خانه > گوی سیاست > ايران و آمريکا > ارزیابی کارنامه ۲۰۰ روزه اوباما در سیاست خارجی | |||
ارزیابی کارنامه ۲۰۰ روزه اوباما در سیاست خارجینیکآهنگ کوثرnikahang@radiozamaneh.com
در آمریکا یک عادت عجیب وجود دارد و آن هم نمره دادن در ۱۰۰ روز و ۲۰۰ روز اول به رییسجمهوری است. با آنکه براساس نظرسنجیها باراک اوباما هنوز مقبولیتی بالای ۵۰ درصد دارد، اما نتوانسته است معجزهای را که انتظارش را از او میکشیدهاند، عملی کند.
بسیاری از مشکلات اقتصادی آمریکاییها هنوز سر جای خودش است. میزان بیکاری کم نشده و اما و اگرهای فراوانی بر سر نحوهی خرج کردن کمکهای اقتصادی وجود دارد. با این حال چیزی که برای مردم بخشهای دیگر جهان اهمیت دارد، سیاست خارجی اوباما است. در این رابطه با سه نفر از کارشناسان و تحلیلگران گفتوگو کردهام. دکتر سعید رهنما، استاد علوم سیاسی دانشگاه «یورک» تورنتو معتقد است که میتوان به سیاست خارجی اوباما نمرهی قبولی داد:
من فکر میکنم در مجموع سیاست اوباما در مقایسه با دولت قبلی جرج بوش سیاست درستتر و بهتری بوده است؛ بخصوص در رابطه با ایران که سعی کرده است به جای تهدید، راه مذاکره را باز کند و تهدید نظامی را کنار بگذارد. میدانید که در زمان جرج بوش فقط تهدید نظامی بود و این تهدید نظامی از جانب اسراییل مطرح شد که الان هنوز هم هست که حتی بایدن معاون رییسجمهور هم تأیید کرده بود که اگر اسراییل بخواهد این کار را بکند، ما دخالتی نداریم. این کار درستی نیست. یعنی تهدید نظامی برای ایران در واقع آن چیزی است که دار و دستهی حاکم در ایران طالبش هستند. یعنی بهترین چیزی که میتواند بحران امروز خامنهای، احمدینژاد و بقیه را برطرف کند، در واقع همین تهدید نظامی است. به نظر شما الان بین خانم کلینتون به عنوان وزیر خارجه و آقای اوباما رییسجمهوری دربارهی ایران هماهنگی وجود دارد؟ بله. ببینید؛ طبیعتا مسأله اینجاست. درست است که این افراد نظرات خودشان را دارند، اما وقتی وارد تصمیمگیری دولتی میشوند، این نظرات شخصی این قدر نیست که سیاست کلی دولت است. یعنی این چیزی نیست که مثلاً بگوییم خانم کلینتون میخواهد تندتر برود، آقای اوباما نمیخواهد. به نظر من این چندان دقیق نیست. چون وقتی که میرسد به سیاستگزاری، این سیاستی است که باید همدیگر را قانع کنند. یعنی از نظر تاریخی در آمریکا همیشه بین مثلاً پنتاگون با وزارت خارجه اختلاف بوده است و وزارت خارجه همیشه سعی کرده نسبت به سیاست نظامی میانهروتر باشد. اختلافات همیشه وجود داشته است. اما به نظر من امروز اینها هر سیاستی را در مورد ایران اعمال کنند، به خاطر خانم کلینتون نیست. به خاطر سیاستی است که بین ایشان و رییسجمهور توافق شده است.
امید معماریان روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی که با خبرگزاری «آی.پی.اس» آمریکا و همچنین سایت «هافینگتونپست» این کشور کار میکند، معتقد است که سیاست خارجی در دورهی اوباما معقول بوده است: به نظر من آقای اوباما نمرهی قابل قبولی میگیرد. ولی به هر حال آن عجلهای که در سیاست خارجی دولت بوش وجود داشت، در دولت اوباما دیده نمیشود. مثلاً با این که اتفاقات بعد از ریاست جمهوری ایران بسیار پیچیده و غیر منتظره بود، دیدیم که اوباما خیلی تلاش کرد که ماجرای مردم را از دولت تفکیک کند و تحمل کند و این به رسمیت شناختن دولت ایران را به تعویق انداخت. و دیدیم که مثلاً البته اخیراً بود که خانم کلینتون گفتند که ما بهعنوان یک واقعیت آقای احمدینژاد را به عنوان رییسجمهور قبول میکنیم. یعنی این تفکیک را قائل شدند که به نظر من خیلی هوشمندانه بود. در عین حال موضوع گفت و گو را حتی از روی میز برنداشتند و این نشان میدهد که نگاهشان به سیاست خارجه و مسائل منطقه خیلی راهبردی است و آن نگاه بسیار سیاه و سفیدی را که دولت بوش داشت، اینها در این چند وقت نداشتهاند. چه انتقادی را میتوانید به آنها وارد کنید؟ به نظر من انتقادی که به آنها وارد است، این است که در حال حاضر در مقابل ایران تحلیل دقیقی از ماجرا ندارند و دستگاه سیاست خارجی آمریکا هنوز نتوانسته است خودش را جمع کند و به همین خاطر است که دقیقاً معلوم نیست این گزینهی مذاکره که روی میز هست، عملاً چه جوری میتواند عملی شود. حتی در میان کسانی که در واشنگتن هستند، این سؤال عمدهی الان است که با توجه به اتفاقاتی که در رابطه با انتخابات ایران افتاده است، گفت و گو با ایران حداقل باید برای مدت نامعلومی به تعویق بیفتد. چون این گزینهای نیست که بخواهد آمریکا در آن به هیچ نتیجهای مشخصی برسد. و با در نظر گرفتن اینکه آقای اوباما قبلاً تأکید کرده بود که ما دستمان را به سوی رژیمهایی که مشت گره کردهشان را باز کردهاند، دراز میکنیم، اگر بخواهد به سوی ایران که مشتش را دوباره گره کرده، دست دراز کند، آیا این نقض غرض نیست؟ کاملاً نقض غرض است. کاملاً حق با شماست. مسأله این است که دولت ایران کارهایی که بعد از انتخابات صورت داده در جهتی نبوده است که بخواهد با آمریکا رابطه برقرار کند. دولتی که میخواهد تنشزدایی کند، دولتی که میخواهد به هر حال با غرب رابطهاش را بهتر کند، کارهایی نمیکند که او را از کشورهای دیگر فاصله بدهد. به نظر من این یک تناقض در رفتار دولت ایران بوده و از آن طرف هم به نظر من دولت آمریکا شوکه شده است و نمیداند که باید در مقابل این دولت جدید ایران و این رفتار جدید ایران چه کار کند.
