تاریخ انتشار: ۱۴ آذر ۱۳۸۷ • چاپ کنید    

راز تنهایی احمدی‌نژاد

مسیح علی‌نژاد

عمر دولت در سراشیب است و نفسش در همین روزهای پایانی عجیب به شماره افتاده است. مگر مجلس که این روزها باز در صدد استیضاح وزیر دیگری از کابینه احمدی‌نژاد است، کاری کند تا این دولت دمی نفس تازه کند و دریابد که ثقل زمین سیاست کجاست و این دولت در کجای زمین ایستاده است؛ ورنه روز آرام برای کابینه محال است این روزها.


قدرت تبدیل موافق به مخالف در دولت نهم چنان بود که از همان روزهای نخست، یک یک مردان همراه، تبدیل به مخالفان قدر این دولت شدند و هر کدام در گوشه ای از پارلمان یارگیری کردند تا کار تشکیلاتی علیه یک یک تصمیمات دولت آغاز کنند.

ابتدا محمد خوش‌چهره، سپس عماد افروغ و بعد به ترتیب الیاس نادران و احمد توکلی که هر کدام در روزهای نخست شکل‌گیری دولت، گوشه‌ای از کار رییس‌جمهور نوپا گرفتند و احمدی‌نژاد را یاری‌گر شدند تا او اولین رییس‌جمهور غیر معمم مصمم باشد که بدون پشتوانه حزبی و تشکیلاتی رییس شد تا با پشتوانه مردان اصول‌گرای مجلس، معیشت و رفاه توده مردم را سامان دهد.

اما در چشم به هم زدنی، احمدی‌نژاد همه این چهره‌های شاخص و اثرگذار را از دست داد و از موافقان قدرتمند، مخالفانی قدرتمندتر ساخت. رفته رفته دایره مخالف‌سازی از مجلس به حلقه‌ای نزدیک‌تر رسید و رییس دولت در کابینه نیز چنین کرد.

گلچین کرد؛ رفقای همراه را یکی یکی به رقبای ناهمراه بدل ساخت و از وزیری هامانه که گفته بود خدا او را به احمدی‌نژاد معرفی کرده، تا دانش‌جعفری و مظاهری و پورمحمدی و دیگران و دیگران را به حلقه ضخیم مخالفان خود افزود و هیچ یک از نامه‌ها و شکواییه‌ها و مصاحبه‌های این یاران بریده و رانده شده از کابینه را به روی خود نگرفت و انگار به همان اندازه که نامه‌های خود آقای رییس در عرصه‌های جهانی بی‌جواب و بی‌واکنش مانده بود، او نیز یاد گرفته بود که چگونه همان شیوه را با همراهان دیروز خود در پیش بگیرد و بگذارد مشاوران و معاونانش جواب وزرای مستعفی و برکنار شده‌اش را بدهند و انگار نه انگار که این حلقه تا دیروز بازوان رییس‌جمهور بوده‌اند برای برداشتن وعده‌ها و شعارهای انتخاباتی از زمین دولت.

دولت کماکان به شیوه مخالف‌سازی خود پایبند است؛ به همان اندازه که به نشنیدن صدای منتقدان مصر است و برای همین از حلقه مجلس و کابینه گذر می‌کند و در حلقه رسانه‌ها نیز موافقان را آرام آرام می‌راند و مخالف می‌پروراند. صدا و سیما را هر بار چنان می‌نوازد که گویی از این همه همراهی محسوس خرسند نیست و کم‌کم در این حلقه نیز مخالفان کوچکی را مهیا می‌سازد تا در آستانه انتخابات هنرنمایی کنند.


اما روی دیگر سکه چیست؟ چرا دولت چنین آسان چشم بر قدرت رفیقان می‌بندد و از آنان رقیبان قدرتمند می‌سازد؟ آیا مخالف‌سازی در این دولت آگاهانه است و شیوه‌ای نو برای دولتی نوپاست یا دولت ناخواسته زبان تلخی می‌کند و یاران را می‌راند؟

آیا دولت نهم بر قدرت مردان اثرگذار مجلس و کابینه و چهره‌هایی چون توکلی، افروغ، خوش‌چهره، فرهاد رهبر، وزیری هامانه، مظاهری، دانش‌جعفری و پورمحمدی، آگاه نبود و نمی‌دانست توان آنان برای ایجاد موج رسانه‌ای علیه دولت بسیار است یا آگاهی از این نکته، خود همان حلقه گمشده این حذف‌ها و تبدیل موافق به مخالف است؟

قرار نیست این‌جا هم طرح پرسش شود و هم پاسخ از آستین درآید تا دولتی متهم شود به گمانه‌های دوری که شاید از دلیل اصلی دولت برای این همه مخالف‌سازی فاصله بسیار داشته باشد؛ اما می‌توان همه گزینه‌های ساده و معمول را گذرا نگاهی انداخت و قضاوت را به مخاطب واگذار کرد.

