تاریخ انتشار: ۵ بهمن ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
گفتگو با ابوالحسن بنی‌صدر، به مناسبت سی‌امین سال‌گرد اولین انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران

بنی‌صدر: «انتخابات ۵۸، آزادترین انتخابات بود»

حسین علوی
alavi@radiozamaneh.com

پنجم بهمن‌ماه امسال، سی‌امین سال‌گرد برگزاری اولین انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران است که در جریان آن ابوالحسن بنی‌صدر به ریاست‌جمهوری رسید.

موضوع آزادی انتخابات، هم‌چنان پس از سی‌سال از حادترین بحث‌ها و برخوردهای سیاسی در ایران است و بزرگ‌ترین جنبش اعتراضی از انقلاب تا کنون موسوم به جنبش سبز نیز بر محور همین مساله به وجود آمده است.

در گفتگویی با ابوالحسن بنی‌صدر از او می‌پرسم که اکنون پس از ۳۰ سال به این مساله چگونه می‌نگرد و آیا اولین انتخابات ریاست‌جمهوری در ۵ بهمن‌ماه ۱۳۵۸ انتخاباتی واقعا آزاد بود؟

Download it Here!

بله، تنها انتخابات آزادی است که تاریخ ایران به خود دیده است. به لحاظ این که آزادی نامزدشدن برجا بود، آزادی اجتماعات برجا بود و آزادی مردم در اجتماع‌کردن، تبلیغ و اظهارنظر نیز برجا بود. آقای خمینی هم به خواست من، موافقت کرد که در مورد نامزدها اظهارنظر نکند.

البته بعدها فرزند او گفت که ایشان به آقای حبیبی رأی داده است. ولی در آن دوره اظهار‏نظری نکرد، جز در یک مورد که گفت: کسانی که به قانون اساسی رأی نداده‏اند، نمی‏توانند نامزد شوند. مرادش هم آقای رجوی بود.

این انتخابات ۱۲۴ نامزد داشت و نه‌تنها تاریخ ایران که تاریخ دنیا به خود ندیده بود که در انتخابات ریاست‌جمهوری نامزدشدن آزاد باشد و هرکس بتواند خود را نامزد کند. البته آقای بهشتی گفته بود: «یا انتخابات ریاست جمهوری نمی‏شود، یا بنی‏صدر انتخاب نمی‏شود».


ابوالحسن بنی‌صدر؛ رییس جمهور اسبق ایران

آن‏ها انتخابات را در بهمن‌ماه برگزار کردند، به گمان این که زمستان است و بخشی از نقاط سردسیر ایران در انتخابات شرکت نخواهند کرد. اصرار ما هم برای برگزاری انتخابات در بهار به جایی نرسید.

همان‏طور که اشاره کردید، آزادبودن نسبی آن انتخابات، منوط به قول آیت‏الله خمینی به عدم دخالت در انتخابات بود. اما از نظر حقوقی، شورای نگهبان و اختیارات مقام رهبری در قانون اساسی وقت که تصویب شده بود، وجود داشت. از سوی دیگر، رقابت‏ها عمدتاً در چهارچوب درون نظام بود. در یک مورد هم که همان‌گونه که شما اشاره کردید، آقای خمینی مشخصا با نامزدشدن آقای رجوی مخالفت کرده بود. چگونه می‏توان چنین انتخاباتی را آزاد به معنای واقعی آن دانست؟

من نگفتم آن انتخابات به‌طور نسبی آزاد بود، بل‌که گفتم به طور کامل آزاد بود. مواردی را هم که شما می‏شمارید، هیچ‏کدام در آن هنگام نبود؛ این‌ها بعدها به وجود آمد، شورای نگهبانی وجود نداشت، نظامی هم در کار نبود.

به هرحال قانون اساسی اول، تصویب شده بود.

اما آن قانون اساسی نگفته بود انتخابات آزاد نباشد و یا محدودیتی قائل نشده بود که مثلا کسانی با طرز فکرهای خاصی حق دارند شرکت کنند و یا با طرز فکرهای دیگری حق شرکت ندارند.

منظور شما این است که نظارت استصوابی شورای نگهبان در کار نبود.

بله آن هم در کار نبود. بعد به وجود آمد. آقای خمینی هم از آقای رجوی نام نبرد. حتی من به خود آقای رجوی گفتم که در انتخابات شرکت کند. چون کسی که به قانون اساسی رأی نداده، منعی برای شرکت او در انتخابات ریاست‌جمهوری نیست. مثال آقای میتران را هم برای او آوردم که به قانون اساسی آن زمان فرانسه رأی نداد، اما رییس‌جمهور همان قانون اساسی هم شد.

