خانه > گوی سیاست > انتخابات ایران > «میرحسین موسوی، قطب سوم انتخابات» | |||
«میرحسین موسوی، قطب سوم انتخابات»مریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comمطبوعات در ایران، یکی از مهمترین عرصههای تجلی سیاستهای گوناگون دولتها هستند و اهالی مطبوعات از موثرترینها، در بازتاب آنچه که در سیاست میگذرد. به همین مناسبت، با دو تن از اهالی سرشناس مطبوعات، در ایران و خارج از کشور گفتگوهایی داشتهام:
از آقای سحرخیز سوال میکنم که موقعیت دو جناح اصلی سیاسی کشور را در عرصهی انتخابات چگونه میبینند؟ اگر افرادی مثل آقای اعلمی را که در سطح ملی نمیتوانند مطرح باشند (شاید به صورت منطقهای مطرح شوند و بخشی از آرای اصلاحطلبها و تحولخواهان را در اختیار بگیرند) کنار بگذاریم، کماکان چهار نامزد اصلاحطلب و تحولخواه مطرح هستند. هر چند که بحث حضور آقای نوری روزبه روز دارد کمرنگتر میشود، اما هنوز منتفی نشده است. اما تصور میکنم، با صحبتها و بیانیههایی که از سوی آقای موسوی مطرح شد، باید در آرایش صحنهی سیاسی ایران مقداری نظرمان را عوض کنیم. یعنی از فضای دو قطبی، کم کم به نگاه فضای سه قطبی میل کنیم.
به چه ترتیب؟ به این معنا که وقتی آقای موسوی میگوید: «من نه اصلاحطلب هستم و نه اصولگرا، هم اصلاحطلب هستم و هم اصولگرا»، خط سومی را مطرح میکند. اصرار خود ایشان و دیگران هم این است که بگوید: «من در جبههی اصلاحطلبها جای نمیگیرم.» در این سه قطبی که مشخص کردید، ممکن است در قطب مستقل، به جز آقای موسوی، کاندیدای دیگری هم وارد شود؟ خیر، فرد دیگری در جایگاه سومی که آقای موسوی ایستاده است، اضافه نمیشود. یعنی اگر آقای قالیباف بیاید که بحث آن مطرح است، حضور او به جبههی اصولگراها برمیگردد. دیگران هم که بیایند، چنین وضعیتی خواهند داشت. البته، اگر بخواهیم آقای موسوی را فارغ از تعریفی که خود ایشان دارد، مستقل بدانیم، امکان دارد نامزدهای مستقل دیگری هم حضور پیدا کنند. آقای اعلمی هم سعی میکند، به گونهای خود را مستقل مطرح کند. امکان دارد آقای شعله سعدی هم خود را نامزد کند. ولی، این خصوصیت آقای موسوی را که خود را هم اصلاحطلب میداند و هم اصولگرا، آنها ندارند. آقای موسوی با چنین حضوری، چه الزاماتی را در جبههی اصلاحطلبان، از یک سو و اصولگرایان، از سوی دیگر، ممکن است ایجاد کند؟ ورود آقای موسوی و قرار گرفتن در این پوزیسیون جدید، باعث میشود، اصولگراها و جریان اقتدارگرا در وضعیت سختتری قرار بگیرند و حتا بخواهند افرادی مثل آقای قالیباف را مطرح کنند. یا حتا روی حضور آقای احمدینژاد پافشاری بیشتری انجام دهند. در حال حاضر، یک ذره بیشتر دچار تردید هستند و احیاناً تا سال جدید و یک ماه آینده، نتوانند به جمعبندی دقیقی برسند. با برآوردهایی که تاکنون شده است، نتیجهی انتخابات را به کدام سمت محتمل میدانید؟ با همهی آن معلوماتی که تا به امروز داریم، رأی مجموعاً پیش اصلاحطلبها است یا اصولگراها؟ نگاه و بحث من عمدتاً این است، که جریانهای تحولخواه ایران در کارزار انتخاباتی میتوانند منافع خود را تامین کنند. فارغ از این که در نتیجهی انتخابات چه اتفاقی میافتد. وقتی از این زاویه، به مباحث نگاه میکنیم، آن چیزی که به دلخواه یا ناخواسته در جامعهی ایران مطرح شده، اتفاق مبارکی است. این اتفاق چیست؟ و چرا شما آن را به فال نیک میگیرید؟ اولا، الان دارد بین تفکرهای مختلف چالشی ایجاد میشود، نیروها صفبندیهای جدیدی را انجام میدهند، افراد شفافتر مورد نقد قرار میگیرند، نه حتا خود نامزدها، بلکه برنامهها و کادرهای این افراد، گذشته و پیشینهی آنها هم مورد سوال و نقد قرار میگیرند. بهخصوص این که با این نگاه جدید و در فضایی که آزادی، دمکراسی و حقوق بشر حرف نو تلقی میشود، در فضایی که رابطه با امریکا مطرح است، بحث تنش در مقابل نگاه جنگطلبانه و انحصارگر طرح است، این دیدگاهها خودبخود باید بیایند متبلور بشوند و خودشان را نمایش بدهند. همهی اینها یک اتفاق مبارک است. بر اساس همهی اینها، نگاه شما به ترتیب آرایی که ممکن است وارد صندوقها شوند، چیست؟ آنچه را که از درون انتخابات و رأی مردم بیرون میآید، میتوان اینگونه دید: ورود سه جانبهای که از این سو انجام شده، طرف مقابل را در یک لاک دفاعی قرار داده است. آخرین نظرسنجیها گویا حاکی از این است که مخالفین آقای احمدینژاد روز به روز دارند بیشتر میشود. هفتاد درصد کسانی که از آنها نظرسنجی شده، با احمدینژاد اعلام مخالفت کردهاند. این مساله برای جریان اصولگرا و بخش اقتدارگرای آن، بسیار سنگین است که دارد وارد بازیای میشود که احیاناً، ممکن است حمایت از موسویای که میخواهد چهرهی مستقلی از خود نشان بدهد، بهتر از حمایت از احمدینژاد باشد. تازه، این فکر در شرایطی است که آنها مطمئن نیستند که آیا آقای موسوی، برنامهی انتخاباتیای را به معنای حضور در رأیگیری هم دارد یا، نه، دارد از فضای انتخاباتی استفاده میکند تا در یک حرکت بلندمدتتر، حزب و گروه خود را شکل بدهد و به نقد عملکرد دولت کنونی بپردازد. آن موقع بحث بسیار سختتری میشود و آنها را از تصمیمگیری جدی، حداقل تا الان باز داشته است. این بحث را نزد آقای حسین باستانی، دبیر سابق انجمن صنفی روزنامهنگاران در ایران و عضو شورای سردبیری روز آنلاین، میبرم. ایشان آرایش صحنهی انتخاباتی ریاست جمهوری دورهی دهم را چگونه میبینند؟ تا این لحظه، حضور سه کاندیدای اصلی ـ آقایان خاتمی، موسوی و کروبی ـ در جبههی اصلاحطلبان قطعی شده است. کاندیداهای دیگری هم هستند که احتمال ورودشان به صحنه وجود دارد. بعضیها اعلام کردهاند که وارد خواهند شد. مثل آقای اعلمی که گرچه معتقد است منتقد اصلاحطلبان است، ولی در مجموع نزدیکی بیشتری با جریان اصلاحات دارد. کاندیدای محتمل مهم دیگر هم آقای نوری است که تا این لحظه، اعلام ورود به صحنه نکرده، ولی کماکان امکان ورود ایشان کاملاً منتفی نیست. ممکن است در آینده، کاندیداهای دیگری هم به این جمع بپیوندند، ولی به نظر میآید، کاندیداهای اصلی همین کسانی هستند که تا به حال اعلام حضور کردهاند.
