خانه > گوی سیاست > ایران > مخرج مشترک خاتمی و شریعتمداری | |||
مخرج مشترک خاتمی و شریعتمداریواروژ میناسیانهفتهگذشته و در تحولی کمسابقه محمد خاتمی رییسجمهوری پیشین و حسین شریعتمداری سردبیر روزنامه محافظهکار کیهان در اظهاراتی که ناشی از نگرانی آنها بود به مسئولان و دستاندرکاران حفظ و ترویج اندیشههای آیتالله خمینی هشدار دادند که در برابر «تحریفهای» صورت گرفته در اندیشهها و افکار بنیانگذار جمهوری اسلامی سکوت خود را بشکنند. جای تردید نیست آنچهکه محمد خاتمی از اندیشههای آقای خمینی برداشت میکند با آنچهکه حسین شریعتمداری نگران تحریف آن است، تفاوت شگرفی دارد. پرداختن به دیدگاه و برداشتهای هریک از نمایندگان جریان معتدل و رادیکال در جمهوری اسلامی از اندیشههای آقای خمینی، بحث اصلی این نوشتار نیست. آنچهکه بر اهمیت رفتار مشابه و سرشار از نگرانی خاتمی وشریعتمداری افزوده است، نگاه قدسی و لایتغییر به اندیشههای مردی است که روزگاری پیش از این، انقلابی را رهبری و نظامی را بنیان نهاده است. با در نظر گرفتن تمام اختلاف دیدگاههای این دو نفر در نظام فکری و اندیشگی، باید این واقعیت را پذیرفت که هر دوی اینان در تصلبی ناشی از استیلای سنت و مذهب، نگران دوری از اندیشههای یک روحانی سیاستپیشه هستند. اگر حسین شریعتمداری با انگیزهای آمیخته با ایدئولوژی و سیاست، فریاد انحراف از اندیشههای بنیانگذار جمهوری اسلامی را سرمیدهد، خاتمی در ساختاری فکری آغشته با ایدوئولوژی و مرشدمحوری که خود را در کسوت روحانیون مبارز شارح اندیشههای آقای خمینی میداند نگران تحریف اندیشههای وی است. فارغ از آنچهکه خاتمی و شریعتمداری نگرانش هستند، باید پرسید که چرا در سنت فکری این دونفر و سایر وفاداران به آرمانهای انقلاب اسلامی، اجتهاد در اندیشههای بنیانگذار انقلاب تقریبا ناممکن است؟ هرچند باید اشاره کرد که پس از مرگ وی، آیتالله خامنهای و جمهوری اسلامی به اقتضائاتی از بسیاری از آرمانهای وی چشم پوشی کردهاند. آنچهکه امروز از زبان آقای شریعتمداری و خاتمی شنیده میشود در واقع ترسیم هالهای از قدسیت بر گفتار، رفتار و اندیشههای فردی است که نقد و انکار آن میتواند منجر به تکفیر و خروج از دایره دوستداران انقلاب تفسیر شود. بستن باب نقد و فکرورزی در اموری که مذهب و سیاست در ایران مجوز ورود به آن را جایز نمیشمارند، دقیقا نتیجه همین رفتار است که پیش از این بارها در سخنان وفاداران جمهوری اسلامی دیده شده و میشود. تجربه ۳۰ سال حاکمیت مطلق مذهب بر رفتار و کردار سیاستمداران و وفاداران به انقلاب اسلامی تقریبا همان نگرانی است که از زبان آقای خاتمی و شریعتمداری شنیده میشود. این درست شعبهای از اندیشههای مذهب تشیع است که خود را ناجی بشریت میداند و در اندیشه صدور انقلاب است. رگههای بسیار شفاف و روشنی از این اندیشه را میتوان در گفتار صریح محمود احمدینژاد جست که با اعتقادی راسخ بهدنبال اصلاح جامعه بشری است. هرچند بین اندیشههای آقای خاتمی و آرمانهای «جهانشمول» آقای احمدینژاد و شریعتمداری نمیتوان قرابیتی (حداقل در نحوه اجرا و بیان) یافت، اما نباید از این نکته هم غافل بود که اگر آقای خاتمی خود را مقید به گفتارها و اندیشههای آقای خمینی میداند، نباید در ابعادی از اندیشههای بنیانگذار جمهوری اسلامی که هم اکنون از سوی رییسجمهوری ایران در حال ارائه به جهانیان است نگران باشد.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
با نظر شما کاملا موافقم.
-- Alireza from Isfahan ، May 11, 2008اصولا وفاداری به اندیشه های هیچکسی جایز نیست. چه خمینی چه هر کس دیگر
اما نکته مهم این است که در ایران اگر بخواهی کمی حرف بزنی و دچار سانسور و حتی حذف فیزیکی نشوی باید یک جوری اثبات برادری کنی. به هر حال هنوز هم کسانی هستند که فکر می کنند اگر خمینی زنده بود وضعیت از الان بسیار بسیار بهتر می بود. این افراد اکثریت بدنه نظام حاکمه را تشکیل می دهند. و به هر حال طرفدار کسانی هستند که همنوا با آن ها باشند و تنها در این صورت است که با فرد همنوا احساس نزدیکی می کنند و به وی اجازه عرض اندام می دهند. چراکه فرد همنوا را خودی می پندارند و بر این هستند که اعتراض احتمالی او همان وفاداری به اندیشه های خمینی است و نه احتمالا خیانت و براندازی.
حتی اگر منکر چنین بدنه ای باشیم نمی توانیم از نظر مثبت اکثریت نسل قبل جامعه نسبت به خمینی چشم پوشی کنیم.
به هر خاتمی شاید راه چاره را در این می بیند که وانمود کند اوتوپیای ایران در زمان خمینی بوده و بدین ترتیب با کمک گرفتن از تقدس نصفه و نیمه خمینی خویش را کماکان فردی خودی نشان دهد و البته تحت این پوشش امنیتی به انتقاد هم بپردازد.
He is absoulotly right
-- ali ، May 11, 2008