خانه > گوی سیاست > ایران > «دانشجو باید اول دانشگاه را حفظ کند» | |||
«دانشجو باید اول دانشگاه را حفظ کند»مریم محمدیاز دهههای شصت و هفتاد میلادی، جنبشهای دانشجویی در سراسر جهان نقش تاثیرگذاری در تحولات سیاسی ایفا کردند. در کشور ما نیز در سراسر تاریخ بعد از مشروطه جنبش دانشجویی در متن مهمترین حوادث سیاسی کشور و در ساختار تقریباً تمامی احزاب سیاسی و حتا سازمانهای نظامی سیاسی نقش ایفا کرده است. در بسیاری از نقاط جهان این نقش برجستهی جنبش دانشجویی در تحولات سیاسی، تغییر پیدا کرده، کمرنگ شده یا از میان رفته است. در گفتوگویی با آقای عبدالله مومنی، سخنگوی «سازمان ادوار تحکیم» یا «سازمان دانشآموختگان دانشگاههای ایران» به این بحث میپردازم که جنبش دانشجویی ایران چگونه و چرا هنوز در متن جریانات سیاسی کشور حاضر و فعال هست؟
آقای مومنی، شما سخنگوی «سازمان ادوار تحکیم» هستید که سازمان دانشآموختگان، یا بهعبارتی فارغالتحصیلان دانشگاه هستند. اما زندگی سیاسی شما در واقع در دفتر تحکیم و در جنبش دانشجویی شکل گرفت. به این خاطر است که از شما میخواهم، که نگاهی داشته باشیم به تجربیات جنبش دانشجویی که خودتان در آن حضور داشتید؟ این جریان دانشجویی که بخش سازمانیافتهی آن در قالب دفتر تحکیم متشکل شده است، در دههی گذشته به علت نبود ساختار حزبی قدرتمند و مستقل در کشور، کارکرد شبه حزبی سیاسی داشته است. به گونهای که پس از دوم خرداد در مقطعی کارگزار جریان اصلاحطلبی محسوب میشده و پس از آن، به خصوص با آشکارشدن ظرفیت دموکراتیزهشدن نظام، به عبارتی ناتوانی سازوکارهای درون حکومتی برای تحقق اصلاحات، با نفی جریان اصلاحطلبی درون حاکمیت، ایدهی اصلاح از بیرون ساختار قدرت را به عنوان راه حلی برای برونرفت از بنبست و انسداد جریان اصلاحطلبان در تشکیل جامعه مدنی میدانستند. یعنی به این ترتیب تنها تغییر موضع سیاسی دادند، ولی همچنان نه در نقش یک ارگان دانشجویی، بلکه در نقش یک نهاد سیاسی عمل میکردند. منظور شما همین است؟ دقیقاً. به عبارتی میشود گفت دفتر تحکیم پس از آن که از نقش ابزار حاکمیت در جناحهای درون نظام بودن، در داخل دانشگاه در دو دههی اول انقلاب فاصله گرفت، در دوران اصلاحات در یک مقطع با شرکت و حمایت از ائتلافهای سیاسی و انتخاباتها، خاصیت شبه حزبی سیاسی داشته است. و پس از آن با عدم شرکت در انتخابات و اتخاذ رویکردهای انتقادی به منتقد اصلاحطلبان تبدیل شد و در قامت جریانی مخالف و اپوزیسیون نقش ایفا میکرد. آقای مومنی، با پایانگرفتن دورهی مجلس ششم و پایان کار دولت اصلاحات، قاعدتاً باید تغییراتی در این نوع نگاه به کار دانشجویی حاصل شده باشد. بعد از روی کارآمدن دولت احمدینژاد تاکنون با وجود ایستادگیای که بدنهی دانشجویی در مقابل تعرض و دستاندازی دولت و نهادهای امنیتی به دانشگاه داشتند، و هزینههای زیادی هم که به بدنهی هزینهپرداز دانشجویی تحمیل شده است، اما به دلیل سرگشتگی و تعلیق استراتژی با بنبست مواجه شده است. به نظر میرسد تلقی نادرست فعالان دانشجویی از تعیین جایگاه و کارکرد دفتر تحکیم وحدت، در اتخاذ چنین رویکردی نقش تعیینکنندهای داشته است. اینکه فعالان دانشجویی چه جایگاهی و کارکردی برای خودشان قائل هستند و نسبت خودشان را با نیروهای سیاسی و دیگر جریانات اجتماعی، تشکلهای صنفی و حاکمیت چگونه تعریف میکنند و چه رویکردی نسبت به آنها دارند، در ارزیابی گذشته و چشمانداز آتی و روشنشدن افق فعالیت این مجموعهی گسترده و متشکل دانشجویی موثر است.
