خانه > گوی سیاست > ایران > میتوانیم حضور مشروط در انتخابات داشته باشیم | |||
میتوانیم حضور مشروط در انتخابات داشته باشیممریم محمدی
این بار هم تاملی داریم بر مسالهی رد و تایید صلاحیتها و دشواریهای تصمیمگیری دربارهی نحوهی حضور در انتخابات برای برخی از نیروهای اصلاحطلب. با آقای دکتر احمد شیرزاد، نمایندهی دورهی ششم مجلس شورای اسلامی و عضو شورای مرکزی حزب مشارکت، در این مورد و احتمالات وابسته به آن، گفتگو کردهام. اولین پرسش من از ایشان این است که آیا تایید صلاحیتهای جدید، تصمیمگیریهای تازهای را در مواضع اصلاحطلبان، نسبت به نحوهی حضور در انتخابات ایجاب میکند؟ در ارتباط با تایید صلاحیتها تا این لحظه اتفاق خیلی مهمی نیفتاده است. تعداد کسانی که از طیف اصلاحطلبها تایید شدند، زیاد نیست، آن هم به جریانهای محدودی از قشر اصلاحطلب منحصر است. آنطوری که گفته شده، حدود 25 نفر از مجموع این 80 ــ270 نفر، به اردوگاه اصلاحطلبها متعلق هستند و این را به نظر من نمیشود یک تغییر کیفی در عرصهی انتخابات دانست. البته صحبتهایی میشود؛ صحبتهای غیر رسمی، اسامی برده میشود که ممکن است آنها در روزهای آینده، تایید صلاحیت بشوند ولی الان محرز نیست نهایتا چه تعدادی از اصلاحطلبان در عرصهی انتخابات باقی بمانند. پیشبینیهایی هست که اگر تجدید نظرهای باز هم بیشتری صورت بگیرد، در نهایت در مورد اعضای حزب کارگزاران سازندگی و اعتماد ملی خواهد بود، معتقدند که علیرغم اینکه حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، مصمم بودهاند که مبارزات انتخاباتی را به شکل ائتلافی ادامه بدهند. من نظر شخصی خودم را عرض میکنم. اگر وضع به همین شکل ادامه پیدا بکند، به نظر من حضور اصلاح طلبان در انتخابات چندان معنی دار نیست. بایستی یک حداقلی وجود داشته باشد تا ما بتوانیم به این عرصه قدم بگذاریم. در غیر این صورت، اگر قرار باشد تعداد معدودی از چهرهها، که انتخاب اول ما هم نیستند، از طرف ما کاندیدا بشوند، خب، تبلیغات رسمی کشور، تبلیغات وسیعی به پا خواهد کرد که این انتخابات رقابتی بوده و از همهی جناحها در آن هستند و به نوعی سعی میکنند که جامعه را متقاعد بکنند که این انتخابات، یک انتخابات سالم و خوبی است. من فکر میکنم در چنین حالتی ما شاید تعداد معدودی از کرسیهای غیر موثر را در مجلس به دست بیاوریم، اما چیزی که از دست خواهیم داد این است که قدرت «نه گفتن» و تایید نکردن، برنامهی از پیش طراحی شدهی اصولگراها را از دست میدهیم. من شخصا فکر میکنم، اینهم خودش یک ارزشی دارد و در عرصهی سیاسی ایران، قابل محاسبه است.
