خانه > گوی سیاست > ايران و آمريکا > صدای جنگ - سکوت دیپلماسی | |||
صدای جنگ - سکوت دیپلماسینادر فکوهیمقاله/گزارش نه چندان جدید سایمور هرش در نیویورکر و به تبع آن، واکنش رایان کراکر سفیر ایالات متحده آمریکا درباره اینکه ماشین نظامی/اطلاعاتی کشورش هیچ نوع عملیاتی را در خاک ایران انجام نمیدهد، آخرین نشانهای بود که ادعای وجود «جنگ روانی گسترده بر ضد ایران» را تأیید میکند. مقاله هرش در واقع فاقد نکات تازهای در بعد استراتژیک منازعه ایران وآمریکا بود؛ اما درست در زمانی منتشر شد که اسراییل در یونان مشغول برگزاری مانوری بود که در توصیف آن «ایران: هدف حمله» به کار رفته بود.
روزی نیست که کانالهای خبری و روزنامههای بینالمللی گزارشی کم و بیش مشابه از «احتمال وقوع درگیری نظامی میان ایران و اسراییل یا آمریکا» منتشر نکنند. واکنش ایران اما از تمامی جهات تازه است. تا کنون سابقه نداشته است که در طول چهار سال اخیر که منازعه ایران و آمریکا و اسراییل بر سر مسأله اتمی وجود دارد، فرمانده سپاه، اصلیترین گوینده از سوی ایران باشد و تقریباً هر روز درباره توان نظامی ایران و ناتوانی «دشمنان» سخن بگوید. اعلام ادغام بسیج در نیروی زمینی سپاه، تشکیل ۳۱ سپاه استانی و تهدید رسمی به بستن تنگه هرمز از سوی فرمانده سپاه، جای هیچ شکی باقی نمیگذارد که ایران خود را در آستانه جنگی ناشناخته میبیند. در واقع بر اساس گزارشهای چهرههایی چون پل راجرز که در مرکز مطالعات دانشگاه آکسفورد، سه سال پیش از این، امکانات تقابل ایران را در مجموعهای با عنوان «عواقب یک جنگ: ایران« جمعآوری و تحلیل کرده بود، هماکنون تنها همین سه اقدام، آن هم به صورتی نمادین در توان تدافعی ایران به چشم میخورد. ایران جبهه حزبالله لبنان و جبهه حماس را که از جانب آنها میتوانست در صورت برخورد نظامی آمریکا - اسراییل را هدف قرار دهد، در این دو سال از دست داده است. سوریه نیز به عنوان اصلیترین متحد مدیترانهایاش دارد با آمریکا کنار میآید. سوریه رسماً در برابر سکوت جامع جهانی در قبال دست داشتنش در ترور حریری، حاضر به معامله شده است. بنابراین آنچه در عملیات واکنشی احتمالی ایران باقی مانده همین سه گزینه «زیرزمینی کردن سپاه» «بستن تنگه هرمز» و البته «احتمال حمله به کشورهای همسایه» است که این امکان سوم هرگز بیان نمیشود.
گزینه اول، با اعلام ادغام گردانهای نیروی بسیج در نیروی زمینی سپاه و استانی شدن این نیرو، در واقع چشمانداز مرحلهای را تصویر میکند که پس از درگیری امکان بهرهبرداری دارد. گزینه دوم، اما درست در امتداد جنگ روانیای است که از سوی غرب هر روز تشدید میشود. اعلام توانایی ایران برای بستن تنگه هرمز به عنوان گذرگاه بیش از ۴۰ درصد نفت جهان، میتواند شوکی عمیق در بازار معاملات نفت ایجاد کند و سرریز آن در افکار عمومی آمریکا، موجب جابهجایی اهرمها و متغیرهای انتخاباتی شود. از همین رو هم هست که ناوگان پنجم آمریکا بلافاصله ادعای توانایی بستن تنگه هرمز از سوی ایران را رد میکند و سخنگوی این ناوگان با خیالی آسوده در کنفرانس خبریاش در بحرین - به عنوان یکی از گزینههای حمله ایران در صورت وقوع جنگ - میگوید: «به آنها اجازه بستن تنگه هرمز داده نخواهد شد.» پاسخی که خبرگزاری راستگرای «فارس» را وا میدارد تا در گزارشی که بیشتر شبیه داستانهای علمی - تخیلی است، ادعا کند که ۱۶ ناو آمریکا در خلیج فارس ظرف مدت ۱۰ دقیقه از سوی قایقهای تندرو ایران از بین خواهند رفت. اکنون پرسش اصلی آن است که چرا «هژمونی گفتار» به یک معنا از دست دیپلماتها خارج شده و این سرهنگها و ژنرالهای طرفین هستند که گفت و گویی خصمآلود را در پیش گرفتهاند؟ آیا سکوت دیپلماسی در صدای جنگآوری ادغام شده است؟ پرسشی که بعید است یافتن پاسخش زمان چندانی به طول کشد.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|