خانه > گوی سیاست > ایران > انتخابات و علامتدهی | |||
انتخابات و علامتدهینیما نامداریپیشتر شرح دادهام که به گمان من احمدینژاد در دور بعد هم رییسجمهور ایران باقی خواهد ماند. اما آیا این بدان معنا است که نامزد شدن چهرههای اصلاحطلب و رأی دادن به آنها بیفایده و اشتباه است؟ پاسخ میتواند منفی باشد. برای پاسخ به این سوال ابتدا باید به یک نکته توجه کرد. انتخابات علاوه بر آنکه روشی مسالمتآمیز برای انتخاب یک گزینه از بین چند گزینه است، کارکرد دیگری هم دارد که میتوان آن را «علامتدهی» نامید. در تحلیل نتایج یک انتخابات تنها نباید به برنده آن نگریست. بلکه لازم است به میزان مشارکت واجدین شرایط، سهم برنده از کل آرا و سهم بازندهها از کل آرا هم توجه داشت.
این نشانهها علامتهایی هستند که تغییرات در ذائقه جمعی و تمایلات عمومی مردم را نشان میدهند. به عنوان مثال در انتخابات دور دوم ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی در سال ۷۲ اگرچه برنده هاشمی بود، اما میزان آرای رقیبش احمد توکلی، علامتی روشن از نارضایتی مردم تلقی شد. همین علامت، راست سنتی را به صرافت جدا کردن راه خود از دور و بریهای هاشمی (کارگزاران) انداخت و هاشمی را هم وادار کرد که در سیاستهای خود تغییراتی ایجاد کند. نمونه دیگر، انتخابات دور دوم ریاست جمهوری خاتمی در سال ۸۰ بود. اگرچه معلوم بود خاتمی رییسجمهور خواهد ماند، اما افزایش آرای او علامتی به گروههای سیاسی بود که علیرغم همه ناکامیها، پیام خاتمی هنوز خواهان بسیار دارد. علائمی که انتخابات ارسال میکند، سه مخاطب بالقوه خواهد داشت. نخست گروه سیاسی حاکم که بازخورد سیاستهای اعمال شده را از جامعه دریافت کرده و میزان محبوبیت و اقبال خود را در مییابد. دوم گروههای سیاسی رقیب که وزن خود و تغییر ارزیابیهای تودهای را درک خواهند کرد. سوم گروههای ذینفوذ نظیر گروههای فشار، نهادهای مدنی، لابیها و یا محافل بنیادگرا که چشمانداز تغییرات در ارزشهای اجتماعی و اخلاقی جامعه را درک کرده و متناسب با آن اعتماد به نفس و انگیزه فعالیتشان تغییر خواهد کرد.
در شرایط فعلی که جامعه مدنی نوپای ایران در معرض انحلال است و حکومت، بیخردانه همه دریچههای گفت و گو و انتقال پیام را مسدود کرده، ما نباید خود را از فرصت علامتدهی به حکومت محروم کنیم. اگرچه احمدینژاد رییسجمهور خواهد ماند، اما مهم است که آرای او شکسته شود و مهمتر آن است که اصلاحطلبان نامزدهایی داشته باشند که رأی دادن به آنها، به منزله مخالفت با شیوه رهبری ایران تلقی شود. نباید فراموش کرد که رهبر ایران همه تخممرغهای خود را در سبد احمدینژاد گذاشته و به صراحت و روشنی از احمدینژاد حمایت میکند. احمدینژاد اگرچه نامزد دلخواه آیتالله خامنهای در دور قبلی انتخابات نبود، اما به دلایل مختلف اکنون به زوج سیاسی او بدل شده است. با این حساب رأی ندادن به احمدینژاد پیام روشنی به رهبری ایران خواهد داشت. البته این علامت باید علامتی واضح باشد. به همین دلیل لازم است اصلاحطلبان نامزدی داشته باشند که به خوبی نماد این مخالفت باشد. نامزدی که اگرچه برای برنده شدن نیامده (چون قطعاً امکان برنده شدن نخواهد داشت) اما میتواند پیام منتقدین رهبری کشور را نمایندگی کند.
