خانه > گوی سیاست > ایران > عباس عبدی: از بغض احمدینژاد به خاتمی رأی نمیدهند | |||
عباس عبدی: از بغض احمدینژاد به خاتمی رأی نمیدهندنیکآهنگ کوثرnikahang@radiozamaneh.comکارگزاران سازندگی و جبهه مشارکت در صورت نامزدی سید محمد خاتمی از او حمایت میکنند. حسین مرعشی، سخنگوی کارگزاران در گفت و گو با خبرگزاری فارس گفته که آقای خاتمی و گروهها و جریانهای اصلاحطلب منتظر تصمیمگیری شورای هماهنگی جبهه اصلاحات هستند تا با ائتلاف وارد عرصه انتخابات ریاست جمهوری دهم بشوند. در همین زمینه با عباس عبدی، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی گفت و گو کردم.
من اعتقاد خاصی ندارم که این موضوع ربطی به حمایتهای گروهها دارد. یعنی وضعیت پیچیدهتر است. یعنی ما فکر نکنیم اگر گروهها مشخصاً از وضعیت فعلی حمایت کنند، قضیه آن خیلی فرق میکند و اگر نکنند، فرق میکند. اگر دو تا گروه هم از او حمایت نکنند، خیلی در نتیجه آن فرقی نمیکند به آن معنا که فکر میکنیم. یعنی باید جامعه را نگاه کرد تا حمایت این یکی دو تا گروه یا گروههای دیگر. پس گروهها وقتی مؤثر میشوند که ببینیم در مسیر جامعه چگونه قرار میگیرند. خودشان فینفسه آن قدرت را ندارند. در طول همین چهار انتخابات چند سال گذشته، میزان حمایت مردمی از کاندیداهای اصلاح طلب کمتر و کمتر شده است. آیا کمکهای رسانهای از سوی کارگزاران و مشارکت میتواند به حدی باشد که افکار عمومی را به سمت آقای خاتمی بکشاند؟ چند تا نکته است و این موضوع را باید یکی یکی مقایسه کرد. یکی اینکه اول باید دید طرف آنها کیست؛ کاندیدای مقابل آنها کیست و در چه شرایطی این رقابت انجام خواهد شد. یعنی همین الان یا سال آینده که ممکن است یک شرایط دیگر داشته باشیم. یکی اینکه اتفاقهایی هم که در این فاصله رخ میدهد، اهمیت دارد. مهمترین مسأله این است که طرفدارهای آقای خاتمی نمیتوانند روی این حساب کنند که چون طرف مقابل، احمدینژاد است، مردم به او (خاتمی) رأی بدهند. آقای خاتمی آدم شناختهشدهای است. مردم از بغض آقای هاشمی به احمدینژاد رأی میدادند؛ ولی از بغض احمدینژاد به یک فرد شناختهشده عین هاشمی یا خاتمی رأی نمیدهند. او باید یک رأی اثباتی و ایجابی برای خودش داشته باشد. پس بنابراین باید دنبال این قضیه برویم که آیا چنین رأیای را دارد یا نه. داشتن چنین رأیای، مستلزم این است که آن کسانی که پای صندوق نمیروند، پای صندوق بیایند. آنها هم که همینطوری نمیآیند. آنهایی که تا حالا نمیآمدهاند، اینطور نبوده که حالا چون ایشان بیاید، رأی دهند. یا مثلاً در انتخابات ۷۶ و ۸۰ چون ایشان بوده، آمدند. به واسطه یک رسمی آمدند؛ ایشان را معرف یک چیزی گرفتند و به واسطه آن چیز آمدند. حالا سؤال این است که ایشان اگر بخواهد بیاید، آیا میتواند معرف آن چیز باشد یا نه؟ وقتی رییسجمهور در دور دوم میگوید «من تدارکچی هستم» اگر در دور اول این حرف را زده بود و اگر در دور اول دو تا لایحه داده بود و گفته بود اگر این لوایح تصویب نشود من دیگر نیستم، قطعاً در انتخابات سال ۸۰ دیگر به این شکل رأی نمیآورد. حالا وقتی آن حرف را زده و آن اتفاقات رخ داده و این دولت جدید آمده، دهها سؤال اینجاست که باید یکی یکی جواب بدهد که چه طوری میشود با وجود این چیزهایی که گفته، مجدداً بخواهد بیاید رییسجمهور شود؟ میخواهد بیاید رییس جمهور شود که چه اتفاقی نیفتد؟ در حالی که در گذشته بوده و آن اتفاق افتاده است. کلیدیترین سؤالی که به آن نمیپردازند این است: اگر رییسجمهور شدن ایشان میتواند مانع اتفاقی در آینده بشود، در گذشته که قدرتمندتر بود و آن اتفاق افتاد؛ یعنی آمدن همان دولت جدید. بنابراین انواع سؤالها وجود دارد که نمیتوانند به این راحتیها به آنها پاسخ بدهند. چون نمیتوانند پاسخ بدهند، آن کسانی که انتظار دارند به آنها رأی بدهند، راغب نمیشوند بیایند به او رأی بدهند. علیرغم این موارد، اینها تضمینی برای سلامت صندوقها ندارند. نه به دلیل اینکه من میگویم یا شما میگویید؛ به دلیل اینکه خودشان گفتند. گفتند در ۴۰۰ تا صندوق رأی آقای انصاری صفر بوده و بعد هم هیچ اتفاقی نیفتاده است و حتی یک رسیدگی صوری هم نشده است؛ حتی یک اعتراض زبانی هم نشده است. حالا چه طور میخواهند بیایند و در واقع امید داشته باشند که انتخاب بشوند؟ اگر بعداً آمدند و بعد اسم آنها در نیامد، آن را به حساب عدم انتخاب میگذارند یا به حساب تقلب؟ نمیشود هم بگویند تقلب شده؛ هم بروند در جلسه قسم خوردن رییسجمهور شرکت کنند. اینها امکان ندارد با این سیستم بتوانند آنها را حل کنند.
من حدس نمیزنم که آمدن ایشان هم به این سهولت باشد. خیلی راحت میشود شورای نگهبان صلاحیت ایشان را رد کنند و بعد از آن طرف با حکم حکومتی بگویند حالا بفرمایید ایراد ندارد. تمام اینها را هم که بگذاریم کنار، اینها باید دو تا خط برنامه بنویسند. مسأله امروز ما این نیست که یک رادیو، یک رسانه باشد یا نباشد. الان آنقدر رسانههای متعدد وجود دارد. مسأله این است که باید یک محتوایی برای رسانه جور کرد؛ رسانه آن را میشود جور کرد. حالا بحث اساسی ما هم همین است که برنامهای ندارند و همه فشارشان را روی شهرت گذاشتهند. به نظر من شهرت جواب نمیدهد؛ چنانچه در انتخابات ۷۶ جواب نداد. انتخابات ۸۰ اگر جواب داد، به دلیل این نبود که آقای خاتمی یک رییسجمهوری بود که شهرت داشت، به دلیل این بود که ادامه دور اول آقای خاتمی اهمیت داشت و آن را قبول داشتند. حتی در انتخابات ۷۲، یعنی دور دوم آقای هاشمی هم شهرت، مشکل او را خیلی حل نکرد و بیشتر او را زمین زد تا موجب بقای او بشود. انتخابات 84 هم که دقیقاً نشان داد شهرت مسأله اصلی نیست. بنابراین اینها چون هیچ برنامهای را نمیخواهند پیش ببرند، فشارشان را میخواهند روی شهرت بگذارند؛ یعنی سوار شدن روی موج شهرت؛ و من تصور نمیکنم که با سوار شدن روی موج شهرت بشود، در این سیستم کاری را پیش برد. شما در سال ۸۰ بحث خروج از حاکمیت را مطرح کردید و بحثی برای کمک به اصلاحطلبان که قدرتشان را از دست ندهند؛ در زمانی که که عملاً هیچ نیرویی ندارند. آیا واقعا هیچ امیدی میتوان داشت - با توجه به تمام این صحبتهایی که کردید - که اصلاحطلبان بتوانند متمرکز بشوند و نیرویشان را کنار هم بگذارند و ارتباطی با جامعه برقرار کنند و در این شرایط، بازگشت قدرتمندانهای داشته باشند؟ به لحاظ ذهنی، بله میشود. ولی آن چیزی که میبینیم، چنین چیزی مشهود نیست. به خاطر اینکه شما میبینید اینها از تنها چیزی که صحبت نمیکنند، برنامه است؛ پاسخ دادن به این پرسشهایی است که وجود دارد. تمام تمرکز آنها این است که حالا روی یک کسی ائتلاف کنند و فکر میکنند که این حل میشود. در حالی که من به لحاظ تحلیلی تردیدی ندارم، حتی در انتخابات قبل هم اگر روی یک نفر هم اتحاد داشتند، باز هم رأی نمیآوردند. دلایل این قضیه خیلی مفصل است. بر خلاف ذهنیت عموم که فکر میکنند اگر که کروبی و معین یکی شده بودند، رأی میآوردند، من معتقدم که به دلایل متعدد، اصلاً چنین اتفاقی رخ نمیداد. بنابراین مسأله اصلاً این نیست. یعنی آنها فکر میکنند که مردم نشستهاند که ببینند یک عده به گروههایی که آنجا نشستهاند، نظرشان چیست و اگر وحدت داشتند، مردم هم دنبال وحدت آنها میروند و اگر نداشتند، نه. رابطه بین گروه سیاسی، آن نکتهای که به پاسخ شما برمیگردد، این است و جامعه عین قایقرانی در یک رودخانه با سرعت زیاد آب است. شما اگر با سرعت آب حرکت کنید، میتوانید سریعتر از آب قایقتان را جلو ببرید. اما اگر در جهت خلاف آن عمل کنید، هر چه سرعت آب بیشتر باشد، شما را با دردسر بیشتری مواجه میکند. اگر امروز اصلاحطلبان میبینید مشکل دارند، به خاطر این است که در جهت خلاف آب شنا میکنند و به جهت رودخانه توجه نمیکنند؛ در حالی که در سال ۷۶ و ۸۰ در جهت این مسیر حرکت میکردند. بنابراین نباید توجه کنند که آنجا اگر جلوتر از آب هم حرکت میکردند و میرفتند، مردم مسیر خودشان را داشتند؛ یا در واقع به صورت بالقوه، میتوانسته آن مسیر فعال بشود. این سیاستی که اینها پیش میبرند، بدون برو برگرد نتیجهبخش نیست. با این طرح اقتصادی دولت تا انتخابات امکان ندارد بتوانند به این سهولت مقابله کنند و یکی از پاشنههای آشیل آنها همین میشود و من تصور میکنم که یا باید تغییر خط مشی کلی بدهند یا یک شکستی در ادامه شکستهای قبلی آنها میشود.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
درود بر آقاي عبدي و درك روشنش از مسائل سياسي
-- سعيد ، Jul 15, 2008او واقعا يك تحليلگر است
با آقای عبدی موافقم تا زمانی که واحد های سیاسی نتوانند برنامه دهند و اهمیت برنامه را درک نکنند و حتی اگر شهروندان از آنها برنامه هم نمی خواستند آنها باید در واحدهای اموزشی اطلاع رسانی می کردند و اهمیت برنامه را برای همه گوشزد میکردند اگر احمدی نژاد نگفته بود پول نفت را سر سفره ی مردم می اورد اکنون چگونه می توانستید او را نقد کنید؟
-- فرهاد ، Jul 15, 2008رئیس جمهوری که به رای دهندگانش نمی تواند تعهد بدهد (یعنی همان برنامه داشتن) چگونه می تواند رئیس جمهور شود گیج و گنگ رئیس دولت شدن دولت را به کدام سمت و سو می کشاند
آقای خاتمی چه نقدی بر برنامه های گذشته اش دارد که آمده با آگاهی از آن اشتباهات رئیس جمهور شود دیگر زمان آن نیست که آیت الله ئی فتوا دهد و مردم اطاعت . چون آنها هم خودشان را قبول ندارند در نجف یکی میگوید شرکت سیاست در دین حرام است دیگری میگوید عدم آن حرام است .
دیگر دین در ایران آن احترام گذشته را ندارد هیچ کس طی قرنها نتوانست مثل این آیت الله ها دین را از چشم مردم بیندازد این سی سال حکومت آنها اگر صد سال هم طول بکشد خدمتی به ایران کرده اند که هرگز فراموش نخواهد شد دین را در همان مسجدها مجبورند مخفی کنند
مشکل ایده آلیست بودن شما و عجول بودن مردم است. قشر روشنفکر حمایت کند، خاتمی رای می آورد. خاتمی تنها گزینه مطلوب است و راه خاتمی دهها سال طول می کشد تا به نتیجه برسد. میلیون ها بار باید کلمات مردم سالاری و تحمل تکرار شود تا ملتی درک کامل داشته باشد.
