خانه > گوی سیاست > قفقاز و آسیای میانه > گرجستان؛ میدان تسویه حساب روسیه و غرب | |||
گرجستان؛ میدان تسویه حساب روسیه و غربسعید شروینیدستکم از سخنرانی تند و معروف ولادیمیر پوتین در کنفرانس امنیتی مونیخ در فوریهی ۲۰۰۶ بیش از پیش آشکار شد که غرب (به ویژه آمریکا) و روسیه در تبیین و تعریف منافع استراتژیک خود متفاوتتر از آن فکر میکنند که بتوانند این تفاوتها را مثل دورهی یلتسین تحتالشعاع نزدیکیها و اظهارات دوستانه دو طرف قرار دهند. حتی در ماهها اولیهی پس از ۱۱ سپتامبر هم که پوتین قدرت را کوتاهزمانی پیش از یلتسین تحویل گرفته بود، روسیه و آمریکا اینچنین وانمود میکردند که اشتراکات منافعشان بیش از آن است که تضاد منافع، راهنمای سیاستهای دو طرف شود.
از همکاری به سوی تنش و چالش همکاری مسکو با واشنگتن در جنگ علیه طالبان و عدم مخالفت کرملین با استفادهی بیسابقهی آمریکا از پایگاههای نظامی در حیات خلوت روسیه (ترکمنستان، قرقیزستان و...) بر چنین مبنایی قابل توضیح بود. این در حالی بود که در دههی پیش اولین چالشها میان روسیه و غرب بر سر تسلط و نفوذ بر منطقهی قفقاز و انرژی کلان آن و نیز بر سر حملهی ناتو به صربستان به خاطر کوسوو بروز پیدا کرده بودند. ایجاد خط لولهی نفت باکو، تفلیس، جیحان که غرب برای شکستن مونوپل روسیه (و نیز برای دور زدن مسیر کمهزینهتر ایران) در انتقال انرژی قفقاز به اروپا آن را دنبال میکرد، چیزی نبود که به مذاق رهبران کرملین خوش آید، ولی تلاشهای متفاوت آنها برای به شکست کشاندن این پروژه به نتیجه نیانجامید. حمایت همچنان باقی مسکو از جداییطلبان است جنوبی و آبخاز نیز بخشی از چنین تلاشهایی بودهاند. شکست روسیه در ممانعت از تحقق پروژه لولهی نفتی یاد شده، اما نافی این واقعیت نیست که کرملین در دههی اخیر همهی تلاشهای غرب برای ایجاد خط لولههای دیگری جهت انتقال انرژی آسیای مرکزی و قفقاز بدون استفاده از امکانات روسیه را معلق یا ناکام کرده است. برای مثال، تعلل و تعویق در انتقال گاز ترکمنستان و ایران از طریق خط لولهی ناباکو بیش از آن که به چالش اتمی ایران مربوط باشد، به تلاش روسیه برای به شکست کشاندن این پروژه برمیگردد. در همین رابطه، گاز پروم روسیه در آن واحد پروژه سه خط لولهی متفاوت را برای انتقال انرژی خود و قفقاز و آسیای مرکزی در دست انجام دارد و با امتیازات متفاوت به کشورهای اروپای شرقی و غربی برای عملی کردن این پروژهها میکوشد. عوامل تشدید مناقشه جنگ آمریکا علیه عراق، تلاش غرب برای گسترش ناتو به حوزهای که روسیه آن را حیاط خلوت خود میپندارد، پروژه ایجاد سپر دفاع موشکی در لهستان و جمهوری چک، حمایت از انقلابهای رنگی و برهمزدن معادلات سیاسی مطلوب روسیه در جمهوریهای سابق اتحاد شوروی و نیز به رسمیت شناختن جدایی کوسوو از متحد سنتی روسیه در قلب اروپا (صربستان) از سوی غرب، نکاتی بودهاند که کرملین آنها را پیوسته به ضرر منافع و امنیت استراتژیک خود تعبیر کرده است و در تلاش و تقلا بوده که با آنها به شیوهی خودش مقابله کند. قدرتگیری محافل امنیتی و نظامی در دستگاه رهبری روسیه، سرازیر شدن پول نفت و گاز به خزانهی این کشور و نیز ایجاد حدی از ثبات اجتماعی در قیاس با هرج و مرج دورهی یلتسین نیز، سبب شدهاند که رهبری کرملین به این باور سوق یابد که دوباره میتواند بازیگری