خانه > گوی سیاست > ايران ديپلماتيک > فرجام حامیان احمدینژاد | |||
فرجام حامیان احمدینژادحسین اقبالhoeqbal@gmail.comطرفداران آقای احمدینژاد را در فاصله کوتاهی پس از انتخاب وی، بهصورت اجمالی میتوان در هفت گروه متفاوت تقسیمبندی کرد:
۱- جماعت بسته و محفل دوستان احمدینژاد از دانشگاه علم و صنعت ایران، جامعه اسلامی مهندسین و خویشاوندان وی. نگاه رهبری به احمدینژاد اولا رای نسبتا بالای احمدینژاد، تاییدی بود بر تاکیدات رهبری در پایان بخشیدن به منازعات بیحاصل سیاسی، جناحگرایی، به اهمیت بودن آزادی و تمرکز بر نیازهای اساسی مردم محروم. احمدینژاد همچنین برای رهبری فرصتی فراهم میآورد تا برنامه ضرب الاجلی پاکسازی هرم مدیریتی کشور خصوصا وزارت های کشور، اطلاعات، ارشاد و آموزش عالی از عناصر اصلاحطلب را به اجرا گذارد. برنامه رهبری برای اصلاح مدیریتی کشور تنها با انتخاب مصطفی معین و یا اکبر هاشمی رفسنجانی با قدری اشکال مواجه میشد و دیگر کاندیداها یعنی آقایان لاریجانی، قالیباف، مهرعلیزاده و کروبی اصولا انگیزه و توانی برای جلوگیری از این تصمیم نداشتند. حزبالله به پادگان بازمیگردد اگر بر نحوه تشکیل و عضوگیری گروههای حزبالله نظر افکنیم، سالهای 1370 تا 1384 را سالهای طلایی جریان حزبالله خواهیم دید. گردانندگان اولیه این جریان با تکیه بر سیاستهای میانهروتر اقتصادی و اجتماعی آقایان هاشمیرفسنجانی و خاتمی، جوانان بنیادگرا را برای تشکیل جبهه کشوری حزبالله بسیج کردند. در تمام این دوران هاشمی، خاتمی و دیگر مدیران کشور مسبب شکاف فزاینده طبقاتی، بیاخلاقی و فساد قلمداد شده و جناح محافظهکار نیز با بهرهگیری از شبکههای سراسری رسانهای، مالی و سیاسی خود از عضوگیری این جریان حمایت کرد. در آستانه برگزاری انتخابات نهم ریاست جمهوری جریان حزبالله قادر به بسیج شمار قابل توجهی از رایدهندگان منسجم بود. پس از انتخاب آقای احمدینژاد اولا حزبالله به پشتوانه موفقیت در برابر رقبای احمدی نژاد، اختلافات دیرپای خود با راستگرایان معتدل را پیش کشید و ثانیا چهرههای متنفذ جناح محافظهکار نیز از ادامه اقدامات تخریبی حزبالله علیه شخصیتهایی نظیر آقای هاشمی رفسنجانی احساس خطر کرده، بیم آن داشتند که احمدینژاد نوظهور از نفوذ خود و توان روزافزون حزبالله برای تشکیل نوعی حزب سراسری استفاده کند. تشکیل چنین حزبی میتوانست چیرگی سی ساله روحانیون بر عرصه سیاسی کشور را با خطر مواجه کند. بر پایه دادههای فوق به نظر میرسد، پس از انتخاب آقای احمدینژاد چهرههای سرشناس و صاحب نفوذ بر جریانات سیاسی کشور بیشتر تمایل داشتند تا ظرفیت نیروی سراسری حزبالله به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بازگشته و لااقل به لحاظ سازمانی، حزبالله آرایش سالهای پایانی دهه 70 را بازیابد. نیروهای محدود و سنتی حزبالله در گردهمآیی ها کمافیالسابق حضور یابند، بدون آنکه به نفع موجودیتهای سیاسی غیر از رهبری سازماندهی شوند. گروه سوم حامی آقای احمدینژاد یعنی بازیگران سیاسی تازهکار نیز توسط آقای احمدینژاد عهدهدار مناصب سیاسی و اقتصادی بسیار شدند، این امر اعتراض مدیران پرسابقه مرتبط با جناح محافظهکار را برانگیخت. در نظام مدیریتی ایران، حفظ پست نیازمند برخورداری از رابطه سیاسی است. به بیان دیگر مدیران باسابقه حاضر در هرم مدیریتی