-- امیر ، Jul 16, 2008درضمن پارگراف آخر بیشتر توضیح می خواهد.
احسنت عالي بود
-- بدون نام ، Jul 16, 2008حق با آقای عبدی است. من شخصا در انتخابات سالهای اخیر ، حتی اولین انتخاب خاتمی شرکت نکردم و به دوستان هم می گفتم سگ زرد برادر شغال است. من آقای خاتمی را "آغا محمدخان خاتمی " می نامم البته وجه تشابه او با آغا محمد خان زند فقط در همان خواجگی ایشان است. اوانسانی است بی جربزه که به اسم مصلحت اندیشی، ترسو بودن و انفعال خود را توجیه می کند و همزمان با جان و دل دنبال مشروعیت بخشی به سیستم ولایت فقیه در صحنه های بین المللی است. و در عین حال جانفشان برای جلادان جمهوری اسلامی که برای اسدالله لاجوردی عزاداری با تمام وجود می کند.
-- آزاداندیش - تهران ، Jul 16, 2008اقای خاتمی دنبال چیست خودش هم نمی داند. پیشنهاد می کنم در گوشه ای به همین فعالیتهای شیک بهداشتی ادامه دهد تا بزودی نظام به ولی فقیه مقبول مردم نیاز پیدا می کند و ان وقت اقای خاتمی برای رهبری گزینه خوبی خواهد بود. زمینه تغییر قانون اساسی فراهم می شود و ایران بدون جنگ و تنش به سمت ثبات سیاسی با مشارکت همه نیروها در حرکت خواهد بود. سر و صداهای اخیر اصلاح طلبان برای ان است که چند صباحی است از ریاست دور مانده اند والا همان طور که اقای عبدی گفته هیچ طرح و برنامه ای ندارند
-- سعید ، Jul 16, 2008یکی از ویژگی های بارز و نیکوی آقای عبدی پرداختن به لب کلام بدون طفره و تعارف و نیز پیروی از منطق و عقل و دوری جویی از احساس پردازی است. انتظار معجزه از امامزاده اصلاحات و دست بدامان خاتمی که انفعال و فرصت سوزی او در یکی از حیاتی ترین بزنگاه های تاریخ ایران بزرگترین ضربه را به اعتماد ملت ایران زد. سرمایه ای که تدارک آن کار آسان و یک شبه نبود و نیست و نخواهد بود. صحبت از اینکه "خاتمی تنها گزینه مطلوب است و راه خاتمی دهها سال طول می کشد تا به نتیجه برسد. میلیون ها بار باید کلمات مردم سالاری و تحمل تکرار شود تا ملتی درک کامل داشته باشد." با پوزش خامی بیش نیست.
نخست اینکه مروج کیش شخصیتی است که در آزمون عمل علیرغم بهره از بیشترین سرمایه (حمایت 20 میلیونی ملت در داخل و همراهی مجامع بین الملل) در مقابله با جریان اقتدار چیزی جز شکست به ارمغان نیاورد و معلوم نیست کدام ملت در تاریخ باید "دهها سال" به یک فرد چک سفید امضا بدهد و با چشمپوشی از مطالبات معوقه خود، به سیاست مماشات و تسلیم در برابر اقتدارگرایان ادامه دهد و در انتظار وعده ای موهوم، جریان نافرمانی مدنی را تعطیل کند.
دوم آنکه مهلت فهم "مردم سالاری و تحمل " اگر تنها بر پایه آموختن از سخنرانی باشد، نیاز به دهها سال برای فراگیری آن کم لطفی به هوش و شعور مردمان است. "مردم سالاری و تحمل " را باید در عمل دید و فراگرفت و با مبارزه و ایستادگی آن را استوار کرد. گرچه خاتمی سخنران فیلسوف قابلی است و توانایی زیادی در بیان مطالبات مردم و بلافاصله پیوند آن با مفاهیم متضاد اقتدارگرایی در جملات بعدی دارد به گونه ای که پیام خنثای او در پایان نه مورد تایید آزادیخواهان و نه اقتدارگرایان باشد و به برآیند صفر برسد، با اینحال مرتبه او به یک "سیاستمدار" ترقی نخواهد کرد، زیرا در علم سیاست "دوپهلو گویی" تنها در صورت کمک به نیل به اهداف تحسین آمیز است و گرنه "دوپهلو گویی" که تنها به ریزش هواداران و افزایش مخالفان و نیز دور شدن از هدف منتهی شود، عین بی سیاستی است.