قدر در صحنهی بینالمللی باشد و با تلاشهای یاد شده غرب از در مقابله درآید. معنا و اهمیت گرجستان برای غرب گرجستان که اینک مناقشهاش با روسیه در اوج است، صرفنظر از نقشی که برای غرب در بهرهبرداری و انتقال انرژی از قفقاز و آسیای مرکزی بازی میکند، بیش از هر کشور دیگر اتحاد شوروی سابق (غیر از جمهوریهای بالتیک) در پی نزدیکی هر چه سریعتر به غرب و عضویت در ناتو است. ساکاشویلی، رئیس جمهور گرجستان به اعتبار همین انگیزهها و با اطمینان از حمایت غرب و از جمله آمریکا، از همان سال ۲۰۰۳ که به قدرت رسیده است، سیاستی تهاجمی در قبال کرملین داشته و حل مسئله قومی در دو ایالت جدا شده استیای جنوبی و آبخاز را نیز عمدتاً از طریق نظامی میسر دیده است. این در حالی است که روسیه نیز با کمک به جداییخواهان این دو ایالت، هم خواهان ادامهی شک و تردیدها نسبت به ثبات گرجستان به عنوان کریدور انتقال انرژی بوده است و هم از آن به عنوان عامل فشاری استفاده کرده که رهبری تفلیس از خواست عضویت در ناتو دست بکشد. دو ایالت شورشی با تاریخی پر فراز و نشیب دو ایالت آبخاز و استیای جنوبی تاریخی پرفراز و نشیب در مناسبات با گرجستان داشتهاند، به خصوص که اکثریت مردم این دو ایالت اصل و نسب گرجی ندارند. تبار اکثریت استییاییها به قوم ایرانی آلانها میبرد و زبان آنها هم بر خلاف زبان گرجی شاخهای از زبان ایرانی هندو و اروپایی است. در حالیکه زبان گرجی از زبانهای هندواروپایی به شمار نمیآید. به خصوص تقسیمبندیهای کشوری دورهی استالین بر شدت نقارهای میان تفلیس و دو ایالت یاد شده افزوده بود. با این همه، تا زمان موجودیت اتحاد شوروی دو ایالت یاد شده گرچه اسماً به گرجستان تعلق داشتند، اما عملاً خود را جزیی از مجموعهی بزرگتری به نام اتحاد شوروی میدیدند و با اختیارات وسیعی که به عنوان مناطق خودمختار گرفته بودند، چالش چندانی با رهبری تفلیس نداشتند. شوروی که فروپاشید، هم رهبران ملیگرای گرجستان رفتار و رویکرد درستی در قبال این دو ایالت در پیش نگرفتند (حذف بخش زیادی از اختیارات خودمختاری آنها از جملهی این اشتباهات بود) و هم این دو ایالت فرصت را مناسب یافتند که داعیه جداسری در سر بپرورند. کار که به جنگ کشید، عملاً دو ایالت به طور کامل از حیطهی تسلط تفلیس خود را بیرون کشیدند و زمانی که مسئله چالش غرب و روسیه در گرجستان بر سر انتفال انرژی هم شدت گرفت، کرملین صلاح خود را در آن دید که بیش از پیش از این جداییطلبی حمایت کند. امیدهایی که نقش بر آب شد در سالهای آخر حکومت ادوارد شواردنادزه بر گرجستان ( ۱۹۹۲- ۲۰۰۳) او به گونهای هوشمندانه هم توانست جهتگیری نزدیکی به غرب را دنبال کند و هم در قبال روسیه سیاستی منعطف به پیش ببرد؛ همان سیاستی که علیافها در آذربایجان به پیش بردهاند. به گونهای که برخی از چشماندازها برای حل مشکل دو ایالت جداییطلب گرجستان به وجود آمده بود. کم نیستند ناظرانی که میگویند همین سیاست موازنه و تعادل شواردنادزه در قبال غرب و روسیه سبب شد که آمریکا به طور جدیتری از انقلاب رنگی ساکاشویلی حمایت کند تا احیای ولو محدود نفوذ روسیه در گرجستان زمینهی عملی پیدا نکند. ساکاشویلی در همان سخنرانی ورودش به کاخ ریاست جمهوری گرجستان (سال ۲۰۰۳) اعلام کرد که تا مراسم تحلیف دور بعدی ریاست جمهوری خود، آبخاز و است جنوبی را نیز به