دلیل ساده هر نوع شقه شقه شدن و شاخه شاخه شدن یک گروه را می‌توان اختلاف عقیده و اختلاف نظر در به فرجام رساندن یک پروزه و کار مشترک دانست. یعنی آن‌گاه که هدف مشترک است، اما راه‌ها و شیوه‌های محقق ساختن آن مختلف و متعدد می‌شود، معمولاً مجموعه در هم می‌ریزد و به عبارتی از هم می‌پاشد.

حتی در جوامع دموکرات هم معمولاً مجموعه هماهنگ در تحقق اهداف مشترک موفق‌تر از یک مجموعه ناهماهنگ با اختلافات درونی متعدد می‌دانند و برای همین منظور هم احزاب با مرام‌نامه‌های مشخص یارگیری می‌کنند تا مسیر کوتاه‌تری را برای تحقق برنامه‌های مشترک خود طی کنند.

اما همه این اتفاقات تا قبل از شکل‌گیری مجموعه رخ می‌دهد؛ یعنی مجلس یا دولت پیش از آن‌که به سمت برنامه حرکت کنند، اول نقاط مشترک را شناسایی و بر اساس آن یارگیری می‌کنند و سپس به سمت آن حرکت می‌کنند؛ اما دولت ابتدا حرکت می‌کند و سپس در میانه راه یکی یکی اعضای کابینه خود را از بدنه جدا می‌کند و کم‌کم لاغر و آسیب‌پذیر جلو می‌رود.


این حق دولت است که هرس کند و هر از چند گاهی شاخه‌های مزاحم یا ناهماهنگ با مسیر رشد واقعی را از مسیر بردارد؛ اما آیا از این درخت دولت دیگر چیزی باقی مانده است تا ملتی بتواند زیر سایه آن، سفره روزانه خود را پربار و برکت پهن کند؟

دلیل ساده دیگر که پس از ناهماهنگی همراهان به چشم می‌آید، توجیه ناکارآمدی است؛ یعنی در هر شاخه که شعاری به زمین مانده، هرس صورت می‌گیرد تا کل بدنه دولت متهم به بی‌بار بودن نشود.

در حوزه نفت که پررنگ‌ترین شعار دولت در تردید قرار گرفته بود، در حوزه اقتصاد، امنیت و سایر حوزه‌ها که وزارایش یکی یکی قربانی شدند، نارضایتی‌های عمومی مشهودی وجود داشت که پس از برکناری‌ها، تا حدودی شانه‌های رییس دولت از زیر بار پرسش‌های سنگین افکار عمومی خلاص می‌شود.

حالا سؤال این‌جاست که آیا محقق نشدن یک شعار و دور شدن از هدف اصلی، با برکناری یک وزیر و جایگزینی وزیری دیگر سامان می‌یابد و اگر در حوزه اقتصاد و نفت، وزرا برکنار شوند، دیگر مسولیتی متوجه دولت حاضر نیست و در واقع مقصران همان‌ها بوده‌اند که به اشتباه انتخاب و بعد برکنار شده‌اند؟

دلیل ملموس و پیش پا افتاده هر گونه اختلاف نظری که منجر به برکناری در یک مجموعه می‌شود را اساساً «ناسازگاری» می‌دانند. آیا همه مردان برکنار شده و همه مجلسیان تغییر عقیده داده که اینک از اردوگاه موافق به اردوگاه مخالف کوچ کرده‌اند و همه رسانه‌ها که به یک مجموعه به نام دولت انتقاد می‌کنند، ناسازگار هستند؛ یا او که معمولاً با همه دچار مشکل و اختلاف نظر می‌شود، ناسازگار است؟ و آیا اساساً از دل ناسازگاری، ساختن و سازندگی برمی‌آید یا آشفتگی و در هم ریختگی؟


مهم‌تر از همه موارد بالا و موارد دیگری که بی‌شک به اذهان دیگری نیز خطور کرده است، تنها شدن و مظلوم شدن دولتی است که اینک همانند گذشته فقط اصلاح‌طلبان و نخبگان را در حلقه منتقدان خود ندارد، بلکه کسان دیگری را رییس دولت خود به این حلقه افزود و از آنان از قضا مخالفان قدرتمندتری در مقایسه با رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی، رؤسای جمهور و مجلس سابق و رسانه‌های منتقد ساخته است، ده تن از اعضای همین دولت و همراهان دیروز رییس‌جمهور و بخش چشمگیری از نمایندگان مجلس فعلی.

حلقه اولی پس از حذف آنان از کابینه مستحکم شد و حلقه دوم پس از نشنیده شدن و نادیده گرفتن خود توسط دولت. یعنی رییس دولت هر روز در یک اقدام یک گام به تهایی دولت خویش کمک کرد و اینک در مقایسه با روزهای آغازین عمر این دولت، تقریباً یار قدرتمندی با احمدی‌نژاد باقی نمانده است.

سؤال پایانی و تکراری این است: آیا برای ملتی که همیشه تنهایی را نشانه مظلومیت تلقی می‌کند، این بهترین چهره ممکن برایش نخواهد بود؟

دولتی که زبان توده مردم را خوب بلد است و خوب می‌داند که شکوه از این همه ناهمراهی را مستقیماً به دل جامعه ببرد و چشم در چشم ملت با آنان درد دل کند.

