تاریخ انتشار: ۲۲ دی ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
نقدی بر بیانیه‌ی ۵ماده‌ای مهدی کروبی

در بی‌معنایی بخشش

شادی صدر

بیانیه‌ی اخیر مهدی کروبی، یکی از دو کاندیدای اصلاح‌طلب انتخابات دهم ریاست جمهوری، که پنج راه را برای برون‌رفت از «بحران دامن‌گیر فعلی» پیش پای جمهوری اسلامی می‌گذارد، بلافاصله آخرین بیانیه‌ی میرحسین موسوی، دیگر کاندیدای اصلاح‌طلب را تداعی می‌کند که در آن هم پنج راه حل برای حل بحران پیش‌نهاد شده بود.

در این مجال کوتاه، قصد ندارم این پنج بند را با آن پنج بند مقایسه کنم، یا تحلیل خود را درباره‌ی این دو بیانیه تبیین کنم. بل‌که تنها بر بند اول بیانیه‌ی کروبی تمرکز خواهم کرد که به موضوع نقض شدید و وسیع حقوق اعتراض‌کنندگان که شکنجه و تجاوز و قتل از مصادیق بارز آن بوده است می‌پردازد و برای برون‌رفت از آن، راه‌کار ارائه می‌کند.

خواست رسیدگی به موارد نقض حقوق بشر و مشخص‌شدن عاملان و آمران آن، که پس از آشکارشدن قتل‌ها و شکنجه‌ها و تجاوزها، به یکی از خواست‌های محوری جنبش جدید مردمی بدل شد، در بیانیه‌ی موسوی یک‌سره نادیده گرفته شده است. کروبی، اما نخستین بند بیانیه‌ی ۵بندی خود را به این موضوع اختصاص می‌دهد.


شادی صدر

او اولین راه‌کار را «اعتراف و توبه‌ی ظالمان و بخشش مردم» می‌داند و با همان ادبیات و در درون همان چارچوب گفتمانی که علم‌الهدی، امام جمعه‌ی مشهد، سران فتنه را «محارب» می خواند و می‌گوید در صورتی‌که توبه نکنند، مردم با آن‌ها برخورد می‌کنند1، از سرکوب‌کنندگان مردم می‌خواهد که توبه کنند و توبه‌ی سرکوب‌کنندگان را اولین راه بازگشت آرامش به کشور می‌داند.

او می‌نویسد: «آنانی که مسبب مظالم عاشورای حسینی و حوادث پس از انتخابات بوده‌اند باید توبه کنند نه آن‌هایی که برای احقاق رای خود شهید داده‌اند. آن‌هایی باید توبه کنند که چوب حراج بر ثروت ملی کشور زده‌اند و از کیسه‌ی مردم حاتم‌بخشی کرده‌اند و مردم را در فقر و تنگ‌دستی رها کرده‌اند.

آن‌هایی باید توبه کنند که افراد بی‌صلاحیت را تایید صلاحیت کردند و افراد واجد صلاحیت را رد و مردم را از حق انتخاب‌کردن محروم ‌ساختند و برای تغییر رای مردم جواز صادر کردند و اعتراض مردم را با گلوله سرکوب نمودند. آن‌هایی باید توبه کنند که دانشجویان را از تحصیل محروم کردند و بی‌دانشان را بر صدر نشاندند.

توبه‌ی ظالمان اولین راه بازگشت آرامش به کشور و تسکین دل‌های داغ‌دیده است. مردم ایران اهل زیاده‌خواهی نیستند. توبه‌کنندگان را که به گناه خود اعتراف کنند خواهند بخشید اگرچه ظلم آن‌ها را فراموش نخواهند کرد. نه کسی به دنبال انتقام است و نه انتقام‌گیری درمانی بر ظلم‌های رفته بر مردم خواهد بود.»2

با این همه، با وجود این‌که کروبی، به موضوع «ظلم» به مردم اشاره می‌کند اما هم به تحلیل وی و هم به‌خصوص به راه‌کاری که ارائه می‌دهد نقدهای جدی وارد است که سعی می‌کنم در ادامه به برخی از آن‌ها بپردازم:

یک. قطعا آقای کروبی بسیار بهتر از من می‌داند که «توبه»، یک عمل مذهبی است که مربوط به رابطه‌ی انسان با خدا می‌شود که در طی آن «بنده» با پشیمانی به سوی پروردگارش بازمی‌گردد3، حال آن‌که سرکوب‌کنندگان مردم پیش از هر چیز، باید به مردمی که سرکوب‌شان کرده‌اند پاسخ دهند.

