خانه > انديشه زمانه > عقايد دينی > دین خدا دین صلحورزی است | |||
دین خدا دین صلحورزی استآرش سلیم۱. چکیده بخش نخست مقاله و معرفی این بخش در بخش نخست این مقاله1 تلاش شد از منظر قرآن به پرسش زیر پاسخ داده شود: چه عاملی در زندانهای جمهوری اسلامی یک بازجو و شکنجه گر را به موجودی بغایت بیرحم تبدیل میکند که تجاوز به جان و روان یک انسان اسیر و بی پناه برایش مثل آب خوردن ساده میشود؟ پاسخ محمدرضا نیکفر2و3 به پرسش بالا این است: «الاهیات شکنجه»؛ همان آموزههای پیامبر اسلام! به سخن نیکفر براستی «کیست مسئول آن خدایی که زندانی (تحت شکنجه) باید به نظام الاهی زمینی اش و خلیفه اش که ولی فقیه است، ایمان بیاورد؟» جان مایه پاسخ محسن کدیور4 به نیکفر این است: اسلام جمهوری اسلامی (ولایت فقیه) حقیقت دین اسلام نیست. اسلام رحمانی چنین جنایاتی را تجویز نمیکند. با مطالعه نوشتهها و گفتار کدیور میتوان برداشت کرد که او پذیرفته است «احکام» شریعت حضرت محمد ویژه زمان بعثت بوده است و در زمان حاضر قابل اجرا نیست. از طرف دیگر بعضی از فقیهان بر این باورند که در زمان غیبت این احکام قابل اجرا نیست. اما آیا براستی با حذف احکامی چون سنگسار، قطع دست، از کوه پرت کردن، و احکام خشن دیگر میتوان اسلام رحمانی داشت؟ این که از پیدایش جمهوری اسلامی در ایران افراد خشن و بیرحمی - تحت عنوان حزب الله، لباس شخصی، و یا عناوین دیگر- با کابل و زنجیر و پنجه بکس و قمه و کارد و سایر آلات قتاله در خیابانها و حتی نماز جمعه بیرحمانه و آشکارا به جان مردم افتادند ریشه اش کجاست؟ اگر این گونه اعمال مورد تایید ولی فقیه اول و ولی فقیه دوم نبوده و نیست چرا برای دستگیری و مجازات این گونه تبهکاران اقدامی نمیکنند. چرا حداقل زبانی هم شده کارهای آنها را محکوم و طرد نمیکنند؟ مگر اینها فداییان و گوش به فرمانهای ولی فقیه نیستند که در نظریه ولایت فقیه میبایست حتی با یک اشاره ولی فقیه در نهی این گونه تبهکاریها، از آزار و تحقیر شهروندان دست بردارند؟ «آزادی» که همراه با «استقلال» و «جمهوری اسلامی» در خیابانها فریاد میشد کجا رفت؟ چرا در زمان حکمرانی بنیانگذار جمهوری اسلامی مبارزین و دگراندیشانی که خود در روی کار آوردن جمهوری اسلامی نقش داشتند آنطور بیرحمانه مورد حمله و حذف قرار گرفتند؟ آن همه زندانی کردن فرهیختگان، شکنجه، اعدام و تجاوز به زندانیان و فجایعی چون تجاوز به دختران کم سن و سال قبل از اعدام استنادش به کدامین دین رحمانی بود ؟ این که بعد از ۳۱سال مقامات عالیرتبه پیشین جمهوری اسلامی (نخست وزیر، رئیس جمهور، رئیس مجلس...) و حتی خانواده شان در منزل خود و معابر عمومی امنیت ندارند و با انواع تهدیدها و آزارهای جسمی و روانی دست و پنجه نرم میکنند، به کدامین دین رحمانی بر میگردد؟ مگر این همه نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی جورواجوری که از همین مردم حفوق و مزایا میگیرند کارشان حفظ امنیت شهروندان نیست؟ آیا در حکومت این دین رحمانی، فرهیختگان و اندیشمندان و رشیدترین فرزندان این آب و خاک نقش دیگری ندارند جز این که طعمه تبهکاریها و قساوتهای منصوبین ولایت فقیه باشند؟ آیا با کنار گذاشتن «احکام» خشن، جسم و جان و روان انسان- که دارد زیر تجاوز بازجویان و شکنجه گران جمهوری اسلامی بیرحمانه له و لورده میشود- کرامت خود را باز خواهد یافت؟ آیا منصوبین منصوب خدا (ولی فقیه) از قدرت نامحدود خدایی خود دست خواهند کشید؟ متاسفانه باید با صدای بلند گفت: نه! آقای کدیور ریشه جای دیگریست. این خشونتها سیستماتیک است و پشتوانه نظری دارد. سابقه این گونه خشونتها به 14 قرن قبل باز میگردد. ریشه این جنایات یقینی است که انسان فرهیخته و اندیشمند را در قرن بیستم و قرن بیست و یکم با انسان بت پرست عقب مانده بیسواد 1400 سال پیش در سرزمینی دیگر جابجا میکند و او را کافر و منافق و... میداند. تجاوز به یک دختر جوان دستگیر شده- که برای پیگیری رای خودش به خیابان آمده- و سوزانیدن جسد بیجانش و یا نیمه جانش ریشه در یقینی دارد که او را زن کافر شکست خورده و غنیمت در دست مومن مسلمان میداند. آیا براستی دین خدا چنین است؟ نگارنده با پژوهش چندین ساله خود در قرآن بی تردید بر این باور است که دین خدا چنین نیست. دین خدا دین صلح ورزی است. مسلمانی (سلیم بودن) پیام جهانی همه پیامبران است و چیزی نیست جز صلح ورزی: صلح با خود، صلح با دیگران، و صلح با طبیعت (هامونی با آفرینش). مشکل از آن جا آغاز شد که آن مردم سرکش تازه موحد شده و بسیاری از سران قریش به ناچار موحد شده، پس از مرگ پیامبر با زیر پا گذاشتن اصل مسلمانی، با انگیزه غنیمت به دیگر جوامع حمله کردند و احکام شریعت ویژه قوم خود را حاکم کردند. به عبارت دیگر هدف را که مسلمانی است زیرپاگذاشتند تا وسیله را که شریعت بود حاکم کنند. آنها آیات قرآن را که برای خود آنها آمده بود به جوامع دیگر تعمییم دادند و به این بهانه به مردم دیگر تجاوز کردند. همان تجاوزی که اکنون هم مردم فرهیخته ایران تحت حاکمیت حکومت اسلامی قربانی آنند. طبق قرآن حضرت محمد حامل حرف و دکترین بدیعی نبود. پیام مسلمانی او همان پیام جهانی پیامبران پیشین بود. کتابش نیست بنابرآیات زیادی از قرآن همخوان و تصدیق کننده کتابهای آسمانی پیشین بود. شریعت او نیز چون شریعت سایر پیامبران، ویژه قوم خودش بود که وسیله بود برای دیسیپلین و در نهایت سلیم کردن آن مردم عقب مانده خشن و سرکش. طبق قرآن مخاطب هر پیامبر قوم خودش و شریعت و مناسک هر پیامبر ویژه قوم خودش میباشد. مخاطب اصلی قرآن عربی امیین مکه و حومه آن بوده اند. از همان اولین آموزههای پیامبر یعنی «اشهدان لااله الا الله» که نفی خدایان دیگر است، میتوان به روشنی دید که مخاطب پیامبر مردمی بودند که خدایان دیگری را با خدا شریک میگرفتند. دیگر جوامع شناخته شده آن زمان که بت پرست نبودند. و اگر هم بت پرست بودند که لات و عزی و منات نداشتند. آنها به خدای واحد ایمان داشتند. حتی در همان جغرافیای وحی یعنی مکه و حومه جمعیتی از اهل کتاب (پیروان حضرت موسی و حضرت عیسی) میزیستند که قرنها قبل به خدای واحد ایمان آورده بودند. این که