تاریخ انتشار: ۲۹ تیر ۱۳۸۹ • چاپ کنید    

«شاهد تفرقه در اردوی اصول‌گرایان هستیم»

مریم محمدی
mmohammadi@radiozamaneh.com

روز گذشته گفت‏وگویی با امیر محبیان، تحلیل‏‏گر سیاسی اصول‏گرا درباره‌ی روندهای جاری در صحنه‏ی سیاسی ایران کردیم.

Download it Here!

در پیوند با همین موضوع، به گفت‌وگو با سعید رضوی‏فقیه، نویسنده و تحلیل‏گر سیاسی اصلاح‏طلب در تهران نشسته‌ایم.

آقای رضوی فقیه، آیا فراتر از تکثر و اختلاف‏نظر، به وجود تفرقه در جنبش سبز باور دارید؟


سعید رضوی فقیه

تکثر، طبیعت گروه‏های اجتماعی است و گاهی اوقات به‏خاطر تضاد منافع یا تفاوت دیدگاه‏ها، ممکن است به‌نوعی تفرقه نیز منجر شود. در بین اصلاح‏طلب‏ها هم ممکن است اختلافاتی مانند اختلافات فکری، دیدگاهی و تحلیلی موجود باشد.

طبیعی است که از آغاز شروع جریان اصلاحات هم این تفاوت در دیدگاه‏ها وجود داشته است، اما جمعی که به اصلاح‏طلب شهره هستند، امروز به‏خصوص، دچار تفرقه یا رویارویی دیدگاه‏ها نیستند.

برخی از جریان‌هایی که در حاشیه‏ی اصلاحات زیست می‏کردند، ممکن است به‏خاطر بعضی از تندروی‏ها یا کندروی‏ها، هم‏چنان که از آغاز هم خرج خودشان را از بدنه‏ی اصلی اصلاحات جدا می‏کردند، امروز با همان خط مشی، به انتقادات جدی‏، علنی و غیر متعارف از جریان اصلاح‏طلب بپردازند. من این‏که آن را به معنای تفرقه در جبهه‏ی اصلاحات تلقی کنیم، تعبیر درستی نمی‏دانم.

در درون جریان اصول‏گرایی چطور؟

آن‏چه شاهد آن‏ هستیم، تفرقه در اردوی اصول‏گرایان است که علی‏رغم کسب قدرت تام و تمام و تصرف همه‏ی منابع اقتصادی و سیاسی کشور، گاهی اوقات نسبت به هم‏دیگر چنگ و دندان نشان می‏دهند. حتی ملاحظات متعارف در امر سیاست را نیز رعایت نمی‏کنند.

من گمان می‏کنم در مورد اصلاح‏طلب‏ها، به‌معنای واقعی کلمه، می‏توانیم از واژه‏ی تکثر و تفاوت دیدگاه‏ها صحبت کنیم، اما در مورد اصول‏گرایان به‌معنای واقعی کلمه از تفرق و جنگ قدرت.

در گفت‏وگویی با آقای امیر محبیان، وی در‌باره‏ی تفاوت اختلاف در درون جبهه‏ی اصول‏گرایی با جبهه‏ی اصلاحات و شاید همین موضوعی که شما جنگ قدرت نامگذاری می‏کنید یاد کرد. او به این معتقد بود که در آن‏جا چون مسئله‏ی جبهه‏ی مقابل به‌عنوان رقیب حل شده و آنها خود را بی‏رقیب می‏دانند، نزاع‏های داخلی‏شان شدیدتر و قوی‏تر است. شما نیز مسئله را این‏گونه می‏بینید یا معتقدید نوعی ریزش نظری و ارزشی در میان اصول‏گرایان اتفاق افتاده است؟

البته نزاع بر سر تصاحب قدرت در جناح یا جبهه‏ای که به قدرت رسیده، امری طبیعی است. یعنی یک طیف سعی می‏کند دست بالاتر را در قدرت تصاحب‏شده داشته باشد. من فکر می‏کنم اتفاق‌های پنج سال گذشته و به‏ویژه اتفاق‌های یک‏سال گذشته، باعث شده در جبهه‏ی اصول‏گرایی یا محافظه‏کاری یا جناح راست، اختلاف‌ها و حتی شکاف‏های جدی پدید بیاید.

