین اگر کسی التماس هم کرده باشد فکر میکنم خود خانم اعوانی بودند که التماس کردند. چون من هیچ نیازی به خانم اعوانی ندارم؛ من کار فلسفی خودم را بدون کمک ایشان انجام میدهم. اما تاکید کنم که دوستان و همکاران من در آن انجمن، مانند آقای دکتر موحد و دیگران، برایشان احترام قائلم. مسالهی من بهعنوان فیلسوف این است که باید بتوانیم از اندیشهی انتقادی دفاع بکنیم. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
فلسفه اگر هم انتقادی نباشد در ذات خودش با ایدئولوژی در تضاد است. من با طرح این تک دلیل موافق نیستم که چون فلسفه قدرت را نقد می کند، نمی تواند تحت حکومتی دیکتاتوری وجود داشته باشد. این هم دلیل است؛ اما شاید دلیل کم اهمیت تر!
-- شهلا ب. ، Oct 29, 2010.
ایدئولوژی پرسش را در چارچوب ذهنی خودش تعریف می کند و اینجا ست که ادعا می کنم در زمینه ی فلسفه در این 30 سال شکوفایی نداشته ایم. موضوع اصلن مربوط به زمان احمدی نژاد نیست. دست مترجمی که بخواهد کتابی راجع به تک خداییسم ترجمه کند همان قدر بسته است که مترجمی که هاباماس ترجمه می کند. در یک حکومت ایدئولوژیک فلسفه شاید غیرممکن باشد. هنر موفق تر است، چون حتمن به کار آکادمیک نیاز ندارد. ولی فلسفه! بعید می دانم.
دانشمندان ایران دو گروهند یا منتقدند یا خنثی. منتقدان بسیار اندکند وخنثی ها بسیار زیاد.البته بعضی از خنثی ها گاهی ژست منتقدانه می گیرند اما فقط ژست است ودر اینجور کنگره های فرمایشی بیشتر شان شرکت می کنند وحتی با حداد عادل وبالاتر از او عکس یادگاری هم می گیرند.
-- نیما زندکریمی استاد پشیمان تارخ ، Oct 29, 2010البته یک جامعه میتواند تصمیم بگیرد که فلسفه و دمکراسی نداشته باشد. همان کاری که کرهی شمالی انجام داده است!!! .... پس جامعه ی ایران هم تصمصم گرفته دخترها و پسر هایش را بدهد به پاسداران و بسیجیان تا آنها آنها را ببرند در مکانهای امن ولایت و به آنها تجاوز کنند. شما لطف کنید و قدری تعمق و تحمل و تامل کنید در مورد جامعه و مردم تحت ستم کره ی شمالی. البته که بنده از شما آن موقع که زندان بودید دفاع کردم و حالا هم اگر شما را به جرم این حرفهای صد صفحه یک غاز ببرند زندان باز هم مستدلانه از شما دفاع خواهم کرد، .... البته که من مخالفت شما را در مورد این انجمن و تقلبات در آن و کنار زدن فیلسوفان واقعی و وارد کردن افراد خنثا تایید می کنم ولی چقدر حقیر است که من بگویم و بنویسم : که «من به عنوان فیلسوف»!!! حتا فیسوفان بزرگ هم هرگز نه گفته اند من به عنوان فیلسوف فلان و بهمان! نوشته اند که کار فلسفی ، کار در زمینه ی فلسه می کنند. همچنانکه کسی دیگر هم نوشته این سخنان واقعا با همه ی کوتاهی پر است از تناقض! بعصی ها گویی باید حتما حرف ، حرف بزنند!
-- امضا محفوظ از تهران ، Oct 30, 2010در هر حال بنده نیز مخالف این نشست این انجمن هستم، نه تنها به این دلیل که در راس امورش از خونخوارترینهای تاریخ مایند، بلکه به دلیل بی مایگی افرادیست که در آن هستند، ایکاش یک آدم قابل بود همانند هیوم و روسو و ولتر و یا هایدگر و هگل و نیچه و چه و که وجود داشت و حتا با رژیم هم همکاری می کرد اما از نظر علمی و فلسفی جایگاهی داشت. ایکاش مردی مردانه در فلسفه داشتیم متاسفانه بقول آرامش دوستدار دینخویی حتا در ضد دین های ما نیز تا مغز استخوانشان رسوخ کرده و بیرون شدن از آن واکاوی و بازخوانی از صفر می طلبد، ولی کو آن قدرتی که بتواند آن اشک امام حسینی و آن دیخویی را که با پستان مادر و شیر او همراه شده را از ما بزداید! کو آن قدرت!!!؟؟ هان! اما چون نام آرامش دوتدار را آوردم بگویم که من تنها با بخشی از سخنان او موافقم و خشونت کلامی او را ترد می کنم، و اما تا پای جان برای گفتن حرفش از او دفاع خواهم کرد ولو با او موافق نباشم! اما از آن نظر که تیغ تیزش را بدملی چرکین و پر بود و دردناک زده برایش احترامی ویژه دارم.
و البته با احترم به شخص رامین
با عرض سلام خدمت آقای رامین جهانبگلوی عزیز: استاد من یه سئوال فلسفی دارم و آن اینکه چرا شما بعد از ازادی از زندان با پای خود و دواطلبانه برای مصاحبه رفتید که تاکیدکرده باشید که در زندان بر روی شما فشاری وارد نبوده است.اگر این خواست از طرف دستگاه های امنیتی دولت می بود و شما بهش تن داده بودید من اصلا همچو سئوالی را مطرح نمی کردم برای اینکه درکش اسان و معادله یک مجهوله خطی است اما فهم این مسئله که شما بدون تهدید و یا فشار دستگاه های دولتی دواطلبانه و با عجله و بدون دعوت به همچو مصاحبه ای رفته بودید کمی برایم مشکل است. بطوریکه میدانید اینهم نوعی پرسش فلسفی است.
با احترامات فراوان
-- ع.دهقانی ، Oct 31, 2010جای خوشحالی است که «زمانه» امکانی فراهم آورد تا رامین به برخی از اتهامات خانم اعوانی پاسخ بگوید. یکی از ارکان این همایش رابطه دین یا فلسفه با سیاست است. پس ادعای شهین اعوانی که ما با سیاست کاری نداریم، برای رد گم کردن است. وانگهی، اگر کسی با سیاست کاری نداشته باشد، چرا به مخالفین دولت سیاسی حاکم برچسب «وطن فروش» می زند؟
از سوی دیگر، شاید یکی از اشکالات متفکران معاصر ما در این باشد که بعضا فلسفه را در قامت فیلسوف محار می کنند درحالیکه فلسفه، بقول هگل «روح زمان» است، و بدینسان هم در ذهن فیلسوف و هم در عرصه هستی عمومی توسط «عوام» تجربه یا احساس می شود. اگر فلسفه در حصارهای خود ساخته آکادمی بماند، قادر نیست که بیان و پژواک فکری عصر خود تبدیل شود. فلسفه فقط پرسشگر و شکاک نیست بلکه جوینده و یابندهی راه چاره نیز هست.
-- علی رها ، Oct 31, 2010