خانه > گوی سیاست > ایران > عباس عبدی: دور مجلس را خط بکشید! | |||
عباس عبدی: دور مجلس را خط بکشید!مریم محمدی
اعلام نتایج رسیدگی به صلاحیت داوطلبان نمایندگیِ مجلس شورای اسلامی، و آشکارشدن رد صلاحیت یا عدم احراز صلاحیت بیش از ۳۰ درصد از داوطلبان در سراسر کشور، بحثها و گفتوگوها و پیشبینیهای جدیدی را در فضای انتخاباتی کشور ایجاد کرده است. در مورد برخی از این مسایل با آقای عباس عبدی، فعال سیاسی در تهران گفتوگویی کردهام. نخست به توجه به دو نگاهی که به این محدودیتها هست، نگاهی که معتقد است اصلاحطلبان به هر شکل و میزانی که ممکن است در مجلس حضور داشته باشند، و نگاه دیگری که معقتد است اصلاحطلبان این محدودیتها را نباید بپذیرند و باید از ادامهی حضور در مجلس منصرف شوند؛ از آقای عبدی سوال میکنم آیا عدم حضور اصلاحطلبان در دو دورهی متوالی در مجلس عواقب سنگینی نخواهند داشت؟ عواقب سنگین و سبک در اختیار آدمها نیست. این دو دیدگاه هم به نظر من جامع نیست، پاسخی جامع به قضیه نمیدهد. اگر مملکت حزبی باشد - کاملاً حزبی - احزاب طرفداران قابل توجهی داشته باشند، آن موقع میشود گفت که حالا تصمیم بگیرند که شرکت بکنند یا شرکت نکنند. اما اگر حزبی نباشد، هزار بار هم بگویند شرکت بکنیم، خب مردم باید قانع بشوند و بیایند. آنها که نمیآیند اصلاً مضمونی شکل نمیگیرد و چیزی در انتخابات به آن معنای دقیق تحقق پیدا نمیکند که حالا من بگویم میتوانم شرکت کنم... خب بله! من ترجیح میدهم اگر امکانش باشد، بروم یک گروه دیگری را که کمتر در مملکت مخرب است ترجیح بدهم به گروهی که ضررش بیشتر است. ولی اصلاً چنین امکانی را کسی ندارد. چون مملکت حزبی نیست، کسی هم حرف احزاب را گوش نمیکند. اینطور نیست که ما فکر کنیم که عدهای نشسته اند و میگویند ما میرویم شرکت میکنیم؛ و بعد تمام میشود. آخر هم به نتیجه نمیرسد. یک عده میروند، یک عده نمیروند و میشود آش نخورده و دهان سوخته. آقای عبدی، منظورم این است که من اصل را بر این گذاشتهام که به هرحال بالای۵۰ درصد مردم در انتخابات شرکت میکنند؟ ببینید، ما رفتن داریم تا رفتن. این اصلاً چه اهمیتی دارد! یک عدهای میروند که بروند، به من چه مربوط است؟ به ما چه مربوط است که میخواهند بروند؟ رفتن داریم تا رفتن. من اعتقاد دارم به چیزی بهنام «انتخابات»، که مردم با شور و شوق میروند و قبول دارند این را میشناسند، آن را میشناسند و الف را به ب ترجیح میدهند. اما یکبار هست یک عده از دو طرف میروند-عین شورای شهر- مثلاً نفر دوم و سومش یک ورزشکار میشود، نفرات سیاسیاش باید بروند آخرها و اوت بشوند. این که دیگر انتخابات نیست.