حال که نیروهای سکولار از داشتن نامزد در انتخابات محروم هستند، بهترین گزینه برای آنها وجود نامزدی است که نماد نقد جدیتری از شیوه رهبری کشور باشد. رأی دادن به چنین نامزدی به مثابه علامتی به رهبری است که از نفوذ منتقدان و وجود آتش زیر خاکستر خبر خواهد داد. چنین علامتی شاید اندکی از ضرب سرکوب و تفرعن و نخوت بکاهد. ضمن آنکه منشأ اعتماد به نفس در بدنه جنبش اجتماعی تحولخواه خواهد شد. مدتهاست که درون اصلاحطلبان انشعاب رخ داده و جریان سنتی از جریان نوگرا جدا شده است. اصلاحطلبان نباید نگران داشتن چند نامزد باشند. اصلاحطلبان چیزی برای از دست دادن ندارند و خیال برنده شدن در انتخابات را هم باید از سر بیرون کنند. کثرت نامزدهای اصلاحطلب، دو فایده خواهد داشت: نخست آنکه مانع قطبی شدن انتخابات شده و امکان تجزیه محافظهکاران را افزایش میدهد. ظهور نامزدهای محافظهکار اما رقیب احمدینژاد نظیر قالیباف، توکلی و حداد عادل، این امکان را ایجاد خواهد کرد که برخی نقدهای غیر ایدئولوژیک و غیر سیاسی از زبان آنها بیان شود. نمونههایی نظیر جنجال مدرک وزیر کشور، ضعفهای اقتصادی دولت، برخورد با سایتهای منتقد و ... نقدهایی هستند که طرحشان نشانه ضعفهای مبنایی در حکومت است که مهم نیست چه کسی آنها را بیان کند.
فایده دوم کثرت نامزدهای اصلاحطلب آن است که تعداد بیشتری از شهروندان را تشویق میکند که به حکومت علامت دهند. به عنوان مثال در در دور قبل انتخابات آرای دکتر معین و کروبی هر دو به سبد اصلاحات ریخته شد؛ اما یکی نشانه نقد مستقیم رهبری بود، ولی دیگری نشانه نقدی ملایم به جریان رقیب بود. اگر از بین کروبی یا معین یکی نامزد نمیشد، مجموع رأی اصلاحات کاسته میشد. زیرا بخشی از هواداران کروبی به نامزدهای محافظهکار رأی داده و برخی از رأیدهندگان به معین، اصلاً رأی نمیدادند. ضمن اینکه وزنکشی سیاسی میان اصلاحطلبان سنتی و نوگرا هم میسر نمیشد. باید توجه داشت با این تحلیل نامزد شدن خاتمی اشتباه است. زیرا موجب قطبی شدن انتخابات شده و امکان وزنکشی درون اصلاحات و تجزیه جریان حاکم را از بین میبرد. ضمن اینکه به قمار گذاشتن سرمایه سیاسی خاتمی در انتخاباتی که قطعاً به نفع احمدینژاد تمام خواهد شد، شرط عقل نیست. میتوان شرکت نکردن در انتخابات را هم نوعی علامت سیاسی دانست که مشروعیت حکومت را زیر سؤال میبرد. اما به گمان من این یک علامت مخدوش است. زیرا تفکیک کسانی که رأی ندادهاند به تحریمیها و بیتفاوتها غیرممکن است و تجربه هم نشان داده که حکومت همواره حداقلی از مشارکت در انتخابات را پشتیبان خود دارد؛ به نحوی که با بحران مشروعیت روبهرو نشود. خلاصه کلام آنکه بهتر است اگر انتخابات کارکرد انتخاب رییسجمهور ندارد (به دلیل آنکه شرایط، این امکان را نمیدهد) دست کم کارکرد علامتدهی به حوزه عمومی را داشته باشد و چنین کارکردی مستلزم کثرت نامزدهای انتخاباتی است.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
