خانه > گوی سیاست > برنامه هستهای جمهوری اسلامی > «اروپاییها به لاریجانی دل بستهاند» | |||
«اروپاییها به لاریجانی دل بستهاند»نیکآهنگ کوثردر آخرین ماههای دولت جرج بوش، بسیاری از کارشناسان معتقدند که با توجه به شرایط جدید منطقه، احتمال تقابل نظامی میان ایران و آمریکا حتی در مقیاسی کوچک، بیشتر و بیشتر میشود. از سوی دیگر با افزایش مشکلات آمریکا در عراق و افغانستان، بعضی نظر بر این دارند که احتمال تقابل نظامی میان دو کشور به شدت رو به کاهش است. تحولات اخیر خاورمیانه و همچنین تغییرات قدرت در ایران نیز میتواند در آینده این تقابل تأثیرگذار باشد. در همین رابطه با بابک یکتافر، کارشناس موسسه جهانی امنیت و سردبیر نشریه واشینگتن پریزم گفت و گو کردم.
بسیاری از کارشناسان معتقدند که تا زمانی که جرج بوش در کاخ سفید هست، احتمال یک برخورد نظامی هر چند کوچک میان ایران و آمریکا وجود دارد. به نظر شما در شرایط فعلی این احتمال ضعیفتر شده یا قویتر؟ البته با دیدی که تا به حال از سیاستهای کاخ سفید و آقای بوش داشتیم، واقعاً نمیشود گفت که چنین مسألهای غیرممکن است. یعنی تا زمانی که شخصاً در آن اتاق بحث نباشیم و ندانیم که چه دارد پیش میآید، با قاطعیت نمیتوان گفت که صد درصد این اتفاق رخ میدهد یا رخ نمیدهد؛ به خاطر اینکه بارها و بارها ما را شگفتزده کردند. مساله اصلی این است که اگر درگیری نظامی پیش بیاید، واقعاً هدف چیست. در وهله اول آنطوری که جامعه جهانی دارد عکسالعمل نشان میدهد، همه منتظر هستند که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در ماه نوامبر برگزار بشود و ببینند که شخص بعدی کیست و تا با آن شخص دوباره شروع به مذاکره بکنند و ادامه دهند. در مورد ایران و همه کشورهای جهان همین طور است. دومین مسأله اساسی هم دوباره این است که درگیری نظامی اگر مسأله اشغال ایران نباشد، اگر واقعاً به نوعی نباشد که آمریکا بخواهد همان کاری را که در عراق انجام داده، در مورد ایران هم انجام بدهد، تا چه حدی میتواند اهدافش را پیش ببرد و حاضر است چه نوع عکسالعملی را در مقابل، متقبل بشود. چون خیلیها معتقدند که حتی در صورت کوچکترین نوع درگیری نظامی، یعنی حملات به نیروگاههای اتمی، ایران ساکت نمینشیند و نوعی عکسالعمل در مناطقی که نفوذ دارد، چه عراق چه افغانستان و چه لبنان، نشان خواهد داد. ولی الان وضعیت دارد عوض میشود و به نحوی متحدان ایران از جمله حماس، سوریه و حزبالله لبنان دارند با اسراییل وارد گفت و گو میشوند. اگر چه مذاکرات، پشت پرده باشد. با این حساب در حالی که ایران دیگر مهرههای خودش را به آن نحو در اختیار ندارد، در آینده چه موقعیتی خواهد داشت؟ درست است. این، راهبردی است که آمریکا به اسراییل پیشنهاد کرد و هر دوی آنها، به نوعی موافقت با این نظر داشتند که بازی را دست ایران ندهند. یعنی به نوعی نباشد که اجازه بدهند ایران به خاطر نفوذی در این مناطق دارد، بتواند تهدیدی برای اسراییل و آمریکا باشد و این زهر، این اسلحه را از ایران بگیرند و ایران را هرچه بیشتر منزوی کنند.