دامن گرجستان برخواهد گرداند. از مولفههای این سیاست در پنج سال گذشته، چندین مانور و اقدامات نظامی محدود، تعیین رئیس جمهور برای دو منطقه یاد شده و احتراز از هرگونه گفتوگویی برای رهبران حاکم بر این مناطق بوده است. هم آمریکا و هم اروپا به رغم داشتن تفاهم برای نیات ساکاشویلی، با توجه به توازن قوا و حساسیت مناسباتشان با مسکو و نیز برای پرهیز از بیثباتسازی بیشتر قفقاز نه از اقدام نظامی گرجستان پشتیبانی میکردند و نه به رغم تقاضاهای مکرر ساکاشویلی حاضر شدند با روسای جمهوری که او برای این مناطق تعیین کرده است، ملاقات کنند. روندهای منفی در ماههای اخیر در ماههای اخیر چندین عامل تنش و تشنج را در منطقه رو به فزونی بردند. اعلام حمایت غرب در فوریهی گذشته از استقلال کوسوو از صربستان، از دو جهت زنگهای خطر را در مسکو به صدا درآورند. کرملین این استقلال را در تناقض با حقوق بینالملل و قطعنامههای سازمان ملل میدید و از این رو مانع از آن شد که شورای امنیت سازمان ملل آن را تایید کند. برای مسکو،اعلام استقلال کوسوو این خطر را هم داشت که کشور چند قومی و چند ملیتی روسیه نیز اگر همچون دههی گذشته دستخوش جداییطلبیها شود، غرب در مجموع خود یا بخشی از آن از در حمایت از این جداطلبیها درآید. کرملین برای آن که این اقدام غرب در مورد کوسوو را بیپاسخ نگذارد، تحریمهای اسمی علیه دو ایالت جداییخواه گرجستان را لغو کرد و به همهی ساکنان آنها این امکان را داد که پاسپورت روسی بگیرند و تابعیت روسیه اخذ کنند، اقدامی که گرچه به لحاظ حقوق بینالملل بحثانگیز و مورد مناقشه است اما از سوی اکثریت مردم این دو ایالت با استقبال مواجه شد. اما تنها این اقدام روسیه نبود که رهبری گرجستان را به تشدید اقدامات و تدارک حملهی نظامی به استیای جنوبی برای بازپسگیری آن سوق داد. اجلاس ماه آوریل سران ناتو در بخارست (رومانی) نیز به رغم اصرار و پافشاری واشنگتن حاضر نشد گرجستان را به عضویت بپذیرد. آلمان و فرانسه رابطه با مسکو را مهمتر و حساستر از آن میدیدند که سریعاً با این خواست موافقت کنند. توجیهی که برای این تعویق اقامه شد این بود که گرجستان باید ابتدا بر طبق منشور ناتو، اختلافات مرزی و از جمله مشکل دو ایالت جداییطلب را حل و فصل کند تا سپس بتواند وارد این سازمان شود. قرار است که در دسامبر آینده دوباره موضوع ادغام گرجستان در ناتو مورد بحث قرار گیرد، و طبعاً تلاش رهبری تفلیس برای حل مشکل استیای جنوبی ولو به صورت نظامی با این موضوع نیز بیارتباط نیست. این را نیز باید در نظر داشت که ساکاشویلی مطئمن نیست که در صورت به قدرت رسیدن احتمالی باراک اوباما در آمریکا، فضای نسبتاً تنشآلود کنونی میان واشنتگن و مسکو دوام بیاورد و او بتواند سیاست شش سال اخیر در قبال روسیه را ادامه دهد. بر خلاف مککین که خواهان اخراج روسیه از گروه هشت شده و بر ایجاد یک اتحادیه از کشورهای دمکراتیک برای مقابله با روسیه و چین تاکید دارد، اوباما بیآنکه بخواهد از گسترش ناتو و یا استقلال کوسوو عقبنشینی کند، به دنبال دیالوگ و گفتوگو با مسکو در زمینههایی مانند کاهش سلاحهای کشتار جمعی و مسائل مربوط به مقابله با گرمشدن جو زمین است. لذا ساکاشویلی وقت را تنگ دیده است و درصدد برآمده تا پیش از ترک کاخ سفید از سوی متحد نزدیک خود، بوش، مسئله استیای جنوبی را با