خب این واقعیت جامعهی ما است آقای عبدی، واقعیت جامعهی ماست... خیر، این واقعیت جامعه نیست، اصلاً واقعیت جامعهی ما این نیست. واقعیت را در جامعه میسازند. ما واقعیت ثابتی نداریم که فکر کنیم یک واقعیت ثابت وجود دارد. واقعیت را در جامعه میسازند. شکلاش میدهند. اینطوری نیست که یک واقعیت ثابتی دارد و تکان نمیخورد. حرف شما درست است، ولی شرکت در این ساختن چگونه ممکن میشود؟ یک وقتی دولت و حکومت هست، قدرت دارد و از بالا این کار را میکند. یک وقتی اپوزیسیون هست. اپوزیسیون چه جوری میتواند در این ساختن مشارکت کند؟ خب اولش این است که قدرتشان را باید اعمال کنند. ببینید کسی که قدرت نداشته باشد «نه» بگوید، «بله»اش به درد نمیخورد. کسی حق دارد در انتخابات شرکت کند و رای بدهد که قادر باشد به اینکه، این کار را نکند. اگر چنین قدرتی را ندارد، بنابراین جواب مثبتدادنش و شرکتکردنش، اینها همه توجیهی برای پوشاندن آن ناتوانیاش در جواب «نه» دادن است. من نمیگویم شرکت بکنند یا نکنند، این یک بحث دیگر است. من وقتی میتوانم با شما مصاحبه بکنم و مصاحبهام اعتبار دارد که قدرت داشته باشم بگویم نمیکنم. اما اگر من یک زندانی باشم که چارهای ندارم، باید حتماً مصاحبه بکنم، اگر مصاحبه نکنم، هزارتا بدبختی دارم. مساله این است که این مصاحبه چه ارزشی دارد ؟ منظور من این است حالا که این مجلس تشکیل میشود، اگر ما میتوانیم فقط تعداد کمی را به آنجا بفرستیم، اساساً هیچکسی را نفرستیم. آیا در این صورت بهتر در جهت خواستههای خودمان حرکت کردیم؟ من که به شما جواب دادم. اصلاً چنین اتفاقی رخ نمیدهد. یعنی اگر مردم به این شکل منفعل و یا بیتفاوت شرکت کنند، میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است. خانم، میان شرکت و عدم شرکتها و انواع آن، تفاوت زیاد است. اگر مردم اینطور منفعل شرکت کنند، اصلاحطلبها هزار تا اطلاعیه هم بدهند و بگویند ما شرکت میکنیم چون در صورت پیروزی، گروه ب از گروه الف ضررش کمتر است، اصلاً کسی به اینها توجه نمیکند. آن یک چیز دیگر است. الان اصلاحطلبها باید به من بگویند که چه جوری سلامت انتخابات را تضمین میکنند؟ و از همه مهمتر بعدش بروند توی مجلس که چی بشود؟ الان این مجلس، اصلاً مجلس است؟ ظاهراً قرار است مجلس دیگری باشد! فرقی نمیکند. آن هم عین همین است. این مجلس با همین بیتفاوتی بیشتر میتواند جلوی احمدینژاد بایستد تا یک مجلس اصلاحطلبی که از اول اصلاً اختهاش کنند و بیندازند برود. ببینید دور مجلس خط بکشید. آن را کاری نداشته باشید. حضور سیاسی اهمیت دارد و باید پاسخ آن را بدهند. این مجلس است؟ این مجلسی که رییس مجلساش اول نامه مینویسد به رهبری، اوکیْ او را میگیرد، بعد یکهو میآید توی مجلس مینشیند، تصمیم میگیرد که آن قانون در روزنامه ثبت بشود، بقیه هم برایش هورا میکشند، این است؛ آن یکی هم مطمئن باشید از این بدتر میشود، یقین داشته باشید. آقای عبدی، من توی صحبتهای شما دنبال همین نکتههای شما میگردم. حضور سیاسی، مجلس یا این یا آن. این حضور سیاسی... این فرق میکند، این را باید داشت. در این تردیدی نیست. همین کاری که میکنند، حضور است. ولی نه اینکه توی آن چک سفید بدهند. حضور سیاسی اصلاً بحثی نیست. میآیند شرکت میکنند، ثبت نام میکنند، اطلاعیه میدهند، نقد میکنند، رد میکنند. حالا رد صلاحیتشان میکنند که میکنند، این کارِ خلافِ آنهاست. اینها هم اعتراضشان را میکنند و میگویند ما کسی را نداریم، و به اینها هم رای نمیدهیم. اما نه اینکه مثلاً بگویند کسانی حالا خودشان نشستهاند و فکر میکنند مردم منتظر شنیدن حرف اینها هستند که بگویند بروید به فلانیها رای بدهید، ما هم میآییم به آنها رای میدهیم. اگر اصلاحطلبان یکصدا تمامشان داد بزنند ما شرکت میکنیم، یا تمامشان داد بزنند ما شرکت نمیکنیم، دو درصد در مشارکت تاثیر ندارد. نه اینکه مردم طرفدارشان نیستند. این یک بحث دیگر است. این یک مشارکت روتینی است در ایران که تاثیری ندارد. آنها که فکر میکنند کسانی که انتخابات گذشته را تحریم کردند، خیانت کردند؛ در نظر بگیرید اصلاً آنها تحریم نمیکردند. مگر انتخابات شورای شهر دفعهی دوم زمین و زمان از داخل و خارج نگفت که بروید رأی بدهید؟ چی شد؟ هیچ! کسی نیامد. مردم باید قانع بشوند برای آمدن، برای آمدن درست و حسابی. اینکه در صندوق، رأی بریزند، اینکه مسالهی من نیست که، بروند این کار را بکنند. اگر حکومت با این چیزها خوشحال میشود، بگذار بشود. من میبینیم که نگاه این جماعت، ساختِ سیاسی، درست نیست. ساخت سیاسی شکی نیست که درست نیست، ولی برای اصلاح آن جز همین نیروهایی که موجود هستند و همین ابزاری که هست، چه امکان دیگری هست؟ حالا درست میشود. قرار نیست که با یک انتخابات مجلس دنیا به آخر برسد. اووه... من سی سال است توی سیاستام. توی این مملکت شش تا پوست انداختهایم. بگذارید سی سال دیگر هم شش تا پوست دیگر بیندازیم... بله!