روش‏هایی که در یک‌سال گذشته در مواجهه با منتقدان و معترضان مورد استفاده‏ی حکومت قرار گرفته، سبب شده است که جمع زیادی از اصول‏گرایان نسبت به کاربرد این روش‏ها، ناراضی و ناخرسند باشند. به‏همین جهت تعداد زیادی از آنها به‏صورت خیلی ملایم و می‏توان گفت خزنده، به جریان رقیب و مقابل آقای احمدی‏نژاد پیوسته‏اند.

درنظر داشته باشیم که وقتی شخصی مانند آقای ناطق نوری که شیخ جبهه‏ی اصول‏گرایی به‏حساب می‏‏آید، به جریان مقابل آقای احمدی‏نژاد می‏پیوندد، باید وضعیت اتحاد و ائتلاف در جناح راست یا محافظه‏کاران خیلی شکننده و یا حتی بحرانی شده باشد.

به اشخاص دیگری نیز می‏توان اشاره کرد؛ از جمله این‏که وقتی فردی مانند محمد نوری‏زاد که از نیروهای بسیار ثابت‏قدم و تندروی محافظه‏کاران است، به رویکردی می‏رسد که از قدرت به شکل عریان و بی‏پرده، انتقادات صریح و شفاف می‏کند، یعنی در جناح راست یا در جبهه‏ی اصول‏گرایی و محافظه‏کاری، بنیان‏های مشروعیت به‏شدت تضعیف شده‏اند. این بنیان‏ها و توجیهات سابق، امکان اغنای هواداران که سهل است، حتی بدنه و رأس را هم ندارد.

شکاف‏هایی که در یک‏سال گذشته، در جبهه‏ی اصول‏گرایی به‏وجود آمده، به‏نظر من، ناشی از آن است که روش‏های به‏کار رفته و شیوه‏ی مدیریت و رهبری هم کشور و هم جناح راست، به‏هیچ‏وجه مورد رضایت بدنه و رأس این جناح نبوده است.

در حال حاضر، جریان اصلاح‏طلبی را چگونه باید تعریف کرد؟ یک طیف هستند؟ جبهه هستند و اگر هستند، نماد و نشانه‏های‏شان از کجا تا کجاست؟

اصلاح‏طلبان یک جریان هستند و اصلاح‏طلبی هم یک رویکرد است. می‏توان گفت همه‏ی کسانی که به‏رغم اختلافات عقیدتی- سیاسی، معتقدند که تحولات سیاسی در ایران باید از رهگذر اصلاح ساختار یا ساختارهای موجود صورت پذیرد، همه اصلاح‏طلب هستند. یعنی آنها از جمله کسانی هستند که نه به وضع موجود تمکین می‏کنند و قانعند و نه این‏که خواستار تغییراتی با روش‏های تند و انقلابی هستند.

مجموعه‏ی این افراد اگر در زمینه‏ی مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و عقیدتی هم تفاوت دیدگاه داشته باشند، اصلاح‏طلب شمرده می‏شوند. بنابراین در بین اصلاح‏طلبان می‏توانیم شاهد حضور نیروهایی باشیم که لیبرال دمکرات، سوسیال دمکرات یا حتی سوسیالیست و ... هستند. نکته‏ی دیگر این‏که یکی از اهداف اصلی و متمایزکننده‏ی اصلاح‏طلب‏ها، مقوله‏ی دمکراسی و نحوه‏ی جابه‏جایی قدرت است. اصلاح‏طلب‏ها عموماً نگاهی به دمکراسی و شیوه‏های دمکراتیک برای اداره‏ی کشور دارند.

با توجه به این مسئله، می‏توانیم دریابیم که اصلاحات، جبهه‏ی فراگیری است که می‏تواند نیروهای مختلفی را با دیدگاه‏های متفاوت دربرگیرد؛ از جمله کارگزاران سازندگی، مجمع روحانیون مبارز، حزب اعتماد ملی، شخصیت‏هایی نظیر حجت‏الاسلام عبدالله نوری، مهندس موسوی و ... به این‏ ترتیب، اگر ما جبهه‏ی اصلاحات را به این شکل فراگیر درنظر بگیریم، می‏تواند شامل نیروهای متفاوت با عقاید و دیدگاه‏های متفاوت بشود.