نظر شما در چارچوب یک جامعه نسبتا دمو کراتیک می تواند درست باشد اما مجموع آرای اصلاح طلبان در انتخابات تا زمانی که کسی همچون احمدی نژاد در قدرت بماند تاثیر خاصی ندارد،هم چنان که در انتخابات قبلی نیز بی تاثیر بود،آیا واقعا چنین حکومتی برای آشنایی با خواسته های مردم نیاز به آرایشان دارد؟ آنها به تمامی روش های ممکن حتی تقلب و سرکوب متوسل می شوند تا در قدرت باقی بمانند و سیاست های توتالیتر آنها با آرا مردم تغییری نخواهد کرد .من نیز قبول دارم که استفاده از وجهه خاتمی شاید یک قمار برای شخص او و اصلاح طلبان باشد اما آیا به واقع مردم و اصلاح طلبان در مقطع فعلی چیزی برای از دست دادن دارندتا از چنین حرکتی بهراسند ؟ متمرکز نشدن آرا اصلاح طلبان در واقع بدترین اتفاق ممکن خواهد بود
-- بابک ، Oct 14, 2008باتوجه به وضعیت فعلی جامعه ایران و اوضاع واحوال جنبش دمکراسی خواعی این نظریه راهکاری عاقلانه و کاملا منطقی به نظر میرسد در غیر اینصورت کدام روش عملی میتواند عامل ایجاد حرکت در جامعه ای با مختصات جامعه ایران باشد؟تحریم و خانه نشینی تنها تاثیرش القاء انفعال و بی عملی و من غیر مستقیم سوق دادن مردم به سمت ابتذال و باری به هر جهت و بی فرهنگی و یا پناه بردن به خرافات میتواند باشد واین چیزیه که منتهای ارزو و خواسته اقتدار گرایان است امیدوارم این نظریه اشاعه پیدا کند
-- حسین ، Oct 15, 2008سال76هم گفته وهم عملا ديده شدكه رهبرازرقيب خاتمي حمايت كردولي ناطق به رياست نرسيد با عدم وجوديك جايگزين واقعي براي نظام وعملكردسه ساله احمدي نژادبه نظرمي رسداجازه دادن به اوبراي رياست دوباره نوعي خودكشي دست جمعي ايرانيان باشد
-- sohrab ، Oct 15, 2008از تحلیل شما سپاسگزارم گرچه با همه ان موافق نیستم اما حداقل نگاه ان از درون و به مردم ایران است.
-- Ali ، Oct 15, 2008نمیخواهم خطی میان انان که در ایران زندگی میکنند و انان که در بیرونند بکشم اما در هر دو سو رفتارهایی میبینم که ناگزیر میشوم.
در برخی تحلیل های سوپر افراطی مدل صدای امریکا (نمونه اش خانم بقراط در برنامه دیشب چالنگی) فرقی میان خاتمی و احمدی نژاد نمیبیند تازه از خاتمی شاکی تر هم هستند.
بگذارید مثالی بزنم. برای کسی که گلویش زیر فشار است و در حال خفه شدن است تفاوت میان فشار خیلی زیاد برگلو با فشار زیاد و فشار کمی کمتر از زیاد بر گلویش کاملا محسوس است چون یکی نفسش را بند می اورد و دیگری کمی اجازه نفس کشیدن میدهد. برای انکه مشغول تماشای این فشار است تفاوت میان زیادها اصلا محسوس نیست و در بهترین شکل و با بهترین نیت فشاردهندگان را شبیه هم میبیند.
در زمان خاتمی قراردادهای بای بک موجب زنده شدن صنعت نفت شد و عسلویه را از یک بیابان به یک قطب صنعتی بدل کرد در زمان احمدی نژاد عسلویه به شهر ارواح بدل شد و حتی یک قرارداد نفتی با ارزش در زمان ایشان امضا نشده. حالا برای کسی که در زمان خاتمی شغل داشته و زندگی بخور و نمیرش را میگذرانده اما در زمان احمدی نژاد بیکار شده و در بدر فرق میان این دو زمین تا اسمان است. شاید در شرایط زندگی خانم بقراط در زمان این دو اتفاقی متفاوتی رخ نداده اما شرط انصاف دیدن این تفاوت ها است. وارد بحث وضع نشر و مطبوعات و غیره هم نمیشوم.