علاوه‌ی بر این، بر فرض هم که سرکوب‌کننده یا سرکوب‌کنندگانی پیدا شدند و اعتراف کردند که مثلا بی‌شمار نفر را با باتون کتک زده‌اند، ۵ نفر را با دست خود شکنجه کرده‌اند، در قتل یک نفر دست داشته‌اند و شاهد یا آمر یا عامل تجاوز بوده‌اند و حالا، بعد از همه‌ی این اعمال، که با هر تعریف حقوقی جرم است، توبه کرده‌اند و از مردم انتظار بخشش دارند.

اول این‌که اساسا چه ضمانت اجرایی‌ای وجود دارد که عمل توبه به طور کامل و دقیق انجام شده باشد؟ دوم این‌که چه ضمانت اجرایی‌ای برای نشکستن توبه وجود دارد؟ از آن مهم‌تر، در شرایط امروز، چه تفاوتی بین بخشیدن یا نبخشیدن وجود دارد؛ وقتی که در فقدان ساز و کارهای مستقل برقراری عدالت، کلیه‌ی نهادهای سرکوب، با عوامل و آمران نقض حقوق مردم، هم‌چنان بر سر کار و در جای‌گاهی هستند که هیچ احتیاجی به بخشش و هیچ نگرانی از عدم بخشش از سوی قربانیان ندارند.

در واقع، بخشش تنها زمانی معنا پیدا می‌کند که عدم بخشش معنا داشته باشد. در فقدان ضمانت اجرا، بخوانید بی‌معنایی توبه و بخشش، سووال دیگری نیز باقی می‌ماند: آقای کروبی از کجا تا این حد مطمئن است که «مردم ایران» توبه‌کنندگان را که به گناه خود اعتراف کنند خواهند بخشید؟

آیا از تک‌تک قربانیان خشونت و شکنجه و حبس و تجاوز و بازماندگان کشته‌شدگان در خیابان و زندان‌ها سووال کرده‌اند و این حکم کلی، پشتوانه‌ی یک تحقیق قضایی جامع را دارد، یا تنها و تنها، از جای‌گاه سیاسی یک «ولی فقیه»، که مالک جان و مال و ناموس «رعیت» است، خواست مردم را بی‌پرسش از آن‌ها نمایندگی می‌کند؟

آیا فی‌المثل مادر ندا یا مادر سهراب، قاتلان و آمران قتل فرزندان‌شان را، تنها در صورت اعتراف و توبه خواهند بخشید؟ یا اگر آن‌ها ببخشند، آیا برای قربانیان تجاوز جنسی در زندان‌ها، اعتراف و توبه‌ی متجاوزانی که آن‌ها حتی نام‌شان را نمی‌دانند یا گاهی صورت‌شان را هم ندیده‌اند، مجوزی کافی است برای این‌که آن‌ها، آزاد و امن، در خیابان‌هایی راه بروند که برای بی‌شمار دیگران ناامن‌اش کرده‌اند؟

دو. کروبی در مقدمه‌ی بیانیه‌اش می‌نویسد: «البته شکستن حرمت عاشورا اگر از کسی سرزده باشد نیز محکوم است و پرواضح است که ارتکاب چنین اتهامی باید در دادگاه صالح رسیدگی و مطابق قوانین کشور مرتکبین مجازات گردند.» اما هم ایشان که معتقد به برپایی محاکمه برای حرمت‌شکنان عاشوراست، وقتی نوبت به مردمی که قربانی سرکوب شده‌اند، می‌نویسد: «نه کسی به دنبال انتقام است و نه انتقام‌گیری درمانی بر ظلم‌های رفته بر مردم خواهد بود».