اولین اصل برای مسلمان شدن آن مردم را نفی خدایان دیگر و اقرار به خدای واحد دانسته است، پرستیدن بتهای دیگر از جمله پرستش سه بت اعظم لات و عزی و منات بوده است. بت هایی که آنها را دخترات خدا (الله) میدانستند و از آنها شفاعت میطلبیدند. یعنی مردم امی مخاطب حضرت محمد در رها شدن از بت پرستی و شرک، حدود دو هزار سال عقب تر از یهودیهای مقیم آن سرزمین بودند. بیست قرن عقب ماندگی فکری کم نیست. بنا بر قرآن، خدا محمد امی را از میان مردمی امی (امیین) برگزید تا آن چه را به او وحی میشد به همان مردم ابلاغ کند و بر اساس این آموزهها موجب تربیت و رشد آنها شود. آری قرآن در مشخص کردن مخاطب پیامبر تا این حد دقیق و ریز میشود: امی از میان امیین. کسی که میخواهد در نقش یک هادی و مربی، جمعیتی را تربیت کند باید بتواند با آنها گفتمان برقرار کند. باید زبان و فرهنگ آنها را بداند. خدا چنین فردی را از میان خود آنها برگزید، تا هدایت و تربیت آنها را طبق راهکارهایی که به او وحی میشد به عهده بگیرد. در بخش نخست این نوشته، تلاش شد در بستر پاسخگویی به برخی پرسشهای طرح شده توسط نیکفر، «الاهیات شکنجه» مورد ادعای او مورد کندوکاو قرار گیرد. شش پرسش اصلی او به قرار زیر است: یکم - «کتاب مبین» که در قرآن آمده چیست و آیا براستی کتاب مبین، مبین است؟ (آیا خودش منبع ابهام نیست؟) پاسخ به این پرسشها کوتاه بود و قرار شد در نوشتههای بعدی مستندات قرآنی آن ارائه گردد و درباره آن بحث شود. در این نوشته که بخش دوم مقاله میباشد، به پرسش نخست خواهیم پرداخت. تلاش بر این است نشان داده شود چرا قرآن که قرار است «مبین» و «ساده» باشد، خود به یک منبع ابهام و تفسیرهای گاه متضاد تبدیل شده است. قرآن خود با آیاتی چون مائده:۱۵، حجر:۱، نمل:۱، یس:۶۹بیان میکند که قرآن کتابی «مبین» و روشن است. همچنین با آیاتی مثل مریم:۹۷، دخان:۵۸، قمر:۱۷ (با چند تکرار) بر «ساده بودن» قرآن تاکید میکند. اما متاسفانه پس از چهارده قرن هنوز ابهامات زیادی حتی در برخی از بنیادی ترین مفاهیم قرآنی وجود دارد. بعضی مفسرین معتقدند آیات ظاهر و باطن دارد و برای هرگونه تفسیری بر مبنای باطن فرضی، دست خود را باز میگذارند. بعضی از مفسرین با استناد به احادیث و روایات از آیات قرآن نتیجه گیری هایی بس عحیب و غریب کرده اند! بعضی از باورهای بنیادین بر مبنای بخشی از یک آیه، و نه حتی تمام یک آیه قرآن است. به گمان نگارنده بیشتر بدفهمیها و نتیجه گیریهای نادرست از قرآن ریشه در یک و یا چند مورد از موارد زیر دارد: ۱) نتیجه گیری بر مبنای تک آیه و یا پاره آیه در این نوشتار ابتدا نگاهی خواهیم داشت به چنددسته از آیات درباره بعثت، قرآن، پیامبر، و جمعیت امیین آن سرزمین. سپس در جهت تجسم محیطی که آیات قرآن در آن نازل شده است، چند نمونه آیات آورده خواهد شد. اینگونه آیات خود به روشنی نشان میدهد که در کشایش درگیریها و بحثها و جدلها و در واکنش به یا در تعامل با طرفهای درگیر با پیامبر و پیروانش نازل شده است. قرآن یک متن و یا یک کتاب به مفهوم رایج آن