خانه > گوی سیاست > ایران > قانون مطبوعات، خلاف قانون اساسی | |||
قانون مطبوعات، خلاف قانون اساسیمریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comروز یکشنبه، ۱۴ آذرماه سال جاری، کاوه اشتهاردی ، مدیر مسئول روزنامهی «ایران»، روزنامهی حامی دولت که بیشترین اتهامها را متوجه مهدی هاشمی، فرزند اکبر هاشمی رفسنجانی کرده است، بر اساس شکایت مهدی هاشمی، در دادگاه حاضر شد و در دفاعیهی تند خود، او و بسیاری از دیگر افراد سرشناس کشور را به دست داشتن در فسادهای مالی و سیاسی متهم کرد.
این دفاعیه که در ساعت سیزده و چهل دقیقهی بعدازظهر در دادگاه خوانده شده بود، بنا بر اظهار دادستان تهران، ساعاتی قبل از آن، روی سایت روزنامهی ایران قرار داشت و از آنجا در سایتهای دیگر انعکاس یافت. امروز حسین صفارهرندی، وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی، به این حرکت دادستانی اعتراض کرد و موضعگیریهای مختلف پیرامون آن ادامه دارد.در رویداد تازهتر در تهران، مأموران امنیتی، بدون اطلاع قبلی، به دفتر روزنامهی «شرق» حمله کردند و سردبیر روزنامه، احمد غلامی، دبیر سرویس بینالملل، فرزانه روستایی و نیز دبیر سرویس سیاسی آن روزنامه، کیوان مهرگان را دستگیر کردند. در گفتوگو با محمد سیفزاده، وکیل دادگستری، در زمینهی این دو رویداد، نخست نظر ایشان را در مورد برخورد با روزنامهی شرق پرسیدهام. محمد سیفزاده: من هنوز نمیدانم که مستند دادسرا برای بستن روزنامه و مسائلی که اتفاق افتاده، چیست، اما منشا این مسائل و مباحث، قانون اساسی است. بر مبنای آنچه در قانون اساسی در مورد محاکمات مطبوعات آمده، این محاکمات باید حتماً در محاکم دادگستری با حضور هیئت منصفه و بهصورت علنی باشد. بستن روزنامه، توقیف اشخاص و نویسندگان روزنامه، همه مجازات هستند و چون مجازات است، باید حتماً این سه صفت را داشته باشد که در محاکم دادگستری صورت بپذیرد، به صورت علنی باشد و با حضور هیئت منصفه باشد.
آیا بهخاطر این نیست که جرم سیاسی هنوز مشخص نشده و جایگاه قانونی خود را پیدا نکرده است؟ شاید به این ترتیب، اینگونه محاکمات نمیتوانند تحت جرایم سیاسی و مطبوعاتی بررسی بشوند و تحت جرایم عادی به آنها رسیدگی میشود. اگر ما نگاهی عمیقتر به قوانین عادی کنیم، میبینیم که در تبصرهی ذیل مادهی ۲۰ قانون تشکیل دادگاههای عمومی، مصوب ۷۳، اصلاحیهی ۸۱ هم عین همین آمده است. معهذا در آنجا میگوید که محاکمات سیاسی و مطبوعاتی باید در محاکم کیفری استان، با حضور هیئت منصفه- که آنجا باز تعدد قاضی وجود دارد و نه یک قاضی تکنفره- و همچنین بهصورت علنی باشد. شما و حقوقدانان دیگر، همواره به این موارد حقوقی اشاره کردهاید، ولی در عمل بهنظر میآید این روند تغییری نمیکند و حتی شاید نسبت به گذشته بدتر شده است؟ تا سال ۷۹ نمیشد مثلاً سردبیر یا سایر اعضای یک روزنامه را تحت تعقیب قرار داد. بلکه فقط مدیر مسئول را میشد تعقیب کرد. آنهم باید عین قانونی اساسی در موردش اجرا میشد. در سال ۷۹، مجلس پنجم، در اواخر کار خود، قانون مطبوعات را بهصورتی تغییر داد که اولاً غیر از مدیر مسئول، افراد دیگری را میشد تعقیب کرد و همچنین بر اساس آن قانون میشد روزنامه را توقیف موقت کرد و این مسائل روزبهروز تسری پیدا کرد. آن قانون آمد بر کارهایی که بعضی از قضات به صورت تخلفآمیز