خانه > گوی سیاست > تحولات مربوط به انتخابات > «ساختار سیاسی به یک نیروی برانداز اجازه نمیدهد» | |||
«ساختار سیاسی به یک نیروی برانداز اجازه نمیدهد»مریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comبار دیگر پیرامون تحلیل شرایط سیاسی جاری، مطالبات اصلی مردم، چگونگی رسیدن به آن و پیشبینی نوع برآمد جنبش سبز در روز بیست و دوم بهمن، گفتوگویی با دکتر حبیبالله پیمان، از شورای رهبری ملی - مذهبی، عضو مؤسس «جنبش مسلمانان مبارز» و تحلیلگر سیاسی در تهران انجام دادهام و تحلیل ایشان بر حوادث چند ماههی گذشته و همچنین پیشبینیشان از احوال جامعه در روزهای پیش رو را سوال کردهام.
مردم بعد از انتخابات خواستههایی داشتند که ابتدا در شعار «رأی من کو» تبلور پیدا کرد. مردم خواهان آن هستند که دولتی بر خلاف دوران پیشا مشروطیت به وجود بیاید که برخاسته از آرای عمومی، انتخابات آزاد و مسئول و پاسخگو در برابر ملت و نمایندگان ملت باشد. این خواستهی اصلی نهضت مشروطه و جنبشهای بعد از آن تا امروز بوده است. از این بابت که تنها راه گذار از دوران قبل به دوران جدیدی بود که در این دوران جدید شهروندان ایرانی میتوانستند به عنوان افرادی آزاد و حاکم بر سرنوشت خودشان، در بارهی کشورشان تصمیمگیری کنند و آن را اداره کنند. همهی اقشار و طبقات جامعهی ایران در این خواسته که تحقق انتخابات آزاد، مطبوعات آزاد، تفکیک قوا و تشکیل دولت مسئول و پاسخگو بودهاست، مشترک بودهاند. در میان مواردی که برشمردید، خواست انتخابات آزاد از زوایای گوناگونی تفسیر میشود. ممکن است در مورد آن توضیح بیشتری بدهید؟ خواست انتخابات آزاد در چهارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی تحققپذیر است. چون در این قانون به اندازهی کافی موادی وجود دارد که در آنها که اصل حاکمیت مردم، آزادی رأی، آزادی مطبوعات، آزادی عقیده و بیان و آزادی احزاب به رسمیت شناخته شده است. ولی به این مواد قانون اساسی عمل نشده است. جنبش سبز و رهبران جنبش سبز، با توجه به همین ظرفیت، جنبش را در چهارچوب قانون اساسی تعریف کردهاند و تاکید میکنند که عمدهترین محور خواستهیما، انتخابات آزاد است. اصلیترین هدف و خواستهی نهضت ملی ایران در دوران دکتر مصدق ، پس از سالها که از مشروطه گذشته بود، دورهای از استبداد را پشت سر گذاشته بودیم و اصول مشروطه اجرا نشده بود و فقط بر روی کاغذ مانده بود، انتخابات آزاد بود. اما در شرایطی که رسانهها بسته هستند و تعداد بیشماری از روشنفکران و فعالان جامعهی مدنی در زندان به سر میبرند، آیا خواست آزادی مطبوعات و آزادی زندانیان سیاسی، مقدم بر آزادی انتخابات نیستند؟ صددرصد همینطور است. به همین جهت در نامهها و نوشتههای آقایان، آزادی زندانیان، آزادی مطبوعات و احزاب و برداشتن موانع آزادی بیان به عنوان فوریترین خواستهها تاکید شده است. این خواستهها قطعا فوریترین هستند. اگر این خواستهها برآورده نشود، نمیتوان انتظار داشت که در دو سال آینده هم انتخابات آزادی برگزار شود. چنین چشماندازی وجود دارد؟ آنچه در چشمانداز خطمشی این جنبش مطرح است، این است که خواست عمومیای که به اشکال مختلف خود را نشان داده، میدهد و باید همچنان به طور مسالمتآمیز نشان بدهد، دارد خودبهخود فشار معنوی، فکری و سیاسی روی کسانی که با همین اندازه از خواست برحق جامعه نیز مخالفت دارند، وارد میآورد. خطر این است که اگر آقایان عقلانیت لازم را برای قبول همین حد خواستههای قانونی و برحق به خرج ندهند و به آن تمکین نکنند، باید انتظار داشته باشند که در مراحل بعدی، این خواستهها به اشکال غیرمسالمتآمیز و فراتر از همین چهارچوبهای موجود نظام سیاسی طرح شود. تاریخ در این مورد هیچ تعهدی ندارد که تغییرات و اتفاقاتی در آینده نیفتد. بنابراین حس من این است که با توجه به تنوعی که در ساختار قدرت وجود