این سیاست همان طوری که خود شما هم به آن اشاره کردید، پشت پرده دنبال میشود. من شخصاً حتی این مسألهای را که اخیراً بشار اسد گفته، جدی نمیگیرم. اسد گفته است که اگر صلح با اسراییل مبنای آن این باشد که ما با ایران قطع رابطه بکنیم، نمیخواهیم. من فکر میکنم سوریه اگر آنچه را که بخواهد بگیرد، هیچ اهمیتی هم به این نمیدهد که رابطهاش با ایران خوب یا بد بشود. حالا در چنین شرایطی که ایران دارد قوایش را در مقابل اسراییل یواش یواش ضعیفتر میبیند یا از دست میدهد، نقش یک لابی مثل آیپک که در آمریکا بسیار قدرتمند است، برای تحریک همکاری مشترک آمریکا و اسراییل علیه ایران چیست؟ میدانم که آیپک فشار بسیار زیادی دارد روی این مسأله میگذارد که میگوید ایران نباید از آن خط قرمز رد بشود. یعنی اگر به سلاح اتمی دست پیدا نکند، بدتر از هر نوع سناریو دیگری است. هدف، این است که نگذارند ایران به آن نقطه برسد. آیپک یکی از آن گروههای لابی است که واقعاً روی این هدف پافشاری میکند. ولی در عین حال چنین نیست که تمام طرفداران کشور اسراییل و یا تمام اپیکیها آمریکایی هم طرفدار همین مسأله هستند. یک لابی هست که میگوید برای امنیت و ثبات اسراییل، باید از گزینهی جنگ برود به کنار و واقعاً با بقیه مذاکره میکند و فشار روی همه کشورهایی مثل عراق و ایران و مصر را کنار بگذارد. نهایتاً میخواهم بپرسم تحولات اخیر سیاسی درون ایران، به عنوان مثال به قدرت رسیدن مجدد علی لاریجانی اینبار به عنوان رییس مجلس و تقابلی که او با محمود احمدینژاد داشته و احتمالاً در طول یک سال آینده نیز خواهد داشت، تأثیری بر برخورد جامعهی بینالمللی بر ایران خواهد داشت؟ به نظر من میآید حداقل بعضی از کشورهای اروپایی و بهخصوص آلمان، پس از انتخاب آقای لاریجانی به عنوان رییس مجلس، انتظار دارند که شاید ایشان به خاطر جایگاهی که الان پیدا کردند، سال آینده برای مقام ریاست جمهوری کاندیدا شوند و به خاطر اینکه در طول ریاست جمهوری آقای احمدینژاد درگیریهای لفظی و تهدیدات بیشتر شده و آقای لاریجانی، رییس جمهور شود؛ بعضی از کشورهای اروپایی دوباره تردید دارند که بهتر است صبر کنند. ولی در عین حال بعضی از این گروههای آمریکایی نومحافظهکار به نوعی میگویند هیچ فرقی نمیکند و ایران، خطر و تهدید است و باید به هرحال چه الان چه ده سال دیگر باید یک نوع درگیری ایجاد بشود. اینها بر این عقیده هستند که این مسایل هیچ چیزش فرقی نمیکند. چه آقای احمدینژاد باشد چه آقای لاریجانی و بنابراین از همین الان باید این درگیری را شروع بکنیم تا ایران به آن نقطهای نرسد که بتواند به سلاح اتمی دست پیدا بکند. من فکر نمیکنم آقای لاریجانی هم الان در موقعیتی خودش را ببیند که صرفاً بیاید و خودش را کاملاً مخالف گفتههای آقای احمدینژاد نشان بدهد. ولی در عین حال فکر میکنم مسلماً قطب دیگری را در سیاست داخلی ایران ایجاد میکند. گروههای نومحافظهکار میگویند این دوباره تاکتیکی از ایران است که بخواهد کش بدهد. ولی آن چیزی که من از جانب بیشتر کشورهای اروپایی، نه آمریکا، دیدم این است که شاید بخواهند صبر بکنند و ببینند نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال آینده چه خواهد شد.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|