احمدی‌نژادی که با شعار «ما می‌توانیم» به میدان آمده بود، بی‌شک این تنهایی به کارش می‌آید تا در روزهای پایانی عمر دولت خویش با چهره‌ای قابل پذیرش و دلیل قابل باورتر به مردم بگوید که «چرا نتوانست.»

چون همه تنهایش گذاشتند و توده مردم قطعا مجال پرسش نمی‌یابد تا راز تنهایی آقای رییس را دریابد.

به نظر می‌رسد مجموعه کسانی که این روزها دولت را در فشار مضاعف قرار داده‌اند و وزیر او را استیضاح می‌کنند و برای اعتماد به وزیر دیگر اما و اگر می‌آورند و رسانه‌ها و نامزدهای انتخاباتی و تمامی چهره‌های دیگری که دولت را برای نتوانستن نقد می‌کنند، اتفاقاً باید او را در تحقق تمام تصمیم‌ها و برنامه‌های پایانی‌اش یاری کنند و دولتی را که سر و قدرت این تنهایی را در ذائقه سلیقه ملت ایران یافته است و از قضا خود به تنها شدن خود کمر همت بسته است، بیش از این تنها نگذارند.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

احمدی نژاد تا خامنه ای و سپاه را دارد غمی ندارد. به نظر او بقیه یعنی هیچ

-- مهرداد از المان ، Dec 4, 2008

مسیح جان،
رجایی را فراموش کردی که غیر معمم بود؟

-- بدون نام ، Dec 4, 2008

از یک طرف تحلیل درستی است اما تعداد کسانی که به ناله تنهائی او گوش خواهند داد زیاد نخواهد بود و همه آنها هم که گوش میدهند باور نخواهند کرد. در عوض کمک به او در آنچه میخواهد انجام بدهد نه تنها دردهای مملکت را عمیقتر خواهد کرد بلکه این شبهه را هم پیش میآورد که همه در اشتباه بوده اند و حالا به اشتباه خود پی برده اند. به نظر من روند کنونی بهترین حالت است و او باید در نهایت به تنهائی مسئول همه خرابکاریها شناخته شود شاید مردم این بار به تاثیر انتخابشان چه بد چه خوب پی ببرند واین بار نه تنها برای انتخاب کردن بلکه برای درست انتخاب کردن بروند.

-- Worya Nikdin ، Dec 4, 2008

مسيح جان دغدغه ات از اين بابت كه احمدي نژاد و دار و دسته اش اين تهديد ها را به فر صت تبديل كنند قابل درك است اماكار انچنان خراب شده كه غير از رهبر و سپاه و هاديان سياسي و تقلب در انتخابات ديگر هيچ اميدي به اين نكبت نازل شده به ايرانيان وجود ندارد....مثل هميشه درود بر تو وپاينده باشي(ضمنا كامنتي در اهستان كه زبان به طعنه گشوده بود بر تو گذاشته ام وقت كردي بخوان)

-- كاوه ، Dec 4, 2008

مسیح جان،
بني صدر را هم فراموش کردی که غیر معمم بود؟

-- بدون نام ، Dec 5, 2008

Magar dar Jomhurye Eslami nazare mardom shart ast? magar Ahmadi Nejad ba araye vageeie mardom entekhab shode ast ke hala az hamrah nabudane anha haras dashte bashad? mohem in ast ke aya khamenei mikhahad ishan ra dar ghodrat negah darad ya na.

-- Hasam Mohammadzade ، Dec 5, 2008

dokter banisadr avalin va behtarin peresidente iran ham MOLA nabod. rajaei badtar az ahmadinejad bod.

-- Amir ، Dec 5, 2008

سومی هستند!!

-- نیما ، Dec 5, 2008

گمان نمیکنم که دلبستگی آقای خامنه ای هم به احمدی نژاد زیاد دوام بیاورد آخر این آش خیلی دارد شور میشود. ظاهرا سرنوشت آقای احمدی نژاد شده همان عاقبت جرج بوش که کسی هم دیگر جواب سلامش را نمیدهد.

-- مرتضی ، Dec 5, 2008

احمدی نژاد همه را ناامید کرده است. برای دیدن این موضوع کافی است اطراف مان را بیشتر نگاه کنیم.

-- محمدرضا ، Dec 5, 2008

رجايي و بني‌صدر با پشتوانه حزبي رئيس‌جمهور شدند، و از اين حيث احمدي‌نژاد اولين رئيس‌جمهور مُكلا است كه عضو حزب نبود.

-- زنديق ، Dec 6, 2008

اميدوارم منظورتان نوشتن يك قطعه ادبي بوده باشد نه تحليل سياسي اجتماعي .حركت هاي انجام شده در دولت نهم را بايد در قالب تناسب قواي نيروهاي موجود در سطوح مختلف جامعه ديد ، نه بر مبناي تحليل روانشناختي رئيس دولت .

-- صفافروتن ، Dec 25, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)