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
-- astyak ، Jan 25, 2008عجب سی سال دیگه!!!!!!
مصاحبه هوشمندانه ای بود
-- sasan ، Jan 25, 2008كل مصاحبه، طعم بن بست را ميدهد بن بستي كه نه تنها اصلاح طلبان را كه حتي بيشتر از آن،اقتدارگرايان را به پوسيدگي و درماندگي محكوم كرده است.
-- سهراب ، Jan 25, 2008به نظر من هم ساختار اصلاح طلبی مشکل اساسی دارد، من به عنوان یک شخص معمولی که بالاخص در انتخابات ریاست جمهوری قبلی البته بطور شخصی و بدون تعلق به گروهی برای انتخاب آقای معین سعی فراروان کردم در برخورد با عامه مردم دو نکته اساسی نظرم را جلب کرد، یکی همان سطحی نگری و وابستگی فکری اکثریت مردم به مذهب و تحت تاثیر قرار گرفتن بسیار شدید از آن مثل انتخاب آقای خاتمی که حداقل در شهرستانها آنچه که من شاهد بودن سید بودن خاتمی کمک بسیار زیادی به او کرد کما اینکه مردم از گروه رقیب خسته و متنفر بودند و بلا بلا بلا... که آقای عبدی هم به این دیدگاه البته نه مستقیم اشاره داشتند، اما در برخورد با تحریمی ها در برار اصلاح طلبان و همچنین کسانی که به اصلاح طلبان پشت کردند دو یا سه نکته اساسی به چشم می خورد اول اینکه بر خلاف تصور افرادی مثل کروبی مردم به اصلاح طلبان پشت کردند چرا که در زیر سوال بردن قانون اساسی و به چالش کشیدن آن با توجه به قدرت رسمی (نه عملی) که در دولت و مجلس داشتند عمل نکردند و منافع و مصالح خودشان را به منافع کشور و مردم ارجح داشتند کشور ما به روشنفکران و اصلاح طلبانی همچون بی نظیر بوتو و گنجی نیاز دارد تا خاتمی مطمئنا اگر کمی از جان گذشتگی به خرج داده بودند مردم هم از آنان حمایت می کردند اما مجلس ششم در اعتراض به عملکرد حکومت اعتصاب کرد اما به چه، فقط در زمان رد صلاحیت خودشان نه در زمان کتک خوردن و کشته شدن دانشجویان خوابگاه دانشگاه تهران، خوب شما به عنوان یک فرد عادی اصلاح طلب در توده مردم چه تمایلی به این مثلا اصلاح طلب خواهی داشت، این یک مساله بود که اغلب تحریمی های کوچه بازاری جدای از اینکه تحت تاثیر رسانه های ساده لوح و دوزاری کج مثلا اوپوزیسیونی قرار گرفته بودند بقیه هم که استقلال فکری داشتند غالبا جنس مشارکتی ها ی اصلاح طلب ها را از اصل حکومت چیز مجزایی نمی دیدند حتی شخصی مثل احمدی نِژاد را که دارای طرح نو بود به آنها ترجیح می دادند بنا بر این بر خلاف تصور افرادی مثل کروبی یا هاشمی اگر می بینند که مردم به افراد میانه رو مثل هاشمی یا قالیباف نظر دارند به این دلیل است که میبینند اگر اصلاح طلبان قادر به تغییر ساختار حکومتی نیستند حداقل در همین محدوده حکومت بیشتر می توانند برای اقتصاد و اجتماع در این ساختار مفید باشند و این دلیل تمایل مردم به میانه روی نیست چرا که چاره ای جز این ندارند. دومین عامل هم در عدم توجه به اصلاح طلبان البته در محدوده انتخابات ریاست جمهوری عدم وجود شعار و برنامه دهن پرکن اقتصادی در برنامه های آقای معین و اصلاح طلبان بود که واقعا تنها جایی که دهان من بسته میشد در دعوت به رای دادن به اصلاح طلبان یکی همین مساله بود. با توجه به اینکه اکثریت مردم عادی کوچه و بازار خیلی تحلیلی در مرود مسایل اجتماعی و سیاسی قضاوت نمی کنند که اگر غیر از این بود اصلا آقای خمینی هم بر مسند قدرت قرار نمی گرفت، اصلاح طلبان راحت فقط به خاطر عدم وجود شعار و برنامه اقتصادی از دور رقابت و از نظر عوام رای دهنده دور شدند البته مساله تقلب و رد صلاحیت را هم نباید از نظر دور داشت ولی در برار تعداد تحریمی ها و روی گردانان از اصلاح طلب ها رقم بالایی به حساب نمی آمد مساله دیگری هم که بد نیست به آن اشاره کنیم وضعیت فیزیک ظاهری افراد است که من در چندین فرد که جالب بود افراد تحصیل کرده و آگاهی هم بودند برخورد کردم فیزیک آقای معین بود که بسیار وارفته و شل و ول به نظر می آمد و استحکام و قدرت از آن به چشم نمی خورد که این عامل هم بر روی رای دهندگان ( البته آن تعداد متاسفانه بالای باری به هر جهت که با یک عربده یا سرود یا ترانه از این رو به آن رو می شوند) تاثیر منفی داشت.
