تاریخ انتشار: ۱۱ آبان ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
گفت و گو با علی شاکری، پژوهشگر سیاسی و مشاور هیات‌مدیره‌ی مرکز صلح در دانشگاه کالیفرنیا:

«اکثریت ایرانی‌های آمریکا، به اوباما رای می‌دهند»

مریم محمدی
mmohammadi@radiozamaneh.com

کمتر از چهار روز روز دیگر انتخابات ریاست‌جمهوری در آمریکا برگزار می‌شود.

انتخابات آمریکا بنا‌ بر موقعیتی که این کشور در سطح جهان داشته، همواره در خارج از مرز‌های خود نیز اهمیتی شاید برابر با داخل آن دارد.

تقریباً همه‌ی کشورهای جهان در رابطه با سیاست خارجی آمریکا حساسیت‌های معینی دارند و در مورد برخی کشورها مانند ایران به ویژه در شرایط امروز، این رابطه مشخص‌تر است.

برای آشنایی بیشتر با فضای کلی و شرایطی که بر این دوره از انتخابات آمریکا حکم‌فرماست با علی شاکری، پژوهشگر سیاسی و مشاور هیأت مدیره‌ی مرکز صلح در دانشگاه کالیفرنیا شهر ارواین گفت و گو کردم.

Download it Here!

در جو کنونی انتخابات آمریکا، مردم دنبال یک تغییر جدی هستند و لذا پاسخ مردم در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا شخصی به نام باراک‌اوباما خواهد بود و این بار انتخابات را با مانداتای بسیار، یعنی نه فقط ۲۷۰ الکترال‌کالج مورد نیاز بلکه احتمالاً با ۳۵۰ الکترال کالج خواهد برد.

آقای شاکری، به هر حال برای ایرانی ها تا حدودی این پروسه شناخته‌شده نیست. ممکن است درباره‌ی تفاوت الکترال‌کارت‌های مورد اشاره توضیحاتی ذکر کنید که مقصود چیست و به کدام مکانیزم اشاره دارید؟

در تمام ایالات‌های آمریکا ۴۳۵ نماینده در مجلس نمایندگان است و ۱۰۰ نماینده هم در سنا است و دو نفر هم از منطقه‌ی واشنگتن دی‌سی‌ که مجموعاً شامل ۵۳۷ نفر می‌شود.

این تعداد تقسیم بر دو که بشود می‌شود ۲۶۸.۵. یک نفر باید یک رأی بیشتر بیاورد که برنده‌ی انتخابات شود یعنی بشود ۲۷۰.

این قانون از سال ۱۷۸۹ در قانون اساسی آمریکا تنظیم شده است.

در انتخابات‌هایی که تاکنون شما شاهد آن بودید این نسبت چگونه بوده است؟

من خودم، عملاً از ۱۹۷۲، (زمان ریچارد نیکسون) در جریان برگزاری انتخابات آمریکا بوده‌ام.

یک بار در دوره‌ی دوم ریاست جمهوری آقای رونالد ریگان، علیه آقای ماندل، این برد بزرگ را داشت - بردی که برای اوباما تصور می شود - ولی از نظر تاریخی در سال ۱۹۳۲ بعد از بحران بزرگ، به آقای فرانکین روزولت، پرزیدنتی که مردم نیاز داشتند تا بر بحران‌های جامعه‌ی آمریکا غلبه بکند؛ با آرای بسیار زیادی رأی دادند.

مردم آمریکا با انتخابات کنونی از دو جهت بر‌خورد می‌کنند. از نظر اقتصادی امروز را با شرایط بحران با زمان ۱۹۳۰ که رکود بزرگ جهانی بود‌ و آمدن روزولت مقایسه می‌کنند؛ و دوم از نظر عدم محبوبیت رییس‌جمهور سابق‌ که با سال ۱۹۷۴ با آقای ریچارد ‌نیکسون مقایسه می‌کنند که غیر‌محبوب بود و آقای جیمی‌ کارتر، انتخابات را از ایشان برد.


در دو دوره انتخاب آقای بوش این تفاوت چگونه بود؟

تفاوت‌ها با فاصله‌ی ۱۰ تا ۱۲ الکترال‌کالج‌کارت بود. ولی این بار چون آقای بوش به عنوان پرزیدنت غیر‌محبوب ارزیابی شده است و پرزیدنتی که از آن طرف در مقابل او قرار می‌گیرد؛ بعد از ۳۴ سال مجبورند که ماندت‌های بزرگی به او بدهند تا او بتواند بر مسایل بزرگ درونی و بیرونی فایق آید.

یعنی در واقع مصلحت را در این می‌بینند که ایشان با یک پشتیبانی قوی وارد شوند که قدرت اجرایی بیشتر داشته باشند. مفهوم این است؟

دقیقاً و به چند دلیل است که من به یکی از آن‌ها اشاره کردم. یکی‌ بازگشت پرستیژ برونی آمریکا و دومی خبر دادن به مردم آمریکا که به حکومت اعتراض کنند.