خاتمی مرد این میدان نیست و ضعف های اجرایی و سستی ها و اهمال های دوران 8 ساله او بهترین گواه است. ظاهرا برخی دوستان بدون "درس گرفتن از تاریخ" تنها دل به تکرار همیشگی آن خوش کرده اند. حضور مجدد خاتمی یا هر فرد مشابه از خاستگاه وی در انتخابات ریاست جمهوری و تکرار شعارهای پوچ اصلاحات نظام اسلامی که خیال انگیز بودن آن امروزه بر همگان روشن شده، تنها معرکه گیری با استخوانهای پوسیده است.
-- luna ، Jul 16, 2008شب همان روزی که خاتمی در دور اول انتخابات رای آورده بود و اکثر ملت خوشحال بودند یکی از دوستان نزدیک خاتمی میگفت میتوانم خاتمی را در سه جمله تعریف کنم : 1_ خاتمی دزد نیست 2_ سخنران بسیار قهاری است (فقط حرف میزند) 3_ وقتی مدیری را بر راس کاری میگذارد دیگر کاری به او ندارد خوب و بدش را ارزیابی نمی کند .
-- م _ تهران ، Jul 16, 2008و من هر روز که گذشت بیشتر به حرف آن دوست پی بردم. بله اکثریت قاطع مردم این سیستم حاکم را نمی پسندند ولی فردی مثل خاتمی نمی تواند جا پای نلسون ماندلا یا گاندی بگذارد و این مردم را به سعادت و بهروزی برساند. حرفهای آقای عبدی کاملا" قابل فهم است.
مثل همیشه حرف نداشت
-- محمد ، Jul 16, 2008"مشکل ایده آلیست بودن شما و عجول بودن مردم است. قشر روشنفکر حمایت کند، خاتمی رای می آورد. خاتمی تنها گزینه مطلوب است و راه خاتمی دهها سال طول می کشد تا به نتیجه برسد..
-- mehrnoosh ، Jul 16, 2008آقای عبدی مدتهاست که پیشنهاد تازه ای ندارد..
-- گلرخ ، Jul 16, 2008تکرار..تکرار.. تکرار..
خاتمی امتحان خود را داده است و مردود شده است . ببينيد کشور را به کجا برده اند که رجال سیاسی خوب در ان نایاب است و دوباره رفتن سراغ کسی که نا کارامدی خود را در ۸ سال نشان داده . با این حکومت کاری از پيش نخواهد رفت چه کسی رئيس دولتش باشد فرقی نمي کند
-- kia ، Jul 16, 2008خاتمی باید کاندید شود حداقل چند بار دیگر
-- امیر ، Jul 17, 2008کلمه های مثل کرامت انسانی ،اندیشه وشعار ایران برای ایرانیان تکرار شود.انتخابات ریاست جمهوری بهانه است.
آقای عبدی سرباز زخمی اصلاحات است. منفی بودن ایشان به جا است، کافی است هر کدام از ما یک هفته تو انفرادی باشیم تا....
به لحاظ اجرایی وکوتاه مدت تفاوتی بین هیچ کاندیدی نیست . ایران در حال توسعه است و مردم جهت این توسعه و امنیت پایدار بسیار تحت فشار هستند این مسیری است که همه کشورهای صنعتی طی کرده اند.
Be nazare man amadan khatami be sahneh entekhabat bish az anke komaki be eslah talaban bashe, ouza oun-ha ro pichide tar mikonad.
-- mehran ، Jul 17, 20081- ehtemale rai avordan oun kame va hamon toori ke aghaye Abdi goftand nemitoone mardom ro be paye sandoogh-e rai bekeshone.