نیست. آیات قرآن حاصل یک گفتمان ۲۳ساله با گروههای گوناگون اجتماعی و همچنین تعامل و درگیریهای فراوان با این گروهها و سران آن میباشد. بسیاری از آیات واکنش به رویداد، یا واکنش به ستیزه جویی و خصومت گرو ههای مخالف، یا واکنش و پاسخ به بهتان و افترای مخالفان رسالت پیامبر، و یا پاسخ به یک پرسش، و مواردی مشابه بوده است. بخش بزرگی از آیات قرآن خرج آن شده است که دروغ نبودن رسالت پیامبر و ارسال آیات قرآن از طرف خدا را به مخاطبانش بقبولاند. بخش بزرگی از قرآن نیز صرف هشدار دادن و بشارت دادن به آنها شده است. چون مردم مکه سالها طول کشید تا به پیامبر ایمان بیاوردند. جمع آوری درهم آیات در مصحف در دست ما خود نیز کاری پراشکال است و برابهامات افزوده است. تا جایی که میتوان به آسانی کم سوادی کسانی را که این مصحف را تدوین کره اند مشاهده کرد. اغلب این نکته بسیار مهم فراموش میشود که درست است آیات از طرف خدا نازل شد، اما کتاب در دست ما حاصل کار بشر جائزالخطاست. شاید پیامبر خود به این مشکلات واقف بود که در زمان حیاتش دستور مصحف کردن قرآن را نداد. ممکن است گفته شود در آن زمان و در آن محدوه کوچک دو قریه مکه و مدینه و با حضور خود پیامبر، ضرورتی برای تدوین و مصحف کردن آن نبوده است. اما اگر ادعای آن هایی را که معتقدند این کتاب برای کل بشریت و برای هدایت بشر تا روز قیامت است یپذیریم، به دور از درایت و آینده نگری است که تدوین و مصحف کردن چنین سند مهمی در زمان حیات حامل وحی (آیات) مورد غفلت قرار گرفته باشد. وقتی بپذیریم که مخاطب اصلی آیات مردمی بوده اند که درآن زمان و مکان میزیسته اند، بسیاری از برداشتها و نتیجه گیریهای نادرست که متاسفانه کلیدی هم هست حذف خواهد شد. کاری که امید است در این نوشتار مقدمه آن فراهم شود. برای اجتناب از تکنیکی شدن نوشته، بحث در بستر یک مثال مشخص از آیات قرآن ارائه میگردد: آیه ای که یکی از کامنتگذاران پارهای از آن را در زیر بخش نخست مقاله آورده و به آن استناد کرده است. و آن پاره ای از آیه ۱۵۸ سوره اعراف است که میگوید: «اى مردم من پيامبرخدا به سوى همه شما هستم». در نوشتار حاضر نشان داده خواهد شد که این «ای مردم» همان مردم مکه و حومه هستند که مورد خطاب پیامبر قرار گرفته اند. قید «همه شما» تاکید بر همه اقشار و طایفهها و عشیره هاست. مثلا اگر پیامبر از طایفه آنها نیست و یا اگر از سران و ملاء هستند دلیل نمیشود مشمول موضوع رسالت پیامبر نباشند. خدا او را برای همه اقشار امییون از قوم خود و سران آنها فرستاده است. در بستر یک مثال و با برقراری یک ارتباط منظومه ای بین این آیه با سایر آیات مرتبط قرآن، نشان خواهیم داد که نتیجه گیری بر مبنای یک آیه بدون در نظر گرفتن سایر آیات قرآن چگونه میتواند به خطاهای فاحش بینجامد. در حالی که خواهیم دید حتی بر مبنای پاره ای از یک آیه (نه حتی تمام یک آیه) مفسران چه نتیجه گیریهای نادرستی کرده اند. مواردی که حتی اگر به کل آیه دقت شده بود، از وقوع چنان خطاهایی در تفسیر و نتیجه گیری جلوگیری میشد. متاسفانه جمع آوری