-- بابک ، Jan 25, 2008با همه ابن احوال بنده هم با آقای عبدی موافقم که گروه میانه رو و خودی حکومت بیشتر از اصلاح طلبان کار مثبت برای این مملکت انجام خواهد داد کما اینکه اگر در کوچه و بازار و تاکسی و اتوبوس چرخی بزنید این حس را در اکثر مردم خواهید دید، آن اکثریت تحریمی خفته بعد از تایید صلاحیت با شعار و عمل برای تغییر قانون اساسی به یکباره همچون موجی سهمگین دنبال اصلاح طلبان خواهد بود اگر اینبار در انتخابات مجلس و بعد هم ریاست جمهوری بعدی نشان دهند که برای تغیرر قانون اساسی آمده اند اگر نه که حتی فردی مثل بنده قالیباف و گروه تکنوکرات کارگزارانی را ترجیح خوهم داد.
متاسفم که همچين سياستمدارنی بهاعنوان نماينده مردم هستند!
-- رحیم ، Jan 26, 2008لطفاً ادبيات سخن گفتن اين شخص را ببيبيد!
و جالب جمله آخرش است که:حالا درست میشود. قرار نیست که با یک انتخابات مجلس دنیا به آخر برسد. اووه... من سی سال است توی سیاستام. توی این مملکت شش تا پوست انداختهایم. بگذارید سی سال دیگر هم شش تا پوست دیگر بیندازیم... بله!
سی ساله خورده و چريده،ککش هم نميگزه که عمره يه عده داره تباه ميشه.
من كه هيچ چي از اين مصاحبه دستگيرم نشد.
به نظر آقاي عبدي خيلي بي حوصله يا بي تفاوت يا شايد هم عصباني به پرسش ها پاسخ گفته.
-- بدون نام ، Jan 26, 2008دوستان خوب توجه کنید به جبهه گیری خانم محمدی که مصاحبه گر هست و نه تحلیل گر. ایشان حتی از اصلاح طلبان حکومتی مثل آقای عبدی هم کوس سبقت را ربوده و کاسه داغتر از آش میشود و اصرار دارد که آقای عبدی از مردم بخواهد که در انتخابات شرکت کنند.
-- Dana ، Jan 26, 2008آخر شما را به هر که می پرستید، مصاحبه گر کارش اصرار است یا قفط شنیدن نظر مصاحبه شونده؟ بهتر است که مسئولین رادیو زمانه یک دوره مصاحبه گری برای ایشان ترتیب دهند تا با فن این کار آسنا شود. و در ضمن از مردم نخواهد که در انتخاباتی که حتی 30 درصد مخالفین که نه منتقدین حکومتی حق شرکت ندارند، حضور و رأی دهند.
جالب بود.ممنون.
-- حمید ، Jan 26, 2008با عباس عبدی بیشتر مصاحبه کنید.البته حتما متن مصاحبه رو هم بگذارید آخه ایشون علیرغم تیز بینی و تیزهوشی که دارن و بسیار خوشفکر و واقع بین هستن صدای خیلی نخراشیده ای!! دارن ^_^
Can you please format interviews in a way that is clear which paragraph is the quesiton and which one is the answer? this format is difficult to read
-- a ، Jan 27, 2008