خانه > گوی سیاست > ایران > آیا دانشگاه مرده است؟ | |||
آیا دانشگاه مرده است؟نادر فکوهیآخرین باری که دانشگاههای ایران در اقدامی هماهنگ نسبت به رخدادی سیاسی/صنفی اعتراض کردند، به بیش از پنج سال قبل باز میگردد. زمانی که هاشم آقاجری، استاد دانشگاه تربیت مدرس تهران و از اعضای شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی (یکی از تشکلهای اصلی جریان موسوم به دوم خرداد) به دلیل آنچه «توهین به ساحت مرجعیت» و البته اتهام شداد و غلاظ «سبالنبی و ارتداد» به اعدام محکوم شده بود، بیش از ۵۰ دانشگاه وابسته به وزارت علوم آن زمان - که از قضا مصطفی معین بر سریر اش نشسته بود - در یک روز و با هماهنگی بیسابقهای نسبت به صدور حکم اعدام برای «یک استاد دانشگاه» اعتراض کردند؛ دست به تحصن، تجمع، ترزیبون آزاد و البته اعتصاب غذا زدند و سرانجام نیز قوه قضاییه را وادار به عقبنشینی از تصمیماش کردند. فراموش نباید کرد که در همان مقطع، اقدام هماهنگ و سراسری دانشجویان ایرانی موجب شد تا بیش از ۱۰۰۰ شخصیت بینالمللی از جمله مارکز و چامسکی و شانتال موفه و لاکلائو و... از کنش پرگداز دانشجویان حمایت کنند و در نامهای به آیتالله خامنهای و با استناد به اعتراض دانشجویان - و فقط با استناد به همین مهم - خواستار لغو حکم اعدام آقاجری شوند. شکی وجود نداشت که نظام جمهوری اسلامی که در آن مقطع، تازه وارد بازی و البته بحران هستهایاش شده بود و مشغول رام کردن اروپا برای مذاکره بود، نه توان و نه جرأت اعدام «یک استاد دانشگاه» را داشت و این نکته چون روز روشن بود؛ اما با این حال دانشجویانی که پس از «فاجعه» و به تعبیری «جنایت» کوی دانشگاه در فروبستگیای بیسابقه گرفتار آمده بودند، با کنش هماهنگشان بار دیگر خود را در مقام یکی از تأثیرگذارترین گروههای مرجع سیاسی ایران بازنمایی کردند.
حال بماند که بعدها و با شکست پروژه اصلاحات حکومتی محمد خاتمی، همان دانشجویان دچار گسستی معنایی با تبارشان شدند و بار دیگر به مغاک رفتند. اکنون اما مدتی است که به بهانههای غیرسیاسی و با تأکید مضاعف بر «صنفی» بودن مطالبات، هر از گاهی یکی از دانشگاههای ایران دستخوش اعتصاب و ناآرامی میشود و سرانجام نیز با وعدههای «سر خرمن» دولتیان و مقامات کنونی وزارت علوم، و حتی در مواردی با مداخله نیروهای امنیتی و اطلاعاتی، ماجرا فیصله مییابد. و ناخوشایندترین بخش آن عدم مداخله دیگر دانشگاهها در این جنس اعتراضات محلی است؛ گویی تشکلهای دانشجویی شدیداً در گفتمان «خود» و «دیگری» مغروقاند. ماجرای اخیر دانشگاه زنجان و تعرض معاون دانشجویی این دانشگاه به یک دانشجوی دختر - که حال به نظر میرسد، با گذشت چند روز بیاعتنایی عمومی در سراسر دانشگاهها، جای متهم و شاکی در حال تغییر است - خاطره اقدام هماهنگ دانشجویان در ماجرای اعدام هاشم آقاجری را به تلخی به یاد میآورد. آیا دانشگاه مرده است؟ این سؤالی است که دقیقاً در فاصله مرگ «بنه اونه زورگ» - دانشجویی که در سال ۱۹۶۷ در برابر شهرداری برلین کشته شد - بر در و دیوارهای دانشگاهها و پردیسهای آلمان نوشتند. تکرار این سؤال از آن رو واجد اهمیت است که فراموش نکنیم کنشهای پراکنده و بریده از «خیابان» در این سالها تنها نمادی از حیات «نباتی» جنبش دانشجویی است و سؤال و صورت مسأله را هرگز پاک نخواهد کرد؛ مگر آنکه خلافش ثابت شود: آیا دانشگاه مرده است؟
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
پرسش خوبی مطرح کردهاید. آیا دانشگاه مرده است؟ اما شاخصهای خوبی برای حیات دانشگاه معرفی نکردهاید. من با پاسخ ضمنی شما مبنی بر این که دانشگاه مرده است مخالفتی ندارم اما این حرف را از روی شاخصهایی میزنم که ارتباط بیشتری با دانشگاه دارد. بله دانشگاه مرده است چون تولدید علم نمیکند، توزیع علم نمیکند، و پردازش علم نمیکند و تبدیل شده است به یکی از ججرهاهای بازار برای کاسبی یک عده و استفاده یک عده. دانشگاه یکی از اماکن توزیع پول نفت و مشروعیتهای توخالی شده است.