در مورد نکته‌ی سوم عرض کنم که مشکل بزرگ آمریکا، فقط اقتصادی نیست، عدم اعتماد مردم به حاکمیت آمریکا و سخنانی درباره‌ی مسایل مالی و چه در بخش سیاست‌های خارجی انجام می‌شود هم هست.

از این جهت به خاطر اعتماد بازگرداندن سیاستمداری را در رأس قرار می‌دهند که بتواند با قول مخالفت جدی با رییس‌جمهور سابق عمل کند.

آقای شاکری، با این وجود آقای اوباما و مک‌کین در مورد مسایل مختلفی با مردم آمریکا صحبت می‌کنند: مسایل اقتصادی،حضور آمریکا در عراق، افغانستان مسأله‌ی اسراییل و فلسطین. به نظر شما کدام یک از این موارد برای مردم آمریکا اهمیت دارد تا در دادن رأی آن‌ها به آقای مک‌کین یا اوباما تاثیر داشته باشد؟

اولاً دلیل بزرگ مردم آمریکا در انتخابات‌شان در این سه چهار ماه گذشته، بیشتر مسایل اقتصادی،اقتصادی و اقتصادی است. مردم آمریکا اصولاً انسان‌های ناسیونالیستی هستند.

مردم آمریکا به رهبرانشان اجازه می دهند که برای بعضی از کارها و برای دیکته کردن بعضی از ارزش‌ها به کشورهای دیگر بروند.

با این اندیشه مردم آمریکا نسبت به بد کاری‌های سیاست‌های خارجی خودشان درخارج حساسیت‌شان به اندازه‌ی نان و زندگی داخلی‌شان نیست. پس انتخابات آمریکا در این مقطع زمانی، مسأله‌ی درونی است.

در مورد مسأله‌ی برونی، علتی که به اوباما اعتماد می‌شود این است ‌که اوباما در حرکت‌های خارجی مخصوصاً در مقابل موضع مک‌کین که می‌گفت روسیه را از کنفرانس رهبران بزرگ جهان بزنیم و بیرون بیاندازیم؛ متعادل‌تر است.

چون آقای اوباما نشان داده است که در این مورد، انسانی عجول و احساساتی نیست؛ و در مداراجویی به ویژه در مورد صحبت با سوریه و ایران به عنوان دو کشوری که‌ آمریکا نسبت به مذاکره با آن‌ها کوتاهی کرده است، موضع بازتری دارد.

اوباما در مورد مسأله‌ی فلسطین و اسراییل هم موضع بازتری دارد و می‌گوید که‌ آمریکا‌ باید به عنوان یک واسطه عمل کند. چون در گذشته متاسفانه آمریکا به عنوان یک واسطه عمل نکرده و یک‌طرفه عمل کرده و تخلفات یک طرف مثل اسراییل را ندیده است.

در سال های گذشته همیشه شنیده‌ایم که نقش سیاست اسراییل و دوستان اسراییل در انتخابات آمریکا برجسته است. در صورتی که آقای اوباما انتخاب شود رابطه‌ی آقای اوباما با اسراییل و توقعات اسراییل از آمریکا کجا قرار می‌گیرد؟

اولاً رهبران آمریکا و رؤسای ‌جمهور زمانی که در کاخ سفید هستند، نه زمانی که از کاخ سفید خارج شده‌اند، مثل جیمی کارتر، موضعشان نسبت به مسایل جهانی عموماً با انحراف زیادی پیدا نمی‌کند؛ مخصوصاً در مورد کشوری مثل اسراییل.


به اعتقاد شاکری، اکثریت ایرانیان مقیم آمریکا به اوباما رای می‌دهند/ عکس از رویترز

مردم فکر می‌کنند که دفاع آمریکا از اسراییل در خاورمیانه، به خاطر اعراب و نفت خاورمیانه است؛ در حالی که به نظر من چنین نیست. بخش بزرگ رابطه‌ی تنگاتنگ اسراییل و آمریکا داشتن بزرگ‌ترین نیروی اتمی در آن منطقه در مقابل اتحاد جماهیر شوروی سابق و روسیه‌ی کنونی است.

این مسأله آن‌چنان جدی است که به هیچ قیمتی خریداری ندارد. لذا‌ باراک ‌اوباما حتی در در زمانی که در رقابت‌های درون‌حزبی با هیلاری کلینتون بود، ‌هیلاری کلینتون بر روی اورشلیم مورد مذاکره اعراب و اسراییل صحبت می‌کرد؛ اما ایشان در مورد اورشلیم تفکیک‌ناپذیر صحبت کرد که البته بعد آن را تصحیح کرد. ولی در مجموع آقای اوباما تغییری جدی در مورد اسراییل نخواهد داشت.