خود آقای رجوی ترجیح داد که با آقای خمینی سرشاخ نشود و به این دلیل کنار گرفت. نه این‌که آقای خمینی گفته باشد: شما باید کنار بروید.

تصور آن زمان شما از جمهوری اسلامی به‌مثابه‏ی یک نظام که قانون اساسی هم داشت، چه بود؟ آیا درآمیزی دین و دولت در آن زمان مطرح نبود؟

این سووال دیگری است البته که به انتخابات برنمی‏گردد.

منظورم این است که آن انتخابات در چهارچوب یک نظام ایده‌ئولوژیک، یعنی جمهوری اسلامی، برگزار شد.

ولی در آن چهارچوب، یک کمونیست هم می‏توانست نامزد شود و اگر مردم رأی می‏دادند، به ریاست‌جمهوری هم انتخاب می‏شد. در انتخابات اول، نامزدشدن و انتخاب‌شدن منعی نداشت. اما در انتخابات بعدی همه‏ی محدودیت‏هایی را که شمردید، ایجاد شد.

اما در مورد قانون اساسی اول. در آن قانون آمده بود که دین رسمی ایران شیعه‏ی اثنی‌عشری است. در قانون اساسی مشروطه هم همین بند وجود داشت. ولی قانون اساسی مشروطه ممنوعیتی برای کاندیداتوری کسانی که به آن دین باور نداشتند، ایجاد نمی‏کرد. غیر از این که در زمان مشروطه، بحث بر سر انتخابات مجلس بود. در حالی که در قانون اساسی بعد از انقلاب، بحث بر سر انتخابات ریاست جمهوری بود و این شرط وجود داشت که کاندیدای ریاست جمهوری باید مسلمان باشد.

اگر بخواهیم این‏گونه ببینیم، در همین غرب هیچ انتخاباتی آزاد نیست. مثلا در انتخابات ریاست‌جمهوری فرانسه باید ۵۰۰ امضا، کاندیداتوری هر نامزدی را تایید کنند. در امریکا هم که اساساً یکی از دو حزب، نامزدی را معین می‏کنند. به این ترتیب، انتخابات اول ایران نسبت به همه‏ی این انتخابات‏ها آزادتر بود.


ابوالحسن بنی‌صدر می‌گوید خود رجوی ترجیح داد که با آقای خمینی سرشاخ نشود و به این دلیل کنار گرفت. نه این‌که آقای خمینی گفته باشد: شما باید کنار بروید

اگر بخواهیم این‏طور مته به خشخاش بگذاریم که در هیچ جای دنیا، هیچ انتخابات آزادی وجود ندارد. چرا که هر جامعه‏ای قید و بندهایی دارد. در آن انتخابات هم تمام قید و بندها برداشته نشده بود، اما در آن حد ممکن و در مقایسه با بقیه‏ی دنیا، انتخابات آزادی بود. ارزیابی همه‏ی افرادی هم که از خارج آمده بودند و در آن انتخابات به‌عنوان خبرنگار حضور داشتند، بدون استثناً این بود که انتخابات آزاد کاملی است (گزارش‏های این ناظران همه روی سایت موجود است).

آقای بنی‏صدر، به روی‏دادهای سال ۶۰ نگاهی بیاندازیم؛ شما مخالف اصل ولایت فقیه بودید و نسبت به دخالت روحانیون در سیاست هم انتقاد و اعتراض داشتید. اگر تصمیم مجلس مبنی بر خلع شما از ریاست‌جمهوری را در عین حال که اعتراض داشتید، تحمل می‏کردید و از ایران خارج نمی‏شدید، آیا تاثیرگذاری شما و هم‏فکران‏تان در درون حکومت، نتایج مفید‏تری نمی‏داشت؟

خیر، به لحاظ این که اولا مجلس کودتا کرده بود. بحث بر سر خلع از ریاست‌جمهوری نبود. به یادداشت‏های «عبور از بحران» آقای هاشمی رفسنجانی مراجعه کنید. در آن‏جا روشن توضیح می‏دهد که چگونه آقای خمینی به مجلس گفت: کار بنی‏صدر را تمام کنید! کودتا بود. نه این‌که مجلس تصمیم بگیرد. وگرنه مجلس چه حقی داشت که عقیده‏ی مرا تفتیش کند و بابت آن به من بگوید کفایت دارم یا نه؟ عقیده‌ی من را مردم ایران دیده و تشخیص داده و رأی داده بودند.