نظام، بقای مدیریت خود را وامدار شبکهای از روابط سیاسی و اقتصادیاند و طبعا در برابر تزریق نیروی مدیریتی جدید، نوعی مقاومت سیاسی را سازمان خواهند داد. چنین مقاومت سیاسی در برابر انتصاب مدیران جوان احمدینژاد نظیر بذرپاش به خوبی قابل مشاهده است. همپیمانان جدید رئیسجمهور احمدینژاد و حامیان نخستین وی اساسا ضد تشکل های جناح راست نبودند و چالش با جناح محافظه کار از جایی خارج از هسته درونی حامی این مجموعه وارد شد. سپاه سیاسی و سپاه اقتصادی حال آنکه سپاهیان نزدیک به رییس جمهور اساسا چهرههایی ناشناخته بودند. تصور عمومی از سپاه پاسداران به عنوان نهادی همگن اساسا قرین واقعیت نیست. سپاه در تمام تاریخ خود آبستن دستهبندیها و منازعات گسترده سیاسی بوده که با توجه به سازمان بسته این نیرو، بازتاب بیرونی و مطبوعاتی نداشته است. یکی از آخرین این جناحبندیها، شورش گروهی از فرماندهان تازهکار مدعی بنیادگرایی رادیکال بر فرماندهان سابقی بود که غرق در تجملات دنیوی شان می خوانند. احمدینژاد مناسبترین سیاستمدار برای این دسته از فعالان برآمده از سپاه در ادامه ستیز با چهرههای شاخص پاسدار نظیر رضایی بود. این گروه پردامنهترین حملات را علیه محسن رضایی و تیم همکار او سازمان دادند، حملاتی که تا مرز درگیریهای خصوصی و نفوذی خواندن یکدیگر پیش رفت. آنان همچنین مداح معروفی را واداشتند تا باقر قالیباف را همدست یزید خواند و موارد بسیاری از این دست. مردم قربانی تورم میشوند ناگفته پیداست که بالاترین ردههای حاکمیت جمهوری اسلامی ایران طرفدار چنین روشی نبودند. لذا مردمان امید بسته به احمدینژاد، دفتر حمایت را با کلام مشهور «این هم از خودشان است»، بسته و مجددا غیرسیاسی شدند. در فاصله زمانی کوتاهی بالا رفتن قیمت جهانی نفت و سیاستهای عوامپسندانه دولت، به تورم مهار گسیخته انجامید، امری که حامیان 1384 رئیسجمهور را به منتقدان 1386 او بدل ساخت. احمدینژاد و مجلس هشتم بدیهی است پس از تجربه تلخ مجلس هفتم که از ترس بازگشت اصلاحگرایان اوامر رئیس جمهور را علیرغم مخالفت آشکار یکی پس از دیگری تایید و جاری نمود، هر مجلس جایگزین با هر ترکیب سیاسی ممکن در برابر رئیس جمهور خواهد ایستاد، گرچه در عمل به توصیه اکید رهبری، نبردهای سهمگین سیاسی در پس پرده تعامل و حمایت از دولت، ادامه یافته و احتمالا بر شدت و دامنهشان افزوده خواهد شد. احمدینژاد با علم کامل از طبعیت مجلس هشتم و وضعیت نابسامان اردوی سیاسی خویش، حتی پیش از برگزاری انتخابات مجلس هشتم، گناه تورم وحشتآفرین سال 1387 را بر دوش مجلس و مجمع تشخیص مصلحت میاندازد، بدون آنکه کمترین جایگزینی برای خروج از بنبست خودساخته، فراروی خویش ببیند.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
بسیار بسیار لذت بردم از این تحلیل!
-- فاطر ، Mar 7, 2008به لحاظ نظم و انسجام مطلب کم نظیر بود این تحلیل
دست مریزاد جناب اقبال!
خواهش میکنم خسته نشوید و ادامه دهید...
خوب به سلامتی - همه دشمنان رئیس جمهور از محسن رضایی تا قالیباف برجساز و افروغ خودفروخته، به تولید تحلیل سفارشی مشغولند تا آخرین روزنه مردم محروم و معتقد ایران اسلامی را کور کنند. اما کور خوانده اید - مکرو مکرالله والله خیرالماکرین
-- احمد ، Mar 8, 2008تحليل هوشمندانه اي بود.
-- سهراب ، Mar 11, 2008