نکته‌ای که لازم است اشاره کنم این است که در برخورد با کشورهای دیگر که تضاد‌هایی با اسراییل داشتند، برخوردها همیشه قهری و زدن برچسب‌های مختلف و از میدان به در کردن آن‌ها و ساختن چهره‌ای منفی از آن‌ها در افکار عمومی بوده است.

اغلب از داخل ایران از سیاست‌مدارها و از مردم عادی می‌شنویم که حضور خانم آلبرایت و اظهاراتی که در مورد ایران کرد، فرصتی بود در رابطه با آمریکا که ایران از دست داد. به نظر شما آیا حضور اوباما در کاخ سفید، یک فرصت دوباره برای ایران است؟

آرزوی من بوده و هنوز هم هست که تا زمانی که بوش، در کاخ سفید است و آقای احمدی‌نژاد هم رییس‌جمهور ایران است، این مذاکرات انجام شود.

منافع ایران و منافع آمریکا در این است که مذاکره به بعد از انتخابات آینده موکول نشود.

اما فکر می‌کنم که اوباما موضع روشن‌تر‌، بازتر و در عین حال موضع قدرتمند‌تری نسبت به ایران دارد و به ایرا‌ن فرجه‌ای خواهد داد که اگر نسبت به بوش بدبینی‌های بوده، این بدبینی ازبین برود و با چهره‌ای که اوباما در جهان و آمریکا نشان داده، راه مذاکره بیشتر و بیشتر باز شود.

آخرین سؤال من در رابطه با جامعه‌ی ایرانی مقیم آمریکا است. به طور کلی فضای ایرانیان در آمریکا متمایل به کدام یک ازکاندیداها‌ست و چرا؟

جامعه‌ی ایرانی در آمریکا به دو بخش بزرگ تقسیم می‌شود. یکی در منطقه ی جنوب کالیفرنیا که من هم در آن‌جا ساکنم و دیگری در شرق آمریکا و واشنگتن و نیویورک است.

این بار در مجموع مثل زمان آقای کلینتون، اکثریت ایرانی‌ها به اوباما رأی می دهند.

آن‌زمان هم اکثریت ایرانی‌‌ها به آقای کلینتون رأی دادند؛ و به نظر من به خاطر این‌که ایرانی‌های نسل جدید، بیشتر در محاسبات اقتصادی و اجتماعی و مسأله‌ی فرهنگی و غیره، رابطه‌ی دو ملت ایران و آمریکا را می‌خواهند، و تضاد آنتوگونیستی را طلب نمی‌کنند؛ جو عمومی نسبت به کسی است که در رهبریت آمریکا، مدافع زبان دیالوگ و ارتباطات است و به نظر من بیشتر به اوباما رأی خواهند داد.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

Dar Pasokhe Naghshe syasate Israel Goftam: 1-Israel & Arab na Israe va Iraq. 2- Goftam Reyasat Jomhoorha dar Kakhe Sefid va na bad az Khorooj mesle Jimi Carter.va Man Kalamehe Kootah aamadan raa bekar naboordam. Khasteh Nabbashid va mamnoon

-- Ali Shakeri ، Nov 1, 2008

لایه ی سیاسی کشورهایی چون آمریکا سالهاست که بدجوری از نبود شخصیت های بزرگ و باشرف و درستکار رنج می برد. امیدوارم با پیروزی آقای اوباما حداقل عقلانیت به این لایه بازگردد. هرچند رفتار او نشان داده است که بدش نمی آید در جهت باد حرکت کند ولی رویهمرفته بسیار بهتر از فردی چون مک کین است که هنوز با وجود سن و سالش مثل جوانانی حرف می زند که کله شان پر از باد است و فکر می کند که جنگ یک افتخار است. در صورتیکه همه می دانند که اغلب اینهایی که بعد از بازگشت از جنگ ویتنام تبدیل به قهرمانان ملی شدند و تقریبا همه شان به پست های مهم سیاسی رسیدند، یک مشت جوان بی سواد و جاه طلب و بعضا بی کله بیش نبوده اند که اسم کاری که در ویتنام انجام دادند، هرچی هم که بشود گذاشت، نمیشه قهرمانی یا جنگ برای وطن نام نهاد.