کاری که مجلس کرد، آن‌طور که آقای رفسنجانی به صراحت تمام می‏نویسد، اطاعت از امر آقای خمینی بود. مساله مخالفت ساده‏ای نبود که من مخالف چیره‌شدن روحانیت بر حکومت باشم و آن‏ها هم بر این اساس بخواهند مرا برکنار کنند. بل‌که آزمایش و ابتلایی بود که بنی‏صدر، آقای خمینی و دستیاران روحانی و غیرروحانی او را به آن آزمایش و ابتلا درآورده بود و معلوم کرد که آن‏ها جز به قدرت، به هیچ چیز دیگری نمی‏اندیشند.

این است که امروز پس از ۳۰ سال، جنبش اخیر را که آن‌ها فتنه‏ می‏خوانند، می‌گویند که جریان بنی‏صدر به راه انداخته است. بی‏خود که نمی‏گویند. آن زمان آقایان سازشی پنهانی با ریگان و بوش انجام داده بودند که معروف به «اکتبر سورپرایز» (October Surprise) شد. هدف‏شان هم ادامه‏ی جنگ بود. مساله‏ی ساده‏ای نبود.

من اگر در ایران می‏ماندم، غیر از این‌که مرا از بین می‏بردند – مگر این‌که مانند بقیه سکوت می‏کردم و دم نمی‏زدم − بسیاری از اتفاقات هم که افتاد، نمی‌افتاد. نه اکتبر سورپرایز افشا می‏شد، نه ترورهای بزرگ این رژیم، نه فسادهای بزرگ‏شان و نه «ایران گیت» افشا می‏شد و نه این جنگ هشت‌ساله می‏توانست به آن ترتیبی تمام شود که شد.

این‏ها همه مجموعه‏ای از فعالیت‏هایی است که من و دوستان‏ام و همه‏ی ایرانیان علاقه‏مند به استقلال و آزادی ایران، در داخل و خارج، تصدی کرده‏اند که امروز کار به این جنبش رسیده است.

به وضعیت امروز جامعه‏ی ایران برگردیم؛ با راه‌افتادن جنبش اعتراضی، جنبش سبز در ایران، مخالفان ‏آزادی‏خواه نظام و هم‏چنین گرایش‏های اصلاح‏طلب درون نظام به نوعی تفاهم بر سر ضرورت انتخابات آزاد در ایران رسیده‏اند. اما اختلاف اصلی بین این دو طرز تفکر، بر سر چگونگی برگزاری این انتخابات آزاد است. برخی برگزاری چنین انتخاباتی را در درون ساختار نظام کنونی ممکن می‏دانند و برخی نمی‌دانند. ارزیابی شما چیست؟

تفاهمی را که نام می‏برید، نمی‏‏‏‏دانم کی با کی به این تفاهم رسیده است. چون من به چنین تفاهمی نرسیده‏ام.

منظور از لحاظ سیاسی و تشکیلاتی نیست، بل‌که طرح انتخابات آزاد به‌عنوان مهم‏ترین نیاز جامعه‏ی کنونی ایران است.

کسانی که در درون رژیم هستند و یا حامیان آن‏ها (امروز خواندم که آقای کروبی خواستار انتخابات آزاد شده است)، آن‌ها حق‌شان است. اما از دید من این رژیم به چنین کاری توانا نیست. اگر بود، در ۲۲ خرداد تقلب نمی‏کرد.

اگر کار به جایی برسد که جنبش مردم رژیم را مجبور کند که بیاید اعلام کند که آن انتخابات تقلبی بوده، آقای احمدی‏‏نژاد مرخص می‏شود و انتخابات آزادی انجام خواهد شد، در صورتی که مردم ایران این را پیروزی جنبش خود بدانند و این جنبش را رها نکنند، این آغاز تحول تعیین‌کننده‏ای از استبداد به دمکراسی خواهد شد.

می‏توان منظور شما را این‏‏طور بیان کرد که توازن نیرو بین حکومت و جنبش مردمی به جایی برسد که مذاکره‏ای صورت بگیرد و حکومت بپذیرد که آن انتخابات، انتخاباتی آزاد نبوده و به انتخابات آزاد تن بدهد؟

احسنت! یعنی به حاکمیت مردم تمکین کند. مردم نیز در یک انتخابات آزاد شرکت کنند و سرنوشت خود را در آن انتخابات تعیین کنند. به هرحال پیروزی مردم، در صورتی که به نتیجه‏ای بیانجامد که شما می‏گویید، نیروهای محرکه‏ای دارد که آن را جلو می‏برند و به استقرار ولایت جمهور مردم می‏انجامد.