درهم برهم آیات «کتاب در دست» خود مزید بر علت شده است. اگر چه مفسرین و پژوهشگران تلاش کردهاند بر مبنای توالی زمانی نزول آیات کارهایی انجام دهند، ولی در عمل کمکی چندانی نشده است. زیرا که در زمان ارسال آیات و مکی و مدنی بودن آیات اختلافاتی وجود دارد. بنابراین هرگونه نتیجه گیری بر این مبنا نیز بر یک منبع خطای احتمالی تکیه زده است. برقراری یک ارتباط منظومه ای یا سیستماتیک بین آیات و رسیدن به یک مدل ساختاری که بتواند بهترین تبیین از مصحف در دست را ارائه دهد، روش این پژوهش بوده است. فرض بر این است که اگر این آیات برای مردمی امی ۱۴۰۰ سال پیش مبین و ساده بوده است، برای نگارنده هم با تحصیلات عالی باید ساده و روشن باشد. تفاوت آن است که نگارنده در متن حوادث نبوده است و پیام آور وحی هم حضور ندارد. عدم حضور حامل وحی بنابر آیات قرآن در دست نباید اشکالی ایجاد کند. زیرا که پیامبر دانشی از خود نداشته است. بشری بوده مثل سایرین که غیب هم نمیدانسته و میبایست آیاتی را که به او وحی میشده به مردم برساند. برای مشکل عدم حضور در متن حوادث آن روزگار و آن سرزمین تلاش این بوده که با خواندن مکرر آیات و تفکر درباره آنها، تجسم بهتری از فضای آن جامعه بدست آید. برای اجتناب از انحراف ذهن تا مدتها حتی تفاسیر و نظرات دیگران هم مورد مطالعه قرار نگرفت.سپس با برقراری ارتباط منظومه ای بین لایههای بالاتر آیات، یک مدل ساختاری فرمول بندی شد. یعنی رسیدن به بهترین تبیین ساختاری که بتواند بیشترین آیات را بطور منسجم در خود بگنجاند. باید توجه داشت که بهترین تبیین بهترین تفسیر نیست. در این روش تفسیرجایی ندارد. هر آیه همانطور که قرآن خود بیان کرده مبین و ساده است. در مواردی که نتواند منظور آیه را بیان کند، سراغ تاویل یا تفسیر نمیرود، میگوید نمیدانم. نمیدانمها اغلب به آیات مربوط به خلقت برمی گردد. اما این نمیدانمها خود با ساختار مدل انسجام دارد. کلمات خدا بی نهایت است. برای کشف بشر کنجکاو و هوشمند برای همیشه نادانسته وجود خواهد داشت. کشف نادانستهها خود موتور محرکه رشد و پیشرفت بشر است و شاید فلسفه آفرینش هم باشد. فراموش نشود آیات قرآن باید با دیگر آیات خدا (آیات آفرینش)، که قرآن خود بارها و بارها به تفکر و تعقل و تدبر درباه آنها ارجاع داده است، انسجام داشته باشد. شاید بتوان گفت مدل ساختاری به طور خودکار هر آیه را در بستر گفتمان مربوطه قرار خواهد داد و کمک خواهد کرد بتوانیم آن را در متن رخدادها تجسم کنیم. جایی که در عصر بعثت هر آیه بدون نزول آیات بعدی و در بستر رویداد و گفتمان مربوطه، مفهوم خود را میرسانید و نیاز به تفسیر نداشت. در این باره در بخش بعدی این نوشتار «قرآن، پیامبر، و جمعیت مخاطب» توصیح بیشتری داده شده است. لازم به یادآوری است که در پژوهش نگارنده شان نزول آیهها هم مبنا قرار نگرفته است. چرا که شان نزول میتواند وثاقت نداشته باشد و در نتیجه خود یک منبع خطا در پژوهش باشد. همچنین هرگونه نتیجه گیری بر مبنای دو آیه و یا بیشتر و در بستر مدل ساختاری است. ساختار