این که دانشگاه در یک دوره به لحاظ سیاسی فعال بوده است را نباید به عنوان شاخص تعریف دانشگاه قرار داد. نمیگویم نباید کار سیاسی میکرد، میگویم نباید انتظار داشته باشیم باز هم کار سیاسی بکند.
اگر قدری کنار قضایا بیایستیم متوجه میشویم که حمله به این دختر یا آن دختر در دانشگاه، یا هزار و یک حادثه رسانهای نشدهای را نباید مصداق یک فساد کوچک بلکه بخشی از یک طرح کلان برای بازتعریف دانشگاه به عنوان لانه فساد است.
با این همه، دانشگاه نباید در دام اکتیویسم کور بیافتد. دانشگاه باید فکر کند. دانشگاه باید آزمایش کند، و دانشگاه باید محل پردازش دادهها و اطلاعات باشد، اگر این پردازش خوب صورت بگیرد، میتوانیم انتظار داشته باشیم که دانشگاه خواهد توانست به اکتیویستها و نهادهای اجتماعی مشاورههای خوب بدهد و راه را نشان بدهد. اگر این خط خروجی دانشگاه کار نکند، آن موقع باید بگوییم دانشگاه مرده است. در حال حاضر باید بگوییم زنده باد دانشگاه.
-- اسماعیل ، Jun 23, 2008بله؛ مرده است...
-- یک دانشجو ، Jun 23, 2008نه،به هیچ وجه
-- ایمان ، Jun 23, 2008دانشگاه مسیر خود را گم کرده و دچار تکثر اهداف شده
و حکم اعدام آقاجری وسیله ای برای کنار گذاشتن اهداف متفاوت و یکی شدن برای هدفی والاتر است
وقایعی نظیر دانشگاه زنجان نتوانسته دانشگاه ها را متقاعد کند که باز هم دست در دست حکومت را به عقب براند.
حلقه گمشده دانشگاه ها هدف مشترک است.
Gheirat mordeh na daneshgah
-- amir ، Jun 23, 2008آیا دانشگاه مرده است؟
-- امین کیا ، Jun 24, 2008متاسفانه در سال های اخیر از آن شور سیاسی سالهای دهه هفتاد در بین دانشجویان خبری نیست و به دلیل خلا های موجود در جامعه جوانان دانشگاه بیشتر به محلی برای دوست یابی تبدیل شده و فعالیت های دانشگاهی و سیاسی در حاشیه قرار گرفته اند.
18 تیر امسال متوجه می شید که دانشگاه زنده تر از همیشه هست.(خیابان امیر آباد)
-- masoud ، Jun 24, 2008ما دامی که تجربه ای .. پیوسته از نسلی به نسل دیگر منتقل نشود.. جریان های اجتماعی منقطع و پاره پاره خواهند بود..
دانشجویان امروز متولد چه سالهایی هستند؟
در 18 تیر یا هنگام حکم آقاجری چند ساله بوده اند؟
سر دسته های متحد آن روز دانشگاه امروز کجا هستند؟
بله .تبعید.. زندان... مشغول سپری کردن دوران خوب شدن زخم ها.
از آنچه آموختن چه چیز به بعدی ها منتقل کردند؟
وقتی می گوییم" دانشگاه" نگاه کنیم که درد 20 ساله های امروز ایران که همان دانشگاه را می سازند چیست؟
آزادی.. عدالت.. یا نهیلیسم دست جمعی؟
..متاسفانه.. هیچ کس برای آنها از دستاوردهای اصلاحات حرفی نزده..
اما از زندان و شکنجه و درد و "خاتمی کاری نکرد"
گوششان پر است..
شاید وقت آن رسیده که دانشجوی پیروز آن زمان در جریانی مثل آقاجری از خودش -نه از خاتمی- سوال کند:
"چرا ما هرگز کسی از نسل بعد را جایگزین خود نکردیم؟.. دستاورد ما برای آنها چه بود؟.. جز نا امیدی و نفرت.. چرا مبارزه را رها کردیم؟"
و به جای طرح سوال:
-- گلرخ ، Jun 25, 2008آیادانشگاه مرده است؟ و نوستالژی دوران طلایی،
از خودمان سوال کنیم:
سهم ما در خاموشی و مرگ دانشگاه چیست؟
na danshgah zendas,ama bray andishdan na bray jangidan
-- farhad ، Jun 25, 2008بله دانشگاه راکشتند..
-- پلی تکنیکی ، Jun 29, 2008