شاید خوشبختی اوباما این باشد که بعد از جرج بوش، رییسجمهوری شده است و همه سیاستهایش را با او مقایسه میکنند. دکتر علیرضا نامور حقیقی نیز معتقد است که در قیاس با جرج بوش، سیاست خارجی دولت اوباما نمرهی قابل قبولی میگیرد: من در مقایسه با آقای جرج بوش کارنامهی آقای اوباما را ۱۸ از ۲۰ میدهم. در حقیقت در حوزهی خاورمیانه اوباما سعی کرد که مسألهی سیاست معیارهای دوگانهی آمریکا را کنار بگذارد و در مسألهی صلح اعراب و فلسطین، فشارهای منطقی را بر روی اسراییل دارد وارد میکند که به هر حال تنشهایی بر روابط دو کشور ایجاد شده است. اینها نشاندهندهی این است که آمریکا میخواهد مسألهی فلسطین و مسألهی موقعیت فلسطینیها را به عنوان موضوعی که در ارتباط با رشد تروریسم در منطقه است، به طور کلی حل کند و به هر حال با جناحهای رادیکال و تندرو اسراییل میخواهد مقابله کند. نکتهی دوم اینکه در عراق به هر حال سیاست عقبنشینی را انجام داد. مسألهی گوانتانامو را هم همان طور که قول داده بود، پیگیری کرد. سیاست تنشزدایی با روسیه را دنبال میکند و روسها اعتماد بیشتری به اوباما دارند تا به آقای جرج بوش؛ و این فضای مساعدتری را در حوزهی بینالمللی دارد ایجاد میکند. چینیها هم کم و بیش در مجموع در مقایسه با گذشته نگاه مثبتتری به اوباما دارند. در مورد مسائل مربوط به حرکتهای دموکراتیک در منطقه هم سیاست آقای اوباما سیاست معقولی است. سیاست حرکت از بالا و تشویق انقلابهای دموکراتیک توسط آقای جرج بوش را که عملاً نمیتوانست موفق شود، به کنار گذاشت و سعی کرد با احترام به استانداردهای سبک زندگی کشورهای مسلمان، سبک و شیوهی جدیدی را برای گفت و گو و مسالمت پیدا کند. اتفاقا اگر دقت کنید، حضور آقای جرج بوش در قدرت و شعارهایش برای ایران بهعنوان «محور شرارت» باعث شد که آقای احمدینژاد از صندوق انتخابات ایران بیرون بیرون بیاید. ولی به نظر من حضور آقای اوباما و سیاستهای منطقیاش در مورد ایران کم و بیش در مجموع سبب شده است که جنبش سبز ایران بتواند مستقل و بدون اتکا به آمریکا خودنمایی کند. هر چند که تخالفها و اختلافنظرهایی که در مورد ایران در کابینهی اوباما وجود دارد، مشکلاتی ایجاد میکند. ولی به نظر من در مجموع خود آقای اوباما در مقایسه با آقای گیتس و خانم کلینتون دیدگاه منطقتری دربارهی مسائل ایران دارد. چه نقطه ضعفی را برای سیاست خارجی خود آقای اوباما قائل هستید؟ نقطه ضعف این است که آقای اوباما هنوز نتوانسته است آن یکپارچگی کامل را در تعیین استراتژی خارجیاش پیدا کند. در مواردی مثل کره شمالی که کره شمالی حرکتهای تند و خلاف قاعدهای را انجام میدهد، سیاست اوباما که سیاست صلحآمیزی است، کمی دچار ضعف و مشکل خواهد شد. ولی در مجموع من فکر میکنم میتواند بر این چالشها موفق بشود، اگر مشکلات اقتصادی داخلی آمریکا مانع اساسی در راه پیشرفتش نشود.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
اوباما نماد ناتوانی امریکاست بخاطر همین است که روسیه و چین و حکو مت اسلامی
-- ahmad ، Aug 11, 2009از وجود او راضی اند . بوش مانعی جدی برای چین و روسیه و اروپا بوده . امریکای ضعیف
خواب خوشی برای انهاست .
-- ahmad ، Aug 11, 2009گفته شده اوباما در سیاست منطقی است .
روش در سیاست موزیانه است نه منطقی
با سلام من نظر خاصي ندارم بلکه چون عکس آقاي دکتر سعيد رهنما را ديدم متوجه شدم که بايستي يکي از دوستان قديمي من و افرادي باشد که دوران خدمت افسري ( نظام) خود را در دانشکده پياده شيراز گذرانده بوديم. مدت 46 سال است اورا نديده ام . تقاضا دارم اگر ايميلي از ايشان داريد براي من بفرستيد تا بتوانم تماس برقرار کنم . سپاسگزارم
-- مهندس منوچهر کارگر ، Mar 28, 2010