و به همین سادگی، «انتقام» به‌عنوان یک روش به جامانده از جوامع قبیله‌ای برای برقراری عدالت مجازات را جای‌گزین مجازات، به‌عنوان یک نهاد مدرن پذیرفته شده در همه‌ی نظام‌های حقوق بشری می‌کند، بی‌آن‌که حداقل حق سرکوب‌شدگان برای رسیدن به عدالت را، حتی در چارچوب همین قوانین فعلی، به رسمیت بشناسد.

سووال این‌جاست: آیا از نظر آقای کروبی فرقی بین این‌که کسی، در یک دعوا، دیگری را کتک بزند و مجروح کند با آن که در تظاهرات، عده‌ای را مجروح کند وجود دارد؟ آیا بین قاتلی که با چاقو، طلب‌کارش را می‌کشد و سرکوب‌گری که با شلیک گلوله، تظاهرکنندگان را از پای درمی‌آورد تفاوتی هست؟

اگر هر دو این اعمال، از نظر حقوقی «ضرب و جرح» و «قتل» محسوب می‌شوند، چه‌طور دسته‌ی اول، یعنی مجرمان عادی، به زندان و دیه و قصاص محکوم می‌شوند اما پای سرکوب‌گران که به میان می‌آید، مجازات، که برای مجرمان عادی ممدوح است، تبدیل به انتقام‌گیری که مکروه است می‌شود؟

و تازه از نظر من بین این دو دسته از مرتکبان جرم یک فرق اساسی است و آن این‌که اگر دسته‌ی اول، انسان‌هایی عادی هستند که با انگیزه‌های معمولی و بیش‌تر مواقع از سر اتفاق یا حتی گاهی هم از سر ناچاری مرتکب جرم می‌شوند ولی بی‌رحمانه و بدون هیچ هم‌دلی مورد قضاوت و مجازات قرار می‌گیرند، دسته‌ی دوم، مجرمان حرفه‌ای هستند که آگاهانه و به طور سیستماتیک به نقض ابتدایی‌ترین حقوق انسان‌ها مبادرت می‌ورزند و بابت آن از منافع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی برخوردار می‌شوند و از این حیث، اتفاقا مجازات آن‌ها باید شدیدتر از دسته‌ی اول باشد.

زدن برچسب «انتقام‌جویی» و «زیاده‌خواهی» بر خواسته‌ی اجرای عدالت، خلط مبحثی است که عواقبی خطرناک خواهد داشت. عواقبی که وقتی یادداشت تقی رحمانی، فعال سیاسی ملی‌-‌مذهبی، خطاب به مادران عزا منشر شد که خواسته‌ی‌شان «مجازات آمران وعاملان کشتار و شکنجه‌ی فرزندان‌شان» است، زیاد مورد توجه قرار نگرفت.

او از مادران عزا می‌خواهد «به جای خانواده‌های جان‌باختگان، مادران صلح» شوند و می‌نویسد: «ای مادران درد و انتظار ما نیاز به خلق فضای جدید داریم که جز با تحمل و مدارا و باور این‌که چرخه‌ی خشونت را باید متوقف کنیم به آن فضا نمی‌رسیم. باور کنید همان‌گونه که تاکنون بوده و خواهد بود در صورت اصرار بر انتقام باز فرزندان و نوه‌های‌مان مرغان عروسی و عزا خواهند بود.»

و در جایی دیگر می‌گوید: «مطمئن باشید که وجدان انسان‌ها در جامعه‌ی نیمه‌باز بدون انتقام دادگاه‌های خود را برپا خواهد کرد.»4 و به این ترتیب، با خشونت‌آمیزخواندن عدالت‌خواهی و خواست محاکمه‌ی عادلانه، آن را سرکوب می‌کند و مادران عزا را به «گذشت»، به‌عنوان راه‌کاری برای پایان‌دادن به خشونت تشویق می‌کند. و حالا، بار دیگر، سرکوب این خواست مردمی، از طریق کلام و نوشته، در بیانیه‌ی کروبی خودنمایی می‌کند.