استفاده از قهر هم که شده حل کند. رهبر گرجستان این انتظار را داشته که به پاس همکاری با واشنگتن در جنگ عراق (در ایام اخیر، بعد از آمریکا و انگلستان، بیشترین نیروی مستقر در عراق از آن گرجستان بوده است) و ایستادگی همه جانبه در برابر روسیه، آمریکا به طرق گوناگون در جنگی که شاید زیاد هم طول نکشد، حمایت همه جانبه خود را از گرجستان دریغ نکند. از واشنگتن تا تهران و تفلیس بد نیست اشاره شود که در یکی دو سال اخیر که چالش اتمی ایران در اوج بوده است، واشنگتن پیوسته بر منتفی نبودن احتمال به کارگیری گزینهی نظامی برای حل این بحران تاکید کرده است. با توجه به آسیبپذیری کشورهای منطقه برای همراهی و همکاری با آمریکا در انجام چنین حملهای، آمریکا بیش از همه گرجستان را مستعد آن دانسته که پایگاه مناسبی برای این عملیات باشد. گرجستان به لحاظ جغرافیایی همسایهی تنگاتنگ ایران نیست و با امکانات دریایی و پایگاههای نظامی خود و نیز با حسن رابطهای که با واشنتگن دارد، طبعاً واجد همهی شرایط یادشده است. این امر نیز سبب شده که رهبری تفلیس در مورد جایگاه و وزن خود در سیاستهای واشنگتن حساب ویژهای باز کند و تقریباً مطمئن باشد که در جنگ بر سر استیای جنوبی واشنگتن از هر گونه کمکی دریغ نخواهد کرد. ارزیابیهای غیرواقعی همین محاسبات بوده است که ساکاشویلی را به آنجا رهنمون شدند که به میانجیگری دولت آلمان در ماه ژوئن گذشته اعتنای زیادی نکند و در انجام حملهی اخیر نیز نیازی به مشاوره با کشورهای اروپایی نبیند و خود مستقلاً و با حساب بر روی حمایت آمریکا وارد عمل شود. گفتنی است که در آخرین دیدار ساکاشویلی از آلمان، رهبران برلین بر این نکته تأکید داشتند که وحدت دو آلمان، به رغم اشتراکات تاریخی، زبانی و قومی مردم دو بخش، ۴۰ سال به درازا کشید و مهمترین عاملی هم که نهایتاً وحدت را ممکن ساخت، جذابیتهای اقتصادی و رفاهی بخش غرب آلمان بود. لذا اگر رهبری گرجستان هم بخواهد وحدت روان و بیچالش و مناقشهای را با دو ایالت جداییطلبیاش متحقق کند، ابتدا بهتر است که وضعیت اقتصادی و رفاهی مردم گرجستان را بهبود بخشد و کاستیهای مربوط به دموکراسی و حقوق دموکراتیک مردم این کشور را رفع و رجوع کند. گرجستان اما نه تنها همچنان در این زمینهها کاستیهای بزرگی دارد، بلکه مناقشه نظامی اخیر نیز زمینهها و شرایط احیای تمامیت ارضی این کشور را بیش از پیش دشوار کردهاند. یک فاکتور دیگر در محاسبات گرجستان برای اقدام نظامی اخیر، به قدرت رسیدن دیمتری مدودیف در روسیه به عنوان رییسجمهور بوده است. تفلیس این تصور را داشته است که تضاد احتمالی دیدگاهها در دستگاه رهبری روسیه و به ویژه لحن ملایمتر مدودیف در قیاس با پوتین، در قبال غرب، احیاناً به هنگام جنگ گرجستان علیه استیای جنوبی نیز عمل خواهد کرد و مسکو واکنش شدیدی در قبال این حمله نشان نخواهد داد. روند تحول اوضاع اما نشان داد که رهبری تفلیس در بسیاری از محاسبات یادشده، ارزیابیهای واقعی نداشته است. واکنش آمریکا عمدتاً به اعتراضهای دیپلماتیک و تلاش برای محکوم کردن روسیه در سازمان ملل محدود مانده است. رهبری کرملین نیز کمتر نشانهای از بروز اختلاف در میان خود بروز داده است. کشورهای اروپایی نیز در زمینهی واکنش نسبت به جنگ جاری در قفقاز دچار اختلاف نظرند. بزرگترها همچون آلمان، فرانسه، ایتالیا