به نظر شما این رویکرد باید چطور باشد که با کیفیت کار دانشجویی و آماجهای برنامهای یک سازمان دانشجویی متناسب باشد؟ به نظر من در تحلیل وضعیت فعلی جریان دانشجویی، باید اذعان داشت که این جریان از نظر تشکیلاتی دارای تواناییهای محدود و مشخصی است که براین مبنا انتظار تحمل باری بیش از این توان، موجب آسیبپذیری حاملان این جریان میشود، و ضروری است که با درک میزان واقعی، پتانسیل ها و ظرفیت این جریان، انتظار غیرواقعبینانه از امکان فعالیتهایش به وجود نیاید. با توجه به وضعیتی که جنبش دانشجویی با آن مواجه هست، یعنی اینکه از نظر تشکیلاتی توان محدود و مشخصی دارد، فعالین دانشجویی بایستی جایگاه واقعی خودشان را بپذیرند. از بزرگنمایی و زیادهپردازی دوری بکنند. اگر جریان دانشجویی در شناخت خودش و جایگاهش دچار توهم بشود، طبیعتاً اهداف غیرقابل تحقق و کلی برای خودش تعریف میکند که دستیابی به آنها محال، و در عین حال منجر به یاس و دلزدگی هم میشود. در شرایطی که هرگونه اعتراض دانشجویی، انتقاد و مخالفت صنفی و سیاسی موجب سلب حقوق مسلم دانشجو میشود، به نظر میرسد که دانشجویان بایستی به مطالبهی حقوق صنفی خودشان بپردازند، و به فعالیتهایی بپردازند که با ماهیت دانشجوییشان بیشتر سازگار و یا حائز اهمیت است. به باور من برمبنای چنین شناختی از جایگاه و کارکرد دانشجویی و با توجه به شرایط خاص کشور، اگر جریان دانشجویی در اولویت فعالیتهایش رویکرد صنفی و در گام بعدی، در صورت توان، رویکرد سیاسی هم داشته باشد، توان و امکان تاثیرگذاری برایش به وجود میآید و آن هم نگاه سیاسی است که با هدف رعایت و حفظ دغدغهها و مسوولیتهای همگانی باشد. براین اساس است که معتقد هستم که جنبش دانشجویی که از مسوولیت سیاسی و اجتماعی خودش آگاه هست، قائل به رفتار صرف سیاسی و حزبی نباید باشد و رویکرد انتقادی خودش را با حاکمیت داشته باشد، اما پرداختن به مسایل و مشکلات و مطالبات و خواستهای صنفی دانشجویان باید از اولویت اساسی در فعالیتهایش برخوردار باشد. میتوانید توضیح بیشتری بدهید و بگویید که دانشجویان بیشتر نسبت به چه اموری که صنفی هستند و داعیه سیاسی معینی هم ندارند، باید واکنش بکنند؟ نسبت به برخوردهایی که جنبهی مداخلهگرایانه دارد، مثل برخوردهای مداخلهگرایانهی حراستها و کمیتههای انضباطی، نهاد رهبری، بسیج دانشجویی یا به مسایل فرهنگی حساسیت نشان بدهد و میتواند به دفاع از آزادیهای آکادمیک، استقلال دانشگاه، به مقابله با گزینشهای عقیدتی ایدئولوژیک بپردازد که قطعاً دفاع از کیان دانشگاهها، دفاع از مطالبات صنفی دانشجویان و برقراری اعتمادسازی بین دانشجویان و فعالین دانشجویی که در اصل تشکلهای دانشجویی هستند و ایجاد فضایی برای گفتوگو خودش؛ میتواند نقش زیربنایی در گذار دموکراتیک داشته باشد. آقای مومنی شما معتقدید که دانشجو بهتر است مسایل صنفی را در اولویت قرار بدهد، و بعد از آن به سیاست بپردازد. اما سوال من این است که چرا دانشگاه و دانشجویان مبارزه برای مطالبات صنفی دانشگاه را که دقیقاً ارتباط دارد به سطح توسعهیافتگی یک جامعه، که مشکل امروز ماست؛ جدی بهعنوان یک مبارزه تلقی نمیکنند و مبارزه برای دانشجو باید همانی باشد که احزاب سیاسی میکنند؟ این طبیعیست که دانشجو میتواند عضو هر حزب سیاسی باشد، ولی در خود دانشگاه، این یک صحنه مبارزهی کلانی است که در خدمت توسعه و رشد جوامع هست. ما در جامعهای زندگی میکنیم که باید لوازم و شرایط، واقعیتها و محدودیتهای این جامعه را هم در نظر بگیریم. اگر جامعهی ما یک جامعه توسعهیافتهای میبود، خب قاعدتاً شیوه و منشی که جریان دانشجویی باید انتخاب میکرد، میباید کاملاً از طریق سازوکارهای صنفی میبود. ولی چون در جامعه ما یکسری محدودیتها و مشکلات داریم، اگر بخواهیم مسایل را بومی تعریف بکنیم، قاعدتاً نمیشود نسبت به مسایل سیاسی بیتفاوت بود. یعنی من فکر میکنم همانطور که دانشجو به دلیل ویژگیهای خاصی که دارد، جوان است، در محیط معرفتی به نام دانشگاه هست، با حوزهی روشنفکری ارتباط وسیعی دارد، قاعدتا نقادی و انتقاد از حاکمیت جزو ویژگیها و اصلاً ذات آن محیط معرفتی به نام دانشگاه است، که دانشجو هم با آن شور و حرارت و نشاطی که دارد در آنجا فعالیت میکند. شاید از اساتید دانشگاه انتظار نرود. ممکن است اختلاف نظر در این زمینه داشته باشیم، ولی فکر میکنم علتش برمیگردد به اینکه ما در جامعه میبینیم که واقعیت چیست. یعنی اگر ما مثلا به مسالهای به نام اصلاحات و یا دوم خرداد را بهعنوان یک نقطهی عطف در تاریخ معاصر نگاه میکنیم، خب قاعدتاً در این نقطهی عطف جنبش دانشجویی، دفتر تحکیم وحدت فارغ از اینکه آن شیوه جزو کارویژههای دانشجویی بوده یا نبوده، نقش تاثیرگذاری داشته است. مثلاً اولین گروهی که رفته آقای خاتمی را دعوت کرده و سخنرانی گذاشته است دفتر تحکیم وحدت بوده، مجلس ششم، کاندیداهای دفتر تحکیم، حمایتشان، فارغ از اینکه اصلاً این شیوه، شیوهای به اصطلاح سازگار با ماهیت و یا کارویژهی دانشجویی هست یا نیست. بله، درست است، همین است. جنبش دانشجویی در رویکارآوردن دولت اصلاحات نقش داشته است. سوال همین است. اگر جنبش دانشجویی حامی یا به وجودآورندهی یک جریان سیاسی بشود، آیا موفق به نگاهداری و ادامهی این نقش میشود، در حالی که سیالترین ترکیب تشکیلاتی را دارد؟ همین تاریخی را که شما اشاره میکنید، همانطور که گفتید نشانهی ضعف فضای سیاسی ایران، نبود احزاب قدرتمند است که باید در آن جهت تلاش بشود. درست است. من همین را قبول دارم، یعنی معتقد هستم که اگر ما شاهد احزاب توسعهیافتهای در داخل کشور باشیم، جنبش دانشجویی قاعدتاً اگر بخواهد کار سیاسی بکند، باید بهعنوان شاخهی دانشجویی احزاب در داخل دانشگاه دفتر بزند و فعالیت بکند. ولی جنبش دانشجویی وظیفهاش باید این باشد، که بیاید وارد مسایلی بشود که مربوط به حقوق دانشجویی است. به قول شما از تغذیه گرفته تا مسکن و حتا مفاد آموزشی که در دانشگاه تدریس میشود، که اینها