سه. به نظر می رسد که بسیاری از فعالان سیاسی و جامعه مدنی، از جمله کروبی و تقی رحمانی، وقتی از انتقامجویی و تکرار خشونت حرف می‌زنند، هنوز هم نظم کیفری مسلط را در ذهن دارند که بر مبنای قصاص بنا شده است. یعنی نظامی که جان را در برابر جان و چشم را در برابر چشم می‌ستاند و ریشه در اصل انتقام‌جویی فرد از فرد یا قبیله از قبیله دارد.

به این معنا، خواست عدالت و محاکمه و مجازات عاملان و آمران نقض حقوق بشر، در چارچوب این نظم مسلط، به اعدام و شکنجه و قطع عضو عاملان و آمران بازتعریف می‌شود. در این تعریف وارونه، اجرای خواست عدالت، منجر به تکرار قتل و شکنجه و خشونت، و به همین دلیل مذموم تلقی می‌شود.

در حالی که نگاهی به تجربیات مشابه در کشورهای دیگر نشان می‌دهد که گذر از روند دادخواهی در مورد نقض مستمر و سیستماتیک حقوق بشر، یکی از پیش‌شرط‌های تحقق دموکراسی و تنها راه اطمینان از این‌که چرخه‌ی خشونت قطع شده بوده است. گفت‌وگوی اجتماعی پیرامون دادخواهی و عدالت، تشکیل کمیسیون‌های حقیقت‌یاب برای ایجاد فهم جمعی از واقعیت کشتار، واقعیت تجاوز، واقعیت شکنجه و آثار همه‌ی این‌ها بر قربانی و خانواده و جامعه‌اش، و نیز برپایی دادگاه‌های علنی و عمومی با معیارهای دادرسی منصفانه‌ی روندهایی است امتحان‌شده که می‌تواند جامعه‌ای را به سوی آشتی و عدم خشونت ره‌نمون سازد.

بدون طی این روندها، «گذشت»، «عفو» و «آشتی»، تنها یک معنا خواهد داشت و آن هم «لاپوشانی» و «ماست‌مالی» است. و بدتر این‌که، این نوع از گذشت یا عفو، هیچ‌گاه به آشتی نخواهد انجامید زیرا به سرکوب‌گران این اطمینان خاطر را خواهد داد که هر قدر هم حقوق مردم را نقض کنند و به خشونت ادامه دهند، مصون از تعقیب و مجازات باقی خواهند ماند.

آفریقای جنوبی، یکی از بهترین و زنده‌ترین مثال‌های روند آشتی ملی است. کشوری که با آن همه درد و رنج ناشی از کشته‌شدن و شکنجه‌شدن و رانده‌شدن و محروم‌شدن بی‌شمار انسان در دوران آپارتاید نژادی، توانست روند آشتی و عفو ملی را طی کند و چرخه‌ی خشونت را در یک نقطه‌ی تاریخی قطع کند.

پس از سقوط رژیم آپارتاید، کمیسیون‌های حقیقت‌یاب در سراسر کشور تشکیل شدند. آمران و عاملان نقض حقوق سیاه‌پوستان دو انتخاب داشتند: یا داوطلبانه در حضور اعضای کمیسیون‌های حقیقت‌یاب، درباره‌ی نقش خود و هم‌کاران‌شان در جنایات علیه بشریت شهادت می‌دادند و مورد عفو قرار می‌گرفتند، یا ناگزیر بودند به‌عنوان متهم در دادگاه حاضر شوند و محکوم و مجازات شوند.