نوشتار حاضر چنین است: در قسمت بعدی، «قرآن، پیامبر، و حمعیت مخاطب»، تلاش شده است با ارائه آیاتی چند از قرآن، تصویری از جامعه پیامبر در آستانه بعثت و دوران بعثت پیامبر شامل مواری زیر ارائه گردد: هدف بعثت پیامبر و نزول قرآن، وضعیت اعتقادی و جغرافیای مخاطبین قرآن، تواناییها و حوزه اختیارات و مسئولیت پیامبر، و این که برای جمعیت امییون مخاطب پیامبر قبل از حضرت محمد پیامبر و کتابی فرستاده نشده بود. در قسمت سوم این نوشتار، «قرآن به مثابه گفتمان و نه متن» ، به قیل و قال آیات کتاب در دست پرداخته تا تصویری را از دوران بعثت و رنجها و چالشهای پیامبر ارائه شود. نمونه آیاتی که نشان میدهد قرآن حاصل گفتمان پیامبر و تعامل او با بازیگران محلی است: حاصل جدالها، درگیریها، ستیزها، تهمتها، رقابت فکری با اهل کتاب، پرسشهای مردم از پیامبر، درخواستهای مردم از پیامبر، رفع شبهه و اتهامهای وارده به پیامبر، و موارد دیگر. بی تردید بدون این قیل و قالهای نمونه زیر کتابی نبود و اگر بود این قرآن نبود: «قیل---> قالوا»، «قالوا--->قل»، «قال--->-قولوا»، «یسالونک/ یسالک--->قل»، «جاء تهم ---> قالو، «وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا ---> قَالُواْ»، «وَإِذَا قِيلَ ---> لَهُمُ قَالُوا»، «وَلَئِن سَأَلْتَهُم---> قُلِ»، «يَسْتَفْتُونَكَ ---> قُلِ»، «قال الذین کفروا/ استکبرو/اشرکوا...»، «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ»«فَإنْ حَآجُّوكَ ---> فَقُلْ» و موارد دیگر. سپس در بخش آخر این نوشتار، «ریشه بدفهمیها و تفسیرهای گوناگون از قرآن کجاست؟»، در بستر ارائه یک مثال به بحث درباره ریشه بدفهمیها و تفسیرهای گوناگون از قرآن پرداخته شده است. در این قسمت با 9 دلیل و با نه گروه گوناگون آیات قرآن نشان خواهیم داد که مخاطب اصلی رسالت حضرت محمد و قرآن، قوم خودش بوده است و نه تمام مردم دنیا. اگر چه موضوع رسالت همه پیامبران جهانی است اما برای هر قوم از میان خودشان و به زبان قوم خودشان، پیامبر و مربی ویژه ایی را برایشان برانگیخته است. پانوشتها: ۱. آرش سلیم، «الهیات شکنحه، فرهنگ جهان شهری، و عالمان دینی» ۲. محمد رضا نیکفر، «الهیات شکنجه» ۳. مهدی خلجی و محمدرضا نیکفر، «گفتگو درباره الهیات شکنجه» ۴. محسن کدیور، «ضرورتهای نخستین مرحله جنبش سبز» سخنرانی دانشگاه نورث وسترن، شیکاگو، ۹آبان ۱۳۸۸ بخش پیشین • الهیات شکنجه، فرهنگ جهانشهری، و عالمان دینی |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
"این که از پیدایش جمهوری اسلامی در ایران افراد خشن و بیرحمی - تحت عنوان حزب الله، لباس شخصی، و یا عناوین دیگر- با کابل و زنجیر و پنجه بکس و قمه و کارد....." درست تیست. ایران زمان شاه نیز لات و اوباش زیاد داشت، اما با این تفاوت که امروز پول نفت در اختیار اوباش است. ایران هم نفت ریاد دارد و هم لات. این ترکیب از نفت و لات در کشور های دیگر منطقه دیده نمی شود. اگر پول نفت کم شود لات ها نیز کم می شوند ( لات ها یا باید بروند کار کنند یا گرسنه می مانند ).