همانطور که همه می دانند و خودتان هم بدان معترف هستید رفسنجانی خاتمی و کروبی هم بارها اعلام کرده اند که انتخابات در ایران با تقلب و رای سازی انجام میشود این یک توهم است که می توان نارضایتی را از این طریق رصد کرد و به همین دلیل مشارکت مدنی هم محسوب نمی شود. مردم به این نکته پی یرده اند که با این سیستم امکان اصلاحات وجود ندارد تا سپاه پاسداران بسیج و قوه ی قضاییه وجود دارند امکان اصلاحات وجود ندارد و قانون اساسی هم این ظرفیت را ندارد انتخاب خاتمی یعنی بازگشت به قبل که تجربه شده است مردم ایران دیگر متوجه شده اند که جناحهای موجود در حاکمیت چه اصلاح طلب و یا دیگران هیچ رقبتی به اصلاح ندارند و حتی اگر هم داشته باشند امکان این اصلاح وجود ندارد لیبرالها دایم تکرار می کنند شرکت در انتخابات یعنی مشارکت مدنی و این راه را تنها روش یافته اند ... چرا لیبرالها برای خدمت به جمهوری اسلامی مردم را در راهی می برند که سی سال تجربه شده است برای فردی که سی سال پیش خواهان اصلاح بوده و الان ٦٠ ساله است و حتی تعدادی هم مرده اند اگر حتی اصلاحات هم صورت بگیرد چه نفعی دارد سی سال تجربه ی یک نسل است که به بیراهه رفته و انتخابات راه حل مناسبی برای تسلیم جمهوری اسلامی به خواستهای مردم نیست ... دیگر حکومت جمهوری اسلامی اگر هم فرض کنیم دموکرات ترین حکومت هم بشود مردم علاقه ای به او ندارند ... شرکت در انتخابات در حال حاضر به نفع حفظ جمهوری اسلامی ست اگر فرض شما را هم قبول کنیم که احمدی نژاد بیاید مگر بدتر از این هم می توانند بکنند اگر به آمار تعداد تظاهرات اعتراضات اعتصابات را نگاه کنید که همه نشان دهنده ی بالا رفتن آگاهی های اجتماعی مردم است می بینید صدها برابر همه ی سالهای قبل است لیبرالها به مردم توصیه می کنند فردی را انتخاب کنند که پس از هشت سال اعلام کرده من تدارکات چی هستم به ما توصیه می کنند این قرد را مجددا رهبر اصلاحات کنید برادر عزیز چه خاتمی بیاید و چه حتی هیتلر شرایط ایران تغییر کرده است حتی اگر هیتلر هم بیاید مجبور است با اوباما کار کند مجبور است در عرصه ی داخلی عقب نشینی کند و در همین روزها عقب نشینی احمدی نژاد را در رابطه با بازار شاهد بوده ایم به نظر من لهتر است احمدی نژاد باشد ... زیرا جضور خاتمی باعث می شود دوباره این جریان از پشت پرده بدون مسیولیت مردم را سرکوب کنند اما اگر خودشان باشند مجبور هستند عقب نشینی کنند اصلاحات مرده است ...
-- فرهاد-فرياد ، Oct 15, 2008با اينكه احمدي نژاد رئيس جمهور باقي خواهد ماند موافقم.اما كدام نامزد كه احتمال تائيد صلاحيت دارد مي تواند نماد اين مخالفت با رهبري باشد؟ چنين كسي اصلا تائيد نخواهد شد. البته يكي مثل نجفي يا همان مصطفي معين شايد تائيد شوند اما جامعه نمي پذيرد كه اينها نماد مخالفت با رهبري هستند. مگر اينكه فرض كنيم مردم هر كسي را كه با اصلاح طلبان پيشرو معرفي كنند به صورت نسبي نماد نقد رهبري مي دانند.