بسیاری، راه اول را انتخاب کردند. جزییات شهادت‌ها از تلویزیون و رادیو پخش می‌شد و تمامی افراد جامعه در جریان قرار می‌گرفتند: ناقضان حقوق بشر، برای اولین‌بار، لخت و بی‌دفاع، در مقابل مردم ایستاده بودند و این، بی‌هیچ خشونتی، به‌مراتب بدتر از مجازات حبس و تبعید بود. حقیقت، از لابلای گفته‌های شاهدان و قربانیان و مرتکبان بیرون می‌آمد و در سطح جامعه، علنی می‌شد، جزیی از تاریخ و حافظه جمعی می‌شد، قضاوت اجتماعی شکل می‌گرفت و دیگر از یادها نمی‌رفت.5

ما، اگرچه «نان گندم نخورده‌ایم»، اما می‌توانیم آن را «دست مردم» ببینیم. و این درست، وظیفه‌ی همه‌ی فعالان جامعه‌ی مدنی است که با الهام از تجربیات موفق و نیز شکست‌های کشورهای دیگر، نگذارند تفاسیر من‌درآوردی و وارونه از عدم خشونت، جنبش مردمی را عقیم سازد.

بالعکس، همه‌ی ما باید تا جایی که می‌توانیم تلاش کنیم که جامعه را برای شنیدن حقایق، هرچند تلخ، بازسازی حافظه‌ی تاریخی جمعی، هرچند سخت، و طی روند اطمینان از این‌که نقض سیستماتیک حقوق بشر دیگر اتفاق نخواهد افتاد، هرچند طولانی، آماده کنیم. پیش از هر چیز، باید هر روز جلوی آینه، چشم در چشم خود بدوزیم و بگوییم: خواست گذشت و عفو از مادری که هنوز حتی نمی‌داند فرزندش کجا دفن شده یا چگونه کشته شده، در واقع سرکوبی دوباره است. سرکوب و خشونت، تنها باتونی نیست که به تن می‌نشیند؛ این را فراموش نکنیم!

پانوشت‌ها:

۱. مشروح: آيت‌الله علم‌الهدی در اجتماع ميليون‌ها نفری عاشورایيان تهران: سران فتنه توبه نكنند، مردم به‌عنوان محارب با آن‌ها برخورد می‌كنند، خبرگزاری فارس، ۰۹/۱۰/۱۳۸۸، در این نشانی اینترنتی.

۲. عنوان: راه‌كارهای مهدي كروبي جهت خروج از بحران، در نامه‌اي به مردم، ۲۱/۱۰/۱۳۸۸، سحام نیوز، در این نشانی اینترنتی.

۳. علامه‌ی طباطبایی توبه را چنین تعریف می‌کند: «توبه در لغت، به معنای برگشت است و توبه از بنده، برگشت اوست به سوی پروردگارش با پشیمانی و بازگشت از سرپیچی، و از جانب خداوند نیز به معنای توفیق وی به توبه یا آمرزش گناه او.» المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۷۹.

۴. مادران درد و انتظار؛ تقی رحمانی، خبرنامه‌ی امیرکبیر، ۲۵/۰۸/۱۳۸۸، در این نشانی اینترنتی.

۵. برای اطلاع درباره‌ی جزییات روند آشتی ملی در آفریقای جنوبی، رجوع کنید به کتاب «علیه فراموشی: بررسی تجربه‌ی کمیسیون‌های حقیقت و دادخواهی»، منیره برادران، نشر باران، سوئد، چاپ اول، ۲۰۰۵

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

بسیار عالی بود.

-- امیراشکان ، Jan 12, 2010

کروبی مسیح وار سرکوبگران را می بخشد - بارها شاهد بوده ام کسانی درست پس از بقتل رسیدن فرزندانشان و یا کمی بعد از آن قاتل یا قاتلین را بخشیده و بخدا سپرده اند - کسانیکه دستشان بخون مردم آغشته است اگر بدانند که به شدت تنبیه خواهند شد تا آخرین گلوله خواهند جنگید و این ممکن است سالها مانند عراق طول بکشد اما اگر همه راببخشیم بنظرم به آنهایی که می خواهند به آغوش مردم برگردند بهانه خوبی داده ایم .