واقعاً افتضاح است! مثلاً ما بیست واحد داریم که همهی دانشجوها دارند رفع تکلیفی آنها را میگذرانند. بیاید مثلاً در جهت کارکردی کردن نظام آموزشی کشور تلاش بکند و بعد بیاید با اساتید، (یعنی به جای اینکه ـ مثلاً میگویم ـ با احزاب و گروههای سیاسی وارد بحث و گفتوگو بشود) راجع به ساختار کلان کشور نظر بدهد، مثلا خود ما راجع به رفراندوم نظر میدهیم، به جای اینها بیاید با اساتید دانشگاه، تشکلهایی که اساتید دانشگاهها در آن عضویت دارند؛ راجع به بهبود وضعیت آموزشی دانشگاهها، راجع به بهبود وضعیت فرهنگی، بهبود وضعیت صنفی در دانشگاهها وارد بحث بشود. و قاعدتاً زمانی که جنبش دانشجویی توانست از دانشگاه دفاع بکند و توانست حق خودش را به حاکمیت تحمیل بکند و از حاکمیت مطالبه بکند؛ آنوقت میتواند مدعی باشد که مثلاً از دموکراسی به یک مفهوم عام و کلی، از استقرار دموکراسی، از انتخابات آزاد و دموکراتیک در کشور، دفاع میکند.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
حیف حیف از ۱۰ دقیقه ای که صرف خواندن این مصاحبه مبهم ونا مفهوم شد. کاشکی در اخر از این بنیا نگذارادوارتحکیم!! (عجیب است که همه این روزها مخترع عنوانهای اعلا معظم شده اند) پرسش می شد که ایا خودشان فهمیدند چه گفتند؟؟ مثل اینکه ایشان خط ولی فقیه اینده یعنی خاتمی را دنبال می کنند که وقت ملت را به بازی با لغات تلف کرده و می کند وشتر مرغ را نیزاز رو برده و می برد. خوشا بر ساده گویان نیک اندیش.
-- بدون نام ، Apr 3, 2008بنظر میاید که عدم ادامه فعالیت موفق و چشمگیر جنبش دانشجویی در ایران بعد از پیروزی و استقرار جمهوری اسلامی که بعبارت دیگر میتوان آنرا شکست عملی این جنبش از جمله دفتر تحکیم وحدت دانست . این است که اکثریت ملت ایران از نظام جمهوری اسلامی ایران راضی و از آن حمایت میکنند و حاضر نیستند به شعارهای چند جوان احساساتی گوش دهند . اگر چه ممکن است هنگامیکه با خیلی از مردم ایران از و ضعیت موجود در گذشته یا حال صحبت شود اطهار نا رضایتی اقتصادی و یا احیانا اجتماعی بکنند ولی همین مردم میدانندکه با رای خود در این 30 سال گذشته حکومت دلخواه خود را از قبیل دولت اصلاحات و بعدا دولت فعلی را بر سر کا ر آوردند و هرگاه که از آن ناراضی بودند عوض کردند .و من مطمئن هستم که اگر همین امروز دو نسخه متفاوت قانون اساسی یکی سکولار و دیگری دینی به رای گذاشته شود اکثریت مردم به قانون اساسی دینی مذهبی رای خواهند داد . ریرا اکتریت مردم مسلمانند و خواهان حفظ جامعه خود بر اساسی سالم و دور از خزعبلات و علاقه افرادی معلوم الحال که همیشه گله و اعتراض میکنند آزادی بی حجابی یا همجنس بازی و غیره در ایران وجود ندارد . و اگر هم می بینیم که بین اصلاح طلبان و بزرگان آنها ازقبیل آقایان خاتمی و کروبی و طزف رقبای سیاسی آنان یعنی اصولگرایان مبارزه سیاسی و بحث و جدل وجود دارد این همان نشانه دموکراسی و باز بودن فضای جامعه است . احمد
-- احمد ، Apr 3, 2008