آقای شیرزاد، شکی نیست که توان نه گفتن، یک ارزش است. ولی این فکر هم وجود دارد که اگر شما قادر هستید این پیام نه را به جامعه برسانید، آیا نمیتوانید این پیام را ارسال کنید که در عین اینکه انتخابات را عادلانه و رقابتی نمیدانید، برای جلوگیری از یک دست شدن مجلس، با هر میزان نماینده که ممکن است در آنجا حضور پیدا میکنید؟ و به این صورت هم پیام ناعادلانه بودن انتخابات را به جامعه رساندید و هم در حد توانتان از یک دست شدن مجلس آتی جلوگیری کردید؟ میشود چنین کرد. یعنی در هر صورت این هم یک گزینهای است. یعنی ما بیاییم به شکل حضور مشروط و محدود در انتخابات شرکت کنیم. یعنی بیانیه بدهیم و به مردم توضیح بدهیم که چهرههای ما و نیروهایی که مد نظر ما بودند، همه رد صلاحیت شدند و ما از میان معدود نیروهایی که باقی ماندند، مثلا این افراد را کاندیدا میکنیم. این در واقع یک گزینهی سومی است بین دو گزینهی مشارکت کامل و مشارکت نکردن. که این هم برخی از دوستان روی آن نظر دارند. اینکه کدام یک از این سه گزینه به نفع ما باشد؛ خب، بایستی برآورد بکنیم و ببینیم که نهایتا چه تعدادی باقی خواهند ماند و آن تعدادی که باقی میمانند چقدر میتوانند موثر باشند در مجلس بعد. من این توضیح را اضافه بکنم که متأسفانه به دلیل ارتباط رسانهای بسیار محدودی که ما با مردم داریم و محدودیتهایی که در داخل کشور وجود دارد؛ ما قادر نیستیم پیامهای پیچیده و مشروط را به جامعه منتقل کنیم. چون ابزار تبلیغات رسمی که همان صدا و سیما باشد، با برد بسیار زیادش معمولا سمپاشیهایی در جامعه میکند که پاسخگویی به آنها بسیار دشوار و مشکل است. جامعه از ما پیامهای خیلی ساده را میتواند بپذیرد و بفهمد و پیام خیلی ساده هم این میتواند باشد که بالاخره اصلاحطلبان آیا این انتخابات را قبول دارند یا قبول ندارند. این پیام خیلی ساده، امکان بردش علیرغم محدودیتهای رسانهای، بیشتر از یک پیام پیچیده است و من شخصا فکر میکنم که ما در شرایطی نیستیم به لحاظ امکانات حزبی و امکانات رسانهای که بتوانیم پیامهای خیلی پیچیده را به جامعه منتقل کنیم و به آنها بگوییم که مثلا در این حوزه شرایط ما چنین بود، در آن حوزه چنان بود و رفتارهای متفاوت و متناقضی را بخواهیم برای جامعه توضیح بدهیم. به هر حال ما در شرایط خیلی دشواری قرار گرفتیم و واقعا هم نمیدانیم طرف مقابل ما، که همهی ابزارها هم در اختیار آنها است، بازی بعدیشان چیست؟ این عدم امکان پیشبینی بازی طرف مقابل، این نه بهخاطر پیچیدگی ذهنی آنها، بلکه اتفاقا شرایط آشفتهای است که بر اذهان آنها حکم فرما است و این کار را برای ما خیلی دشوار میکند. آقای شیرزاد، با پذیرش این دشواری و احتمالا پذیرش عدم شرکت به معنایی که شما میگویید، آیا فکر میکنید در آن صورت و با توجه به وضعیت موجود، امکان اینکه شما به عنوان یک اپوزیسیون قانونی در داخل کشور بتوانید ارتباط آتی خود را با جامعه حفظ کنید، وجود دارد یا فکر میکنید این عدم مشارکت وضعیت سیاسی را برای شما، مخصوصا به لحاظ ارتباطگیری با جامعه دشوارتر بکند؟ عدم شرکت در انتخابات در گذشته هم سابقه دارد به عنوان مثال در انتخابات مجلس خبرگان دوم، «مجمع روحانیون» مبارز که جناح چپ، آن زمان محسوب میشدند؛ از شرکت در آن انتخابات خودداری کردند. بعد از آنکه شورای نگهبان آمد، امتحانات فقهی برقرار کرد و این سابقه دارد در کشور ما. در همین انتخابات مجلس هفتم، ما حس میکردیم به دلیل شرایط خاصی که رد صلاحیتها داشت؛ در آن انتخابات گفتیم لیستی نمیدهیم یا به عبارت دیگر شرکت نمیکنیم. اما به هر حال توانستیم در انتخابات بعدی، انتخابات ریاست جمهوری شرکت بکنیم. بنابراین به نظر من، ما با شرکت نکردن در انتخابات، در صورتی که وضع همانطوری که هست، ادامه پیدا بکند، چیزی برای از دست دادن نداریم. شرایط ما سختتر از آن چیزی است که الان هست، نخواهد بود. مگر آنکه با ابزارهای سرکوب و مسائل امنیتی بیشتر مواجه شویم. ولی به لحاظ سیاسی ما چیز چندانی برای از دست دادن نداریم. بنابراین من شخصا فکر میکنم، حداقل چیزی که ما باید حفظ بکنیم، حرمت سیاسی خودمان است در جامعه و حق اعتراض کردن، حق منتقد ماندن و قبول نداشتن سیاستهای رایج را باید برای خودمان حفظ بکنیم.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|