-- نیما ، Jan 12, 2010

سرکار خانم صدر باید بگویم با تمام احترامی که برایتان قائلم شما هم با این مقاله به همان راهی رفته ایی که شیخ رفته است!
موید باشید

-- سبزاندیش ، Jan 12, 2010

از راه کار استفاده شده در آفریقای جنوبی خیلی خوشم آمد. اما نباید فراموش کرد که نظام جمهوری اسلامی در قدرت به سر می بره و در صورت ادامه رویاروی حکومت و مردم، حکومت خون بی گناهان بیشتری رو خواهد ریخت. بند یک بیانیه اقای کروبی به واقع تلاشی است برای خنثی کردن خشونت بیش از حد حکومت در مقابله با مردم. از نظر محتوی هم شبیه به راهکار آفریقای جنوبی است البته وقتی می گه "توبه‌کنندگان را که به گناه خود اعتراف کنند خواهند بخشید اگرچه ظلم آن‌ها را فراموش نخواهند کرد. " به طور ضمنی می گه کسانی که اعتراف نکنند مورد عفو قرار نمی گیرند و باید مجازات شوند. شما در واقع راهکار عملی و حقوقی برای این خواسته ایشون ارایه کردید. این بیانیه هم به صراحت خواستار "اعتراف علنی و درخواست بخشش" از سوی جنایتکاران است که این امر با خواسته شما در نتیجه گیری این مقاله مطابقت کامل دارد. به نظر من شما می توانید به آقای کروبی راهکردی عملی (با الهام از مدل آفریقای جنوبی) ارایه کنید که هم هدف جلوگیری از خشونت بیشتر (کروبی) و هم هدف آگاهی بخشی اجتماعی (هدف شما) رو تامین کرده باشید.

-- پیمان ، Jan 12, 2010

سلام
بسيار عالي و بجا و بموقع بود. متاسفانه قاطبه ي بدنه ي جنبش از جواناني تشكيل شده كه نميخواهند به هيچ عنوان روياي شيرينشان از رهبران جنبش سبز اشفته شود و هر نقدي را ناديده مي انگارند. تو گويي طرز تلقي اين جوانان از همان تلقي نشءت ميگيرد كه ميتواندعكس محبوبش را در ماه ببيند. در ديدار اقاي عبدالله نوري با خانواده شهيد موسوي پدر ايشان با همان ادبيات 30 سال پيش گفته اند"اگر اخلاص جناب ميرحسين را بين تمام افراد كشور تقسيم كنيم همگي سيراب ميشوند". جل الخالق. با كمال تاسف... تاريخ اين مردم نگون بخت رو به تكرار است مگر اينكه ملت سكان هدايت را به روشنفكران بسپارند و روشنفكران نيز خود در اين كار همت بيشتري بكنند.

-- سهراب ، Jan 14, 2010

خانم صدر کاملا باهاتون موافقم.اصولا توبه مبحثی است آسمانی و در روابط حقوقی زمینی جایگاهی ندارد.اصلا در پرونده حقوقی دارای شاکی خصوصی جایگاه آقای کروبی به عنوان بخشنده کجاست؟!
اصلا مگر خداوند نمیگوید من از حق خود میگذرم ولی از حق الناس نه! پس حتی در جهان آخرت هم شاکی خصوصی وجود خواهد داشت.
بنابراین اگر بالفرض به خدای آقای کروبی هم اعتقاد داشته باشیم توبه و بخشش حق دیگران بحثی بیهوده است. من نمیفهمم حقی را که خدا نمیتواند از آن بگذرد چگونه آقای کروبی میتواند از آن بگذرد.
مثل این است که امروز خانه من مورد سرقت واقع شود و رضایتشو از همسایه بگیرن...

-- فلورا ، Jan 14, 2010

بیچاره مردم ایران که مذهب دست از سرشان برنمیدارد.
تفاوتی بین شاه سایه خدا و نظر کرده امام رضا و امام خامنه ای نیست.

به امید رنسانس ایرانی

-- علی ، Jan 14, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)