فکر میکنید، نامزدهایی مثل آقای اعلمی که به هرحال به اردوی اصلاحات متعلق هستند، میتوانند حجمی از آرا را جابجا کنند که در سرنوشت انتخابات، به زیان یا سود اصلاحطلبان یا اصولگرایان، موثر باشد؟ مشخص است که آقای اعلمی حساب ویژهای روی مناطق ترک نشین کشور باز کرده و به نظر من، امکان این که ایشان از این مناطق رأی هفت رقمی (حتا چند میلیون) بیاورد، کاملا وجود دارد. حتا در انتخابات قبلی، کاندیداهایی مثل مهرعلیزاده، از شهر و منطقهی خود رأی آورد. آقای اعلمی، طبیعتا، مشهورتر است و امکان رأی آوردن ایشان از این مناطق وجود دارد. شاید آرای ایشان برای این که به مقام ریاست جمهوری برسد، کافی نباشد، اما باید توجه داشت که آقای احمدینژاد در انتخابات ریاست جمهوری قبلی، با اتکا به ششصد هزار تفاوت رأی با آقای کروبی بود که در مرحلهی اول انتخابات، به جای سوم، دوم شد (البته در این مورد هم شبهه است که چطور این اتفاق افتاد) و بعد هم رییس جمهور شد. طبیعتا وقتی تفاوت ششصد هزار رأی میتواند این اثر را داشته باشد که آقای احمدینژاد رییس جمهور مملکت بشود یا نه، یک رأی محتمل چند میلیونی از طرف آقای اعلمی یا غیر ایشان، میتواند یکی از فاکتورهای جدی باشد که در انتخابات، به ویژه در مرحلهی اول تاثیر بگذارد. در مواردی مثل آقای اعلمی و آقای نوری، پیشبینی شما از برخورد شورای نگهبان در رد یا تائید صلاحیت آنها چیست؟ رفتار شورای نگهبان کاملا قابل پیشبینی نیست. ممکن است این شورا بنا بر ملاحظات سیاسی، هر کاندیدایی را تائید یا رد صلاحیت کند. در نتیجه، به نظر من، گروههای سیاسی و کاندیداهای محتمل، باید فارغ از این که شورای نگهبان در نهایت چه خواهد کرد، آمادگی لازم را در خود ایجاد کنند و بعد از این که شورای نگهبان رفتار خود را در خصوص رد یا تائید صلاحیتها انجام داد، متناسب با آن، خود را تنظیم کنند. به نظر شما، سکوتی که الان در اردوی اصولگرایان هست، به مثابهی انتظار تعدد بیشتر کاندیداها در این سو است؟ یا تصمیم دیگری است برای این که برآمدی ناگهانی یا غیرمنتظره بکنند؟ به اجماع رسیدن و تصمیمگیری نهایی انتخاباتی اصولگرایان، اصولاً کاملا به این بستگی دارد که از بالا به آنها چه تکلیفی اعلام شود. آنها منتظرند تکلیفشان مشخص شود؛ به ویژه در ارتباط با شخص آقای احمدینژاد. اگر هم دستورِ عمل به اختیار داده شود که البته این را خیلی یا حداقل از حدی بیشتر محتمل نمیدانم، آن وقت شاهد تحرکات بیشتری از سوی کاندیداهای دیگری هم خواهیم بود. اگر فرض دوم شما واقعیت پیدا کند، اصولگرایان به جز آقای احمدینژاد، کدام نامزد دیگر را خواهند داشت؟ انگیزهی بیشتری نسبت به سایر کاندیداهای محافظهکار، تا این لحظه، بین کسانی مثل آقای قالیباف دیده شده است. آنها از فردای روز انتخابات ریاست جمهوری دورهی، شروع به برنامهریزی برای انتخابات ریاست جمهوری بعدی کردند. البته ممکن است عواملی آنها را از ورود به صحنه باز بدارد. کما این که برخی از سایتهای اصولگرا از قول ایشان نقل کردند که گفته است: «اگر خاتمی به عنوان کاندید اصلاحطلبها وارد شود، باید در مقابل او اجماع کرد و آن وقت بنده ممکن است به نفع آقای احمدینژاد کنار بکشم». ولی بعدا، بعضی از منابع نزدیک به ایشان این گفته را تکذیب کردند. معلوم شد که این هم نهایی نیست. نهایتاّ، بخش مهمی از موضعگیری اصولگرایان بستگی به این خواهد داشت که اصلاحطلبها تا چه حد به اجماع برسند و نتیجهگیری آن این بشود که آیا اصولگرایان احتیاج به اجماع کامل دارند یا خیر.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
اگر سحرخیز که در ارشاد مدیر کل خاتمی بوده و الان هم برای بدست آوردن مسئولیت جدید قند تو دلش آب می کنه ،معتقده امثال خاتمی که قبل از ریاست جمهوری شناخته شده نبودند در سطح ملی می توانستند مطرح بشوند اما آقای اعلمی که در دو دوره نمایندگی اش در سطح ملی تا حدود قابل توجهی مطرح شده در انتخابات ریاست جمهوری نمی تواند. عجب استدلال آبکی ای است !! شما انحصار را بردارید بعد ببینید چه کسی در سطح ملی قابل پذیرش است.
-- نازیلا ، Mar 15, 2009بیچاره ملتی که همه کاندیداهای ریاست جمهوریش بدنبال رسیدن به شرایط دهه 60 هستند ؟!
-- ایرانی ، Mar 15, 2009با گذشت ٣٠سال از این کارنامه نظام مذهبی هنوز در بر همان پاشنه میچرخد ( اصل پنجم قانون جمهوری اسلامی که می گوید مردم ایران صغیر هستند و احتیاج به قیم دارند) تا این چنین باشد به حرفهای یا مصاحبها ی این حضرات نباید گوش کرد چون این حضرات هم خود صغیر هستند و حرف اول را ولی فقیه میزند.
-- Solh ، Mar 15, 2009