آقای بنی‏صدر، شما به مناسبت سی‏امین سال‏گرد انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران پیامی داده‏اید و در آن از مردم ایران دعوت کرده‏اید در سال‏روز انقلاب بهمن حضور سیاسی داشته باشند. می‏دانید که نیروهای امنیتی و مقامات حکومتی نیز نسبت به چنین حضوری شدیداً هشدار داده‏اند. به نظر شما، در چه شرایطی ممکن است این حضور عملی شود ولی از خشونت و درگیری نیز پرهیز گردد؟

در صورتی که جمهور مردم شرکت کنند، مثلا در تهران همه‏ی مردم تهران شرکت داشته باشند، رژیم توانایی به‌کاربردن خشونت را به‌طور کامل از دست خواهد داد. برای این‌که اولا سال‌روز انقلاب است و در سال‌روز انقلاب که گل را بر گلوله پیروز کرده بود، دست‌زدن‏ به خشونت از سوی رژیمی که خود را حاصل آن انقلاب می‏داند و صفت انقلابی به خود می‏دهد، امضای دوباره‏ای است بر فرمان مرگ خویش.

به این دلیل هرگاه عموم مردم شرکت کنند، شعارهای روشن بدهند و خشونت در کار نیاورند احتمال دست‌زدن به خشونت بسیار ضعیف می‏شود. بنابر گزارش‏هایی که من مرتب دریافت می‏کنم، حتی در عاشورا هم خشونت را مردم به کار نبرده‏اند، بل‌که خود رژیم و عوامل‌اش هستند که این کارها را می‏کنند.

اما در ۲۲ بهمن، این امکانات هم از رژیم گرفته شده است و خیلی کم‏تر می‏تواند به این کارها دست بزند. بنابراین فرصتی کاملا مساعد و مناسب در اختیار مردم است که اگر از آن استفاده‏ی نیکو بکنند، یک بار دیگر هم به خود و هم به جهان گفته‏اند که می‏خواهند ولایت مطلقه‏ی فقیه نباشد و ولایت جمهور مردم باشد.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

آقای بنی صدر سخنگوی واقعی جنبش سبز ایران است .او خود به درستی رهبری را از آن مردم میداند ومردم هم سخنگویی جنبش را در قامت اولین منخب واقعی خود میدانند که با دسیسه های خارجی و آلت دست واقع شدن نا اهلان دروغگوی داخلی علیه او کودتا شد .

-- محمد ، Jan 26, 2010

آن انتخابات هم آزاد نبود. در آن انتخابات بنی صدر نقش احمدی نژاد را داشت و دست خمینی را بوسید. خمینی هم همین نقش خامنه ای را بازی کرد.

-- خیرالله رضائی ابیانه ، Jan 26, 2010

در انتخابات 58 هرکسی توانست کاندید شود و انتخاب اینکه فلانی صلاحیت دارد بر عهده مردم بود آقای خمینی قول داده بود که در انتخابات دخالت نکند و بجز در مورد آقای رجوی که دارو دسته حزب جمهوری بخاطر رای ندادن او به قانون اساسی گفتند که صلاحیت کاندید شدن را ندارد بقیه توانستند کاندید شوند البته فقط به 10 نفر اجازه تبلیغ در تلویزیون را دادند. به هر صورت آن انتخابات آزادترین انتخابات انجام شده در تاریخ ایران است. آقای بنی صدر طی یکسال سفر به همه نقاط کشور اهداف و برتامه های خود راگفت و بر همگان آشکار کرد که مخالف تسخیر سفارت آمریکا و ولایت فقیه است بدین خاطر مردم ایران به وی رای دادند. از طرفی آقای بنی صدر به آقای خمینی به چشم پدر نگاه می کرد و آقای خمینی نیز او را فرزند معنوی خود میخواند بوسیدن دست خمینی را در مراسم تنفیذ از این دید انجام داده است. ضمنا همانگونه نیز می بینید ایشان اندیشمندی مستقل است و آرا و نظریات خود را دارد و هیچ وقت دنباله رو یا آلت دست کسی نبوده است. سرانجام اینکه ایشان اشتباهات شخص خودشان را که منجر به قوام گیری دوباره استبداد شده را در کتاب "خیانت به امید" نوشته اند. خواندن این کتاب به همراه "درس تجربه" و "ایستاده بر آرمان" برای شناخت افکار ایشان توصیه می شود. در سایت زیر می توانید تمام کتابهای ایشان را تهیه کنید:
www.banisadr.com.fr

-- محمد رضا ، Jan 26, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)