دارد، بسیاری ادامهی این شیوه را برای کنترل جامعه و پس زدن خواستههای مردم برنمیتابند. آقای پیمان، تعریف شما بر این است که اگر این خواستههای مسالمتآمیز پذیرفته نشوند، ممکن است خواستههایی فراتر از قانون اساسی و فراتر از اصلاحات مطرح شود و به این ترتیب، بر حرکت در چهارچوب قانون اساسی تاکید میکنید. اما نگاهی هم هست که میگوید اساسا این تاکید شما، بخشی از اصلاحطلبان، بر این که در چهارچوب همین قانون اساسی حرکت شود، مانع حرکت فراتر مردمی است که خواهان عبور از نظام و عبور از قانون اساسی فعلی هستند. به نظر من، مساله خیلی روشن و واضح است. هموطنانی در خارج از کشور یا ممکن است برخی نیز در داخل باشند که میگویند جامعه میخواهد از نظام و از قانون اساسی عبور کند، اصلاحطلبان و رهبران جنبش سبز مانعاند. من از صاحبان این نظر یک سؤال میکنم و میگویم بسیاری از آنان از ۳۰ سال پیش، از همان سال ۶۰ و شاید برخی نیز از همان ابتدای پیروزی انقلاب، همچنان درصدد عبور از این وضعیت بودهاند، شعارش را هم دادهاند، روی آن کار کردهاند و خط مشی هم داشتهاند. بعضا هم مشی مسلحانهای را پیش گرفتهاند و اقدامات زیادی را نیز صورت دادهاند. ما نمیگوییم شما حق ندارید خواستههایی را برتر و فراتر از آنچه مطرح است، طرح کنید. بحث این است که شما چگونه میخواهید به آن برسید. اگر شما امکان و قدرت لازم این کار را میداشتید، تا به حال به آن عمل کرده بودید.
یک پاسخ وجود دارد و آن این که شما و سیاستهای اصلاحطلبانهی شما مانع از پیشبرد این ایدهها میشود. پیش از انتخابات اخیر کسی مانع آقایان بوده است؟ آقایان بخواهند هرکاری در داخل انجام بدهند، اصلاحطلبان مانعاند؟ ممکن است حکومت جلوی هر اقدامی را بگیرد، چنانچه جلوی حتی اقدام اصلاحطلبان را هم میگیرد. اما مگر روشنفکران اصلاحطلب مانع از پیشبرد این مشی هستند؟ اگر نیرو دارند، پایگاه اجتماعی دارند، کسی آنها را قبول دارد، بسیج میشود و قدرت لازم را از بیرون و یا داخل دارند که میتوانند تغییر بدهند، خُب بسمالله؛ بیایند وسط میدان و تغییر بدهند. کسانی در طول این سالها با واقعبینی فکر میکنند به هر دلیل، راههای دیگری یا نیست، یا مصلحت نیست و راه دیگری فرا راه مردم باز میکنند و بخش بزرگی از مردم از این راه استقبال میکنند. چرا مردم آن راهها را استقبال نکردهاند؟ این پاسخ وجود دارد؛ آنها میگویند ما در داخل تریبون نداریم برای این که با مردم صحبت کنیم و ایدههای خودمان را طرح کنیم و شما دارید. خُب این واقعیت یک جامعه است. واقعیت ساختار سیاسی به یک نیروی برانداز اجازه نمیدهد. این دست من و دیگری نیست. به ارادهی ما نیز نیست که این اجازه داده شود یا خیر. مساله برخورد نظری شما با آنان است و چون آنان اجازهی ارائهی نظریات خود را ندارند، نظریات شما ممکن است پیش برود. این پاسخها وجود دارد. من میگویم اصلا جامعه نمیطلبد. جامعه حمایت نمیکند. ممکن است معدودی افراد به هر دلیلی حمایت کنند، ولی جامعه نیروی لازم را در اختیار این فکر نگذاشته، تاکنون استقبال نکرده است و در همین جنبش نیز نمیگذارد. شما این را نامحتمل میدانید؛ ولی فرض کنیم چنین اتفاقی بیفتد و نظام در همین شرایط فعلی دچار فروپاشی شود. چه اتفاقی خواهد افتاد؟ من معتقدم در حال حاضر، چون هیچ نیرویی که با این رویکرد بتواند یک وحدت و همبستگی ملی را پشت سر خود سازمان بدهد وجود ندارد، اگر برفرض چنین فروپاشیای اتفاق بیفتد، در نبود یک همبستگی ملی، آسیبهای زیادی به جامعهی ایران، وحدت ملی جامعهی ما و حتی تمامیت ارضی میتواند وارد شود. در انقلابات بزرگ، یک هژمونی و یک همبستگی ملی در پشت سر رهبرانی به وجود میآید و در دورهی بحرانی انقلاب که نظام پیشین قدرت اقتدارش را از دست میدهد و هنوز نظام جدید شکل نگرفته، در این دورهی بسیار خطرناک و حساس، این همبستگی ملی و تبعیت و وفاداری اکثریت بزرگ جامعه از رهبرانشان، مانع از ازهم گسیختی و ایجاد یک بیهنجاری میشود که آنومی اجتماعی و سیاسی بهوجود بیاورد. در نهضت مشروطه همین بود. در نهضت ملی و انقلاب ۵۷ هم همینطور. آیا آقایان فکر میکنند، چنین هژمونی سراسریای وجود دارد که در دورهی گذار از فروپاشی یک اقتدار اولیه تا جایگزینی اقتدار بعدی، میتوانند کشور را آنگونه که در روزهای انقلاب شاهد بودیم، اداره کنند؟ در روزهای انقلاب میلیونها مردم چشم به دهان رهبرانشان، اگر میگفتند امروز آب کم مصرف کنید، نفت مصرف نکنید، صف بکشید، سکوت کنید، پیاده بیایید، همه با همبستگی کامل گوش میدادند. بنابراین جامعه در آن وضعیت بحرانی دچار مشکل جدی نشد. آقایان چنین تصوری دارند!؟ من تصور نمیکنم در حال حاضر اگر چنین چیزی ناگهان اتفاق بیفتد، چنین هژمونیای، چنین همبستگیای بتواند از تهدیداتی که کشور را ممکن است در معرض خطر قرار بدهد، جلوگیری کند. آقای پیمان، پرسش بزرگ اینروزها در بارهی مراسم ۲۲ بهمن است. فکر میکنید چه اتفاقی بیفتد؟ چه صورتهایی در مورد حضور سبزها در این روز محتمل است؟ البته اقلیتی هستند که میخواهند معترضان در مراسم ۲۲ بهمن اصلا حضور نداشته باشند. بعضی هم فکر میکنند که باید حضور داشته باشند و با همان شعارهای قبلیشان بیایند. طبیعتا اگر این دو خواسته بخواهد پیش برود، میتواند تعارض و برخورد پیش بیاورد. به نظر شما، باید چه کرد؟ حد وسطی وجود دارد که این مراسم در عین حضور معترضان برگزار شود و با درک این که معترضان آمدهاند که میثاق انقلاب و قانون اساسی را که امروز سالگرد آن است و اجرای اصول اجرا نشدهی آن را طلب کنند. با آن تجدید پیمان کنند و ملت را همصدا کنند که ما نمیخواهیم نمادها را به صورت صوری نگاه بداریم، میخواهیم محتوای این انقلاب که حقوقی را برای ملت به رسمیت شناخته است، عینیت ببخشیم. اینجا حالا مهم شکل حضور است که هم بیان این خواسته باشد، هم کشمکش و خشونتی را بهوجود نیاورد. راههایی به نظر میرسد؛ شاید یکی از این راهها این باشد که جنبش سبز همانطور که در اوایل هم با سکوت بسیار باشکوه، با فقط یک نماد مشخصی آمد که هیچ شعار ویژهای پشت آن نبود و همهی خواستهها در این نماد منعکس بود، حضور پیدا کند. امروز همه خواستههای جنبش سبز را میدانند؛ همهی ملت ایران میدانند، حاکمیت میداند، جامعه هم میداند و تکرار آنها شاید در چنین موقعیت حساسی چندان ضرورتی نداشته باشد. این را شاید با نمادی، بدون دادن شعارهایی بشود ترتیبی داد. منظورتان یک راهپیمایی در سکوت مطلق است؟ بله؛ سکوت مطلق باشد. هرکدام نماد سبزشان را دارند، ولی هیچ شعاری نمیدهند و سکوت کامل دارند. ولی با دیدن نماد سبز هم معمولا به مردم حمله میشود. ممکن است با تعاملی که صورت میگیرد، با گفتوگوهایی که میشود، دعوتی هم که رهبران جنبش برای ۲۲ بهمن کردهاند، همانطور که چندین بار هم در گذشته، نیروها انتظامی در ۱۳ آبان و روز قدس گفتند که جنبش سبز بیاید، ولی اغتشاش نکنند و خارج از حدود عمل نکنند، نماد جنبش سبز قابل قبول باشد، ولی شعارهایی که ممکن است مورد قبول آنها نباشد، این تنش را به وجود بیاورد. از این بابت شاید یک راهپیمایی شبیه ۲۵ خرداد که در سکوت برگزار شد، مانع از ایجاد تنش بشود در حین این که نماد جنبش سبز و حضور رهبران آن هم در میان جمعیت، بیان آن است که میلیونها هواداران این خواستهها حضور دارند و بر این خواستهها تاکید دارند. شاید این نقطه تحولی بشود که راه به سوی یک حل مسالمتآمیز و تعادل بهتری هموار شود.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
تیتر اول مقاله: «شایدخواستهایی فراتر از قانون اساسی طرح شود»
-- عینالله ، Feb 5, 2010تیتر فعلی: «ساختار سیاسی به یک نیروی برانداز اجازه نمیدهد»
آقای پیمان از فروپاشی حکومت وحشت دارند، تیتر جدید تاکید این وحشت است.