2 - age masalan salaheiat khatami ro rad konand in goroh-ha mikhand chekar konand. Aya mitoonanad dar entekhabat sherkat nakonand. ya inke masalan began dar entekhebat sherkat nemikonand mitoonanad nirooye ba khood hamrah konanad (magar inke kesi kandid besh ke potansiel eteraz dashte bashe va hokomat natoone be rahati ouno be dar kone, va ela age khatami ro rad-e salahiat konand television rooze entekhabat ouno neshoon mide ke raie-sho be sandogh mindaze va az mardom ham mikhad ke rai bendazand) .
3 - farz konim khatami raeis-e jomhor shode, che kari mikhad bekone. Aya baraye Khatami hefze nezam ke shamele "volayate faghih" ham hast (ba yek meghdar eslahate jozei) olaviat dare ya hefze manafe meli. Choon age kesi be fekre manafe meli bood nabayad hade-aghal chand enekhabate akhari ra anjam nemidad.
4- baz yek farze dige ke Khatami vaghean dar fekre manafe meli hast, aya mitoone hich kari bekone. Khatami hich emkani baraye eslahat nadare va tavanaei eijade emkanati ham az nazare shakhsiati nadare. Tanha mitoone tedadi az goroh-ham hami khodesh ra ba taaid rahbar be onvane vazir-o modire bi ekhtiar taain kone.
تحلیلهای آقای عبدی خوبند چون راه را برای بحث مستدل باز میکنند اما:
1. برخی کجفهم ها هم احسنت میگویند و مینویسند" آغا محمدخان" و ...
2. برخی نتیجه میگیرند که خاتمی "نلسون ماندلایی با برنامه ریزی" نیست پس نمیتواند ما را "نجات" دهد. این یعنی اینکه ما به دنبال وجود یک قهرمان با قدرت و درایت هستیم که از طریق شرکت در انتخابات ریاست جمهوری بیاید و ما را نجات دهد.
3. در مقابل هم برخی این طور واکنش نشان میدهند: "خاتمی تنها گزینه مطلوب است".
همه ی اینها به علت ایده ال گرایی ماست و اینکه چه مخالفان و چه موافقان انتخابات آن را به مثابه ی مهمترین راه مبارزه یا اصلاحات یا هرچه نامش را بگذارید میدانند. دوستان، این فقط یک فرصت است برای انتخاب یک رئیس جمهور دیگر. گیرم که با رد صلاحیت ها، محدودیت های فراقانونی و تقلب ها این فرصت محدود شده است (البته تجربه چند سال اخیر نشان میدهد که این فرصت محدود شده اما به کلی گرفته نشده است). بیش از این نباید به انتخابات بها داد و سپس توقع داشت.
تحلیل آقای عبدی یک ایراد اساسی هم دارد: در هم شدن چند موضوع آزاد نبودن انتخابات، زیر سوال بردن فایده شرکت در انتخابات، بررسی احتمال رای آوردن یک کاندیدا و مطلوب بودن یا نبودن کاندیدای مورد نظرشان. اگر به بیفایده بودن و تقلب و غیر آزاد بودن معتقدیم، پس وارد بحث یک کاندیدای خاص شدن و بررسی او و احتمال رای آوردنش منتفی است.
اگر از مطلوب نبودن کاندیدایی به نام خاتمی حرف میزنید معنی اش اینست که امید دارید کاندیدای مطلوبتری پیدا شود. اگر از پاسخگو نبودن خاتمی درباره نقدهای فراوان (و به حق) حرف میزنید معنی اش اینست که به دنبال کاندیدایی هستید که پاسخگو باشد (می یافت نشود ما و شما گشته ایم!).
بر خلاف پیشبینی آقای عبدی، احتمال رای آوردن خاتمی هست، همانطور که قبلا رای آورد و حتی همان طور که احمدینژاد رای آورد (صرف نظر از تقلب ها). حال با توجه به این که در میان کاندیداهای احتمالی که تایید صلاحیت شوند هنوز گزینه مطلوبتری از خاتمی نیست (که اگر بود همه خوشحال میشدیم)، زیر سوال بردن خاتمی چه فایده ای دارد؟ چرا مثلا احمدی نژاد را زیر سوال نمیبرید؟
آقای عبدی، سوال من اینست که اگر بر خلاف پیشبینی شما خاتمی رای بیاورد، آیا اتفاق بدی افتاده است؟ آیا به علت ضعف هایی که دارد شما انتخاب شدنش را منفی ارزیابی میکنید؟ آیا واقعا معتقدید که فرقی نمیکند که او انتخاب شود یا احمدی نژاد؟
شما در انتخابات شرکت نخواهید کرد. بسیار خوب، اما در هر صورت یک نفر رئیس جمهور خواهد شد (ولو با شرکت 10% مردم). شما ترجیح میدهد چه کسی انتخاب شده باشد؟
-- فرهت ، Jul 17, 2008Vaghti mirza rezaye kermani naseredin shah ra terror kard, be oo goftand akhe kodoom anoosheravane adeli poshte darvazehaye tehran bood ke to tasmim dar avaz shodanesh dashti.