انجام میدادند، مهر تایید گذاشت و دست را برای این قضایا باز کرد. به این ترتیب، در حال حاضر برای این رفتاری که میشود، قانونی وجود دارد. من همیشه حرفم با حقوقدانها این بوده که وقتی بنا بر اصل نهم قانون اساسی «مجلس هم نمیتواند حتی با گذراندن قوانین، آزادیهای مشروع مردم را حتی به بهانهی استقلال مملکت، محدود کند»، اگر این اتفاق افتاد و قانون مطبوعات در سال ۷۹ آزادیهای روزنامهنگاران را محدود کرد، آن قانون بیاعتبار و بر مبنای این اصل قانون اساسی فاقد مشروعیت است. بنابراین، من قانون سال ۷۹ را به لحاظ فقدان مشروعیت، معتبر نمیبینم و ناچار تفاسیر من با تفاسیر سایر حقوقدانها متفاوت است. من این اعمال را بههیچوجه قانونی نمیدانم. کاوه اشتهاردی، مدیر مسئول روزنامهی ایران، روز یکشنبه در پی شکایت مهدی هاشمی در دادگاه بود و همانطور که میدانید، دفاعیهی خود را در آنجا خواند که در آن اتهامهایی علیه مهدی هاشمی و برخی افراد مرتبط با وی مطرح شده بود. این دفاعیه همان روز روی سایت روزنامهی ایران منتشر شد، ولی دادستانی تهران، چند ساعت بعد، همهی سایتها را موظف کرد که این متن را از روی صفحهی خودشان حذف کنند. این حرکت دادستانی را در شرایط فعلی یا بهطور کلی، بهلحاظ قانونی، چطور ارزیابی کردید؟ گهگاهی این اتفاقها میافتد، اما بهموجب تبصرهی ذیل مادهی ۱۸۸ قانون آیین دادرسی کیفری، کسی تا در محکمهی صالح، محکومیت قطعی پیدا نکرده، هیچ روزنامهای و هیچ سایتی حق ندارند به آن شخص، صفات یا اوصاف مجرمانه را نسبت بدهند. بنابراین وقتی چنین اتفاقی میافتد، قانونگذار این عمل را افترا دانسته و هرکس این کار را بکند، به عنوان مفتری قابل تعقیب خواهد بود. بنابراین، من این عمل دادستان را قانونی، صحیح و منطقی ارزیابی میکنم. گفته میشود که این اتفاقها پیش از این هم میافتاده است. هم نشر تهمت و افترا نسبت به افراد، قبل از اینکه در دادگاه ثابت بشود و هم اینکه متن دفاعیهی متهمی در دادگاه یا دادخواست دادستان، همزمان روی سایتها میرفته و این بار به علت اینکه نام برخی از افرادی که موقعیتی در نظام دارند ، در این متن بوده، دادستانی دست به چنین اقدامی زده است. شما با این تفسیر موافقید؟ حداقل میتوانیم بگوییم که این مسائل از زمان آمدن دادستان جدید، خیلی کمتر اتفاق افتاده است، ولی در زمان دادستان قبلی، بسیار اتفاق میافتاد و حتی مواردی بود که خود ایشان، دادنامه یا مسائل را به روزنامهها میداد که منتشر کنند و ما هرچقدر میگفتیم که این کار مخالف قانون است، توجهی نمیشد، اما در زمان روی کار آمدن دادستان جدید، کمتر این مسائل اتفاق افتاده است. بنابراین دید من، دید سیاسی نیست، دید حقوقی است و این عمل را همانطور که گفتم، مثبت و قانونی تلقی میکنم. صفارهرندی، وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی که سابقهی مسئولیت در مورد نشریات، مجموعهی انتشارات در کشور و چنین مصادیقی را هم دارند، از دادستانی خواستهاند که مانعتراشی در راه انتشار این مطلب را کنار بگذارند. این را چگونه تفسیر میکنید؟ آقای صفارهرندی که دیگر وزیر نیستند. ایشان به عنوان یک شخص حقیقی، چنین تقاضایی را کرده است و اختیار با دادستانی است که میتواند به این مسائل توجه کند یا اصلاً توجهی نکند.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|