-- احسان ، Oct 15, 2008با درود خدمت تحلیلگر سیاسی محترم که احتمالا وزیر کشور یا مشاور سیاسی محترم شان هستند که به چنان قطعیتی حکم بر پیروزی قطعی جناب رییس جمهور در انتخابات خردادماه می دهند در حالی که اگر تنها دست به چنین تحلیل قاطعانه ای زده اند همین یک اصل ساده سیاست را که تغییر لحظه به لحظه ی آن است فراموش کرده اند. نمونه ی ساده آن همان واقعه ای است که در یک سال گذشته روی داد و آقای لاریجانی رییس محترم وقت شورای عالی امنیت ملی کنار رفت بعد از چند ماه کاندیدا شد و تا تشکیل مجلس هشتم کسی فکر نمی کرد آقای حداد عادل کرسی ریاست را به رییس سابق شورای امنیت ملی واگذارد. پس نمی توان نتیجه گرفت که قطعا احمدی نژاد به ریاست جمهوری دهم برگزیده خواهد شد. نمونه ی دیگر آن جایگاه فعلی آقای قالیباف پس از فرماندهی کل نیروی انتظامی است که می دانید و کسی فکر نمی کرد رییس جمهور ششم آقای احمدی نژاد باشد. بهتر است در تحلیل هیچ چیز در زندگی این قدر با قطعیت سخن نگویید که کسی از آینده این چنین که شما می گویید خبر ندارد.
-- بدون نام ، Oct 15, 2008درود به آقای نامداری
-- ن.م ، Oct 15, 2008من تا حدودی با دیدگاه های شما مخالفم. همانطور که در کامنت های قبلی دیدیم گاهی وقت ها گروه های مخالف ، احمدی نژاد و خاتمی را مثل هم و مهره رژیم در مقاطع گوناگون می دانند ولی اگر در ایران امروز باشید خواهید دید که کمتر کسی در داخل ایران این را قبول می کند. نارضایتی از دولت به بالاترین حد خود رسیده است. این جا واقعا تا کنون به کسی برنخورده ام که سخن از امیدواری به آمدن خاتمی نزده باشد.
به نظر من رژیم با انتخاب دوباره احمدی نژاد عملا نفس های آخر خود را خواهد کشید.
امروز خاتمی به عنوان کسی معرفی می شود که قشر جوان ، دانشگاهی و حتی اقشار پایین جامعه از او حمایت خواهند کرد(حداقل برای اینکه رقیب را شکست دهند).از نگاه من خاتمی قطعا رئیس جمهور آینده خواهد بود.
موقعي كه كامنت قبلي را گذاشتم كامنتهاي دوستان ديگذر منتشر نشده بود. به همين دليل خوب است به نكته اي اشاره كنم. هيچ كدام از كامنت گذاران عزيز به يكي از دلايل مورد اشاره آقاي نامداري كه به نظر من خيلي ظريف اما مهم است توجه نكرده اند. فراموش نكنيد نتيجه آرا در اعتماد به نفس مردم خيلي تاثير دارد. فراموش نكرده ايم بعد از انتخابات دو خرداد بخشي از تغييرات، ناشي از روحيه و اعتماد به نفسي بود كه نسل جديد پيدا كرده بود. اين اعتماد به نفس ناشي از اين احساس است كه آدم ناگهان متوجه مي شود بيست ميليون نفر مثل او فكر مي كنند و اين قدرت بخش است. همين اتفاق در اين دور براي طرفداران احمدي نژاد افتاده كسي كه داخل كشور است بعيد است با جلوه هاي اين اعتماد به نفس در نيروهاي تندروي مذهبي به طور روزمره برخورد نكرده باشد. اگر رقيب نوگراي احمدي نژاد شكست هم بخورد اما با راي خوبي عرصه را واگذار كند اين خودش براي طرفداران دموكراسي در ايران اميدآفرين و منشا اعتماد به نفس است. چرا به اين جنبه از انتخابات توجه نمي كنيد؟
-- احسان ، Oct 16, 2008