Hala aghaye abdi kodoom anushiravane adeli poshte in darvazeha darid ke jeloye in modire sharlatan va bikefayat yani ahmadinejad ra begirad.
Man ham kamelan movafegham: bayad dafe afsad be fased kard. Va behtar ast bayad be yad biavarim ke dar badtarin ozaye eghtesadi aghaye khatami mamlekat ra chegune edare kard va aghaye ahmadinejad dar behtarin ozae eghtesadi cheghoone mamlekat ra edare kard.
-- bijan ، Jul 17, 2008این تحلیل تا حدی درست است و تا حدی هم خیر، در کل باید شیوه ای اتخاظ شود تا کارگزاران به قدرت باز گردند زیرا هم با حاکمیت مشکل اساسی دارند و هم دارای مدیران به مراتب کار آمدتری از اصلاح طلبان هستند.
-- روزبه ، Jul 17, 2008دوستان دقت کنند که بحث آقای عبدی این نیست که خاتمی رییس جمهور نشود بلکه بحث بر سر کاندیدا شدن اوست به این دلیل که احتمال رای آوردنش زیاد نیست و از طرفی در صورت شکست خاتمی لطمه جبران ناپذیری بر جنبش اصلاحات وارد خواهد شد.
-- مستر ایکس ، Jul 17, 2008وگرنه معلوم است که همه ما از جمله آقای عبدی ، از پیروزی خاتمی خوشحال می شویم!
من در انتخابات دور سوم شوراها بر خلاف نظر آقای عبدی معتقد بودم که باید در انتخابات شرکت کرد. در سایتشان هم در این باره کامنتی داشتم و ایشان هم پاسخی داد. به هر حال در انتخایات شرکت کردم با این توجیه که همینقدر که یکی از ارکان قدرت از دست احمدی نژاد و حامیان دیوانه اش خارج شود خودش نعمتی است بزرگ. اما تجریه نشان داد که نظر آقای عبدی درست بود و نمی توان به اصلاح طلبان امیدی داشت.حتی در طرح موسوم به ارتقای امنیت اجتماعی ( که بار ها به درگیری علنی مردم و پلیس منتهی شد) از دیوار صدا در آمد از خانم ابتکار و آقای مسجد جامعی در شورای شهر تهران نه. برخی اصولگرایان اعتراض کردند اما اینان ترجیح دادند سکوت کنند.حضور این افراد در شورای تهران عملنا با عدم حضورشان برابر بود. به و اقع نمی توان امیدی به اصلاح طلبان داشت.
-- مرتضی ، Jul 17, 2008من هم با آقاي عبدي موافقم. در حقيقت مشكل اصلي امروز همانطور كه آقاي عبدي به صورت ضمني اشاره كردند اينست كه اصلاحطلبان هنوز هم نفهميدهاند واقعا چرا در آن سالها مورد حمايت ما بودند و چرا اكنون به سادگي ما آنها را ناديده ميگيريم.
-- آرش ، Jul 17, 2008به فرض هم اگر آقاي خاتمي دوباره كانديد شوند مثلا ميخواهند چه كاري بكنند كه در نوبتهاي پيشين توانستند بكنند؟ يادمان باشد كه آن موقع با تلاشها و اميدواريهاي ما تمام لايههاي انتخابي حكومت در دست اصلاحطلبان بود و در نهايت جز شكست نصيبي نداشتيم. حالا كه شرايط يه مراتب سخت تر شده است و جناح مقابل هوشمندتر و با نهايت پر رويي همه چيز را به نفع خود مصادره ميكند.