و اسپانیا با توجه به حساسیت رابطهی اروپا با مسکو و نیز پیچیدگی اوضاع در قفقاز، محتاطانه واکنش نشان دادهاند. آنها ضمن انتقاد از اقدام نظامی گرجستان به عنوان سلسلهجنبان مناقشه کنونی، روسیه را نیز بر حذر داشتهاند که از این که دامنه عملیاتش را گسترش دهد و تحرکات و حملاتی نامتناسب با اقدام گرجستان انجام دهد. در این میان، سه کشور بالتیک و نیز سوئد و لهستان، با لحنی تند علیه اقدام نظامی روسیه موضع گرفتهاند. مسکو چه درسی خواهد گرفت؟ روسیه اما در این میان شرایط را مساعد دیده است که عرض اندام کند و ورای «درس عبرت» به گرجستان، به آمریکا و اروپا نیز این پیام را بفرستد که در حیاط خلوت سنتی آن مواظب رویکردهای خود باشند. این که صرف این عرض اندام، تأثیر مثبتی در میان همسایگان روسیه بگذارد و آنها را از از تلاش برای نزدیکی بیشتر به سوی غرب بازدارد، پرسشی است که خود رهبران کرملین هم شاید به سختی بتوانند به آن پاسخ مثبت دهند. این سؤال نیز مطرح است که آیا رهبری روسیه سرمست از جنگ کنونی، خود را در تقابل با غرب سرسختتر و غیرمنعطفتر نشان خواهد داد یا هر دو طرف با درسگیری از این جنگ، و با توجه به درهمتنیدگی منافع و نیازهای متقابل، به کاهش سیاستهای مبتنی بر تقابل و چالش روی خواهند آورد و حل مناقشهها را در چهارچوب رعایت قواعد بینالمللی و گفتگو و دیالوگ میسر خواهند دید. در همین رابطه: • مخالفت روسیه با آتشبس در گرجستان • تشدید درگیریها میان روسیه و گرجستان • جنگ در قفقاز و همسویی بیشتر ایران و روسیه • «روسیه، دلیل عدم ثبات در قفقاز» • جنگ روسیه با سایه ناتو
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
چه تحلیل منسجم و خوبی. متشکر.
-- مراد ، Aug 11, 2008فکر می کنم، اگر با این نگاه تحولات سیاسی پیرامون مان را نگاه کنیم. کمتر از شعارزدگی هایی که به خصوص به واسطه ی رسانه های غربی به ما تحمیل میشه آسیب خواهیم دید.
شرایط دشوار گرجستان بعد از جنگ نیز بیشتر خواهد شد و گرجستان احتمالا قربانی یک معامله ی بزرگ می گردد . ایران نیز باید توجه بکند که جنگهای زرگری با ابرقدرتها بازی با خطر است دائما نمی توان روی این موج سرمستانه نشست . هم اکنون چهل ناو موش انداز جنگی آمریکائی در ماه اخیر وارد خلیج فارس شده است باید به این نکته توجه کند که این ناوها برای مهمانی نیامده اند . زنگ خطر برای تهران هنوز به صدا در نیامده آمریکا در رابطه با انتخابات و نیازش به جنگ احتمالی آلترناتیو دیگری ندارد جز ایران زیرا گرجستان تبدیل به باخت شده است و امیدی دیگر به آنجا نیست .تنها ایران مانده که آمریکا هر روز تندتر و تندتر می شود .
-- فرهاد- فریاد ، Aug 12, 2008عالی بود خواهشمندم مشابه این تحلیل دررابطه با رویکرد مردم نسبت به مساله امارات وجزایر سه گانه تحلیل وارائه پیشنهاد بفرمایید
-- سهیل ، Aug 13, 2008تحلیل فوق العاده ای بود. مسائل مربوط به این جنگ، در رسانه های ایران طبق معمول کم و بیش در تضاد با واقعیت ها منتشر شده اند، و باعث تاسفه که در اکثر رسانه های غربی هم فقط دیدگاه دولت های غربی منتشر شده.
-- فرهاد ، Aug 13, 2008در این مورد، خوندن قسمت Have Your Say بی بی سی هم خالی از لطف نیست.
http://newsforums.bbc.co.uk/nol/thread.jspa?sortBy=2&forumID=5212&edition=2&ttl=20080813130028&