تنها یک خطر در انتخاب اوباما هست و آن اینکه لایه قدرت آمریکا به نحو خطرناکی همگون و تک قطبی می شود. این مثل یک شمشیر دو لبه است. در صورتیکه درست رهبری شود می تواند در کوتاه مدت نتایج شگرفی به وجود آورد، ولی اگر رهبران آنها متمایل به امیال شیطانی شوند، همینی می شود که در ظرف هشت سال گذشته دیدیم. ارتباط آمریکا و ایران نیز به همین حالت باقی خواهد ماند. فقط امیدوارم بدتر نشود چون بعید است بهتر شود. آمریکایی ها با ایران خصومت شخصی دارند. آنها نمی توانند تحقیر اشغال سفارتشان را از یاد ببرند. از همان موقع چندین بار بصورت مستقیم یا غیرمستقیم خواسته اند جواب این عمل را بدهند ولی نتوانسته اند. از عملیات بچه گانه طبس گرفته تا تشویق صدام به حمله به ایران، حمایت کامل آنها از صدام در دوران جنگ و در نهایت لشگر کشی به عراق که در همه ی آنها نیم نگاهی به تحمیل یک شکست بزرگ به ایران داشته اند. آنها از ایرانی ها دل خوشی نداشته اند چه در زمان شاه و چه بعد از آن. بنابراین این قصه هنوز سردراز دارد. الان هم که بیشتر از همه می ترسند. چون آنها بخوبی می دانند که ایران تنها کشوری است که پتانسیل تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ را دارد. آنها توان بالای علمی ایرانیان مقیم آمریکا را لمس کرده اند. آنها می دانند کافی است در این کشور یک آرامش نسبی، آزادی و شایسته سالاری حاکم شود تا این کشور به یکباره شکوفا شود. این چیزی است که هم آمریکا و هم اروپا از آن می ترسد. کشوری با ذخایر بزرگ انرژی، منابع طبیعی و معدنی گسترده، اگر صاحب حکومتی معقول و پیشرفته شود، کشوری است که به هیچ وجه نمی شود با آن رقابت کرد. به همه ی اینها اضافه کن فرهنگ و ارزش های اصیل و قوی ایرانی را که بسیار بالاتر از ارزش های بی مایه و جلف و سبک آمریکایی و غرب می ایستند. اینها این موضوع را عمیقا می فهمند. به همین خاطر است که هر موقع کشور ما به سمت آرامش رفته، هر موقع ما خواستیم یک نوع حکومت معقول داشته باشیم، بیشترین کارشکنیها را کرده اند.

-- رضا ، Nov 1, 2008

بي اطلايي ها و غير حرفه اي عمل کردن هاي ژورناليست هاي زمانه آزار دهنده شده است. در همين ستون نظريات، اشکالات را بشماريد : 1)کامنت Hans Lucas در دفاع از آقاي جامي چه ربطي به اين مطلب دارد ؟ 2) آقاي علي شاکري اشتباهات خانم خبرنگار را متذکر و برخي از نقل قول هاي گفته هاي خودشان را اصلاح کرده اند ، نوشته ايشان منعکس شده ولي در اصل گزارش، اشتباهات خبرنگار اصلاح نشده است. 3) اين را هم من اضافه کنم که آقاي شاکري دريکي ازعکسها شبيه اوباما شده اند که احتمالأ بعد از انتخابات سخنگوي کاخ سفيد تذکرش را خواهد داد !
. . .
زمانه ـ آن کامنت بی ربط با موضوع حذف شد.

-- شاهد ، Nov 2, 2008

ظاهرا هنوز احساسات بی منطق و غرور امیز در مورد هوش و استعداد و امکانات ایرانی ول کن ما نیست. تا زمانی که نتوانیم قد و قواره خودمان را به درستی ارزیابی کنیم همین میشود که هست. چه از شاه که خود را قدرت پنجم دنیا میدانست و چه از حکومت فعلی با دخالتهایش در همه جای دنیا و حاتم بخشی در لبنان و سریلانکا و امریکای جنوبی.
ایا اگر ذره ای عقل در کله کسی وجود داشته باشد خود را به هدف اول تنها ابرقدرت دنیا بدل خواهد کرد؟؟؟ کی گفته که ما ایرانی ها خدای هوش و استعدادیم. نگاهی به کشورهای شرق اسیا بیندازید که چگونه با رابطه منطقی و عاقلانه با دنیا در طی 30 سال راهی را رفتند که ما تا سالیان دراز هم امید رسیدن به ان را نداریم.
احساسات شوونیستی و نژادپرستانه ما ایرانی شاید از خیلی جاهای دیگر دنیا بیشتر باشد بدون انکه معنی ناسیونالیسم را درک کرده باشیم. هنوز به اعتقاد من به یک ملت با احساس همبستگی ملی و علاقه به وطن بدل نشده ایم. رفتار خودخواهانه ما در جامعه و خیابان و... بسیار واضح است.
70 میلیون ادم تنها هستیم که هر کداممان در پی نفع شخصی هستیم و ذره ای برای دیگری تره خرد نمیکنیم.
چگونه دم از درک و هوش پیشرفت میزنیم زمانی که رییس جمهورمان این است و حکومتمان ان.

-- Ali ، Nov 3, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)