این عقاید متفاوت، گاهی وقت‏ها حول مسائلی هستند که به‏نظر می‏آید خیلی اهمیت راهبردی دارند. مثلاً تاکید آقایان موسوی و کروبی بر مبارزه در چهارچوب قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی، مواردی هستند که مخالفینی به‏ویژه در خارج از کشور دارند؛ مخالفینی که خود را حامیان جنبش سبز می‏دانند. به‏نظر شما این اختلاف‌ها چقدر اهمیت دارند و چه آینده‏ای دارند؟

اگر در نظر بگیریم که جنبش سبز از کمپین انتخاباتی آقای موسوی و هم‏چنین آقای کروبی و در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ شکل گرفت و خواسته‏ی اصلی معترضان بعد از اعلام نتایج، برگزاری انتخابات آزاد و صیانت از رأی مردم بود؛ و بازهم اگر درنظر بگیریم کسانی که در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کردند، قصد داشتند در چهارچوب همین قانون اساسی و در چهارچوب همین جمهوری- حال دوران گذار یا تمام عیار- به یک فعالیت پارلمانتاریستی و اصلاح‏طلبانه برای رسیدن به اهداف خودشان دست بزنند، خواهیم دید کسانی‏که به یک‏باره بعد از خیزش اعتراضی، خواستار تغییر نظام یا تغییر قانون اساسی شدند، پیشنهادات منطقی و معقولی را در برابر جنبش سبز ارائه نکرده‌اند.

آنها باید درنظر بگیرند که ما در داخل کشور، در یک شرایط عینی و مشخص داریم زندگی می‏کنیم، قدرت مستقر همه‏ی ابزارهای لازم را در اختیار دارد. هنوز جمهوری اسلامی در بین بخش‏هایی از مردم ایران پایگاه دارد و ما نمی‏توانیم یک جنگ تمام عیار داخلی را به کشور خودمان تحمیل کنیم. باید در نظر بگیریم که ما ابزارهای لازم را برای تغییر قانون اساسی یا تغییر نظام سیاسی نداریم و از سوی دیگر تغییر اسم لزوماً به معنای تغییر ماهیت رژیم سیاسی نخواهد بود و خیلی مسائل دیگر.

من گمان می‏کنم، آن‏چه امروز رهبران اصلی جنبش سبز در مورد احیای جمهوری اسلامی به معنای واقعی کلمه یا تاکید بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی مطرح می‏کنند، فقط یک شعار نیست. بلکه یک راهبرد و برنامه است که بر اساس مطالعات جدی، تحلیل‏ها و رایزنی‏های خیلی طولانی‏مدت صورت گرفته است. بنابراین می‏توان گفت نگاهی علمی و منطقی به تحولات جاری در جامعه‏ی ایران است.
اگر بنا بر این باشد که ما گفت‏وگویی منطقی و خردمندانه داشته باشیم، قطعاً به این نتیجه خواهیم رسید که امروز ما طرح مطالباتی بیش از آن‏چه رهبران جنبش سبز مطرح کرده‏اند را نمی‏توانیم به عنوان شعارها و اهداف واقع‏بینانه و خردمندانه، رویاروی مردم مطرح کنیم.

در حال حاضر، مهم‏ترین امری که جنبش سبز به آن اشتغال دارد یا فکر می‏کنید باید به تدارک آن بپردازد، چیست؟

آن‏چه به‏نظر من می‏رسد و با بسیاری از دوستان نیز طرح کرده‏ام، این است که وظیفه‏ی ما فعلاً بازخوانی حوادثی است که در ایران گذشته و هنوز در جریان است.

جمع‏بندی دوره‏ی اصلاحات و جمع‏بندی دوران ریاست جمهوری چهارساله‏ی آقای احمدی‏نژاد در سال‏های ۸۴ تا ۸۸ و هم‏چنین جمع‏بندی جنبش سبز در یک ‏سال گذشته، مطالعه و تعمق در مورد شرایط جامعه‏ی ایران، واقعیت‏های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و نگاه کردن به تحولات منطقه‏ای و بین‏المللی برای اتخاذ شیوه‏ی درست حرکت، یکی از وظایفی است که نباید از آن غافل باشیم.

در عین حال، هم‏چنان که سخن می‏گوییم و می‏نویسیم، فضای انحصار رسانه‏ای را نیز به شکلی می‏شکنیم.

Share/Save/Bookmark

در همین زمینه:
امیر محبیان: ریزش اصول‌گرایان مطرح نیست
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)