بدون برنامه روشن، بدون استراتژي تازه و بدون درك صحيح از مردم امكان ندارد اصلاحطلبان موفق شوند. بعد از اين همه سال ديگر مردم ميدانند اصلاحطلبييي كه يك سرش آقاي محتشمي باشد و سر ديگرش رفسنجاني به مفت هم نميارزد و چيز بيربطي است. چه برسد كه به خاطرش خودمان را وارد مهلكه تازهاي بكنيم.
گويا شايد بهتر باشد حالا حالاها نظارهگر دور اين چرخ روزگار باشيم تا شايد يك روز يك هواي تازه يك نفس واقعا تازهتري پيدا شود.
اصلاحطلبان حتي قادر به ارائه يك چهره متمايز هم نيستند. در انتخابات 84 همه به عينه ديديم كه اصلاحطلباني كه بايد منادي تغيير ميبودند مدافع وضع موجود شدند و كانديداهايشان هم يكي بدتر از ديگري بود. من خيلي خوشحالم كه آقاي عبدي اين شجاعت را به خرج داد و گفت كه در حقيقت نفرت از آقاي هاشمي و دوران او بود كه سرود پيروزي براي آقاي احمدينژاد را سر داد.
بنده هم موافقم که حضور آقای خاتمی مورد استقبال نخواهد بود، بنده به عنوان کسی که در دو دوره به ایشان رای دادم و موافق اصلاح تدریجی نظام بودم معتقدم که نباید در انتخابات شرکت کرد، ایران به یک یلتسین در شوروی سابق نیاز دارد که کسی در داخل حکومت ولایف فقیه نه جربزه آن را دارد نه اساسا با ولایت فقیه مخالف است، آن موج و خواست مردم که آقای عبدی می فرمایند، کوتاه کردن دست ولایت و دین از حکومت و حتی جامعه ایران است که دیگر امیدی برای کسی از داخل حکومت ایران باقی نگذاشته. بنده با لطفی که حکومت سی ساله در تخریب چهره دین اسلام و نشان دادن روی واقعی اسلام به جامعه ایران که تقریبا می شود گفت از قرون پنجم (حدودی و شهودی نه دقیق) هجری در جامعه ایران نهادینه شده بود از این حکوت بسیار ممنونم چرا که هیچ ضد دینی نمی وانست به اندازه اینها اسلام واقعی را نمایان کند و اسلام در پس پرده هم همیشه مانع پیشرفت و بالندگی جامعه ایران در این 1400 بوده و حتی همه تلاش سامانیان هم نتوانست جامعه را با این دین سازگار کند و دوباره بعد از 200 سال همین مسیری را پیمود که امروز به ولایت فقیه ختم شد. دین اسلام باید بطور کل از صحنه سیاسی که هیچ از صحنه اجتماعی ایران زدوده شده در حاشیه قرار بگیرد و آن هم تدریجی و در شروع با یک حرکت آنی برای سکولاریزه کردن حکومت مانند آنچه آتاتورک انجام داد.
-- بابک ، Jul 18, 2008بنده شاید حتی یک حمله نظامی را با همه عواقب بد آن برای این کار مناسب می بینم من حتی اگر در این حمله هم کشته شوم یا حتی مجبور باشم در جهت آن سلاح به دست بگیرم فکر می کنم یک اقدام ضروری است چرا که با ریشه ای شدن تفکر ولایتی در توده های مردم باید با یک حرکت ضربتی حکومت را از دست آنها خارج و با یک حرکت تدریجی پس از آن دموکراتیزه کردن جامعه و بعد حکومت پرداخت تا فکر مردم نسبت به دین تغییر نکند آمدن و رفتنهای این و آن دور باطل تسلسل خواهد بود.
آمدن خاتمی و شکست خوردن او هم البته میتواند جالب باشد! دلیلی برای شرکت نکردن خاتمی به دلیل احتمال شکست نمی بینم. او حداکثر توان مانور دادن اصلاح طلبهاست. و شکست او میتواند فضا را روشن تر هم بکند. شکست هم اگر نخورد که همه ما و آقای عبدی هم خوشحال میشویم.
-- فرهت ، Jul 18, 2008اگر اصلاح طلبها در مسیر درست و برنامه ریزی شده ای نیستند (که نیستند)، شکست آنها هم هزینه زیادی نخواهد داشت و برعکس شاید بالاخره آنها را در مسیر بهتری قرار دهد.