-- بهزاد ، Jul 17, 2010کدیور نمونه ی بی پروایی ست. او سخنان بی پایه و اساس زیاد می زند. او نه قرآن را درست خوانده و می نیوشد و نه علم جدید می داند. او فقط وانمود می کند. دروغ هم البته در روز روشن می گوید . همه غزه هم لبنان جانم فدای ایرانش واقعا مشتی از نمونه خروارهای دانایی ها و صداقت اوست. برای من که خود در تـمامی تظاهرات ها بوده ام بهت آور بوده است. ایشان اگر هم موضعی گرفته در راستای سبزها برای اینکه البته رنگ دیگری نیست مگر سیاهی. در ضمن ایشان اصولا آدم خوشفکر و خوشذوقی نیست. او و مهاجرانی آدمها ی بسیار نازل فکری هستند. چند سال پیش آقای مهاجرانی واژه ی «قواد» را از نوشته زنده یاد مسکوب در وبلاگ خودش سانسور کرده بود. اشاره به آن متن زیبای مسکوب است در مقدمه بر رستم و اسفندیار. این داماد و برادر زن بسیار به هم شبیهند و بسیار فکر می کنند که بسیار می دانند. ولی بقول صائب تبریزی:
-- از تهران میراب ، Jul 17, 2010مخور صائب فریب فضل از عمامه ی زاهد!
که در گنبد ز بی مغزی صدا بسیار می پیچد!
البته اینرا نوشتم تا بگویم که جای تاسف است که حتا در مین اسلامیون هم کسی که واقعا این دین حنیفشان را بشناسد وجود ندارد! ولی در اینکه پیامبران مهرورز بوده اند این نیز دروغ محض است. تمامی جنگهای جهان به خاطر دین بوده است. مگر کنفسیوسها و بوداییان و زرتشتیان. ادیان ابراهیمی اصولا جنگجو و ادمکش بوده اند. شاید در فرصتی دیگر بیشتر به ان پرداختم.
از تهران میراب
بعد از ۱۴۰۰ سال فرصت تاریخی که دین مبین اسلام داشت و نا توانی و بی کفایتی آن در ایجاد یک جامعه عدالت پرور،یک مؤمن با استقلال فکری و عملی منزه، یک روش کاربردی درست خدا شناسی و.....ثابت شد. چرا ما عامیان باید به امثال کدیور و شرکا، ۱۴۰۰ سال دیگر وقت بدهیم تا اشتباهاتشان برای فرزندانشان آشکار شود ؟؟!
-- ایراندوست ، Jul 18, 2010اسلام برای اعراب عربستان است نه برای ایران ایرانیها باید هرچه زودتر این دین را به همانجا که امده بود برگردانند قبل از اینکه باعث نابودی کامل ایران بشود و کسانی که خواهان این دین هستند باید تمام تلاش خود را بکنند دینشان را از دولت جدا بکنند و در قلب خود و با رعایت حقوق بشر امروزی نهگه دارند وگرنه بدون رعایت حقوق بشر امروزی دین اسلام و اسلام باوران بسیار خطرناک برای هر جامعه ای هستند نمونه خود عربستان زادگاه اسلام و پیامبرش. ایران. پاکستان. افغانستان حالا یکی بیاید کشوری را نشان بدهد که با اسلام بجایی رسیدن یا همان سرنوشت ایران و مردم فربیب خورده اش را در انتظاردارند
-- k.k ، Jul 18, 2010