خانه > گوی سیاست > ایران > «رفع تبعیض در همه جا، از همه کس» | |||
«رفع تبعیض در همه جا، از همه کس»مریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.com«رفع تبعیض در همه جا، از همه کس». بیانیهی انتخاباتی «شورای فعالان ملی مذهبی»، با این شعار روز دوشنبه ۳۰ دی ماه، منتشر شد. بیانیهای مفصل و میتوان گفت حاوی دیدگاهها، سیاستها و برنامههای این سازمان تقریبا در تمامی مسایل امروز کشور؛ از ضرورت اصلاح رابطه با امریکا تا لغو حجاب اجباری برای زنان. برای این که دریافت واقعیتری از موارد متعدد طرح شده در این بیانیه داشته باشیم، توجه شما را به گفتگویی با آقای دکتر حبیبالله پیمان، عضو شورای مرکزی «شورای فعالان ملی مذهبی» و همچنین از اعضای موسس «جنبش ملسمانان مبارز»، جلب میکنم.
بیانیهی اخیر شما، بیانیهی بسیار مفصلی است و پرداختن به همهی موارد آن مقدور نیست. به طور کلی اما از دو بخش تشکیل شده؛ بخش اول شامل مبانی فکری و دیدگاههای شما است. ممکن است توضیح بدهید که بر مبنای دیدگاههای شما، انتخابات در جامعهی ما چه نقشی دارد؟ با تفسیری که خود من روی آن برنامه دارم، کلا، به این که بتوان اصلاحات را از طریق انتخابات و حضور در مراکز تصمیمگیری به سمتی هدایت کرد که موجب استقرار دمکراسی، عدالت اجتماعی و توسعه بشود، باور نداریم. معتقد هستیم که پایههای اصلی دمکراسی، عدالت یا توسعهی پایدار، باید در مناسبات و روابط درون جامعه حتما نهادینه شود. به این معنا که اگر در خود روابط اجتماعی، مناسبات بین مردم، آنجا که تولید میکنند، توزیع میکنند، معیشت دارند، فرهنگسازی میکنند، روششان دمکراتیک نشود و عادلانه نباشد، صرف وضع قوانینی در تصحیح حکومت و حتی حضور افرادی دمکرات و معتقد به توسعه، کافی نیست تا جامعهی ما دمکراتیزه شود. به این ترتیب، شما به صراحت میگویید که تغییر ساختار یا حتی حضور اشخاص معین در حاکمیت، نمیتواند مشکلات جاری را حل کند. پس برخورد شما با انتخابات که دومین بیانیه را در مورد آن صادر کردهاید، چه ارتباطی با این تحلیل شما دارد؟ این دو مکمل هم هستند. منتها محور راهبردی فعالیتی است که در عرصهی اجتماعی برای تغییر هستی جامعه و هستی نویای که مبتنی بر ارزشهای دمکراتیک و توسعهی پایدار باشد، صورت میگیرد. این همان است که در غرب هم با رنسانس انسان و جامعهی نویای بهوجود آمد و متولد شد. اما، این کوششها در عرصهی اجتماعی، بدون حضور و تاثیرگذاری روی سیاستهای حکومت ـ سیاستهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ـ به نحوی که بتواند هراندازه که ممکن است، فضای جامعه را بازتر و امنتتر کند، رفاه بیشتری بدهد تا فقر و بیکاری آنچنان نباشد که امکان گفتوگو، روشنگری و تعامل به کلی از جامعه سلب کند، کافی نیست. برای این راهبرد در عرصهی اجتماع، باید تا آنجا که میتوانیم فعالانه روی سیاستهای حکومت تاثیر بگذاریم. این مبانی دیدگاهی شما بود. برسیم به بحث برنامهای بیانیهی شما که به چهار محور تقسیم شده و محور اول آن سیاست خارجی است. در اینجا، مهمترین و اولین اصل را تاثیر رابطه با آمریکا گرفتهاید. چنین تاکید ویژهای در برنامهی شما به چه معناست؟ اصولاً ما معتقد هستیم هر اندازه تنش در روابط بینالمللی بیشتر باشد، طبیعی است که تحریمها و محدودیتهای اقتصادی افزایش پیدا میکند و انزوای سیاسی خواهد بود. فشار این مساله مستقیما بر روی دوش ملت ایران خواهد بود و شرایط درون جامعه به دلیل شدت آسیبهای اجتماعی، فقر و بیکاری مانع از هر نوع توسعهی فرهنگی و انسانی میشود. در شرایط بینالمللی، فعلا امریکا به عنوان یک قدرت برتر نظامی و اقتصادی اهمیت خاصی دارد. بیشتر از آن، به خاطر حضورش در منطقه و حضور نظامی در افغانستان، عراق و مداخلاتی که دارد. اگر بشود روابط بینالمللی، به طور کلی و به خصوص با امریکا، بدون این که منافع ملی و حاکمیت ملی ما مخدوش شود، به شرایط عادی دربیاید، شرایط داخل جامعه برای پیشبرد توسعهی سیاسی اجتماعی و فرهنگی مساعدتر خواهد شد. با توجه به تاریخ رابطهی ایران و آمریکا و تاریخ جهانی روابط امریکا با برخی از کشورها، چقدر امیدوار هستید که این رابطه بتواند بر مبنای منافع ملی ایران برقرار شود و استوار بماند؟ سیاست امریکا در سطح روابط بینالمللی در مقایسه با سه چهار دههی پیش، قطعا تغییراتی کرده است. آن نوع مداخلاتی که حتی به کودتاهایی هم میانجامید و دولتهای دیکتاتوری را سرکار میآورد، جای خود را به نوع دیگری از اعمال نفوذ یا تامین منافع ملی خود در سطح جهانی داده است. البته این سیاست هم به هیچوجه عاری از توسعهطلبی و سلطهجویی نیست. وقتی به مسالهی ایران و اسراییل و اهمیت ویژهای که آمریکا برای اسراییل قایل است نگاه میکنید، چقدر به این موقعیت امیدوار هستید؟ درست میگویید. آنچه که ممکن است چشمانداز را تا حدی تیره و مبهم نگاه دارد، این است که اگر امریکا بخواهد در منطقه همچنان محور استراتژی خود را بر حفظ یک اسراییل قدرتمند به عنوان پایگاه مدافع منافع و امنیت ملیاش در نظر بگیرد و همچنان ملتها و دولتهای دیگر را زیر سایه و در ذیل قدرت او تعریف کند، با سیاست جمهوری اسلامی که میخواهد ایران را به یک قدرت منطقهای تبدیل کند و نمیخواهد قدرتی ذیل اسراییل باشد، تعارض دارد که من هم مطمئن نیستم به سادگی قابل حل باشد. مگر این که امریکا تغییر سیاست بدهد و رویکرد تاریخیاش نسبت به اسراییل را که حفظ و قدرتمندی او را به زیان و حتی تحقیر ملتهای دیگر منطقه، دنبال میکرده، تبدیل به یک تعامل برابر بکند. قطعا تغییر سیاست آمریکا در منطقه، به خصوص با اسراییل، تغییر یکباره و همهجانبهای نمیتواند باشد. اگر تعاملی در همین جهت که میگویید صورت بگیرد، چه تغییراتی لازم است در سیاست خارجی دولت ایران نسبت به این قضیه پیدا شود؟ تا زمانی که آمریکا به عنوان یک تهدید علیه حاکمیت جمهوری اسلامی تلقی میشده، سعی دولتها و حکومت جمهوری اسلامی این بوده و هست که بتوانند با تقویت نیروهای مدافع امنیت خود، این تهدید را خنثی کنند و آمریکا را وادار به بهرسمیت شناختن این حکومت کنند. برای این کار، نه تنها سعی کردند در داخل کاملا یکپارچگی را حفظ کنند، در عرصهی روابط خارجی، به خصوص در منطقه هم تلاش کردند بازوان نیرومندی داشته باشند تا آمریکا ناگزیر از بهحساب آوردن این حکومت بشود. حال اگر این تهدید از بین برود، خواهناخواه اینها احساس امنیت بیشتری میکنند و دیگر اصرار بر ادامهی این سیاستها در بیرون یا داخل نخواهند داشت. شما مطمئن هستید؟ نه، این یک دریافت منطقی است. یعنی میگویید، این اتفاق باید بیفتد؟ اول این که این اتفاق باید بیفتد و دوم این که در نیروهای مجموعهی حاکمیت تکثری وجود دارد و بخش قابل توجهی از نیروهای درون این تکثر چنین تغییری را میخواهند. وقتی شرایط تغییر میکند، به طور منطقی آن دسته از نیروهای بیشتر معتدل و میانهروی درون حاکمیت دست بالا پیدا میکنند و مدیریت امور را به دست میگیرند و نیروهای افراطی راستگرا که معمولا در شرایط ناامن رشد میکنند، منزوی میشوند. این یک قائده است. محور دوم برنامهی شما اقتصاد است. مهمترین تاکیدات شما در این بخش چیست؟ چند اقدام اساسی باید انجام بگیرد. یکی مسالهی نفت است. وابستگی کامل بودجهی دولت به نفت، مشکلات زیادی ایجاد کرده. مانع از توسعهی تولید و افزایش راند شده و عوارض سنگینی به وجود آورده است. باید درآمد نفت از دولت کاملا جدا شود و زیر نظر یک نهاد مردمی و ملی مستقل با برنامههای کارشناسی شده، برای سرمایهگذاری در جهت توسعه صرف شود. دیگر این که، نهادهایی که الان عمدتاً بر اساس راند و وابسته به دولت هزینهی سنگینی را تحمیل میکنند و بیشتر در کار دلالی، مقاطعهکاری و تجارت هستند، باید دستشان از منابع عمومی کوتاه شود. نهادهای نظامی، انتظامی اگر فعالیت اقتصادی میکنند، فعالیتهای اقتصادیشان باید تعطیل شود. چون یک نهاد نظامی باید بودجهاش را از دولت بگیرد. فعالیت اقتصادی مستقل این نهادها موجب مشکلاتی میشود که شاهد آن هستیم. بنابراین، دخالت دولت به عنوان مالک موسسات اقتصادی، باید کاهش پیدا کند و برای حفظ منافع ملی و توسعهی برنامهای و جلوگیری از تشدید اختلاف طبقاتی، نقش نظارتی داشته باشد. طبیعتا، امنیت سیاسی اجتماعی هم برای این که تولیدات مستقل بتواند رشد کند و سرمایهگذاری انجام بگیرد، بسیار ضروری است. یعنی ثبات لازم است. اگر یک ثبات و امنیت پایدار نباشد، آنهایی هم که میتوانند فعالیت تولیدی کنند یا سرمایهای دارند، هراس خواهند داشت از این که وارد این کارزار سخت و دشوار بشوند. بخش سوم در زمینهی آزادیهای دمکراتیک است که در آنجا به مسالهی زنان اشارات خیلی معینی دارید. از جملهی مهمترین آنها، لغو حکومتی و اجباری بودن حجاب است. چقدر آمادگی در نظام و جامعه برای طرح این پیشنهاد میبینید؟ برخی تغییرات زمان میخواهد. ما نمیتوانیم آنچه را که باید عرف باشد، با فشار و خشونت تغییر بدهیم. در واقع، شما این را با حجاب اجباری فعلی مقایسه میکنید. این طور است؟ دقیقا همین است. سیر طبیعی آن در پروسهی انقلاب طی شد. وقتی انقلاب داشت شکل میگرفت، بسیاری از زنان ما که حجاب نداشتند، لباسهای بسیار عادیتر، متعارف و هماهنگتر با عرف جامعه پوشیدند و به کسانی که حجاب داشتند، احترام گذاشتند. اگر این وضع میماند، خودبخود به یک تعادلی میرسید. معیار تعادل هم این است که جامعه در هر زمینهای، از جمله پوشش، احساس کند این طرز پوشش به او امنیت و امکان حضور و تعامل اجتماعی میدهد. رویکرد دیگر شما به مسایل فرهنگی، مسالهی رفع تبعیض در امور اقوام ایرانی است. در این زمینه فعالین ملی مذهبی به یک دولت متمرکز با رعایت حقوق و آزادیهای فردی همهی اقوام ایرانی نگاه میکنند؟ یا به ایدههایی مثل فدرالیسم؟ اصولا ما به یک تمرکز بالا اعتقاد نداریم. معتقد هستیم این تمرکز باید کاهش پیدا کند. چون عوارض یک دولت فوقالعاده متمرکز و قوی خیلی بیشتر از شرایطی است که این قدرت توزیع شود. اما این توزیع باید بهگونهای مهندسی و برنامهریزی شود که با شرایط متحول جهانی منطقهای و تضادهای داخلی، نوعی سازگاری و تعادل را حفظ کند. در سایهی نظامِ اول شورایی. اگر شوراهای واقعی با اختیاراتی خیلی بیش از این که شوراهای فعلی دارند، در همهی ایالتها و استانها با توجه به مرزهای قومی یا اکولوژیک (باید روی آن کار شود) بهوجود بیاید و بخش مهمی از اختیارات برنامهریزیهای اقتصادی اجتماعی، آموزش و درمان به آنها واگذار شود، میتواند بدون این که خدشهای به وحدت ملی بیاورد، منطقه را مشارکت و رشد بدهد. بنابراین آنها احساس برابری و مشارکت کنند.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
اگر یک سن و سالی را برای بازنشسته شدن سیاستمداران ایرانی در نظر میگرفتند خیلی خوب بود. این ملی مذهبیها پس از شرکت در شورای انقلاب امام راحل, باید سالها پیش بازنشسته میشدند و رفع زحمت میکردنند.
-- بدون نام ، Jan 23, 2009سلام بیانیه بسیار جالبی بود، به خصوص که به مطالبات زنان هم توجه شده بود
برایم جالب بود که به رفع حجاب اجباری هم توجه شده بود، مسئله ای که برخی فعالان جنبش زنان تنها جرئت می کنند که حرف آنرا بزنند!
-- ک. ، Jan 23, 2009